×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
ولوله در شهر ۱ولوله در شهر ۲ولوله در شهر ۳طلوع عشق
نگاشته هادیدگاه هانکته ها
آثار بنیانگذاران دیانت بهائیپیام های بیت العدل اعظمگزارش ها و بیانیه هاآثار نویسندگان بهائی

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twitter
×
ولوله در شهر - شمارۀ اولولوله در شهر - شمارۀ دومولوله در شهر - شمارۀ سومطلوع عشق
سایت "بهائیان ایران" سایت رسمی جامعۀ بهائی ایرانگلچین پیام های بیت العدل اعظمسرویس خبری جامعۀ بهائیعالم بهائی: جامعۀ جهانی بهائیزندگی حضرت بهاءاللهکتابخانۀ بهائیعهد و میثاقآئین بهائیدنیای بهائینقطه نظرنگاهکسروی و کتاب «بهائی گری»پروژه های بهائیسایت جامعۀ جهانی بهائیسایت ضیافت نوزده روزهتلویزیون نوینرادیو پیام دوستسایت تعلیم و تربیتسایت ازدواج بهائی
صُورِ اِسرافیلِ مالِکِ اَنام؛ نتیجۀ بهائی ستیزی سال های ۱۳۳۴، ۱۳۴۲، ۱۳۵۷ ه. ش.
1392/01/31

 

صُورِ اِسرافیلِ مالِکِ اَنام؛ نتیجۀ بهائی ستیزی سال های ۱۳۳۴، ۱۳۴۲، ۱۳۵۷ ه. ش.

مقدمه

در این نوشته سعی بر این بوده است تا علت مخالفت رؤسای دینی و سیاسی ایران با بهائیان در ۱۷۰ سال اخیر و نتایج بهائی ستیزی ایشان با تأکید بر حوادث سال های ۱۳۳۴، ۱۳۴۲، ۱۳۵۷ ه. ش. از بعضی جنبه ها مورد بحث قرار گیرد و نشان داده شود که بهائی ستیزی های مزبور نه تنها باعث تضعیف یا از بین رفتن دیانت بهائی و جامعۀ آن نشده، بلکه برعکس نتیجه داده، سبب رشد و توسعۀ کم نظیر آن گردیده است.

میزان و اهمیّت بهائی ستیزی در سال های مزبور که هنوز هم ادامه دارد، و رشد و توسعۀ ناشی از آن و نتایج متعاقب آن در تاریخ دیانت بهائی چنان عظیم بوده است که حضرت شوقی ربّانی ولی امر بهائی، روند آن را با تعبیر «صُورِ اسرافیلِ مالکِ اَنام» یاد فرموده اند. قسمت اعظم این نوشته به همین موضوع می پردازد. امّا این روند فقط موجب رشد و توسعۀ کمّی و کیفی جامعۀ بهائی نبوده است. بلکه از آنجا که سرنوشت بهائیان ایران با هم میهنان عزیزشان پیوندی ناگسستنی دارد، روند فوق در بیداری و اصلاح ایران عزیز نیز نقشی بسزا داشته و دارد. لذا موضوع دیگری که در این نوشته به آن پرداخته شده است، دربارۀ همین نقش می باشد. از آنجا که هدف دیانت بهائی رفع مشکلات جهان و استقرار صلح و وحدت عالم انسان است، طبیعی است که حلّ مشکلات ایران عزیز نیز در قلب این هدف قرار داشته باشد.

علل بهائی ستیزی علماء و اُمرا و نتایج آن

از ابتدای ظهور دیانت بهائی در ایران، بعضی علمای دینی و سیاسیون در دورۀ حکومت های قاجار و پهلوی و جمهوری اسلامی، در مخالفت و سرکوب و محو آن کوشش های جدّی و مستمر نمودند. مرکز جهانی بهائی، بیت العدل اعظم، در پیام بسیار مهم و اساسی ۲۶ نوامبر ۲۰۰۳ خطاب به بهائیان ایران علّت اصلی آن را چنین می فرمایند:

دلیل اصلی این که علماء و امراء از بدو ظهور به مخالفت با امر حضرت بهاءالله قیام نمودند آن بود که حضرتش را مؤسّس جامعه ای بدیع مبتنی بر برابری و عدالت اجتماعی می دیدند که در آن، جا و مقامی برای خود نمی یافتند. این بیم و هراس از آن زمان تا کنون انگیزۀ بروز شدائد و بلایای متوالیه بر آن سالکان سبیل محبت و وفا بوده و هیچ شخص منصفی انکار نخواهد کرد که علی رغم این مظالم جامعۀ بهائی اقلیتی خلّاق و نمونه ای از تمدّن آیندۀ مورد نظر حضرت بهاءالله و نشانه ای از ارادۀ آهنین آن جمال مبین برای تحقق مقصد اعلای خویش است.[i]

این حقیقت ثابت شده است که مخالفت های مذکور نتیجۀ معکوس داده، موجب رشد دیانت بهائی و جامعۀ آن  گردیده است.[ii] حضرت عبدالبهاء در مورد این حقیقت می فرمایند:

از غرائب وقوعات اینست که اعظم وسیلۀ صون و حمایت این حقیقت نورانیّت، هجومِ اَعداست و آلام و مِحَنِ بی منتها؛ زُجاجِ آن سِراج، اَریاحَست و سببِ سلامتِ آن سفینه، شدّتِ اَمواج.[iii]

و بیت العدل اعظم در مورد این حقیقت در پیام ۲۸ اسفند ۱۳۸۷ می فرمایند:

در تاریخ ادیان الهی تعمّق و تأمّل فرمایید که چگونه سفینۀ امر یزدان در مقابل طوفان‌های شدید ظلم و عدوان همواره محفوظ مانده و چطور در این دور مبارک، هر مخالفت و توطئۀ جدیدی سبب پیشرفت امر الله و موجب بروز استعدادهای بی‌اندازه در پیروانش گردیده است. تقدیر الهی همیشه چنین بوده چه که شداید و مشقّات سرما در موسم زمستان لازم تا لطافت و طراوت فصل بهار و ثمرات بدیعۀ آن جلوه نماید. به فرمودۀ مرکز عهد و میثاق: «... گریهٴ ابر سبب خندهٴ گل گردد و دمدمهٴ رعد نتیجه‌اش زمزمهٴ بلبل شود و شدّت برد جمال ورد به بار آورد و طوفان سرد باغ را به شکوفه‌های سرخ و زرد بیاراید.[iv]

و نیز در پیام ۱۸ شهریور ۱۳۸٦ می فرمایند:

ضدّیت با هر حقیقتِ الهی که جدیداً ظاهر می شود سُنَّتِ تاریخ است و در هر عصری تکرار می شود. واقعیّت دیگری که تاریخ با همان استمرار به آن شهادت داده آن است که هیچ عاملی نمی تواند مانع پیشرفت عقیده ای گردد که وقت و زمان آن فرا رسیده است.[v] وقتِ آزادی عقیده، توافق علم و دین- خرد و ایمان- آزادی زنان، دوری و بیزاری از هر نوع تعصّب، احترام متقابل افراد و دُوَلِ مختلف و در حقیقت عصرِ وحدت و اتّحاد تمامی نوع بشر فرا رسیده است. آمال و آرزوهای عمیق مردم ایران البتّه با مستلزمات و مقتضیات این اصول تحوّل انگیز جهانی حضرت بهاءالله مطابقت دارد.[vi]

و در پیام ۲ فروردین ۱۳۸۵ می فرمایند:

دسائس کسانی که خود را قادر بر محو جامعۀ اسم اعظم در ایران می انگارند قطعیّاً با شکست روبرو خواهد شد.[vii]

 امّا از عجایب امور آن که جمهوری اسلامی ایران علیرغم این واقعیت و حقیقتِ الهی- تاریخی، و با وجود آگاهی از تجربۀ ناکامی علمای دینی و سیاسیون بهائی ستیز در دورۀ حکومت های قاجار و پهلوی، اشتباه آنان را تکرار کرده و می کند! چنانکه پس از ۳۴ سال بهائی ستیزی مستمر و پیگیر، در ماه های اخیر ستم بر بهائیان را افزایش داده است و تقریباً شهری از شهرهای ایران نمانده است که بهائیانش مورد تعرّض و ستم مسؤولین جمهوری اسلامی ایران قرار نگرفته باشند.[viii]

مسؤولین مذهبی- سیاسی جمهوری اسلامی ایران که اسلافشان در دوران قاجار و پهلوی نتوانسته بودند کار جامعۀ بهائی و دیانتشان را یکسره کنند، با به دست آوردن قدرت کامل در انقلاب سال ۱۳۵۷ گمان کردند که این بار می توانند آرزوی دیرینۀ خود را در محو دیانت بهائی و بهائیان عملی سازند. امّا از این حقیقت غافل بوده و هستند که حافظ دین الهی خداوند است. همچنین از این حقیقت غافل بودند که خداوند دین خود را علاوه بر اینکه توسط پیروانش حفظ می کند و توسعه می دهد، توسط دشمنانش نیز چنین می کند. حضرت بهاءالله در این مورد می فرمایند: «مَرَّةً بِاَیادِی الظّالِمینَ یَرفَعُ اَمرَهُ وَ اُخری بِاَیادی اولِیائِهِ الّذینَ یَرونَ الغافِلُونَ کَکَفِّ تُرابٍ وَ یَنطقُونَ بِما نَطَقَ القلمُ الاَعلی فِی الاُفَقِ الاَبهی»[ix]

بعضی شخصیت های مذهبی- سیاسی دورۀ پهلوی که بخصوص در دهۀ ۳۰ و ۴۰ ه. ش. با اقدامات بهائی ستیزانۀ امثال آیت الله بروجردی و سخنرانی های فلسفی و آیت الله خمینی گمان کرده بودند کار بهائیان تمام شده است، آنقدر باقی ماندند که دوران جمهوری اسلامی را نیز ببینند و شاهد باشند علیرغم گمانشان، در آن دو دهه نه تنها بهائیان نابود نشدند، بلکه به مصداق بیان فوق از حضرت بهاءالله توانستند به رشد و توسعۀ قابل توجّه در سطح ملّی و بین المللی دست یابند. چنانکه بهائی ستیزان نوشتند: «می توان گفت با اینکه بهائیّت در طول این سالها ضربه خورد ولی آنچه آنها را از بین برد انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی بود.»[x] برای توصیف «ضربۀ» مزبور –که پس از انقلاب ۱۳۵۷ مستمراً و شدیداً ادامه یافته است- از جمله در یکی از منابع بهائی چنین آمده است:

اعظم تضییقات این دوران در سال ١٩٥٥ [۱۳۳۴ ه. ش.] روی داد. ٢٣ اوت همان سال [حضرت ولی امرالله] به ایادی و محافل تلگراف فرمودند که حملات ناگهانی به احبّای ایران آغاز گردیده بعد از تصاحب حظیرة القدس ملّی گنبد آن را خراب نمودند و در این عمل خرابی واعظی معروف [فلسفی] و یکی از سران ارتش ایران [سپهبد نادر باتمانقلیچ] کلنگ بر دست گرفته شرکت نمودند. حظائر قدس محلّی در سراسر ایران به تصّرفِ حکومت در آمد، مجلس شورای ملّی امر مبارک را تحریم می نماید در مجلّات و رادیو حملات بسیار شدید مسمومی بر ضدّ امر می نمایند. حقایق تاریخیه را به اَفسَدِ وَجه تغییر داده گوش ایرانیان را از جعلیاتِ مُضرّه پر می سازند و مؤسّسین امر مبارک را مورد اتّهامات قرار داده تعالیم اساسیۀ امریه را به شائبۀ اغراض آلوده و اهدافِ سامیۀ الهیه را به حِیل و مَکائِدِ فَجیعی به قاطبۀ ناس ارائه می دهند. متعاقب این امور خونریزی های بیرحمانه ای آغاز گردید، جمیع احبّای ستمدیدۀ مُمتَحَنِ آن کشور را مورد حملاتِ عَنیفه قرار دادند و این اعمال وحشیانه را با خرابیِ بیتِ مبارک شیراز که اَعظَم زیارتگاه ایران است توأم ساختند، خانۀ اجدادیِ حضرت بهاءالله را به غصب و عُنف تصاحب کردند، مزارع و دَکاکینِ اَحبّا [بهائیان] را غارت و خانه هایشان را چپاول نمودند، خرمن ها را سوختند، به نَبشِ قبور اِقدام و اَموات را از قبر در آورده اهانت ورزیدند، جوانان را در زیر شکنجه و ضرب رنجور و علیل ساختند، نِساءِ [خانم های] طاهِرات را به غصب ربوده مجبور بر ازدواج با مسلمانان نمودند، اطفال بیگناه را مورد تمسخر ساختند و پس از تحقیر و اهانت و ضرب از مدارس بیرون نمودند، تجّار از خرید و فروش با بهائیان ممنوعند و حتّی اغذیه و اَطعِمه به آنان نمی فروشند، دختری ١٥ ساله را هَتکِ حُرمَت نمودند و طفل ١١ماهه را زیر پا خُرد کردند، احبّا را سخت تحت فشار آورده مجبور بر انکار امر مبارک ساختند ... دو هزار نفر [در هرمزک یزد] مسلّح با بیل و کلنگ عائلۀ هفت نفری را تکه تکه نمودند که بزرگترین آنها ٨٠ ساله و کوچکترین شان ١٩ ساله بودند و در حین قتل و غارت تماشاچیان با صدای طبل و دُهُل قاتلین را تشجیع می نمودند. احبّایِ جهان به امرِ مولایِ عالمیان [حضرت ولی امرالله] هزاران تلگراف به وُلاةِ اُمُور در ایران فرستاده اعتراضی شدید بر این اعمال قبیح نسبت به برادران و خواهران خود نمودند و تمام مَحافلِ ملّیه نامه های متعدّد به پیشگاه همایونی [محمّد رضا شاه پهلوی] و حکومت و مجلس ارسال داشتند و اعتراضی بر این تضییقاتِ بیجهت و بی مورد نمودند به هیچ یک از پیامها جوابی نفرستادند.[xi]

به علّتِ عَقیم ماندن اقدامات بهائی ستیزانۀ مزبور در دورۀ پهلوی، گمان می رفت با انقلاب ۱۳۵۷ کار ناتمام آن دوران را در جمهوری اسلامی تمام کنند. امّا علیرغم گمان باطل مذکور در فوق که «می توان گفت با اینکه بهائیّت در طول این سالها [دهه های سابق الذکر در دورۀ پهلوی] ضربه خورد ولی آنچه آنها را از بین برد انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی بود.»، پس از انقلاب اسلامی نیز ضربه های بی امان مسؤولین جمهوری اسلامی نه تنها جامعۀ بهائی را از بین نبرد بلکه موجب رشد و توسعۀ عجیب و بی نظیر آن در ایران و جهان گردید.[xii] تاریخ کم و کیف ۳۴ سال بهائی ستیزی و بهائی آزاری و بهائی کشی جمهوری اسلامی ایران از یک طرف، و آثار و پی آمدهای آن برای جامعۀ بهائی و بهائی ستیزان از طرف دیگر، خود موضوع دهها جلد کتاب دهها فیلم و مستند است که تهیه شده و تهیه خواهد شد و در اینجا حتی نمی توان فهرستی از آن ارائه داد.[xiii]

امّا تعمّق در تعریف و توصیف پیشگویانه ای که ولیِّ امر بهائی، حضرت شوقی ربّانی دربارۀ نقش حوادث سال ۱۳۳۴ و ادامۀ آن حوادث در سال های ۱۳۴۲ و ۱۳۵۷ در توسعۀ بی نظیر دیانت بهائی و جامعۀ بهائی در اثر بهائی ستیزی علمای دینی ایران و عوامل سیاسی همسو با ایشان فرمودند، شاخصی بس آشکار در بارۀ این حقیقت است. حضرتشان پس از موج عظیم بهائی ستیزی سال ۱۳۳۴، آن را «صُورِ اَعظم و نفخۀ اَکبر و نَقرۀ اَفخم صیتِ» آئین بهائی و «صُورِ اِسرافیلِ مالِکِ اَنام» توصیف فرمودند.[xiv] از جمله در توقیع منیع نوروز ۱۱۳ بدیع خطاب به احبّای شرق، مطابق با ۱۳۳۵ ه. ش. و ۱۹۵۷ م. چنین فرمودند:

 ای مُتمسّکین به عُروة وُثقَی الّتی لا انفصامَ لَها [دستگیرۀ بسیار محکمی که شکسته نمی گردد]، این فتنه و آشوب و انقلاب اخیر که در موطن مقدّس مولای علیم و خبیر بَغتةً اِحداث گشت به شهادت کلّ از آشنا و بیگانه و یار و اغیار باعث اشتهار و ارتفاع صیتِ آئین کردگار در کلّ اشطار گردید. این هجوم عَنیف از طرف عُصبۀ مغروره فئۀ خادعین و مُکَفِّرین و مُبطلین بر شعائر و مقدّسات این امر نازنین و یگانه ملجأ و مُنجی اهل زمین، و ضوضاء و غوغای باغین و طاغین نفوس واهیۀ سافلۀ لاهیۀ ساهیه بمثابه صُورِ اَعظم و نفخۀ اَکبر و نقرۀ اَفخم صیتِ امرِ اَکمل و اَتمّ را در خافِقَین [شرق و غرب] مرتفع ساخت و ولوله اش در بسیطِ خاک رَنّه ای حیرت انگیز بینداخت و صیتِ امرالله را دفعةً واحدةً به مقاماتی رساند و جلب انظار نفوسی را نمود که تا به حال حرفی از این ظهور اعظم نشنیده و اَدنی اطلاعی از تصرّفات و فتوحاتش در عالم نداشته.[xv]

و نیز در توقیع مورّخ ٢٠ اوت ١٩٥٥، خطاب به بهائیان آمریکا، در مورد این «صُورِ اِسرافیلِ» و «صوتِ صافور» [صدای شیپور] در اثر حملات و ستم های سال ۱۳۳۴ بر بهائیان ایران، و بی سابقه بودن دست آوردهای آن در آیندۀ آئین یزدان و جامعۀ آن، می فرمایند:

عنایات در لباس بلیّات- فِی الحقیقه این بلایای جدیده که به تقدیراتِ غیبیّۀ الهیّه در این ساعت غیر مترقّبه بر اَمرُالله [دین بهائی] وارد گشته گذشته از آن که موجبِ اِنهدامِ مؤسّساتِ امریه نگردد، باید عنایاتی در لباس بَلیّات تلقّی شود «عنایت» است نه «بلا»، «غادِیَة لِهذِهِ الدَّسکَرةِ الخَضرا» [بارانی برای این زمین سبز و خرّم] است نه سیل ویرانگر، «دُهنٌ لِهذِهِ المِصباح» [روغنی برای این چراغ] است و «ماءٌ لِما زَرَعناهُ فِی الصُّدُور» [آبی برای آنچه که در سینه ها کاشتیم] و «اِکلیلاً لِرأسِ البَهاء» [تاجی برای سر بهاء].

عاقبتِ امر هر چه باشد این اضطراب نا‌گهانی که عالم بهائی را فرا گرفته و دشمنان اَمرُالله را که قصد اِطفاءِ نور و اِمحاءِ آن را از روی زمین داشتند امیدوار و جسور ساخته، صوتِ صافوری است که جرائدِ عالم و فریاد دشمنان پُرشور و شر و اعتراض عموم نفوس خیر‌خواه و اولیای امور به آن ملحق شده و در نتیجه سبب اعلان امر بهائی در سراسر عالم گردیده و تاریخ آن انتشار یافته و پرده از روی حقایق آن برداشته شده است نفوس به مدافعه برخاسته و خصوصیات مؤسّسات آن را تشریح، مقاصد و مَآربِ آن را اعلان می نمایند.

تبلیغات بی سابقه- نهال اَمرُالله که از بدایت ظهور تا حال دوران ممتدّی را در مَجهولیّت و مَقهوریّت[xvi] گذرانده و تازه سر از مجهولیّت بیرون می آورد، ندرتاً بلکه هیچ گاه مورد چنین تبلیغات وسیعه قرار نگرفته بود حتّی واقعۀ مُؤلم و مُهیّج شهادتِ مُبشّرِ اَمرُالله [حضرت باب] و یا سیل خونی که به سرعت به دنبال آن به نهایت شقاوت و بی رحمی در طهران جاری گشت و یا مسافرت های مرکز میثاق حضرت بهآءالله [منظور حضرت عبدالبهاء هستند] به غرب که با تبلیغات وسیعه همراه بود هرگز نتوانست توجّهِ اهل عالم و نظر اَعاظِمِ اُمَم را در مقامات عالیه تا این درجه که این وقوعات اخیره، وقوعاتی که آخرین جلوۀ ارادۀ اسرار‌آمیز الهی و نمایش حیرت بخش قدرت غالبه و جدیدترین حرکت در نقشۀ کلّی خداوند بود، به خود معطوف دارد، نقشه ای که برای تحقّق مقصد عالی و تأسیس بالمآل ملکوت الهی خُرد و کلان را چون مهره هائی در کار‌گاه طرّاحی و تصویر خود به کار گرفته است هر چند این جهاد روحانی جهانی [نقشۀ ده سالۀ جهانی تبلیغی جامعۀ بهائی از ۱۹۵۳ م. تا ۱۹۶۳ م.] که اخیراً آغاز[xvii] و در اجرای نقشۀ کلّی حَیِّ قدیر برای نجات عالم یک نقشۀ جزئی[xviii] محسوب و به علّت آشوب و اضطرابات اخیره که اکثریّت غالب پیروان حضرت بهآءالله و تشکیلات آنان را موقتاً در مَهدِ اَمرُالله [ایران] از حرکت انداخته، شدیداً عقب افتاده است، با این حال نقشۀ کلّی الهی که به نحوی اسرار‌آمیز مغایر با جریان های منظّم و مشخّص نقشه های روشن مدوّن است جهشی یافته که تنها نسل های آینده می توانند قوّت آن را کَما یَنبَغی ارزیابی و تقدیر کنند.

... به هیچ وجه نباید گذاشت که صوتِ صافوری که به تقدیر الهی به صدا در آمده و جَمِّ غفیری [گروه بسیاری] از نفوس بی‌خبر و اهل شکّ را از اَعالی و اَدانی به وجود و اهمّیت پیام حضرت بهآءالله بیدار کرده در چنین ساعت مساعدی خاموش گردد، بلکه باید به دنبال طنین آن صوت، ندای رَنّان [طنین انداز] دیگری بلند و مقاصد و مَآربِ [مقاصد و خواسته ها] این اَمرِ جلیل [دیانت بهائی] را اعلان کرد، و در عین اجتناب از حمله به رؤسای امور سَبُعیّت و وحشیگریِ اَعمالِ مُرتکبین، و همچنین تعصّبِ زشت و پلیدی را که سبب این اعمال گشته قاطعانه افشا نمود.

... افراد آن جامعه [جامعۀ بهائیان امریکا] که با سعی و علاقه این وظیفۀ مقدّس را دنبال می کنند باید به خاطر داشته باشند که بلافاصله پس از آن مصائبِ شدید هولناکی که بر جمع کثیری از برادرانشان در آن سرزمین مقدّس [ایران] وارد گشته، این تبلیغات، مقدّمۀ انفصال تدریجی (۱۶) آن ستمدیدگان شَجیع از قُیُودِ مشقّت بارِ عُلمایِ رُسُومِ عَتیقه است که هر چند متجاوز از یک قرن است رو به انحطاطِ فاحش گذاشته ولیکن هنوز از قوّه و نفوذ عظیمی در دوائر عالیه و در بین تودۀ ملّت برخور‌دارند، این انفصال که محدود به وطن حضرت بهآءالله نتواند بود به درجاتِ مختلفه در ممالکِ اسلامی تأثیر خواهد داشت و حتّی ممکن است پیش از آن که قضایای مشابهی در ممالکِ مُجاور اتّفاق افتد، این انفصال در آنها حاصل گردد و مُحرّکِ تازه‌ای شود تا بندهائی را که مانع آزادی پیروان اَمرِ الهی [دین بهائی] در این مرحله از طفولیت است بگسلد.

شناسائی استقلال اَمرُالله در عالم- این انفصال به نوبۀ خود راه را برای اعتراف و اقرار به استقلالِ امرُالله (۱۶) هموار می‌سازد تا امرِ الهی از مساوات کامل با ادیان دیگر و حمایتِ تامِّ اولیایِ اُمُورِ کشور نسبت به پیروان و مؤسّساتش و اختیارات کامل آنان در باب امور مربوطه به احوال شخصیّه و اجرای بدون قید و شرطِ اَحکامِ کتابِ مُستطابِ اَقدَس برخوردار باشد ...[xix]

و نیز در همین خصوص، سرکار روحیۀ خانم مَکسوِل با آوردن شواهد کافی از بیانات حضرت ولی امرالله در بارۀ آثار و نقش ستم هایی که بهائیان ایران از اوّل ظهور دیانت بهائی کشیده بودند و در بارۀ ثمراتِ ستم هایی که در ۱۳۳۴ کشیدند، و در بارۀ ستم های متعاقبی که در سال های ۱۳۴۲ و ۱۳۵۷ به بعد متحمّل شدند، چنین می نویسند:

یک امر چون روز روشن است که از خلال این ابرهای تیره و تار ظاهر و آشکار خواهد شد و آن اینست که امر الهی [دیانت بهائی] که هنوز نونهالی بدیع و نورسته است در طول مدّت ٢٥ سال پس از صعود حضرت عبدالبهاء خود را به تشکیلات امریۀ بدیعۀ الهیه مُجهّز ساخت و هر یک از تعالیم نظم بدیع را برای اِعلاءِ کلمة‌اللّه بکار برد و پس از پایان دادن نقشه های مختلفۀ تبلیغی به اَعلی ذِروۀ قدرت خود در جهاد کبیر روحانی [نقشۀ جهانی تبلیغی جامعۀ جهانی بهائی از ۱۹۵۳ م. تا ۱۹۶۳ م.] واصل آمد، اکنون به نقطه ای رسیده که بهائیان ایران یعنی اعظم جامعۀ بهائی جهان چون به چنین مظالمی که آنان را از تاریکیِ مَقهوریّت (۱۶) نجات بخشد گرفتار گردند، حوادثی را ایجاد می نماید که در جمیع زوایای جهان انعکاس می یابد و در مستقبل ایّام به عنوان «صُورِ اِسرافیلِ مالِکِ اَنام» تلقّی خواهد شد و این حوادث را فاسد ترین دشمنان دیرین امر الهی در ایران بوجود آوردند که حکومات را در شرق و غرب بیدار و به وجود چنین دیانتی آگاه و به حقایق چنین نظم بدیعی پُر انتباه ساخت. طوفان این سَوانِح در ایران آنقدر شدید گشت و به حدّی اثرات آن در اَنحاءِ عالَم نفوذ نمود که هیکل مبارک [حضرت ولی امرالله] فرمودند این وقایع مُمَهِّدِ سَبیل و مُقدّمۀ آزادی شریعة‌اللّه از قُیُودِ تعصّباتِ جاهلیۀ عالَمِ اسلام است و نتیجۀ نهائی اش اعترافِ تامّ و تمام به مقامِ شریعتِ مَولَی الاَنام و عظمتِ ظهورِ حضرتِ بهاءاللّه خواهد بود.[xx]

با چنین توصیفی، علاوه بر ستم های وارده بر پیروان آئین های بابی و بهائی در صد سال اوّل تاریخ آنها در ایران، بهائی ستیزی سال های ۱۳۳۴ و ۱۳۴۲ و ۱۳۵۷ تا حال که در راستا و ادامۀ هم قرار دارند، «صُورِ اِسرافیل» خداوند بوده است که دیانت بهائی و جامعۀ آن را از حالت مجهولیّت (۱۶) خارج نماید و به مرحلۀ غلبۀ نهائی معنوی و تحقّقِ اهداف روحانی خود که تحقق صلح اعظم و رفاه بشر و وحدت عالم انسانی و بلوغ- و پس از آن کمالِ- جامعۀ جهانی است، برساند. حضرت ولی امرالله در این مورد و در بارۀ تأثیر و نقش «صُورِ اِسرافیل» گونۀ «حوادثِ ایران» و «بلایا و ستم های وارده بر بهائیان» و «استقامت ایشان» و «جانبازی شهدای بهائی ایران» در سیر مراحل رشد دیانت بهائی تا تحقق «صلحِ اعظم» و «وحدتِ عالم» چنین می فرمایند:

اِهراقِ دِماءِ مُطهَّرۀ [ریختن خون های پاک] شهیدان ایران است که در این قرن نورانی و عصرِ گوهرِ افشانِ اَعَزِّ اَبهائی، روی زمین را بهشتِ برین نماید و سراپردۀ وحدت عالم انسانی را کَما نُزِّلَ فِی الاَلواح [آن چنان که در کتب و الواح و آثار بهائی نازل شده است] در قُطبِ آفاق مرتفع سازد و وحدتِ اصلیّه را جلوه دهد و صلح اعظم را تأسیس فرماید و عالَمِ اَدنی را مِرآتِ جَنَّتِ اَبهی گرداند وَ یَومَ تُبَدَّلُ الاَرضُ غَیرَ الاَرض [آیۀ ۴۸ سورۀ ابراهیم قران مجید: روزی که زمین تبدیل به زمین دیگری می شود] را بر عالمیان ثابت و مُحقّق نماید.[xxi]

و نیز می فرمایند:

مَشِیَّتِ [خواست و ارادۀ] حَیِّ قدیر بر این تعلّق گرفته و حکمتِ بالغۀ الهیّه چنین اِقتضاء نموده که خاصّانِ حَقّ در کشورِ مقدّسِ ایران مال و مَنال حتّی دَمِ مُطهَّرِ خویش را ایثار نمایند تا شجرۀ امید سِقایَت [آبیاری] گردد و به برگ و میوه های گوناگون مزیَّن شود و به مرورِ ایّام اقوام و قبائل و مللِ متنوّعۀ مُتباغِضۀ [دشمن یکدیگر] اروپ و امریک و تاجیک و افریک را در ظلِّ ظَلیلش درآورد و تألیف دهد. تَاللهِ هذِه موهبۀٌ لا مَثیلَ لَها فِی الاِبداع یَتَمَنّاها اَهلُ خِباءِ المَجدِ فِی الجَنَّةِ العُلیا [قسم به خدا این موهبتی است که در آفرینش شبه و مثلی ندارد و اهل سراپردۀ عزّت و بزرگی در بهشتِ عُلیا آرزو و تمنّای آن را دارند] ...[xxii]

آنچه در فوق بیان شد گویای این است که مخالفت ها و ستم ها و بلایایی که بخصوص در ایران بر بهائیان وارد شده و می شود، نه تنها باعث نابودی دیانت بهائی و بهائیان نبوده و نیست، بلکه نتیجۀ عکس بخشیده موجبِ رشد و توسعه روزافزون شده است. اگر بی انصافان و نامهربانان می فهمیدند که بهائی ستیزی های مستمرّشان نتایج عکس به بار خواهد آورد، شاید اصلاً این همه ستم بر خواهران و برادران بهائی خود وارد نمی کردند. امّا افسوس که ندانستند و هنوز هم نمی دانند و به ظلم و ستم بر بهائیان ادامه می دهند. حضرت ولیِّ امرُالله در بارۀ این حقیقت که به صورت اصلی تاریخی در بارۀ دیانت بهائی صادق است و بیت العدل اعظم از آن با عنوان «بحران- پیروزی»[xxiii] یاد می فرمایند، از جمله در کتاب «قرن بدیع» توضیحی بس تأمّل برانگیز می فرمایند که:

امر حضرت بهاءالله با وجود ضربات و لطمات لایَتناهی که از طرف اصحاب قدرت و سطوت و معاندین دینی و سیاسی از خارج بر آن وارد گشته و مخالفت هائی که بوسیلۀ دشمنان داخل به عمل آمده بکمال متانت و استحکام رو به ترقّی و تعالی است و روز بروز بر قدرت و عظمت و عزّت و نصرت آن می افزاید. فی الحقیقه اگر تاریخ امر مبارک بدقّت مورد مطالعه واقع گردد ملاحظه می شود که آئین الهی متناوباً و مترادفاً با یک سلسله از حوادث خطیره که فتوحات و انتصارات  روحانیۀ عظیمه در بر داشته مواجه و پیوسته به جانب هدف اصلی و مقصد نهائی خویش که یَدِ اقتدارِ اِلهی برای آن مُقدَّر نموده در سیر و حرکت بوده است.

حضرتشان سپس به ارائۀ شواهدی در این خصوص از تاریخ ادیان بابی و بهائی در صد سال اوّل آن می پردازند.[xxiv] از جملۀ این شواهدی که بیان می فرمایند آن که: اسارت حضرت باب و ستم های وارده بر بابیان در چهار سال اوّل ظهور حضرتشان از جمله باعث نزول کتاب آسمانی «مستطاب بیان» و تدوین احکام آن و اعلان امر الهی در واقعۀ بدشت و اعلان مقام قائمیّت حضرتشان در مجلس ولیعهد ناصرالدین میرزای قاجار در تبریز گردید. بلایای واردۀ پس از آن که موجب شهادت حضرت باب در تبریز و زندانی شدن حضرت بهاءالله در سیاه چال طهران شد، ثمر و نتیجه اش مرحلۀ اوّل و مخفیِ اظهار امر حضرت بهاءالله شارع دیانت بهائی در همان زندان گردید. تبعید حضرت بهاءالله به عراق و مهاجرت حضرتشان به کوه های کردستان و انقلابات واقعه در ایّام بغداد، موجب مرحلۀ دوّم و علنیِ اظهار امر حضرتشان در باغ رضوان در بغداد شد. تبعید حضرتشان به اسلامبول و ادرنه و طغیان میرزا یحیی ازل، پیمان شکن بزرگ آئین بهائی، حاصلش مرحلۀ سوّم و عمومیِ اظهار امر حضرتشان و ابلاغ رسالتشان به پادشاهان و امرای سیاسی و رؤسا و علمای مذهبی در سراسر جهان گردید. تبعیدشان به قلعۀ عکّا و حدوثِ بلایایِ لاتُحصی علّتِ صدور احکام و سنن الهیّه با نزول «کتاب مستطاب اقدس» و متمّمات آن و تنزیل وصیّت نامۀ حضرتشان با عنوان «کتاب عهدی» و تعیین جانشین منصوص و رسمی شان، حضرت عبدالبهاء، در آن وصیّتنامه گردید.

مخالفت پیمان شکنان با حضرت عبدالبهاء منتهی به انتشار دیانت بهائی در غرب و انتقال جسد مطهّر حضرت باب به ارض اقدس حیفا شد. تجدید زندان حضرت عبدالبهاء و بلایای بیشمار وارده بر ایشان و احبّاء اثرش سقوط عبدالحمید خلیفۀ عثمانی و آزادی حضرتشان از زندان و سفرشان به مصر و اروپا و امریکا و حصول فتوحات عظیمه در آنجا و نیز ارتفاع و بنیان مقام مقدّس اعلی در کوه کرمل شد. حدوث جنگ جهانی اوّل و تهدیدات شدید جمال پاشا فرماندۀ عثمانی و دسیسه های پیمان شکنان موجب صدور «الواح فرامین تبلیغی» حضرتشان خطاب به بهائیان امریکا و سقوط جمال پاشا و آزادی ارض اقدس از سلطۀ دشمن کینه توز و اعتلای دیانت بهائی در مرکز جهانی آن یعنی عکّا و حیفا و انتشار انوار الهی در شرق و غرب گردید. واقعۀ صعود- وفاتِ- حضرتشان و حدوث انقلاب عظیم در اثر آن، سبب انتشار وصیّتنامۀ ایشان با عنوان «الواح وصایا» و آغاز «عصر تکوین» بهائی[xxv] و تأسیس پایه های نظم بدیع جهانی آن شد. بلایای وارده بر بهائیان در عراق و روسیه و مصر کلّ نتیجه اش اعلام استقلال دیانت بهائی و شناسایی مرکز جهانی آن و فتوحات بی شمار دیگر گردید.

حضرتشان پس از برشمردن این قبیل شواهد و آثار مربوط به صد سال اوّل دیانت بهائی، چنین ادامه می دهند:

فی الحقیقه اگر بدیدۀ بصیرت ملاحظه شود معلوم و واضح گردد که شدائد و آلام و تضییقات و تطوّراتی که اَمرِ الهی [دین الهی] را در این دور مقدّس احاطه نموده با هیچیک از مصائب و بلایای سابقه در اعصار و ادوار ماضیه قابل قیاس نیست و بر خلاف ادیان سابقه، انقلابات و تحوّلاتِ طاریه [پیش آمده] به هیچوجه موجب تشتیتِ [پراکندگیِ] جمع و تفریق کلمةُالله نگردیده و در بین دوستان حضرت رحمن ایجاد انشعاب و انشقاق ننموده بلکه بالعکس امتحانات و افتتانات علّتِ تطهیرِ اَمرُالله [دین خدا] شده و مُورِثِ تحکیم و تقویتِ اساسِ شریعةُالله گردیده و بُنیۀ جامعه را برای مقابله با موانع و مشکلاتِ آتیه محکم تر و استوارتر ساخته است.[xxvi]

همین حقیقتِ جاری در صد سال مزبور، عیناً تا حال نیز صادق بوده و در آینده نیز صادق خواهد بود. چنان که حضرت ولی امرالله در آخرین پاراگراف کتاب «قرن بدیع» در مورد آن با اطمینانی الهی چنین تأکید می فرمایند:  

در این مقام باید متذکّر بود که هر چند اَمرُالله در عُقود و عُهُودِ آتیه دچار شدائد و مصائبِ عظیمه گردد و هر مقدار بر خطرات و انقلاباتِ هائله [شدید و هول انگیز] در مرحلۀ بعدیِ تکاملِ جهانیِ اَمرِ اِلهی بیفزاید و حملات و مهاجماتِ اَعدا از هر ناحیه و جهت علیه آئینِ نازنین تشدید پذیرد و امواج سهمگین مخالفت از هر سو سفینۀ نجات را احاطه نماید، نزد اهل بهاء، مُتمسّکین به عُروۀ وُثقی [دستگیرۀ محکم] که به حقایقِ الهیّه آشنا و بر اهمّیت این امور که پیوسته مُلازم با بَسط و توسعۀ کلمةُالله بوده واقف و مستحضرند و نتائج و آثار جسیمه اش را در اعتلاءِ شریعتِ رحمانی بدیدۀ بصیرت احساس کرده‏اند، این مسأله محقّق است که همان قدرت و سطوتی که اَمرُالله را طیِّ یک صد سال تحوّل و تطوّرِ خویش حفظ نموده و آن را در مسیرِ ترقّی و تعالی سوق داده است، این دُرِّ ثَمین را پیوسته از تعرّضاتِ اَهلِ عُدوان [ستمگران] مَحرُوس و در کَنَفِ صون و حمایتِ خویش مَصون و محفوظ نگاه خواهد داشت و موجبات نشو و ارتقاءِ آن را فراهم و از هر آفت و بَلیَّتی حراست و صیانت خواهد نمود. آفاق جدیده در مقابلِ اَنظارِ اَهلِ عالم هویدا و فتوحات و انتصاراتِ خَطیره نصیبِ پیروانِ اسمِ اَعظم [منظور پیروان حضرت بهاءالله؛ بهائیان] خواهد گردید تا آنکه پیام آسمانی حضرتِ بهاءُالله کاملاً تحقّق یابد و صیتِ عظمت و بزرگواریش به سَمعِ اَهلِ عالم رسد و سیطرۀ [تسلّط و غلبۀ] مُحیطۀ اَزَلیه اش بر جهان و جهانیان واضح و آشکار گردد. انتهی[xxvii]

در بیانیۀ قرن انوار نیز که تحلیلی از وقایع جهان و دیانت بهائی در قرن بیستم است در این خصوص آمده است:

از خصوصیّات پیشرفت امر بهائی در یک صد سال گذشته که هر ناظر مطّلعی را به شگفتی می افکند غلبه امراللّه بر حملات شدیدی است که بر آن وارد آمده است. از زمان حضرت باب و حضرت بهاءاللّه در جامعۀ ایران عناصری بوده اند که یا اصولاً با ظهور دین جدید مخالف و یا از تعالیم و اصول جدیدش خوف داشتند و به هر وسیلۀ ممکن به قلع و قمع و خفقانش کمر بسته  بودند. هیچ دهه ای از قرن بیستم نگذشت مگر آن که در آن کوشش هائی برای اضمحلال امر بهائی به وقوع پیوست. مثلاً تعدّیاتِ خونینی که به تحریک علمای شیعه و یا اِشاعۀ اَکاذیب و مُفتریاتی که بیشرمانه وسیلۀ روحانیّون مسیحی صورت می گرفت و یا اقدامات منظّمی که رژیم های مختلف استبدادی برای انهدام امر بهائی انجام می د‌ادند یا اعمالی که بعضی از نفوس بَدنیّت و جاه طلب یا بدخواه که در جامعۀ بهائی وارد شده بودند مرتکب می شدند همه انواع حملاتی بود که بر امر بهائی وارد می شد. با هر معیار بشری که بسنجیم این همه خصومت ها و هجوم های بی سابقه ای که بر امر بهائی وارد آمد می بایست آن را از صفحۀ روزگار برانداخته باشد امّا بر عکس امر بهائی در همۀ این گیر و دارها رشد و نموّ یافت، بر حرمتش بیفزود، شمار افرادش بیشتر شد و نفوذش به حدّی رسید که به خواب مؤمنین اوّلیّه اش نیز نمی آمد. تعدّیات دشمنانش اقدامات و خدمات پیروان آئین بهائی را منسجم تر و پیوسته تر نمود. اکاذیب و مفتریات وارده اهل بهاء [بهائیان] را برانگیخت که از تاریخ و تعالیم خود ادراکی بیشتر یابند و چنان که حضرت عبدالبهاء و حضرت شوقی افندی وعده فرموده بودند نقضِ عهد [شکستن پیمان توسط پیمان شکنان] سببِ تَطهیرِ امرِ الهی از نفوسی شد که اعمال و رفتارشان سببِ خمودتِ شعلۀ ایمان در قلوب دیگران و کندیِ پیشرفتِ امراللّه [دین بهائی] می شد. اگر آئین بهائی برای اثبات قوای مکنونۀ درون خویش که حیاتش مَنوط به اوست هیچ دلیل و شاهد دیگری نداشت پیروزی های مکرّری که ذکرش از پیش رفت اثباتش را کفایت می‌کند.[xxviii]

و با چنین بینشی است که، بهائی ستیزی های سیستماتیک و پی در پی در جمهوری اسلامی ایران از سال  ۱۳۵۷ تا کنون نیز نه تنها جامعۀ بهائی ایران را از بین نبرده است، بلکه چنان دست آوردهایی برای دیانت بهائی و جامعۀ جهانی آن داشته است که در رتبۀ خود در تاریخ بهائی بی سابقه می باشد. در زیر اوّل نمونه هایی از این بهائی ستیزی ها را ملاحظه می نمایید و سپس نتایج و دست آوردهای آن را مشاهده خواهید فرمود.

از جمله نمونه ها و مصادیقی معدود از بهائی ستیزی های جمهوری اسلامی در این ۳۴ سال فهرست وار عبارتند از: هزاران بهائی را از مشاغل خود اخراج کرده و حقوق بازنشستگان قطع شده، صاحبان حِرَف و مشاغل با اِبطال جواز کسب و ممانعت از ادامۀ کار روبرو شده، دهها مغازه پلمپ گردیده، هزاران بهائی را زندانی نموده، علاوه بر شکنجه های روحی همۀ زندانیان، دهها نفر از ایشان را شکنجه های جسمانی هم داده، بیش از ۲۱۰ نفر بهائی را به شهادت رسانده[xxix] اساتید بهائی و نیز جوانان بهائی را از دانشگاه ها اخراج کرده و دیگر اجازۀ ورود به آنها نداده، حتی در مقاطع دبستان و راهنمایی و دبیرستان نیز بعضی کودکان و نوجوانان و جوانان بهائی را محروم از تحصیل کرده، این دانش آموزان در بعضی مدارس با انواع مشکلات و تهاجمات، حتی از طرف مدیران و معلمان خود، روبرو شده، حتی بعضی نوزادان شیرخوار همراه مادرانشان زندانی شده، در بعضی شهرها قبرستان های بهائی را که به گلستان جاوید معروف اند بنحو توهین آمیزی مورد اهانت قرارداده و ویران ساخته، به منازل بهائیان هجوم برده، اموال و املاک آنان بعضاً غارت و بعضاً مصادره گردیده، موقوفات بهائی در سراسر کشور ایران مصادره شده، بسیاری از روستائیان و کشاورزان بهائی از روستاهای خود اخراج شدند و زمین های کشاورزی آنان غصب شده، در مواردی خانه و مزارع بعضی بهائیان را آتش زده، هزاران هزار جلد کتاب و آثار و تصاویر و فیلم و نوار و سی دی های دینی و عقیدتی بهائی را با یورش و یا مراجعه به چندین هزار منازل بهائیان و اماکن بهائی در این سی و چهار سال ضبط و مورد بی احترامی و بعضاً نابود کرده، در عوضِ نابود کردن آنها، صدها مقاله و کتاب ردیۀ علیه دیانت بهائی در رسانه ها و نمایشگاه ها و دهها مستند و برنامه و فیلم در صدا و سیما و هزاران مطلب دروغ و افترا در سایت ها و وبلاگ های ضد بهائی منتشر نموده، و در مقابل به بهائیان اجازۀ پاسخ در رسانه ها داده نشده و حتی سایت های اینترنتی بهائیان را که تنها رسانۀ قابل دسترس برای ایشان بوده و برای پاسخ به دروغ ها و افترائات ضدِّ بهائی و معرفی و ارائۀ حقیقت دیانت بهائی راه اندازی شده بارها و بارها مورد حملات سایبری قرار داده و فیلتر نموده، ...[xxx]

امّا در مقابل، همانطور که قبلاً اشاره شد، دست آوردهای ستم های ۳۴ سالۀ فوق برای دیانت بهائی و جامعۀ جهانی آن نیز در رتبۀ خود در تاریخ بهائی بی سابقه بوده است و حکم «صُورِ اِسرافیل» الهی داشته و دارد. این دست آوردها چنان مهیّج و با شکوه بوده است که به عنوان نمونه، مرکز جامعه جهانی بهائی، یعنی بیت العدل اعظم، در توصیف اهمیّت آن، در همان سال های اولیّه انقلاب، فرمودند انقلاب مزبور و ستم هایی که بر بهائیان وارد نمود و استقامت و فداکاری و شهامتی که بهائیان حتی با دادن جان شیرین از خود نشان دادند، باعث رشد و توسعۀ کیفی دیانت بهائی و جامعۀ آن به اندازۀ ۲۰۰ سال گردید! و از جمله مصادیق این رشد حیرت انگیز آن که مرکز جهانی بهائی بین سال های ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۴ میلادی، در مرحلۀ اوّل نقشۀ جهانی هفت سالۀ بهائیان (۱۷) اعلان فرمودند جامعۀ بهائی در سطح جهانی از اوّلین مرحلۀ رشد و توسعۀ خود، یعنی مرحلۀ مجهولیّت (۱۶) خارج گردیده است.[xxxi]

در نگاهی کلی از نظر آمار کمّی نیز این رشد حاصل شده است. چنانکه از بُعدِ جمعیتی جامعۀ بهائی، در دورۀ حضرت باب، ندای دیانت جدید در دو کشور ایران و عراق بلند شد، این ندا در دورۀ حضرت بهاءالله در ده کشور دیگر شرقی نیز مرتفع گشت؛ و در دورۀ حضرت عبدالبهاء بیست اقلیم دیگر در شرق و غرب به مناطق مزبور اضافه شد، و اینک در همۀ کشورهای دنیا این ندا منتشر است.  تعداد بابیان در سال ۱۸۴۸، به یکصد هزار نفر  بالغ می شده و به علت قتل عام و آزار و سرکوب جامعۀ بابی  پس از شهادت حضرتِ اَعلی (باب)، در اواسط ۱۸۵۰ م. به نصف آن تعداد رسیده؛ ولی سپس در دورۀ حضرت بهاءالله، در سال ۱۸۸۰ م مجدّداً تعداد بابیانی که قریب به اتفاق آن ها بهائی شده بودند به یکصد هزار تن فقط در ایران بالغ گردیده که با توجّه به جمعیّت ۵ تا ۸ میلیونی آن روز ایران می توان گفت، یک تا دو درصد کل جمعیّت ایران آن روز بهائی بوده اند.[xxxii] و این در حالی است که این مقدار رشد در زیر فشار آزار و ظلم و حبس و تبعید و شهادت به دست آمده بود. تا سال ۱۹۶۳، تعداد بهائیان ۴۰۰۰۰۰ تن در کلّ جهان بوده و در ۱۹۸۵ به ۳۵۰۰۰۰۰ و در سال ۱۹۹۱ به ۵۴۰۰۰۰۰ تن  و در سال ۲۰۰۱، به ۶۰۰۰۰۰۰، و در سال ۲۰۰۱ به حدود ۷۶۶۶۰۰۰ تن بالغ شد.[xxxiii] با احتساب جمعیّت کل دنیا در آغاز ظهور جدید که ۱/۱ میلیارد نفربوده و جمعیّت فعلی دنیا که شش برابر آن زمان شده، مشاهده می شود که نسبت رشد کمّی جامعۀ بهائی به جمعیّت دنیا، حدوداً ۱۱ برابر است. بر خلاف  آن که مخالفان امر بهائی در ایران آمارهای ارائه شده را دروغین قلمداد می کنند، ولی امروزه به واسطۀ  توسعۀ انفجاری ارتباطات، دیگر نمی توان همانند ردّیه نویسان، حقایق را مخفی کرد؛ چنان که غیر بهائیان نیز بر رشد کمّی و کیفی امر بهائی معترفند؛ از جمله به تصریح سالنامۀ دائرة المعارف بریتانیکا، وسعت انتشار امر بهائی بعد از مسیحیت از لحاظ جغرافیایی بیشتر از سایر ادیان بوده است، و میشل مالرب در کتاب «انسان و ادیان، نقش دین در زندگی فردی و اجتماعی» در صص: ۴۰۸- ۴۰۹ به «گسترشِ تُندِ» دیانت بهائی اشاره می کند. جنبۀ دیگری از اهمیّت این آمارها در مقایسه با آمارهای مشابه  ادیان دیگر در این است که به علت نبودن فرقه های منشعب از دیانت  بهائی، آمار مزبور تماماً مربوط به یک جامعۀ  یکپارچه و منحصر به فرد است، حال آن که آمارهای مشابه هر یک از ادیان دیگر گویای شمار مجموعی از فرقه های مختلف و متباین است.[xxxiv]

بیت العدل اعظم در پیام ها و بیانیه های مختلف در مورد این دست آوردهای کمی و کیفی توضیح فرموده اند. از جمله در پیام ۸ تیر ۱۳۸۵ می فرمایند:

ملاحظه فرمائید که قوایِ مُنبَعثه از تحمّل و بردباریِ احبّایِ عزیزِ ایران در این ایّامِ پُراِفتتان چطور مفهومِ بیانِ مبارکِ «لَو یَستُرُونَ النُّورَ فِی البَرِّ اِنَّهُ یَظهَرُ مِن قُطبِ البَحرِ وَ یَقُولُ اِنّی مُحیِی العالَمین» [اگر نور را در خشکی پنهان کنید همانا از قطب دریا آشکار می گردد و می گوید: همانا من زنده کنندۀ عالمیان هستم.] را روشن تر و وسائل و لوازمِ پیشرفتِ عُنصریِ آن را مُهیّاتر ساخته است. در این مقام، یادآوریِ وعدۀ محکمۀ الهیّه که از قلمِ مُبارکِ جَمالِ اَقدَسِ اَبهی [حضرت بهاءالله] در اشاره به تضییقاتِ وارده بر نَفسِ مَظهَرِ ظُهورُ الهی [حضرت بهاءالله] نازل شده، روح و روان را به وَجد و طَرَب می آورد که می فرمایند: ... اَمَّا الانَ حَجَبونی بِحِجابِ الظَّلامِ الَّذی نَسَجوهُ بِاَیدِی الظُّنونِ وَ الاَوهامِ. سَوفَ تَشُقُّ یَدُ البَیضاءِ جَیباً لِهذِهِ اللَّیلَةِ الدَّلماءِ وَ یَفتَحُ اللّهُ لِمَدینتِه باباً رِتّاجاً. یَومَئِذٍ یَدخُلونَ فیهَا النّاسُ اَفواجاً و یَقُولُونَ ما قالَتهُ اللّائِماتُ مِن قَبلُ لِیَظهَرَ فِی الغایاتِ ما بَدا فِی البَدایاتِ [و امّا الان مرا در پرده ای تاریک که به دست های گمان و اوهام بافته اند مستور و پنهان کرده اند، امّا به زودی یَدِ بیضایِ اِلهی برای این شب تاریک، گریبانی می شکافد و خداوند برای شهر معنویِ خود، دری بزرگ می گشاید و در آن زمان مردم دسته دسته واردِ شهر الهی و دین جدید خدا خواهند شد و خواهند گفت آنچه را که از قبل، مصریان در سرزنشِ زلیخا به خاطر عشقش به یوسف گفتند، تا در عاقبت و انتها، آنچه در اوایل و گذشتۀ ایّام آشکار شد، ظاهر و تکرار گردد] ... برکات آسمانی و قوای روحانیِ مُنبَعثه از اِهراقِ دِماءِ مُطهَّرۀ [ریختن خون های پاک] شهیدان و فداکاری ها و از خود گذشتگی های قاطبۀ اَهلِ بَها [بهائیان] در آن سرزمین در تحمّل شرایط طاقت فرسا، وَسائل تحقّقِ وُعودِ مُبارکۀ الهیّه را یکی بعد از دیگری مُهیّا ساخته و می سازد. به فرمودۀ مبارک [حضرت بهاءالله] «...جمیع این بَلایا به مَنزلۀ دُهن [روغن چراغ] است برای اِشتعالِ این مِصباح [چراغ] کَذلِکَ یُبَدِّلُ اللهُ ما یَشاءُ وَ اِنَّهُ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیر...» [این چنین خداوند تبدیل می کند آنچه را که می خواهد و همانا او بر همه چیز قدیر است] ... ملاحظه نمائید که چه مقدار از فتوحات مذکوره، از جمله موفّقیّت جامعه در توسعۀ چهارچوب عمل برای پیشبردِ فَرایندِ دُخُولِ اَفواج، بعد از وقوع انقلاب سال ۱۳۵۷ در ایران و به برکتِ جانفشانی ها و از خود گذشتگی هایِ شما عزیزان نصیب شده است، فتوحاتی که هر یک به خودی خود، گامی عظیم در راه استقرارِ نظمِ جهان آرایِ اِلهی مَحسوب می شود.[xxxv]

و نیز در پیام ۴ دی ۱۳۸٦ می فرمایند:

در طیّ سی سال گذشته، شما عزیزان در مقابل طوفان بلا با اطمینان قلبی از اینکه چنین مصائب و ابتلائاتی «مبشّر دورۀ سعادت و فلاحی است که مشیّت یزدانی برای عالم انسانی مقدّر فرموده» استقامت و ایستادگی نموده اید. مراجع دینی و دولتی که همواره محرّک اصلی ظلم و ستم وارده بر شما و نیاکانتان بوده اند همچنان حقوق خدادادی شما را انکار میکنند. آنها شما را از پاسخ گویی به تهمت هایی که در بارۀ شما و اعتقاداتتان منتشر میسازند منع نموده و در عین حال جوّی از وحشت و ارعاب ایجاد کرده اند و کسانی را که مایلند به حمایت از شما ستمدیدگان قیام نمایند به شدّت تهدید می کنند. در طیّ این مدّت، جامعۀ بین المللی و خواهران و برادران بهائی شما در سراسر جهان، به دفاع از شما عزیزان مشغول بوده اند. امّا اکنون ایرانیان عدلپرور و منصف نیز از هر گروه و طبقه، چه در وطن و چه در خارج، در دفاع از شما مظلومان لب به اعتراض گشوده و تعداد روزافزونی از آنان مایلند به حقیقت امر مبارک پی برند.

در شهرهای بزرگ و کوچک کشور، در کوی و محلّه، مدرسه و دانشگاه، در مؤسّسات تجاری و دفاتر دولتی و حتّی در سلول های زندان تعداد فزاینده ای از خیرخواهان شما قدم به پیش گذاشته اند. مسئولان مدارس، معلّمین، محصّلین و والدین انزجار خود را از رفتار شرمآوری که نسبت به کودکان بهائی اعمال میشود نشان داده اند، دوستان و همسایگان از ورود غیر قانونی مأموران دولتی به منازل احبّا جلوگیری نموده اند، دانشجویان و کادر دانشگاه ها به طور علنی یا خصوصی مخالفت خود را با محرومیّت غیر عادلانۀ بهائیان از تحصیلات عالیه اظهار داشته اند، کارکنان ادارات دولتی نسبت به تلاش های شما برای احقاق حقوق خود با همدردی توجّه نشان داده اند، روزنامه نگاران از اینکه نمی توانند حقایق را در بارۀ وضع شما منتشر سازند ابراز تأسّف نموده اند و نشانه هایی میتوان یافت که روحانیون روشن ضمیر نیز مایلند که از شما رفع ظلم و ستم شود.

در سایر نقاط جهان، هر جا که آزادی عمل وجود دارد، روشنفکران ایرانی نگرانی و خشم خود را از رفتاری که نسبت به بهائیان ایران اِعمال شده و میشود مکرّراً ابراز نموده و می نمایند، رسانه های گروهی ایرانی شرح مصائب شما را بازگو میکنند و خواهان تأمین حقوق مدنی همۀ ایرانیان هستند، و همچنین تعداد بیشماری از ایرانیان مقیم خارج با همدردی، شهامت شما را میستایند و مایلند در بارۀ اصولی که الهام بخش زندگی شماست اطّلاعات بیشتری کسب نمایند.

اکنون سازمان های جامعۀ مدنی ایران در داخل و خارج از کشور و تعدادی از احزاب سیاسی نیز به جمع مدافعان شما پیوسته اند. چنانکه اخیراً، بعضی احزاب سیاسی رسماً نگرانی خود را در بارۀ آزار و اذیّت بهائیان ایران اعلام نمودند و در یک مورد رسمیّت دیانت بهائی را به عنوان یک اقلّیّت مذهبی خواستار شدند. جامعۀ بین المللی بهائی به نمایندگی از طرف بهائیان سراسر جهان مراتب قدردانی خود را به بعضی از این سازمانها اعلام نموده است.

ایّام حاضره مَشحون از مقدّرات الهی است. طوفان امتحان و افتتان همچنان در جریان است، ولی سحاب هرچند تیره و تار باشد نمی تواند نور ساطعه در افق را پنهان دارد. در قبال این تحوّلات خجسته، شایسته است که شما عزیزان به کمال استقامت و اطمینان و با اجتناب از مداخله در سیاست حزبی، هر فرصتی را برای همکاری با هموطنان عزیز خود در پیشبرد آرمان هایی که موجب ترقّی و سعادت وطن عزیزتان است مغتنم شمارید[xxxvi]

و در پیام ۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۸ می فرمایند:

واکنش ایرانیان آزاده و دیگر حامیان عدل و انصاف در شرق و غرب عالم در مقابل این بی عدالتی ها روز به روز قوی تر و ندای حمایت از حقوق شهروندی بهائیان در ایران رساتر میشود. احتمالاً از مقالات و بیانیّه های امیدبخش متعدّدی که از طرف متفکّرین و متنفّذین ایرانی در چند ماه اخیر انتشار یافته مطّلع هستید. این ندا از افراد، سازمان ها و نمایندگان دول در اطراف جهان نیز به گوش میرسد. نمونه ای بارز از تقدیر و تکریم مردم جهان از ایرانیان آزاده و اظهار نگرانی از مظالم وارده بر آن ستمدیدگان را میتوان در نشست روز ۳۰ مارچ ۲۰۰۹ مجلس عوام کانادا ملاحظه نمود. در این اجلاسیه، اعضای آن مجلس یعنی نمایندگان کلّیّۀ احزاب به مدّت یک ساعت و نیم به افصح بیان و با حرارت تمام از مصائب شما سخن گفتند. آنان در حالی که نقش ارزشمند ایرانیان را در پیشبرد تمدّن جهان ستودند و احترام عمیق خود را نسبت به ملّت شریف ایران ابراز داشتند، صلح جویی و بشردوستی بهائیان را ستودند و از لطماتی که بر اثر نقض حقوق بشر در مورد بهائیان و دیگر شهروندان ایرانی بر حیثیّت و نام این سرزمین باستانی وارد آمده به شدّت اظهار تأسّف کرده به اتّفاق آرا قطع نامه ای تصویب نمودند که در آن چنین آمده است: «این مجلس اذیّت و آزار اقلّیّت بهائی ایران را محکوم مى کند و از حکومت ایران مى خواهد که در اتّهامات مطرح شده علیه اعضاى یاران ایران تجدید نظر نموده آنها را بلافاصله آزاد کند و یا در غیر این صورت، محاکمۀ آنها را بدون تأخیر بیشتر به جریان اندازد و تضمین نماید که دادرسی آنان علنی، منصفانه و در حضور ناظران بین المللی انجام خواهد شد.» ... دوستان عزیز و محبوب: بر اهل درایت روشن است که هر کس بذر کینه و اختلاف بیفشاند عاقبت ثمر تلخ چیند و به خسران مبین مبتلا گردد. تمسّک به تهمت و افترا برای رسیدن به اهداف ناروا نتیجه ای جز سلب اعتماد عمومی نخواهد داشت. تودۀ مردم که با فراست و هشیاری ناظر امورند سرانجام از قبول و باور این اتّهامات سر باز زنند و با کنجکاوی بیش از پیش به تحقیق و بازشناسی عقاید و انگیزه های روحانی شما روی آورند. از این روست که بانگ رسای حمایت ایرانیان شریف و آزاده از حقوق شهروندی شما در فضای مدارس، دبیرستان ها، دانشگاه ها و در بین اقشار مختلف مردم طنین انداز گردیده است.[xxxvii]

و در پیام ۲۲اردیبهشت ۱۳۹۱ می فرمایند:

مخالفت ها و سرکوبی ها‌یی که علیه جامعۀ بهائی صورت می‌گیرد به اشکال مختلف علیه طیف وسیعی از دیگر شهروندان مملکت نیز اعمال می شود، شهروندانی که تنها جرمشان خواستن آزادی و داشتن جامعه ای مبنی بر عدل و انصاف است.

در برابر این ‌همه حقّ کشی های آشکار، دول و ملل کوچک و بزرگ جهان به پشتیبانی از حقوق احبّای ستمدیدۀ ایران و دیگر شهروندان مصیبت زدۀ آن سرزمین ادامه می دهند. سازمان ملل متّحد، مجامع معتبر بین المللی حقوق بشر، نهادهای دولتی و مدنی، پارلمان ها، دانشگاه ها، مروّجین عدالت، وکلا، قضات، اساتید، فلاسفه، دیپلمات ها، دولت مردان و مقامات رسمی در بسیاری از کشورها و شخصیّت های برجسته از جمله بعضی از سیاست مداران مسلمان از شرق و غرب در قطع نامه ها، گزارش ها و اظهارات رسمی خود، این تضییقات را ظالمانه خوانده خواهان توقّف آن می باشند. اقدامات اخیر عامّۀ مردم جهان نیز قابل توجّه است. به عنوان مثال مراسم برگزار شده در دوازده شهر بزرگ جهان به مناسبت ده هزار روز زندانی بودن اعضای سابق یاران و راهپیمایی ده‌ها هزار نفر از اهالی برزیل برای دفاع از آزادی مذهب در جهان و اعتراض به نقض حقوق بشر از جمله حقوق بهائیان در ایران را می توان نام برد.

در بین ایرانیان شریف، هنرمندان نیز در حمایت از حقوق شهروندی بهائیان به صف سایر روشنفکران منصف و فرهیخته پیوسته اند. نکتۀ مهم آن است که استمرار این بی عدالتی ها که چندی قبل سبب شد صاحبان عدل و انصاف سکوت خود را در بارۀ نقض حقوق شهروندی بهائیان شکسته و رسماً پشتیبانی خویش را از حقوق بهائیان اظهار دارند حال حسّ کنجکاوی‌ آنان را بیدار کرده و مایلند بدانند دلیل شدّت یافتن مخالفت با جامعۀ بهائی چیست. با وقوف بیش از پیش ایرانیان عزیز به نقش سازنده‌ای که بهائیان در آبادانی وطن مقدّس خود داشته اند موانع بی شماری که در راه مشارکت شما در بنای ایرانی پیشرفته ایجاد شده است تدریجاً رفع می گردد و فرصت های ارزشمندی در این مسیر در مقابل دیدگان شما رخ می‌گشاید.[xxxviii]

 

 

تأثیر دیانت بهائی از یک سو، و تأثیر بهائی ستیزی ها و استقامت بهائیان از سویی دیگر، در اصلاح و بیداری ایران

همانطور که از پیام های فوق نیز آشکار است، از آنجا که اهداف و سرنوشت دیانت بهائی و جامعۀ آن در سراسر جهان با سعادت و رفاه و صلح و وحدت جهانیان و نیز بیداری و احیاء و توسعۀ ملّی و اجتماعی و مدنی و معنوی ایران عزیزمان گره خورده است، ستم های وارده بر بهائیان صرفاَ دست آوردهای بی سابقه برای دیانت بهائی و جامعۀ آن به ارمغان نیاورده است، بلکه این ستم ها و استقامت و تحمّل بهائیان در برابر آن، علاوه بر تأثیر مستقیم و غیر مستقیم در روند صلح جهانی و وحدت عالم انسانی، از جمله از علل و عوامل رشدِ روندِ احیا و بیداری ایران نیز بوده است. به تعبیری دیگر ستم های وارده بر بهائیان ایران و نتایج آن نه تنها «صُورِ اِسرافیلِ» دیانت بهائی بوده و هست، بلکه «صُورِ اسرافیلِ» بیداری جامعۀ عزیز و شریف ایران هم بوده است.

توضیح آن که ظهور ادیان بابی و بهائی از سال ۱۲۶۰ ه. ق. مطابق با ۱۸۴۴ میلادی و ۱۲۲۳ ه. ش. به ارادۀ خداوند حکیم و مهربان، و طبق پیش بینی کتب مقدُسۀ قبل، مقارن و همزمان با روند بیداری و احیاء و رشد و توسعۀ همه جانبۀ جهان و از جمله ایران شده است. بهائیان این همزمانی را دارای همبستگی می دانند و بر محققین منصف جهان است که از این منظر هم این تقارن را مورد تأمّل و تدقیق قرار دهند. چنانکه در بارۀ بیداری و رشد مزبور در قرون اخیر از جمله در یکی از منابع جامعه شناسی چنین آمده است: «اگر از آغاز، دورۀ پانصد هزار ساله ای را برای تکامل انسانی فرض کنیم و طبق تمثیلی از لووی (Lowie)، این دوره را تشبیه به عمر انسانی صد ساله نماییم، باید گفت جامعۀ بشری مدّت ۸۵ سال در کودکستان ماند و ده سال در دبستان عمر گذراند و سپس در قرون اخیر با خیزشی از مراحل دبیرستانی و دانشگاهی گذشت.»[xxxix]

در مورد این «خیزش»، مشاهده می شود در دو قرن اخیر یک رشته تغییرات و انقلابات و پیشرفت های عظیم انسانی در زمینه های فرهنگی، اجتماعی و مدنی، سیاسی، علمی و فنی، مادی و اقتصادی، ... همراه و همزمان با انقلاب جدید معنوی و اجتماعی دو ظهور بابی و بهائی به وجود آمد که کلّ حاکی از خروج جامعۀ  بشری از دوران کودکی و ورود او به دوران بلوغ موعود می باشد. حضرت عبدالبهاء دو رشته انقلابات مزبور را در لوحی «دو ندای فلاح و نجاح» که «از اوج سعادت عالم انسانی بلند است» توصیف می فرمایند، که یکی نمادِ ارادۀ بشر و دیگری  نشانۀ ارادۀ خداست، و رشد و پیشرفت و تعامل و هماهنگی هر دو را برای سعادت و رفاه مادی و انسانی و معنوی بشر و رسیدن به «وحدت عالم انسانی» و «صلح جهانی» و ایجاد مَدَنیّت مادی  و معنوی، ضروری می دانند.[xl] بطوری که با الهام از آن، به تعبیر زیبا و عمیق جناب دکتر پیتر خان عضو فقید بیت العدل اعظم الهی، می توان «تاریخ» را تعامل و تفاعل ارادۀ الهی و ارادۀ بشر دانست.

تأثیر ادیان بابی و بهائی و استقامت پیروان آن در برابر ستم های وارده بر ایشان در بیداری و رشد ایران، همزمان با تحولات و تغییرات بی سابقۀ دو قرن اخیر جهان، روز به روز بر منصفین جهان و ایران روشن تر می گردد. تعالیم و آموزه های مقدماتی بابی، و تعالیم تکمیلی بهائی اساس و طرح و هدف و روش این توسعه و تغییرات را ارائه نمود. در تعالیم بهائی هم در مورد اصلاح امور جهان و هم اصلاح امور ایران بطور خاصّ موارد متعددی آمده است که بهائیان سراسر دنیا آنها را در طَبَقِ اِخلاص به جهانیان و ایرانیان عزیز تقدیم کرده و می کنند.[xli]

پرداختن به تأثیرات آشکار و نهان دیانت بهائی و جامعۀ جهانی آن در اصلاح امور جهان موضوعی است که جای دیگری باید به آن پرداخت، امّا در اینجا، در بارۀ تأثیرات مزبور در ایران عزیزمان می توان اشاراتی هرچند ناقص نمود. جامعۀ بهائیان ایران از همان اوایل ظهور دیانتشان تا حدّی که شرایط زمان اجازه می داد سعی موفوری را برای اصلاح ایران و خدمت به میهن عزیزشان بر اساس تعالیم و آموزه های حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء و حضرت ولی امرُالله شروع کردند.جنبۀ اصلی این تعالیم و این کوشش، در حیطۀ معنویّت و فضائل و اخلاق رحمانی، از جمله شامل: محبّت، یگانگی، تقوی، عفّت و عصمت، امانت، دیانت، صداقت، انصاف، ادب، انقطاع، تواضع و خضوع، توکّل، خشیّةالله، عدل، اعتدال، صبر و استقامت، قناعت، مؤاسات، خلوص نیّت، ... بود که اُسِّ اساس و از لوازمِ اصلیّۀ اصلاح ایران است. و جنبۀ فرعی تعالیم مزبور و کوشش های مبذوله در راه تحقّق آن، آن که حضرت عبدالبهاء در مورد ایران به احبّایشان تأکید فرمودند: «در مأموریّت و آبادی و مَدَنیّت و تحصیل معرفت و تزیید تجارت و ترقی زراعت و تحسین صناعت و ترقیّات عصریّه از هر قبیل کوشش» بنمایند.[xlii] حضرتشان بهائیان و ایرانیان را امر و تشویق به درک و عملی و اجرائی کردن هر دو جنبه و هر دو زمینۀ اصلی و فرعی مذکور فرمودند.

جنبۀ اصلی تعالیم مزبور و سعی هرچند نه در حدِّ کمالِ بهائیان در تخلّق به اخلاق و فضائل رحمانی و معنوی فوق الذکر، موجب خوشنامی بهائیان و اطمینان هم میهنان منصف و مهربان به ایشان و تحسین آشکار یا پنهان آنان گردید. اهمیّتِ موضوع وقتی بیشتر محسوس می شود که توجّه نماییم این امر علیرغم تعصبّات بهائی ستیزان و تلقین بغض و کینه نسبت به بهائیان توسّطِ ایشان، به وقوع پیوست و به خودی خود موجب تعامل هم میهنان نازنین با بهائیان گردید و باعث شد بهائیان، بخصوص در مواقعی که کمتر مورد ستم و آزار از طرف بهائی ستیزان و عواملشان از علمای دینی و امرای سیاسی بودند، بیشتر بتوانند از جنبه های فرعی مذکور نیز به خدمت ایران و هم میهنان بپردازند. بدین منظور برای اصلاح امور معنوی و فرهنگی و اجتماعی و اخلاقی و تعلیم و تربیت و بهبود نظام سیاسی و اقتصادی کشور و بسیاری امور دیگر، بهائیان در عملی کردن مفاد آن، چه چندین دهه قبل از انقلاب مشروطه و چه بعد از آن، بدون آن که آلوده به روش های نادرست و خصمانۀ  سیاسی شوند، تلاش های فوق العاده ای در زمینۀ تعلیم و تربیت اخلاقی و پیشرفت عملی و فرهنگی و هنری و اجتماعی و اداری و اقتصادی و بهداشتی و سایر زمینه ها نمودند و به موفقیت های بدیعی دست یافتند.[xliii] اگر چه به علت جهل و تعصّبات بعضی علمای مذهبی و بی تدبیری و خیانت بعضی سیاسیون و احزاب که با وارد کردن اتهامات دینی و اخلاقی و سیاسی، سعی داشتند ملت عزیز ایران را نسبت به جامعۀ بهائی بد بین کنند، اقدامات و خدمات بهائیان به ایران و ایرانیان علیرغم تأثیر محسوس در رشد و توسعۀ ایران، هیچگاه بطور علنی در افکار عمومی ایرانیان مطرح نشد و مسکوت ماند، ولی چنانکه در ادامه خواهد آمد، در دهۀ اخیر (۲۰۰۳- ۲۰۱۳) منصفان ایران سکوت ۱۶۰ ساله را شکستند و به جبران مافات پرداختند. 

اگر اولیا و بزرگان و رؤسای سیاسی و دینی و فکری ایران در دورۀ قاجار و پهلوی و هم اکنون در دورۀ جمهوری اسلامی، که اکثر ایّام اسیر اختلافات و نزاع های رنگارنگ سیاسی و مذهبی بوده و هستند، به تعالیم بهائی و اقدامات بهائیان برای اصلاح ایران نیز توجّه می فرمودند، به امید خدا و با همّت ایرانیان شریف و فرهیخته، شرایط این طور نبود و ایران دارای مقام والائی می گردید و اصلاح و توسعۀ حقیقی آن به تعویق نمی افتاد. حضرت عبدالبهاء، در این خصوص و در بارۀ درمان دردهای اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و اخلاقی و علمی و اقتصادی ایران عزیزمان این چنین می فرمایند:

ای تشنۀ حقیقت، ایران ویرانست و جمیع احزاب فی الحقیقه تیشه به دست گرفته به ریشۀ این بنیان قدیم می زنند و ابداً ملتفت نیستند که این کلنگ، بنیان کن است و این تیشه، ریشه کن. هر حزبی گمان می کند که به تعمیر مشغولست. ولی در قرآن می فرماید: یُخربون بُیُوتهم بِاَیْدیهِم [خانه های خود را با دستان خود ویران می کنند]. باری، این آوارگان به هیچ حزبی مشترک و متمایل نبوده. در آن می کوشیم که بنیۀ ایران قوّت گیرد و معلوم است قوّت بنیه ایران، جز به تأسیس اخلاق الهی ممکن نه. چون تأسیس اخلاق گردد ترقی در جمیع مراتب محتوم است. هیچ ملتی بدون تعدیل اخلاق فلاح و نجاح نیابد؛ و به تحسین اخلاق علوم و فنون رواج یابد و افکار بی نهایت روشن گردد، صداقت و امانت و حماست [=شجاعت] و غیرت و حمیّت بجوشد، سیاست به درجۀ نهایت رسد، صنایع بدیعه رواج یابد، تجارت اتّساع جوید، شجاعت عَلَم افرازد، ملت از برزخی به برزخ دیگرانتقال نماید، خلق جدید شود، فَتَبارَکَ اللهُ احسَنُ الخالِقین تحقّق یابد ...[xliv]

و نیز در لوحی در پاسخ به مؤسّسین شرکتی بهائی که اهداف آن ورود کالاهای مورد نیاز عمومی همچون ماشین‌ آلات بافندگی و ریسندگی، پمپ‏های آب و آلات و ادوات زراعت جدید و آب کشی بود، طرح واضحی از اهداف مهمّی را ترسیم می فرمایند که از طرق یاری به ایران و ایرانیان است. می فرمایند:

الحمدالله در نزد عموم مسلّم و معلوم شد که احبّاء با حزبی از احزاب نزاع و جدال ندارند و خانه ای خراب نکردند بلکه به عموم محبّت دارند و نهایت آرزوی ایشان ترقّی ایران و ایرانیان است ولی بدون حرب و جدال. زیرا جنگ و جدال بنیۀ ایران را ضعیف می‏نماید و چون بنیه ضعیف گردد هر روز مرضی عارض می شود پس باید کاری کرد که بنیه قوی شود و بنیۀ ایران به ترویج تجارت و تزئید صناعت و توسیع زراعت و تدریس علوم نافعه و صداقت و امانت و عدالت در امور حاصل شود. ما به ترویج علوم عصریۀ مفیده و ترقیّات جدیده که منتّج قوّت بنیه است مشغولیم ...[xlv]

باری، اگر بیش از یک قرن و نیم اکثر ایرانیان عزیز تأثیرات دیانت بهائی و جامعۀ آن را در رشد و پیشرفت و بیداری ایران نادیده و مسکوت می گذاشتند، امّا چنانکه گفته شد، بخصوص در دهۀ اخیر فرهیختگان ایران شروع به شکستن سکوت کرده اند و نقش جامعۀ بهائی را مطرح می نمایند. ستم هایی که جمهوری اسلامی ایران بر بهائیان نمود و تحمل و استقامت سازنده ای که بهائیان ایران از خود نشان داده و می دهند، مصداق بارز دیگری از «صُور اسرافیل» گردید و سبب بیداری جامعۀ ایران، هم نسبت به حقوق بهائیان و هم نسبت به حقوق ایرانیان و نیز سبب جستجوی راه صحیح سعادت حقیقی ایران شد.[xlvi]

دلارام مشهوری، نویسندۀ کتاب «رگ تاک»، یکی از فرهیختگان ایران عزیز است که به این نکتۀ بسیار مهم و تاریخی و نقش بهائیان در خدمت به ایران و ایرانیان و رشد و توسعۀ همه جانبۀ آن، که از دید بسیاری عمداً یا سهواً مستور و مسکوت و حتی بعضاً مبغوض مانده بود، توجّه خاصّ نمود. وی در جواب این سؤال که چرا در کتاب «رگ تاک» خود به جنبش بابی و اقلیّت مذهبی بهایی مفصّل پرداخته است، پاسخ می دهد:

من در مطالعاتم به این نتیجه رسیدم که تاریخ معاصر ایران را بدون پرداختن به این جریان مذهبی اجتماعی نمی توان به درستی درک کرد. این بود که بر آن شدم به این جنبۀ تاریک تاریخ اجتماعی مان بیشتر بپردازم. آن هم به عنوان نمونه ای از نقش اقلیّت های مذهبی در تاریخ ایران. و امیدوارم کار من قدم اوّلی باشد که توسط پژوهندگان دیگر ادامه یابد. منظور پژوهشی است روشمندانه و بی تعصّب که نقش این اقلیّت ها را به عنوان جریاناتی مذهبی، فرهنگی و اجتماعی در شکل گرفتن تاریخ کشورمان و در نهایت در تبلورِ هویّت ملّی مان روشن سازد.[xlvii]

در آغاز همین دهۀ اخیر بود که بیت العدل اعظم پیام بسیار مهمّ  ۲۶ نوامبر ۲۰۰۳ (۱۳۸۲ ه. ش.) را خطاب به بهائیان ایران در بارۀ حقایق فوق و آغاز مرحلۀ جدیدِ بسیار مهمّی از بیداری و آگاهی وجدان در تاریخ ایرانیان و بهائیان صادر فرمودند. این پیام از منظر تاریخی و اجتماعی، نقطۀ عطفی برای شروع دهۀ مزبور در تاریخ ایران عزیزمان و نیز در تاریخ جامعۀ بهائیان ایران است. در آنجا چنین توضیح فرمودند:

اگر چه شما حبیبان معنوی هنوز از آزادی محرومید امّا در آستانۀ آنید که مقام و موقعیّت خود را به عنوان عضو شریف جامعۀ ایران کسب نمایید و بالمآل اهل آن دیار خدماتی را که ید قدرت پروردگار برای آن پاک اندیشان جهت عزّت و منقبت کشور مقدّس ایران مقدّر فرموده غنیمت خواهند شمرد. بزرگترین اشتباهی که طبقات حاکمه می توانند مرتکب شوند این است که تصوّر کنند با قدرتی که برای خود غصب کرده اند می توانند سّد و مانعی برای قوای مستمر تغییر و تحوّلات تاریخی باشند. امروز چه در ایران و چه در دیگر نقاط جهان سیل این تحوّلات با سرعت و قدرت در جریان است. نه وجودش را می توان انکار کرد و نه مسیرش را منحرف نمود و نه از شدّت و قدرتش کاست. از در و دیوار می گذرد و به درون خانه راه می یابد. (۴۶)

چنین بود که همانند دلارام مشهوری، دیگر ایرانیان عزیز نیز از گروه ها و احزاب و عقاید و افکار مختلف دینی و غیر دینی، در دهۀ اخیر سکوت صد و پنجاه سالۀ خود در مورد ستم های وارده بر بهائیان و نیز نقش ایشان در توسعۀ ایران را شکستند و جانانه و منصفانه به جبران پرداختند و از جمله با انتشار بیانیه هایی، از رفتار ظالمانه ای که در بیش از یک قرن و نیم با بهائیان شده و از سکوت مزبور اظهار شرمساری فرمودند. و البته صد البته، چنان که در یادداشت شمارۀ ۵۳ آمده است، جامعۀ بهائی نیز که ابداً راضی به اظهار شرمساری چنین ایرانیان شریف و منصف و آگاه و فرهیخته ای نبود، با انتشار بیانیه ای رسمی- و نیز در مواردی خود بهائیان با انتشار نامه و نوشتن مقالات جداگانه- مراتب قدردانی و سپاس قلبی و صمیمانۀ بهائیان را تقدیم ایشان نمودند. از جمله نمونه شواهد در مورد تحقّقِ این حقیقت و بیداری جامعۀ ایران نسبت به حقوق بهائیان و تأثیر ایشان در توسعه و سعادت حقیقی میهنمان، آن که استاد عباس میلانی می گوید:

عبّاس میلانی هستم، و متأسّف و شرمنده امّا مصمّم و قاطع اینجا ایستاده ام – شرمنده ام از آنچه که گذشته ای ننگین و شرم آور در رفتارمان با شهروندان بهائی تلقـّی میکنم، و مصمّم و قاطع در تصمیم خویش که بگویم، دیگر هرگز، و دیگر بیش از این، چنین نخواهد بود ... رفتار جامعۀ ما با بهائیان در ۱۵۰ سال گذشته، انجام دادن نبایدها و انجام ندادن بایدها بوده؛ هر آنچه که گفته یا انجام داده ایم، یا از گفتن و انجام دادنش سر باز زده ایم، تماماً لکّۀ ننگ و شرمی نامطلوب و خجالت آور بر تاریخ ما بوده است. ایران نمی تواند دموکراسی گردد مگر آن که مسألۀ بهائیان را به طور کامل مورد بررسی قرار داده حلّ و فصل نماید. ایران نمی تواند دموکراسی باشد مگر آن که بهائیان شهروندان کامل محسوب گردند و دین آنها – مانند دیانت زرتشتیان، کلیمیان، مسلمانان، یا اعضاء هر دیانت دیگری، یا اعتقاد یا حتّی بیاعتقادی – به عنوان موضوعی خصوصی به رسمیّت شناخته شود که مؤسّسات یا عوامل دولتی یا اجتماعی حقّ نداشته باشند دربارۀ آن به تفتیش، دخالت یا اذیّت و آزار بپردازند ... در حین تألیف کتاب ایرانیان برجسته– دو جلد در شرح زندگی ۱۵۰ تن از نوآوران و صنعتگران – با خشنودی و تحیّر متوجّه شدم که تعدادی از آنها از اعضاء جامعۀ بهائی بودند ... جمیع اینها نمونه هایی از مشارکت گستردۀ اعضاء جامعۀ بهائی در توسعۀ نوین ایران است ... امّا همه یأس و بدبینی نیست. علیرغم مجهودات متمرکز رژیم برای مسموم کردن ذهن مردم ایران دربارۀ امر بهائی، علیرغم سُلطۀ انحصاری بر وسایل ارتباط جمعی، موج جدیدی از آگاهی در میان میلیون ها ایرانی، دهها روشنفکر و فرهیخته، و حتّی معدودی از روحانیون شیعه پدید آمده که رفتار با بهائیان بخش شرم آوری از گذشتۀ ما است. تعداد روزافزونی از مردم متقاعد می شوند که بهائیان، مانند سایر شهروندان ایرانی، دارای حقِّ لایَنفَکّ و غیر قابل تفویض اجرای شعائر مذهبی خویشند، و این که به عنوان شهروندان ایران، باید جمیع حقوقی که به هر شهروند دیگری از پیروان سایر ادیان داده شده، به آنها نیز تعلّق گیرد. تعداد چشمگیری از نویسندگان، شعرا، محقّقان، و فیلم سازان ایرانی به این نکته پی برده‌ و آن را تصدیق کرده اند که ما کلامی در باب پوزش خواهی به بهائیان بدهکاریم، و ابراز امتنانی را به آنها مدیونیم. عذرخواهی برای تمام آنچه که از آن رنج برده اند، پوزش خواهی برای سکوت جمیع ما؛ و امتنان از برای آن که علیرغم تمامی نابرابری ها، همیشه ادب، احترام، آرامش و صلح دوستی را که دین و ایمانشان به آنها تعلیم داده رعایت کرده و هرگز در عشق و علاقۀ خود به ایران آزاد و دموکراتیک متزلزل نشده‌اند.[xlviii]

دکتر سلی شاهور می نویسد:

حدود ده سال پیش، یک دفعه مانند این که کسی را از خواب بیدار بکنید، حس کردم هر چه بیشتر در زمینه های گوناگون تاریخ ایران می خوانم، متوجه می شوم بهاییان خدمتی کرد‌ه اند که هیچ کجا ذکر نشده است. مثلا در اوایل سدۀ بیستم یا پایان سدۀ نوزدهم، دربارۀ مدارس مدرن در ایران یا در امور بهداشتی، صنعت و اقتصاد یا وضعیت زنان. آن هم در عهدی که این موضوعات خیلی در ایران مطرح نمی شد.[xlix]

آقای رضا علّامه زاده سازندۀ فیلم مستند «تابوی ایرانی» در مصاحبه های خود در مورد هدف از ساخت آن و علت «تابو» نامیدن آن می گوید:

هدف اصلی این است که به هموطنان ایرانی غیربهائی تا آنجائی که یک فیلم مستند امکان می دهد، نشان دهم که چه نامهربانی با بخشی از هموطنانمان انجام می شود بویژه در سالهای پس از انقلاب انجام می شود. فیلم من مربوط است به دوران پس از انقلاب و مخاطبین اصلی من در این فیلم هموطنان ایرانی غیربهائی هستند تا درک کنند که چه آزاری به بخش دیگری از جامعه خودمان که بهائی هستند، وارد می آورند، گهگاه بدون آنکه بدانند و خیلی ها هم دانسته این کار را می کنند.

و نیز:

 حقیقتش این است که لغت «بهائی» در ایران به خودی خود یک تابو بوده و هنوز هم هست. من موقعی به این واقعیّت عمیقا پی بردم که شروع به ساختن این فیلم کردم. دیدم حتی نزدیک ترین افراد، کسانی که حساسیّت های من را نسبت به مسایل اجتماعی می دانند با وجودی که مرا تشویق هم می کردند اما یک دلشوره ای داشتند که من می دانستم از کجا می آید؛ از اینکه فیلم راجع به بهائیان است. راجع به هر جریانی، گروهی، مذهبی بود، کسی نگران نمی شد. چون می گفت علامه زاده همیشه دنبال این می گردد که راجع به مشکلات اجتماعی مردم فیلم بسازد. ولی اسم بهائی مثل یک تابو خیلی ها را نگران می کند. کاری که در واقع روحانیّت شیعه در این یکصد و پنجاه سال با بابیان و بهائیان کرده بزرگترین صدمه اش همین است که توانستند ایرانیان را از اسم «بهائی» بترسانند. به طوری که کسی جرأت نکند اصلاً راجع به اشان فکر کند چه رسد به دفاع از حقوق انسانی و شهروندی آنان. اگر این فیلم بتواند گامی هر چند کوتاه در جهت شکستن این تابو بردارد من از کارم نتیجۀ لازم را گرفته ام.[l]

آقای علی کشتگر می نویسد:

با روی کار آمدن جمهوری اسلامی محافل و مراجع مرتجع شیعه دوباره میدان دار می شوند و اجازه پیدا می کنند علیه بهائیان که جمهوری اسلامی مذهب آنان را به رسمیّت نمی شناسد فعال شوند. از آن زمان تا به امروز بیدادی که بر جامعه بهائیان ایران رفته هولناک تر و برای ما ایرانیان شرم آورتر از آن است که بتوان به آسانی از کنار آن گذشت. ترور، آتش زدن لانه و خانه، محرومیت از تحصیل، محرومیّت از مشاغل دولتی و بسیاری از حرفه ها در بخش خصوصی، اتهامات کاذب، دستگیری و زندان، محرومیت از دفن مردگان و بدتر از هر چیز بی حقی کامل و ایجاد فضای دایمی ترس و ناامنی برای سیصد و پنجاه هزار بهایی ایرانی و تحمیل غربت و دربه دری به بسیاری از آنان، زخمی عمیق به جان نه فقط بهائیان که بر پیکر ایرانیان به مثابه یک ملت وارد ساخته است. همه مسؤول هستیم. بویژه روشنفکران چرا که در برابر عظمت و ابعاد فاجعه این آپارتاید جنایتکارانه مذهبی، واکنش های اعتراضی مان، محقر و مختصر بوده اند. و انگار برای خالی نبودن عریضه عرضه شده اند. هنوز در دفاع بسیاری از روشنفکران و فعالان سیاسی مذهبی از حقوق بشر، بهائیان جایی ندارند و یا در اغلب موارد حداکثر در واژه «وغیره» پنهان اند. یعنی آن که بسیاری از این روشنفکران جرأت دفاع از حقوق مسلمانان سنّی، و هموطنان مسیحی، کلیمی و زرتشتی را به خود می دهند، امّا زحمت و هزینۀ احتمالی اشاره به حقوق شهروندی هموطنان بهایی را نمی پذیرند. و یا آن که اساساً اعتقادی به دفاع از آنان ندارند. البتّه به استثنای استثنائات.[li]

آقای حمید حمیدی ضمن ارائۀ شواهد بسیار از عدم رعایت حقوق بهائیان در ایران، می گوید:

مایلم گفتار خود را در ارتباط با هم میهنان بهائی که حقوق شهروندی و انسانی آنها ازآغاز شکل گیری تفکر بابی و بهائیت، نقض گردیده ادامه دهم ... حقوق انسانی و شهروندی هم میهنان بهائی به دلیل حضور روحانیت شیعه و عدم به رسمیّت شناختن حقوق شهروندی در ایران، در دورهای مختلف تاریخی مورد نقض آشکار قرار گرفته است ... چرا حقوق شهروندی و حقوق بشر، علیرغم قانونی شدن آن در ایران به رسمیّت شناخته نمی شود؟ بیائید در شصتمین سالروز تصویب منشور حقوق بشر، با کنش به نقض حقوق هم میهنانمان به عنوان شرط لازم برای گذار به دمکراسی و عدالت، از تمامی امکاناتمان استفادۀ بهینه نمائیم تا شرمگین تاریخ نباشیم.[lii]

و از شواهد بی نظیر آن که چند صد نفر از فرهیختگان عزیز ایرانی نیز در بیانیه ای بی سابقه و بسیار مهمّ با عنوان «ما شرمگینیم» سکوت مزبور را شکسته، از جمله چنین می نویسند:

یک و نیم قرن سرکوب و سکوت کافیست! به نام نیکی و زیبایی، به نام انسان و به نام آزادی. به عنوان انسان ایرانی، از آنچه طی یک و نیم قرن گذشته در ایران، در حق شما بهاییان روا شده است، ما شرمگینیم ... بنا به شواهد و مستندات تاریخی، ازابتدای شکل گیری آئین بابی و سپس بهائی در ایران، هزاران تن، تنها به دلیل این باورهای دینی خود، به تیغ تعصّب و خرافه به قتل رسیده اند. تنها در نخستین دهه میلاد این آیین، نزدیک به بیست هزار تن از وابستگان آن در شهرهای مختلف ایران به قتل رسیدند ... ما شرمگینیم از اینکه گروهی از روشنفکران فشار علیه بهاییان را تئوریزه کرده اند.[liii]

متعاقب آن، آقای حسن یوسفی اشکوری در خصوص بیانیۀ فوق نوشت:

اخیرا در ارتباط با بهاییان ایران بیانیه ای باعنوان «ما شرمگینیم» انتشار یافته که تقریبا ۲۷۰ نفر از نویسندگان، ‏پژوهشگران، روزنامه نگاران، سینماگران و روشنفکران ایرانی مقیم خارج از کشور آن را امضا کرده اند. اگرکسی اندک آشنایی با تاریخ معاصر ایران (از آغاز قاجاریه تا کنون) داشته باشد می داند که این اقدام و این ‏بیانیه از جهات مختلف و بویژه از منظر آزادی و برابری و در یک کلمه «حقوق بشر» و سیر آزادی خواهی در ‏ایران بسیار مهم و به عبارتی نقطۀ عطفی اثرگذار شمرده می شود. واقعیت تلخ این است که از آغاز ظهور پدیدۀ ‏دینی- اجتماعی بابیّت و بهاییّت در نیمۀ دوّم سدۀ سیزدهم هجری در ایران، بهاییان همواره در جامعۀ مسلمان این ‏کشور مورد نفی و طرد و آزار قرار گرفته و رخدادهای تلخ و خونینی در جدال این گروه نوآئین با مسلمانان و ‏حکومت های وقت در نواحی مختلف ایران پدید آمده است که هنوزهم در اشکال مختلف در جریان است ... در این ‏میان نکته بسیار مهم آن است که در این دوران طولانی بهاییت و حقوق ایرانی و شهروندی پیروان کیش بهایی به ‏کلی فراموش شده و در واقع در ابهام و سکوت برگزار شده است، به گونه ای که گویا کیشی به نام بهایی در ‏ایران وجود ندارد و شمار قابل توجهی از ایرانیان با عنوان پیروان این کیش در این میهن مشترک زندگی نمی کنند. ‏این سکوت و حتی طرد از سوی دینداران مسلمان تا حدودی قابل فهم و درک است اما این سکوت و فراموشی ‏عمدی و غیر عمدی در ذهن و زبان غیر مذهبی ها و سکولارها و عناصر دموکرات و آزادیخواه و یا چپ غیر ‏مذهبی نیز دیده می شود. در تمام گفته ها و نوشته های آزادیخواهان و عدالت طلبان ماقبل مشروطه تا همین حالا، ‏تقریبا سخنی از این شمار ایرانیان و طرح حقوق شهروندی بهاییان نمی رود. در قانون اساسی مشروطه نه تنها ‏یادی از حقوق اینان نیست بلکه بهاییان در تحولات و رخدادهای سیاسی و اجتماعی حضور اعلام شده نیز ندارند. ‏حتی در آن زمان «بابی» بودن یک اتهام بود. در انقلاب اسلامی ۵۷ و قانون اساسی جمهوری اسلامی هم این ‏سکوت سنگین تر مشاهده می شود. احتمالا علت اصلی (وشاید یکی از دلایل اصلی) این بوده است که «مسألۀ ‏بهاییان» همواره به عنوان یک «تابو» بوده و کسی جرأت نزدیک شدن به آن و طرح آن مسأله را در گسترۀ ‏عمومی در خود نمی دیده و نمی بیند. شگفت این که در این میان عناصر غیر مذهبی و حتی ضدّ مذهبی نیز مقهور ‏و مغلوب این فضا و این تابو شده اند. با توجّه به این سانسور و بایکوت گسترده و دیرپاست که در این دوران کمتر ‏پژوهشگری به خود اجازه داده است که در باره این طایفه تحقیق کند و مردم را با افکار، عقاید، آداب دینی و ‏اجتماعی، متون و تاریخ درست و جامع بهاییّت و بهاییان آشنا کند و جدای از جدال های مذهبی وسیاسی و درستی و ‏نادرستی های اعتقادی، بگوید که اینان کیستند و چه می گویند و در تاریخ معاصر ایران چه نقشی بازی کرده اند. ‏از این رو امروز نه تنها مردم عادی حتی پژوهشگران ایرانی نیز به درستی نمی دانند که دین و عقاید بهایی چگونه ‏است و اساسا منابع مکتوب و درست و مورد اعتماد و وافی به مقصود در این زمینه در ایران وجود ندارد و یا ‏بسیار اندک است. در مقابل تا دلتان بخواهد ردیه نویسی های معمول و غالبا بی مایه و غیر علمی و همراه با ‏تعصّبات کور مذهبی در دست است که بسیاری از اینها حتی ارزش دیدن هم ندارند. به نظر می رسد که بایکوت و ‏سانسور بهاییان در ایران حتی به جریان آزاد اطللاعات و کار پژوهش در ایران نیز آسیب رسانده است. به هر ‏حال رخداد بهاییّت در ایران عصر قاجار بخشی از تاریخ کشور ما است و شناخت درست و علمی و بی طرفانه آن، ‏شناخت پاره ای از تاریخ عمومی و دینی- اجتماعی سرزمین ایران شمرده می شود.‏ حال چنین می نماید که وقت آن رسیده است که به این سانسور و سکوت و بایکوت پایان داده شود و روشن است که ‏این مسؤولیّت پیش از هر چیز و بیش از هرکس بر عهدۀ روشنفکران و پژوهشگران است که به این فقر و خلاء ‏پژوهشی پایان دهند و آنگاه روشنفکران و عناصر دموکرات و آزادیخواه و حقوق بشری هستند که باید به مقتضای ‏تعهّد انسانی و اخلاقی شان برای تأمین حقوق دریغ شده این گروه بکوشند، همان گونه که این تعهّد در مورد تمام ‏شهروندان ایرانی با هر دین و مسلک و مرام سیاسی و یا اجتماعی وجود دارد.[liv]

و حزب مشروطۀ ایران در اعلامیۀ خود چنین اظهار می دارد:

... بهائیان از سیاست کناره می گیرند ولی سیاست ایران می تواند از آنها درس های گرانبهائی بگیرد. نخستین درسی که بهائیان به ایرانیان دیگر می دهند پابرجائی تسلیم ناپذیر در زیر سخت ترین فشار‌هاست. خانه بهائی را آتش می زنند؛ کسب و کارش را می بندند؛ اموالش را می ربایند؛ از اداره و دانشگاه بیرونش می اندازند؛ به اعدام و زندان های دراز مدت محکومش می کنند و خم به ابرو نمی آورد و هر روز ناله سر نمی دهد و ناامید نمی شود. دم از شکست و بیهودگی نمی زند ... دوّمین درس، به همان اهمّیت، بسیج نیرو‌های اندک فردی و درآوردنش به یک شبکۀ قدرت اجتماعی است. استراتژی دفاعی بهائیان ایران در دوران جمهوری اسلامی از صفحات سربلند تاریخ ما به قلم خواهد رفت. هنگامی که در‌های دانشگاه بر دانشجویان بهائی بسته شد، بهائیان دانشگاه را به خانه های خود بردند. فرهیختگان بهائی به رایگان در خانه ها به گروه های کوچک جوانان چنان آموزشی دادند که توانستند به دانشگاه های معتبر در اروپا و امریکا پذیرفته شدند. بهائیان آخوند و کشیش ندارند و گردانندگان محلی اجتماعات بهائی در هر جا کار‌های مربوط به «احوال شخصی» را مانند ازدواج و زایش و ادارۀ مراسم مذهبی انجام می دهند. از آنجا که آن گردانندگان آماج اصلی سرکوبگری بوده اند اکنون در گروه های کوچک بهائی در هر جا کسانی با دیدن آموزش لازم این تکلیف را بر عهده می گیرند. «رهبری» به حدّاکثر پخش شده است. سر ها به اندازه ای زیادند که حتّی جمهوری اسلامی هم نمی تواند قطع کند ...[lv]

آقای محسن مخملباف نیز که اخیراً فیلم «باغبان» را در مورد «دین بدون خشونتِ» بهائی ساخته است، می گوید:

‌بسیاری از ما ایرانیان از انواع اندیشه ها و آئین ها و ادیان هندی، چینی، ژاپنی با خبرتریم، تا از اندیشه ها و آئین هایی که خاستگاه شان ایران بوده است. شاید سانسور، این چنین خواسته است. فیلم باغبان برای شکستن این سانسور است.[lvi]

به این ترتیب، در اثر چنین روندی بود که اخیراً (١٣دی ١٣٩١)، در آخرین سال دهۀ اخیر پس از صدور پیام مهمِّ تاریخی ۲۶ نوامبر ۲۰۰۳ م. (۱۳۸۲ ه. ش.)، بیت العدل اعظم با توجّه به تأکید مستقیم یا غیر مستقیم بسیاری از هم میهنان بر حقوق شهروندی بهائیان و نقش ایشان در احیاء و سعادت ایران، خطاب به بهائیان چنین فرمودند: 

پیروان جان فشان حضرت بهاءالله در کشور مقدّس ایران ملاحظه فرمایند:

دوستان عزیز و محبوب،

جای بسی دلگرمی است که بسیاری از مردم شریف ایران علی رغم مشکلات فراوان موجود در راه پیشرفت کشور خود مشتاقانه در صددند که اجتماعی پیشرو بنیان نهند تا در آن توانمندی های بی نظیرشان شکوفا شود و وسایل رفاه و آسایش هموطنانشان مهیّا گردد. نفوس بیشماری به ویژه جوانان روشن ضمیر آماده اند تا قوا و استعدادهای خدادادۀ خود را صرف توسعۀ اجتماعی و اقتصادی وطن مألوف نمایند. موجب خوشوقتی این جمع است که شما عزیزان نیز با وجود استمرار مظالم و بی عدالتی هایی که از هر جهت شما را احاطه نموده می کوشید تا سهم خود را در این مجهود عظیم ادا نمایید. موفّقیّت در چنین اقدام مهمّی مستلزم مشورت و گفتگوی آزاد و دوستانه در بین گروه های مختلف اجتماع به منظور کسب شناختی وسیع تر و درکی عمیق تر نسبت به بسیاری از مفاهیم مرتبط و مهمِّ توسعۀ اجتماعی و اقتصادی است. لذا به پیوست، ترجمۀ فارسی بیانیّۀ مورّخ ١٩٩٥ دفتر اطّلاعات عمومی جامعۀ بین المللی بهائی تحت عنوان «رفاه عالم انسانی» که اصل انگلیسی آن در همان سال برای مطالعه به کلّیّۀ محافل روحانی ملّی فرستاده شده بود برای آن عزیزان ارسال ‌می گردد. امید چنان است که تعمّق و تأمّل در مندرجات این سند ارزنده، بهائیان ایران را در تبادل نظر و تشریک مساعی با دیگر ایرانیان نیک اندیش و علاقه مند به پیشرفت و سربلندی آن سرزمین مقدّس یاری نماید.[lvii]

نظر به اهمیّت روند رشد حیرت انگیز جامعۀ بهائیان ایران در دهۀ اخیر و نیز رشد همزمان روند بیداری ایرانیان، و نیز دیدن گوشه هایی از ارتباط و تعامل مبارک این دو روند، و یادآوری آنچه در ده سال اخیر بر بهائیان و هم میهنان عزیز رفته است، مطالعۀ دقیق بعضی پیام های بیت العدل اعظم در این خصوص شایان اهمیّت حیاتی است. و حیاتی تر از آن، مطالعۀ دقیق پیام جدید و بدیع بیت العدل اعظم، خطاب به بهائیان ایران، مورّخ ١ شهرالعلاء ١٦٩ مطابق با ١٢ اسفند ١٣٩١ و ۲ مارچ ۲۰۱۳* می باشد که همان سان که پیام ۲۶ نوامبر ۲۰۰۳ م. نقطۀ عطف شروع دهۀ مزبور بود، این پیام جدید بدیع نیز نقطۀ عطفی برای پایان دهۀ مزبور و آغاز دهۀ عظیم و حیرت انگیز پیش رو است. همانطور که عرض شد، برای مطالعۀ دقیق مزبور، علاوه بر دو پیام بسیار مهم مذکور، توجّه به  نکات بعضی از ۳۲ پیام مهمّی نیز که بین دو پیام اساسی ۲۶ نوامبر ۲۰۰۳ م. و پیام ۲ مارچ ۲۰۱۳ صادر گردیده است[lviii] راهگشا خواهد بود. از جمله آن که، بیت العدل اعظم در پیام مورّخ ۷ مرداد ۱۳۸۷ مطابق ۲۸ جولای ۲۰۰۸ خطاب به ایرانیان بهائی می فرمایند:

بدون توجّه به تلقینات مداومی که شما را به داشتن ایمان ولی سکوت در بارۀ آن فرا می خواند، با حکمت و دور از تظاهر و قیل و قال به تبادل افکار در بارۀ ترقّی و سربلندی ایران مشغولید، زیرا به خوبی می دانید که ایمان به یک حقیقت را نمی توان از اظهار و بیان آن جدا ساخت.

در این دوران که ملّت شریف ایران با تبعیضات و تعصّبات دیرینۀ مذهبی، قومی، جنسی و طبقاتی دست به گریبان است تجربیّات یکصد و پنجاه سالۀ جامعۀ بهائی ایران می تواند منبعی غنی برای کمک به آنان باشد. شما از یک طرف موفّق شده اید که در مقابل شدیدترین و مبغضانه ترین تعصّبات که دشمنان امر الله از بدو ظهور اذهان عموم را به آن مغشوش ساخته اند استقامت نمایید و آن را با محبّت و وداد جواب گویید و از طرف دیگر با مساعی فراوان برای رفع تعصّبات گوناگون چه در درون جامعۀ خود و چه در تماس با دیگران مستمرّاً کوشیده اید.

نور منیری که همیشه رهنمون مجهودات شما بوده و هست، اصل وحدت عالم انسانی، محور اساسی تعالیم حضرت بهاءالله می باشد. به نونهالان خود از آغاز زندگی این بیان مبارک را آموخته اید که می فرمایند: «سراپردهٴ یگانگی بلند شد به چشم بیگانگان یکدیگر را مبینید همه بارِ یک دارید و برگِ یک شاخسار». همیشه بر این باور بوده اید که تعصّب را نمی توان با دوری گزیدن از دیگران و عناد مقابله نمود، بلکه باید با نیروی محبّت و نوعدوستی بر آن چیره شد. به این حقیقت واقفید که بنیاد تعصّب جهل و نادانی است و غلبه بر آن مستلزم نشر انوار دانش و بینش و در عین حال عمل و پشتکار است چون یکی از مؤثّرترین طرق فایق گشتن بر تعصّبات همکاری و همگامی افراد مختلف برای نیل به اهدافی والا و مشترک می باشد. شما می دانید که اصل وحدت عالم انسانی که مورد نظر حضرت بهاءالله می باشد با تحمیل یکنواختی مغایر است. شعارش وحدت در کثرت است، پذیرفتنش به معنای در بر گرفتن تنوّع تمامی نوع بشر است، و ترویجش مستلزم ایجاد امکانات برای شکوفایی استعدادهای ذاتی هر فرد است که در حقیقتِ او به ودیعه گذاشته شده است.

پیام حضرت بهاءالله از ابتدا ایرانیان بیشماری را از اقشار و ادیان گوناگون به خود جلب کرد. جامعۀ بهائی با آگاهی به چالش های موجود در راه رفع تعصّب و تأسیس اجتماعی متنوّع ولی متّحد، با دقّت برنامه های آموزشی و تربیتی برای سنین مختلف طرح و اجرا نمود و اقدامات و مراسم اجتماعی و حتّی روش های اداری خود را مورد سنجش قرار داد تا بتواند شکاف های عمیق موجود بین اقوام مختلف، گروه های سنّی متفاوت، طبقات گوناگون و زنان و مردان را به نحوی منظّم تقلیل دهد. سنن قدیمه و عادات متداوله و گفت و شنودهای روزانه را که آگاهانه یا ناآگاهانه به نوعی تعصّب دامن می زند بررسی نمود و در تعدیل آن کوشید. تفاهم و همبستگی های نزدیکی که در طیّ نسل های پیاپی بین خانواده های بسیاری، در اثر مراوده یا ازدواج با پیروان ادیان گوناگون به وجود آورده اید نمونه ای است گویا از پیروزی جامعۀ شما در این راستا. ذکر دست آوردهای فوق به این معنا نیست که جامعۀ بهائی در این راه به درجۀ کمال نزدیک شده است. آنچه مهم است اشتغال شما در یک فرایند یادگیری برای ایجاد وحدت و یگانگی است که تجربیّات ارزشمند حاصله از آن می تواند برای دیگران نیز مفید و مؤثّر واقع گردد.

پس با عزمی جزم و اراده ای راسخ تلاش خود را در این مسیر کماکان ادامه دهید. در وجود هر انسان، اعمّ از غنی و فقیر، زن و مرد، پیر و جوان، شهرنشین و روستانشین، کارگر و کارفرما، و از هر قوم و آیین، اصالت و شرافت مشاهده کنید. ضعفا و محرومان را حمایت نمایید. به نیازها و مشکلات جوانان عزیز رسیدگی کنید و آنان را به آینده امیدوار سازید تا خود را برای خدمت به نوع بشر آماده نمایند. از هر فرصت استفاده کنید و با صدق و صفا تجربیّات خود را برای رفع تعصّبات گوناگون در طبق اخلاص نهاده به هم میهنان عزیز خود تقدیم دارید و به کمک یکدیگر به ایجاد الفت و محبّت بین افراد پردازید و از این راه به پیشرفت ایران و سربلندی مردم آن خدمت نمایید.

در هر آن به یاد آن دلدادگان روی جانانیم و به ذکر کمالات آن فارِسانِ میدانِ استقامت و وفا مشغول.[lix]

در پیام ۱ فروردین ۱۳۸۸ مطابق ۲۱ مارچ ۲۰۰۹ می فرمایند:

اکنون بار دیگر امر الهی با دشمنانی ظالم و لجوج رو به رو است که بیهوده در تلاشند تا امر مبارک را در زادگاهش [ایران] ریشه کن کنند. امّا این مخالفت ها در جهانی صورت می گیرد که با جهان صد سال پیش که در آن امرِ الهی [دین بهائی] اساساً ناشناخته و مدافعانش اندک بود بسیار متفاوت است. امروز پیروان جمال قدم در سراسر عالم به دادخواهی برخاسته اند و با سلوک و کردار خویش بر بی اساس بودن اتّهامات وارده بر خواهران و برادران ایرانی خود شهادت می دهند. در این دادخواهی، مردم منصف و عدالت پیشه از همۀ طبقات، از جمله هزاران ایرانی آزاده که از نقض حقوق اوّلیّۀ انسانی هموطنان بهائی خود ابراز نگرانی می کنند، به آنها پیوسته اند.[lx]

در پیام ۲ تیر ۱۳۸۸ مطابق ۲۳ جون ۲۰۰۹ می فرمایند:

بهائیان عزیز در کشور ایران ملاحظه فرمایند:

خواهران و برادران روحانی، با حزن و اندوه فراوان از وقوع حوادث اخیر در آن سرزمین مقدّس، مَنویّاتِ قلبیّۀ خود را به پیروان حضرت بهاءالله ابراز می نماییم. سلامت و امان شما عزیزان از دیرزمان مشغلۀ ذهنی این مستمندان بوده و اکنون نگرانی امنیّتِ میلیون ها نفر زنان و مردان شریفِ دیگرِ ایران نیز بر آن اضافه گردیده است، خاصّه آن که اغلب آنان در عُنفُوانِ جوانی [اوّل جوانی] بوده مشتاق شکوفایی استعدادهای وسیع و نهفتۀ خود می باشند. ملاحظه فرمایید که با چه سرعتی پرده ها برافتاد! مَظالمی که طیّ سالیان دراز از طرقِ سازمان یافته و پنهان، بر بهائیان و دیگر شهروندان آن کشور وارد آمده در هفته های اخیر در خیابان های ایران در مقابل اَنظارِ جهانیان نمایان گشته است. اطمینان داریم که شما عزیزان در این ایّام نیز به آن اصل اساسی آیین بهائی که هر نوع فعّالیّتِ سیاسیِ حزبی را بر مؤمنین و مُؤسّسات خود شدیداً منع می کند با خلوصِ کامل تمسّک خواهید جست. البتّه در عین حال نمی توانید نسبت به مشکلاتی که گریبان گیرِ هموطنان عزیزتان است بی اعتنا باشید. استقامت در مقابل مشقّات و تضییقات بی شمار در طول سال های مُتمادی شما را به خوبی آماده ساخته است که در حلقۀ خویشاوندان، دوستان، آشنایان و همسایگان چون نمادی از ثبوت قد برافرازید و چون مشعلی فروزان نور امید و شفقت برافشانید. اطمینان به آیندۀ درخشان ایران را در قلوبتان زنده نگاه ‌دارید و بر این باور استوار مانید که سرانجام نور معرفت و دانایی غَمامِ [اَبرِ] تیرۀ جهل و نادانی را زائل خواهد ساخت، عدالت خواهی و انصاف طلبی مردم سبب خواهد شد که از چنگ تهمت و افترا رهایی یابند، و محبّت و وداد بر نفرت و عناد چیره خواهد گشت. بهائیان ایران با سلوک و منش خود نشان داده‌اند که واکنش صحیح در مقابل ظلم نه قبول خواسته های سرکوبگران است و نه پیروی از خوی و روش آنان. نفوسی که گرفتار جور و ستم هستند می توانند با اتّکا به قدرتی درونی که روح انسان را از آسیبِ کینه و نفرت محفوظ می‌دارد و موجب تداوم رفتار منطقی و اخلاقی می‌شود، وَرایِ ظلم و عدوان بنگرند و بر آن فائق آیند. امید آن که این بیان حضرت عبدالبهاء در گوش‌ها طنین افکند: «ایران مرکز انوار گردد، این خاک تابناک شود و این کشور منوّر گردد.

در اعتاب مقدّسۀ علیا به یاد شما و هموطنان عزیزتان به دعا مشغولیم.[lxi]

در پیام رضوان ۱۳۸۹ خطاب به بهائیان جهان می فرمایند:

به هم مسلکان خویش، خواهران و برادران روحانی‌ خود در ایران بنگرید. آیا آن دلدادگانِ رویِ جانان مَظهَرِ استقامتِ کُبری که مُنبَعِث از مَحَبّتُ الله و اشتیاق خدمت به آستانِ مبارک اوست نیستند؟ آیا توانایی آن عزیزان در تحمّل ظالمانه ترین تضییقات و سیر در عوالمی وَرایِ آن، خود نمایانگر آن نیست که میلیون ها نفوس ستمدیده در جهان قادرند به پا خیزند و نقشی مؤثّر در استقرارِ ملکوتِ الهی بر روی زمین داشته باشند؟[lxii]

در پیام نوروز ۱۳۹۱ خطاب به بهائیان ایران می فرمایند:

در این ایّام خوش بهاری به آنچه در ایران و اکناف جهان می‌گذرد بیندیشید و ملاحظه فرمایید که چگونه فداکاری و صبر و شکیبایی شما عزیزان در برابر مصائب بی پایان توجّه و ستایش همگان را جلب نموده و ثمراتی بس گرانبها به بار آورده است. یکی از ارزنده ترین دست آوردهای حاصله از این ثبوت و رسوخ، آگاهی یافتن هم میهنان شما به حقایق تاریخ و تعالیم امر مبارک و روش و سلوک بهائیان و آرمان های بشردوستانۀ جامعۀ بهائی است. در نتیجه جمّ غفیری از ایرانیان به مظلومیّت شما پی برده و بهائیان را شهروندانی دلسوز می بینند که بر اساس اعتقادات خود همواره آبادی و سربلندی ایران را مدّ نظر دارند و در اعمال و رفتارشان تلاش می‌کنند تا پیک دوستی و آشتی و مروّج اتّحاد و اتّفاق در بین مردمان باشند. آگاهی این زنان و مردان آزادۀ ایران بر حقایقِ آیین بهائی سبب شده است که عدّۀ بی شماری در آموزه‌های این آیین راه حلّی برای مشکلات ایران بیابند. این تحوّل مهمّ تاریخی را ارج نهید و الطاف حیّ قدیر را شاکر و سپاسگزار باشید. الحمد لله شما عزیزان با توکّل به خدای مهربان و اطمینان از تأییدات پروردگار منّان، این قدرت و صلابت را یافته اید که محدودیّت های بشری را زیر پا گذارید و با وجود استمرار بی عدالتی های فاحش، با عزمی راسخ راه خود را به سوی اهداف متعالی خویش ادامه دهید. در اعتاب مقدّسۀ علیا مزید الطاف و عنایات الهی را برایتان مسئلت می نماییم.[lxiii]

و در پیام ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۱ می فرمایند:

خشونت هایی که نسبت به بهائیان و سایر دگراندیشان ایرانی اِعمال می‌شود در حقیقت زاییدۀ تمسّک به عقاید و اصولِ مَنسوخ و سُنن و رسوم کهنه ای است که اثرات مستقیم و منفی اش در همۀ جنبه های حیات اجتماعی آن سرزمین دیده می شود. جوّی از تعصّباتِ جاهلیّه و گرایش های خرافی بر مملکت تحمیل شده و لطمات شدیدی به اعتبار دین و ایمان وارد آمده است. خواسته های جوانان عزیز نادیده گرفته می‌شود، علی رَغم شرافتِ طبعِ ایرانیانِ پاک نهاد معنویّت و ارزش های اخلاقی در جامعه به حاشیه رانده شده، تباهی و فساد بسیاری از جوانب اجتماع را در بر گرفته، راستی و صداقت گویی از دوایر مدیریّت رخت بربسته و دروغ و تزویر جایگزین آن شده، پیوندهای همبستگی و اعتماد که لازمۀ بقا و پیشرفت یک جامعۀ زنده و پویاست ضعیف شده، ارکان نظم جامعه متزلزل گشته و گرداب مَهیبی از مشکلات و نابسامانی ها همگان را در کام خود فرو برده است. ملاحظۀ این وضع اسفبار یادآور بیانِ مُهَیمِنِ حضرتِ بهاءُالله است که می فرمایند: «... گیتی را دردهای بیکران فراگرفته و او را بر بسترِ ناکامی انداخته. مردمانی که از بادۀ خودبینی سرمست شده‌اند، پزشک دانا را از او بازداشته اند. اینست که خود و همۀ مردمان را گرفتار نموده‌اند. نه درد می دانند نه درمان می شناسند؛ راست را کژ انگاشته اند و دوست را دشمن شمرده اند ...[lxiv]

و چنانکه در فوق عرض شد، در آخر دهۀ مزبور (۲۰۰۳- ۲۰۱۳) و در آخرین روزهای سال ۱۳۹۱ ه. ش. و درست در چند روزِ آخرِ تنظیم این مجموعه، پیام بدیع عظیمی از بیت العدل اعظم، خطاب به بهائیان ایران، مورّخ ١ شهرالعلاء ١٦٩ مطابق با ١٢ اسفند ١٣٩١ و ۲ مارچ ۲۰۱۳ در دنیا منتشر گردید* که حاوی حقایق و نکاتی بس مهم و الهام بخش است که می توان گفت مطالبی که در این مقال تقدیم عزیزان گردیده، به تأئید الهی و شکرانۀ حق، مرتبط با این پیام مهیمن است. دهۀ مزبور که با صدور پیام بسیار مهم و اساسی بیت العدل اعظم مورّخ ۲۶ نوامبر ۲۰۰۳ (۱۳۸۲ ه. ش.) آغاز گردید، و با ۳۲ پیام مقطعی دیگر خطاب به ایرانیان بهائی و غیر بهائی ادامه یافت (۵۸) اینک با صدور پیام بسیار مهم و اساسی دیگرِ ۲ مارچ ۲۰۱۳، نمایانگر این حقیقت است که دهۀ مزبور تا چه حدّ مَشحون از وقایع و رخدادهایی بوده و هست که نه تنها در سرنوشت ایرانیان بهائی، بلکه در سرنوشت ایرانیان عزیز غیر بهائی نیز تأثیری بدیع و بی همتا داشته و خواهد داشت. خواندن و مطالعۀ عمیق همزمان دو پیام فوق و مشورت در بارۀ نکات مطروحه در آنها، هم نورافکنی به درک و تحلیل آنچه در این دهه گذشته است می اندازد، و هم راهگشا برای ادامۀ راه سعادت و رفاه و سرور و شکوه ایران عزیز است.

باری، از نمونه پیام های فوق می توان دریافت که افق های کاملاً جدیدی در برابر ملت شریف ایران  باز شده است. به جرأت می توان گفت دست آوردِ شکسته شدن «تابوی» بهائی و دفاع آشکار و پنهان ایرانیان شریف از بهائیان و گوش ندادن به اکاذیب ۱۶۰ سالۀ بهائی ستیزان، که به خون دل و جان به دست آمده، آوردی است راه بیداری و حرکت به سوی دموکراسی و آزادی وجدان و عقیده و بیان در ایران را بتدریج هموار کرده است.[lxv] به طوری که قبول حقوق انسانی بهائیان در افکار عمومی ایرانیان محک و سنگ زیربنای قبول حقوق همۀ اقلیت های نژادی و مذهبی و قومی و جنسی و غیره ایران است. چنانکه به عنوان نمونه آقای مجید نفیسی این حقیقت را به درستی بیان می کند که:

به همین دلیل است که من یکی از مهمترین مشخّصه های دموکرات بودن یک ایرانی را در این می دانم که از آزادی مذهبی بهائیان دفاع کند و با بهانه های گوناگون از قبیل این که «بهائیّت یک حزب وابسته است نه یک دین» از حمایت آنها طفره نرود.[lxvi]

و آقای حمید حمیدی می گوید:

اگر بپذیریم در هزاره سوم شرط لازم برای گذار به دمکراسی و عدالت و تحقق آن در جوامع بشری و میهن ما با کنش به نقض حقوق شهروندی و منشور حقوق بشر و تمامی میثاق ها و کنوانسیون ها و ملحقات آن ،امکان پذیر می باشد، مایلم گفتار خود را در ارتباط با هم میهنان بهائی که حقوق شهروندی وانسانی آنها ازآغاز شکل گیری تفکر بابی و بهائیت، نقض گردیده ادامه دهم ... اساسأ رعایت و یا عدم رعایت حقوق شهروندی که مشتمل بر حقوق مدنی، اجتماعی و سیاسی می باشد، تعیین کنندۀ مفهوم اثباتی دمکراسی و عدالت در جوامع بشری می باشد ... بیائید در شصتمین سالروز تصویب منشور حقوق بشر،با کنش به نقض حقوق هم میهنانمان به عنوان شرط لازم برای گذار به دمکراسی و عدالت، از تمامی امکاناتمان استفاده بهینه نمائیم تا شرمگین تاریخ نباشیم.[lxvii]

و اگر وسیع تر و منصفانه و بدون سوگیری و تعصّب تحقیق کنیم و بنگریم، همانطور که آقای حمید حمیدی اشاراتی دارند، ملاحظه خواهیم کرد سلسله جریاناتی همچون: ستم هایی که بر بهائیان ایران در این ۳۴ سال وارد شد، استقامت سازنده ای که بهائیان در برابر این ستم های مستمرّ از خود نشان دادند، اقدامات گستردۀ پیگیرِ جهانی حقوق بشری ای که توسط بهائیان و غیربهائیان در این خصوص صورت گرفت، و بالاخره شکسته شدن تابوی مزبور توسّط فرهیختگان عزیز ایران و دفاع ایشان از حقوق انسانیِ بهائیان، همه و همه، نه تنها راه بیداری و حرکت به سوی دموکراسی و آزادی عقیده و بیان در ایران را هموار کرده است، بلکه در خارج از ایران و در بُعدِ جهانی نیز سهم عظیمی در ارتقاء «سیستم حقوق بشر سازمان ملل متّحد» داشته است. زیرا سرنوشت بهائیان که عضوی از اعضای جامعۀ جهانی اند، با سرنوشت جهانیان و ایرانیان پیوند ذاتی و ناگسستنی دارد. در بیانیۀ «قرن انوار» سابق الذّکر در این خصوص آمده است:

فقط جامعۀ بهائی نبود که از این مبارزات مفصّل بهره برد بلکه سیستم حقوق بشر ملل متّحد نیز از آن منتفع گردید. در آغاز چون جمهوری اسلامی روی کار آمد موجودیّت جامعۀ بهائیان در ایران مورد تهدید قرار گرفت ولی کمیسیون حقوق بشر ملل متّحد به موقع با وجودی که بعضی از ناظران خارجی طرز کارش را کند و پیچیده می د‌یدند توانست که رژیم ایران را وادارد که بدترین مَظالم خویش را متوقّف سازد و از این راه «قضیّۀ بهائیان ایران» برای کمیسیون حقوق بشر و نیز برای بهائیان پیروزی بزرگی را پدید آورد و مثالی گشت که نشان می داد که چه نیروی خفته ای در جامعۀ بشری موجود است که چون با دستگاهی که برای حقوق بشر ساخته شده کار کند می تواند از مظالمی که صفحات تاریخ بشری را در طیّ اعصار سیاه نموده جلوگیری نماید.

چنین وضعی نمایان می سازد که امر بهائی در حیاتِ جامعۀ بزرگِ غیربهائی چقدر مؤثّر است. در تاریخ امروز ما صلح جهانی و نیز لزوم اقدامات بین المللی مؤثّرتری که آرمان های اعلامیّۀ حقوق بشر و میثاق های مربوط به آن را برآورد چیزهائی است که عالم انسانی باید برای حصولش مبارزه نماید. در عالم کمتر نقطه ای می توان یافت که اقلّیّت ها به سبب تعصّبات دینی یا قومی یا ملّی از حوائج ضروری انسانی خود محروم نباشند. هیچ کس بهتر از جامعۀ بهائی این مطلب را درک نمی کند زیرا جامعۀ بهائی بدون هیچ مجوّزِ حقوقی یا اخلاقی ستم های گوناگون کشیده و هنوز در بعضی از ممالک می کشد[lxviii] قربانی‌ها داده و اشک ها ریخته امّا از این عقیده که کینه و انتقام سبب تباهی روح انسانی است دست برنداشته است. جامعۀ بهائی بیش از بسیاری جوامع دیگر آموخته است که بدون آن که وارد هر نوع دسته بندی های سیاسی شود یا به خشونت و تجاوز دست یازد چگونه از دستگاه حقوق بشر ملل متّحد به نحوی استفاده جوید که مورد نظر پدیدآورندگان این دستگاه بوده است. امروز جامعۀ بهائی با اتّکاء به این تجربه مشغول اجراء تدابیری است تا در بسیاری از کشورها دولت‌ها را تشویق نماید که برنامه‌های عمومی برای آموزش حقوق بشر ترتیب دهند و به وسع خود آنچه در این راه لازم است فراهم می‌سازد. جامعه بهائی در سراسر جهان علمدار ترویج حقوق زنان و کودکان می باشد و از همه بالاتر نمونه و مثالی برای برادری و محبّت شده است که افراد بی شماری از غیربهائیان را تشویق نموده و امید بخشیده است.[lxix]

نتیجه

حضرت عبدالبهاء در بیانی در خصوص ماهیّت دیانت بهائی از مَنظرِ اجتماعی و جامعه شناسیِ آن می فرمایند:

 

بعضی حرکت های اجتماعیّه به ظهور می ر‌سند و چند صباحی فعّالیت از خود نشان می د‌هند و پس از آن متوقّف می‌شوند. نهضت های دیگری هم هستند که رشد و دوام بیشتری پیدا می کنند ولکن قبل از وصول به مرحلۀ بلوغ دچار ضعف و انحلال شده و برای همیشه فراموش می شوند ... امّا یک نوع حرکت و یا امر دیگری هم هست که ابتدا از نقطه ای کوچک و ناشناخته آغاز می شود، بعد با سیرِ مسلّم و منظّم به پیش می رود، به تدریج دامنۀ نفوذش گسترش پیدا می کند تا بالمآل وسعت و عمومیّت جهانی می یابد. امر بهائی [دیانت بهائی] از این نوع حرکت ها است[lxx]

اروین لازلو متفکر فرانسوی، همین حقیقت را در بارۀ دیانت بهائی و جامعۀ آن چنین توصیف می کند:

چنانچه گروهی از مردمی که به اندیشه و ایمان بهایی نائل شده اند، با برخورداری از معرفتی عمیق در باب پویایی این برهۀ حساس از تاریخ بشری، به نحو هماهنگ و همنوا با یکدیگر، حرکتی را آغاز کنند، بی هیچ شبهه و تردیدی خواهند توانست در روند کنونی تاریخ تأثیر گذارند و آن را تغییر دهند. در صورتی که بخواهیم با استفاده از اصطلاحات و تعبیرات علوم تکاملی جدیدNew Sciences of Evolution  به توصیف چنین حرکت و اقدامی بپردازیم، باید بگوئیم که این جمع [جامعۀ بهائی] را می توان به نوسانی محدود و در آغاز کم دامنه تشبیه کرد که به هنگام وقوعِ اختلال و انشقاقی عمیق در یک نظام پیچیده و متحوّل، بطور بغتی و ناگهانی به درون آن نفوذ می یابند و پس از بسط یافتن و رخنه کردن در تمامی سطوح و لایه های آن، و تشخیص علل و موجبات و چگونگی اختلال ها و انشقاق ها، آنها را مهار کرده و آن نظام را مجدداً در وضع صحیح و مطلوب قرار می دهند.[lxxi]

همان طور که در این نوشته مطرح گردید، اقدامات بهائی ستیزانه در ایران نه تنها دیانت بهائی و پیروان آن را از بین نبرد، بلکه بالعکس قوای نافذۀ الهی این دین و استقامت پیروان شجیع و دلیرش موجب گردید آن اقدامات بر رشد و توسعۀ آن بیافزاید. این قوا و استقامت فقط باعث رشد دیانت بهائی نگردیده، بلکه در بیداری و اصلاح ایران عزیز نیز نقش بسزا داشته و دارد. بطوری که هم اکنون نیز این نقش در حال جلوه و ظهور و بروز است. هنوز بهائیان مظلوم در ایران علیرغم مُحاط بودن به انواع محرومیّت و ستم، به عشق محبوب معنوی شان حضرت بهاءالله و به عشق بیداری و سعادت و شکوه ایران و ایرانیان عزیز و نیز برای تحقق وحدت عالم انسان و صلح جهان، به ایفای این نقش بی نظیر مشغول و دل شادند. شایان ذکر است، همان طور که در جاهای دیگر این مقال اشاره شده است، ایرانیان فرهیختۀ غیر بهائی نیز، از هر عقیده و مرام، بر اساس اعتقادات انسانی و اخلاقی و معنوی و ملّی خود، به ایفای چنین نقشی عظیم و حیاتی مشغول اند که پرداختن به آن جایی و حدیثی جداگانه می طلبد.

بهائیان در سرتاسر جهان نیز شهادت می دهند که با الهام از شجاعت و استقامت خواهران و برادران ایرانی خود، به انجام خدمات معنوی، اخلاقی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادیِ مُلهَم از دیانت بهائی در کشورهای خود مشغول اند تا بموقع خود جهان و جهانیان شاهد صلح و وحدت و محبّت حقیقیِ جهانی را در آغوش گیرند. پروفسور وارن واگار دانشمند و عالم اجتماعی امریکایی با مطالعۀ عمیق و ارزیابی دقیق دربارۀ امکان حصول وحدت و تمدن جهانی، در این خصوص چنین می گوید:

از بین همۀ مذاهب و ادیان معاصر، این تنها آیین بهایی است که بلا شبهه و بدون هیچگونه ابهامی با قطعیّت تمام همۀ همّ خود را وقف مسألۀ وحدت عالم انسانی نموده است[lxxii]

همان طور که نظر به اهمیّت موضوع، در پیشگفتار و متن این نوشتار چند بار تأکید و تکرار گردید، مرکز جهانی بهائی، بیت العدل اعظم الهی، در چند روز آخری که این مقال تنظیم می شد، در پیام جدید خود خطاب به بهائیان ستمدیدۀ ایران، مورّخ ١ شهرالعلاء ١٦٩ مطابق با ١٢ اسفند ١٣٩١ و ۲ مارچ ۲۰۱۳، مطالب و نکات و اهداف و روش های بس مهمّی را تشریح فرموده اند که مطالب و نصوص و پیام های مطروحه در این مقاله به شکر الهی و تأئیدات حق با نکات این پیام مرتبط است، بلکه می توان گفت خود این پیام حقیقتاً «صورِ اسرافیلی» دیگر است برای سعادت ایران و جهان.

تعمّق و تفکّر و مشورت در محتوا و نکات و روش های مذکور در پیام سابق الذّکرِ مورّخ ۲۶ نوامبر ۲۰۰۳ (۱۳۸۲ ه. ش.) به همراه این پیام جدید، که یکی در ابتدای دهۀ اخیر و دیگری در انتهای آن صادر گردیده است (۲۰۰۳- ۲۰۱۳) هم گویای علل و نتایج وقایع خطیر و پُرمخاطره ای است که در این دهه برای ایرانیان عزیز اعمّ از غیر بهائی و بهائی اتفاق افتاده است، و هم راه گشای بهائیان و نیز هم میهنان بسیار عزیزشان در سعادت ایران و جهان است. چه مبارک است که به یُمن تعامل همۀ ایرانیان عزیز از هر عقیده و دین و مرام و زبان و نژاد و جنس و قوم و طبقه، متن کامل پیام مُهَیمن مزبور را به ضمیمه، حسن ختام و زینت آنچه در فوق تقدیم شد سازد* و آرزو نماید ایرانیان عزیز همراه با خواهران و برادران بهائی خود به تعمّق در آن پردازیم و با الهام از آن در سعادت ایران و جهان بکوشیم.  

رويتان روشن و جانتان گلشن

حامد صبوری

نوروز ۱۳۹۲

 

 

* متن پیام بیت العدل اعظم، خطاب به بهائیان ایران، مورّخ ١ شهرالعلاء ١٦٩ مطابق با ١٢ اسفند ١٣٩١ و ۲ مارچ ۲۰۱۳

احبّای عزیز الهی در مَهدِ امرُالله [ایران] ملاحظه فرمایند

دوستان عزیز و محبوب،

ظلم و ستمی که جامعۀ ممتحن و غیور اسم اعظم در سرزمین مقدّس ایران در طیّ سی و چهار سال گذشته با آن مواجه بوده دنبالۀ حملاتی است که در تاریخ صد و شصت و نه سالۀ آیین بهائی همواره با شدّتی کمتر یا بیشتر ادامه داشته است. بر خلاف انتظار کسانی که مصمّم بر تضعیف جمع پیروان حضرت بهاءالله در زادگاه آیین مقدّسش می باشند، دسیسه های دشمنان بالمآل موجب تقویت روح ایمان احبّا و تحکیم بنیان جامعه شده است. ایرانیان گرامی که خود قربانی مظالم فراوانند نه تنها بر بی عدالتی های وارده بر بهائیان واقفند بلکه در خدمات خالصانه و مستمرّ این جامعه نیرویی سازنده در جهت تغییر و احیای ایران عزیز مشاهده می کنند. با افزایش احساس هم دردی ملّت نسبت به هم وطنان بهائی خود، ندای مردم شریف آن سرزمین برای رفع موانعی که شما را از مشارکت در عرصه های مختلف حیات اجتماع باز می دارد بلندتر می شود. پس جای تعجّب نیست اگر سؤالات مربوط به موضع بهائیان نسبت به امور سیاسی اهمّیّت بیشتری ‌بیابد.

در طول تاریخ، جامعۀ بهائی ایران در ارتباط با امور سیاسی با موقعیّت خاصّی رو به رو بوده است بدین معنی که از یک طرف به‌ غلط مورد اتّهاماتی چون داشتن انگیزه های سیاسی، جبهه گیری علیه حکومت وقت و یا جاسوسی برای قدرت های خارجی قرار گرفته و از طرف دیگر در نظر برخی، تمسّکِ محکم بهائیان به اصل عدم دخالت در سیاست های حزبی به بی توجّهی آنان نسبت به مصالح هم میهنان شان تعبیر شده است. حال که اهداف واقعی مخالفین آیین بهائی برملا گردیده شایسته است که به علاقۀ روز‌افزون ایرانیان به درک نگرش بهائیان نسبت به سیاست پاسخ گویید مبادا سوء‌ تفاهمات موجب سستی پیوندهای دوستی و رفاقتی گردد که با نفوس بی شماری برقرار ‌ساخته اید. سزاوار آنست که در این پاسخ فقط به چند جملۀ کوتاه، هرچند مهم، در بارۀ محبّت‌ و یگانگی اکتفا نکنید بلکه تصویری از چارچوبی که رویکرد جامعۀ بهائی را نسبت به این موضوع شکل می دهد برای هم وطنان عزیز خود ترسیم نمایید. امیدواریم توضیحات زیر بتواند در این مورد به شما عزیزان کمک کند.

چشم انداز آیین بهائی از سیاست با مفهومی خاصّ از تاریخ و مسیر آن رابطه ای جدایی ناپذیر دارد. پیروان حضرت بهاءُالله معتقدند که نوع بشر به آغاز مرحلۀ درخشانی در فرایند طولانی تکامل خود رسیده، فرایندی که او را از مرحلۀ طفولیّت به آستانۀ بلوغ یعنی مرحلۀ استقرار یگانگی نوع بشر رسانده است. همانند یک فرد که قبل از ورود به مرحلۀ بلوغ جسمانی، دورانی متغیّر امّا نویدبخش را می گذراند و بسیاری از قوا و استعدادهای نهفته اش آشکار می گردد، عالم انسانی نیز اکنون در بحبوحۀ تحوّلی بی سابقه قرار گرفته و بسیاری از اغتشاشات و تلاطمات جهان امروز را می توان فَوَرانِ احساساتِ پر جوش و خروش این مرحله و نشانۀ آغاز بلوغ نوع انسان دانست. با ظهور و بروز مقتضیات این بلوغ، آداب و رسوم و نگرش ها و عادات متداولۀ قرون و اعصار دیرین یکی پس از دیگری از کارآیی باز می ماند.

در تغییر و تحوّلات کنونیِ جوانب مختلف زندگی بشری، بهائیان تعامل دو فرایند اساسی را مشاهده می نمایند. طبیعتِ یک فرایند تجزیه و تخریب و طبیعتِ دیگری ترکیب و سازندگی است. هر یک از این دو به طریقی نوع بشر را به سوی بلوغ کامل خود سوق می دهد. اثرات فرایند اوّل در همه‌ جا آشکار است: در دشواری های گریبانگیر نهادهایی که در گذشته مورد نهایت احترام بوده اند؛ در ناتوانی رهبران عالم از ترمیم شکاف های فزاینده ای که در ساختارهای اجتماعی به چشم می خورند؛ در فروپاشی معیارهایی که طیّ قرون و اعصار تمایلات ناهنجار بشری را مهار ‌کرده اند؛ و در یأس و بی تفاوتیِ نه فقط افراد بلکه اجتماعاتی که تماماً حسّ هدفمندی خود را از دست داده اند. امّا نیروهای تخریب هرچند ویرانگرند ولی در عمل سدهایی را که مانع پیشرفت بشر می شوند از میان برمی دارند و فضایی برای فرایند سازندگی فراهم می نمایند تا گروه های مختلف را به هم نزدیک ‌کند و امکانات تازه ای را برای همکاری و معاضدت در برابر دیدگانشان قرار ‌دهد. بهائیان فرداً و جمعاً البتّه می کوشند تا مساعی خود را با قوای فرایندِ سازنده همسو نمایند زیرا معتقدند که این فرایند، هر چقدر افق های نزدیک تیره و تار باشد، روز ‌به ‌روز قوی تر خواهد شد، امور بشری سازمانی کاملاً جدید خواهد یافت و عصر صلح عمومی چهره خواهد گشود.

این است بینشی از تاریخ که مبنای کلّیّۀ اقدامات جامعۀ بهائی است.

همان‌ گونه که از مطالعۀ آثار بهائی دریافته اید، اصل یگانگی نوع انسان که نشانۀ بارز دوران بلوغ اوست باید در تمام جوانب حیات اجتماعی تجلّی کند. تعلّق نوع انسان به یک قوم واحد که زمانی با ناباوری تلقّی می شد امروزه به طور وسیع مورد پذیرش است. ردّ تعصّبات عمیق دیرینه و حسّ روز‌افزون شهروندی جهانی از جمله نشانه های این آگاهیِ رو به تزاید است. هرچند این آگاهی امیدبخش است ولی باید آن را صرفاً به‌ منزلۀ اوّلین قدم در فرایندی شمرد که تنها با گذشت سال ها بلکه قرن ها تکامل خواهد یافت زیرا اصل یگانگی نوع بشر که حضرت بهاءالله مقتضیات آن را اعلان فرموده اند فقط خواهان همکاری در بین مردمان و ملّت ها نیست بلکه مستلزم نواندیشی کامل در بارۀ روابطی است که به اجتماع تداوم می بخشد. بحران فزایندۀ محیط زیست که محرّک آن نظامی است که تاراج منابع طبیعی را برای ارضای زیاده طلبیِ بی پایان بشری نادیده می گیرد گویای آنست که تصوّر کنونی نوع انسان از روابطش با طبیعت تا چه حدّ نارسا است؛ وخامت اوضاع خانواده همراه با افزایش نقض مداوم حقوق زنان و کودکان در سراسر جهان روشنگر آنست که عقاید کوته نظرانه ای که امروزه روابط خانوادگی را توصیف می کند تا چه اندازه فراگیر است؛ تداوم استبداد از یک‌ سو و بی اعتنایی روزافزون مردم جهان به مرجعیّتِ مشروع از سوی دیگر روشن می سازد که ماهیّت روابط کنونی موجود میان فرد و نهادهای اجتماع برای بشریّتی رو به ‌بلوغ چقدر غیر قابل قبول است؛ تمرکز ثروت در دست گروهی کوچک از سکنۀ کرۀ زمین نشان می دهد که روابط بین بخش های گوناگون اجتماع که اکنون به ‌صورت جامعه ای جهانی در‌ آمده چگونه از بنیان به غلط طرح ریزی شده است. اصل یگانگی نوع بشر مستلزم تغییری بنیادین در تار و پود ساختار اجتماع در سراسر عالم است.

بهائیان بر این باور نیستند که تقلیب و تحوّلات مورد نظر تنها از طریق مساعی آنان صورت خواهد گرفت و همچنین به دنبال ایجاد نهضتی نیستند که بینش‌ خود را نسبت به آینده بر اجتماع تحمیل نماید. هر ملّت و هر گروه و در حقیقت هر فرد، به فراخور توان و استعداد خود به ایجاد تمدّنی جهانی که نوع بشر قطعاً به سوی آن پیش می رود کمک خواهد کرد. اتّحاد و یگانگی به فرمودۀ حضرت عبدالبهاء در عرصه های مختلف حیات بشری متدرّجاً حاصل خواهد شد از جمله «وحدت سیاست»، «وحدت آراء در امور عظیمه»، «وحدت نژاد»، و «وحدت وطن». با تحقّق این امور، ساختارهای لازم در دنیایی برخوردار از اتّحاد سیاسی که تنوّع کامل فرهنگ ها را ارج‌ می نهد و شرایط ظهور و بروز حرمت و شرافت انسانی را فراهم می سازد، به ‌مرور شکل خواهد گرفت.

بنابراین مشغلۀ ذهنی جامعۀ جهانی بهائی آنست که چگونه می تواند به بهترین وجه به فرایند تمدّن سازی کمک کند. این جامعه دو بُعد در کار خود مشاهده می کند: بُعد اوّل مربوط به رشد و تکامل خود و بُعد دوّم مربوط به کیفیّت تعاملش با اجتماع می باشد.

در زمینۀ رشد و تکامل جامعۀ خود، بهائیان در شرایط اجتماعی مختلف در سراسر جهان خاضعانه تلاش می کنند تا الگویی برای فعّالیّت و ساختارهای اداری مربوطه فراهم آورند که اصل وحدت نوع بشر و معتقدات زیربنایی این اصل را تجسّم می بخشد. برای روشن شدن موضوع در اینجا فقط چند فقره از این اعتقادات بیان می گردد: روح انسانی عاری از جنسیّت، نژاد، قومیّت و طبقه می باشد و این حقیقتی است که هر نوع تعصّب را غیر قابل‌ قبول می نماید مخصوصاً تعصّب نسبت به زنان که آنان را از پرورش استعدادهای ذاتی خود و از اشتغال پا ‌به ‌پای مردان در میادین گوناگون باز می دارد؛ ریشۀ اصلی تعصّب جهل است که به کمک فرایندهای آموزشی‌‌ می تواند بر طرف گردد، فرایندهایی که دانش را در اختیار تمامی نوع بشر قرار می دهد و آن را کالایی منحصر به اقلّیّتی مرفّه نمی داند؛ علم و دین دو نظام مکمّل دانش و عمل اند که انسان از طریق آنها دنیای اطراف خود را درک می کند و به وسیلۀ آنها تمدّن را به پیش می برد؛ دین بدون علم به ‌سرعت به سطح خرافات و تعصّبات تنزّل می یابد و علم بدون دین به ابزاری برای مادّی گرایی خشک تبدیل می گردد؛ مادام که مصرف گرایی به منزلۀ افیونِ روحِ انسان عمل می نماید دسترسی به رفاه واقعی که ثمرۀ انسجامی پویا بین نیازهای مادّی و معنوی زندگی است روز به روز دشوارتر خواهد شد؛ عدالت که یکی از قوای روح انسان است فرد را قادر به تشخیص حقیقت از دروغ می سازد و جستجوی واقعیّت را هدایت می کند، جستجویی که برای رهایی از عقاید خرافی‌ و سنّت های پوسیده ای که راه یگانگی را مسدود می سازند ضروری است ؛ عدالت وقتی که به نحوی صحیح در مسائل اجتماعی اِعمال گردد مهمّ ترین وسیله برای ایجاد وحدت و یگانگی است؛ هر کسب و کاری که با روح خدمت به همنوع انجام شود به منزلۀ عبادت و ستایش خداوند است. تبدیل این‌ قبیل آرمان ها به واقعیّت، ایجاد تقلیب در افراد و پی ریزی ساختارهای اجتماعی مناسب مطمئنّاً کار کوچکی نیست. با این حال جامعۀ بهائی یک فرایند یادگیری درازمدّت را که لازمۀ این مشروع عظیم است با جدّیّت تمام دنبال می کند، مشروعی که مشارکت تعداد فزاینده ای از مردم از هر طبقه و از هر گروه بشری را استقبال می نماید.

البتّه بسیارند مسائلی که این فرایند یادگیری که اکنون در جوامع مختلف بهائی در هر گوشه از جهان در جریان است باید به آنها بپردازد از جمله: گردهم آوری مردمانی از پیشینه های مختلف در محیطی دور از خطرِ مداوم نفاق و اختلاف، محیطی که به روح ستایش و نیایش متمایز است، ترک ذهنیّت تفرقه اندازی را تشویق می کند، موازین بالاتری از وحدت فکر و عمل را ترویج می دهد و صمیمیّت و همکاری قلبی را سبب می گردد؛ تواندهی به گروه های فزاینده ای از مردان و زنان به نحوی که از خمودت و بی تفاوتی به‌ در آیند و به فعّالیّت هایی اشتغال ورزند که به پیشرفت روحانی، اجتماعی و فکری شان منجر می شود؛ ادارۀ امور جامعه ای که عاری از وجود طبقۀ روحانیّونِ مدّعی برتری و امتیاز است؛ کمک به جوانان تا در عبور از این مرحلۀ حسّاس و پرمخاطرۀ زندگی راه خود را بیابند و توانمند شوند تا انرژی سرشار خود را در مسیر پیشبرد تمدّن به کار برند؛ ایجاد فضایی سازنده و منسجم در محیط خانواده تا به رفاه مادّی و معنوی بیانجامد، در کودکان و جوانان احساس بیگانگی نسبت به «دیگران» القا نشود و فکر بدرفتاری با «دیگران» تقویت نگردد؛ فراهم ساختن تمهیداتی برای یک فرایند مشورتی که در آن تصمیم گیری از افکار و آرای متنوّع بهره مند گردد، فرایندی که در نقش اقدامی جمعی در جستجوی واقعیّت و فارغ از دلبستگی به دیدگاه های شخصی، اطّلاعات مبتنی بر تجارب عملی را ارج ‌نهد، آنچه را که صرفاً یک نظر و یک رأی است به مقام واقعیّت ارتقا ندهد و حقیقت را وَجهُ المُصالحۀ توافق بین گروه های مخالف ذینفع نسازد. برای بررسی بهتر این‌ مسائل و موضوع های بی شمار دیگری که مسلّماً پیش خواهد آمد، جامعۀ بهائی شیوۀ عمل معیّنی اتّخاذ کرده‌ است که ویژگی آن اقدام، بازنگری، مشورت و مطالعه ای است که نه تنها مراجعۀ مداوم به آثار امری بلکه تجزیه و تحلیل علمی الگوهای حاصله را نیز در بر می گیرد. سؤالاتی نیز از قبیل اینکه چگونه می توان یک چنین روش یادگیری در حین عمل را ادامه داد، چگونه می توان مشارکت تعداد فزاینده ای از افراد را در تولید و به کار گیری دانش مربوطه تضمین نمود، و چگونه می توان ساختارهایی برای استفادۀ سیستماتیک از تجربیّات حاصله در سراسر جهان و برای ارائه و انتقال درس های آموخته ‌شده طرح نمود، از جمله مسائلی است که مورد کاوش و تحقیق مستمرّ جامعۀ بهائی می باشد.

مسیر کلّی این فرایندِ یادگیری از طریق یک سلسله نقشه های جهانی هدایت می شود که جهت و چارچوب آن را بیت العدل اعظم تعیین می کنند. واژۀ کلیدی این نقشه ها پرورش قابلیّت است. هدفْ بالا بردن سطح توانمندی سه شرکت کننده در این اقدام جمعی یعنی افراد، جامعه و مؤسّسات می باشد تا پایه های حیات روحانی را در همه جا - از دهکده های بی شمار در مناطق روستایی گرفته تا محلّه های شهرهای بزرگ - تقویت نمایند، رفع برخی از نیازهای اجتماعی و اقتصادی ساکنین محل را وجهۀ همّت خود قرار دهند، در گفتمان های رایج مشارکت نمایند و در عین حال انسجام لازم در روش ها و رویکردها را حفظ کنند.

درک ماهیّت آن روابطی که فرد، جامعه و مؤسّسات اجتماع، یعنی ‌‌‌‌سه بازیگری را که همواره در صحنۀ تاریخ گرفتار کشمکش بر سر کسب قدرت بوده‌اند به هم پیوند می دهد، مسئله ای مهم و اساسی در فرایند یادگیری است. در این بستر، پیش فرضی که روابط بین سه اجرا‌کنندۀ مزبور را لزوماً تابع مستلزمات رقابت می داند و قدرت های عظیم و نهفتۀ روح انسانی را نادیده می گیرد کنار گذاشته شده‌ و به جای آن پیش فرضی واقع بینانه تر اتّخاذ گردیده مبنی بر اینکه تعاملِ دوستانه و هماهنگِ این سه می تواند مروّج تمدّنی باشد که شایستۀ بشری بالغ است. الهام بخش اقدامات بهائیان برای یافتن مجموعۀ نوینی از روابط بین این سه اجرا‌کننده، بینشی از اجتماع آینده است که حضرت بهاءالله قریب یک قرن و نیم پیش در یکی از الواح خود به آن اشاره فرموده‌ عالم بشری را به هیکل انسان تشبیه می نمایند که همکاری و تعاون اصل حاکم بر نظام آن است. همان‌ گونه که پیدایش قوّۀ عاقله در عالم وجود نتیجۀ همبستگی و اتّحاد پیچیدۀ میلیون ها سلّول است که با تشکیل بافت ها و اعضای مختلف توانمندی های متمایز را ممکن می سازند تکامل تمدّن بشری را نیز می توان نتیجۀ مجموعه ای از تعاملات بین اجزای منسجم و متنوّع نوع انسان دید، انسانی که توانسته ‌است از مقصد کوته بینانۀ تمرکز در موجودیّت خود فراتر رود. همان طور که زیستایی هر سلّول و هر عضو به سلامت تمامی بدن وابسته است به همین ترتیب رفاه هر فرد، هر خانواده و هر ملّت را باید در رفاه تمامی نوع بشر جستجو نمود. بر اساس چنین بینشی و با آگاهی بر لزوم اقدامات هماهنگ برای حصول نتایج سودمند، هدف مؤسّسات تسلّط بر افراد نیست بلکه پرورش استعدادها و هدایت آنان است. افراد نیز به ‌نوبۀ خود این هدایت را با میل و با ایمانی منبعث از درک و آگاهی می پذیرند نه با اطاعت کورکورانه. وظیفۀ خطیر جامعه ایجاد و حفظ محیطی است که در آن توانایی افرادی که مایلند خلّاقیّت خود را مسئولانه و در جهت مصالح عمومی و بر طبق نقشه های مؤسّسات ابراز نمایند از طریق اقدامات مشترک مضاعف ‌شود.

برای شکل گیری مجموعۀ روابط فوق الذّکر به صورت الگویی از زندگیِ مبتنی بر اصل یگانگی نوع بشر، برخی از مفاهیم اساسی باید مورد بررسی دقیق قرار گیرد. عمده ترین آنها مفهوم قدرت است. بدیهی است که قدرت به معنای وسیله ای برای سلطه جویی و گرایش های ملازم آن مانند رقابت، مجادله، تفرقه جویی و تفوّق طلبی باید کنار گذارده شود. البتّه این بدان معنی نیست که کارکرد قدرت انکار شود زیرا حتّی در مواردی که نهادهای اجتماع مأموریّت و اختیارات خود را با رأی مردم کسب می کنند قدرت در اِعمال حاکمیّت و مرجعیّت مدخلیّت دارد. امّا قدرتْ عنصری محدود نیست که باید ضبط و تصرّف شود و مجدّانه محافظت گردد. قدرت، در اصل، قابلیّتی است نامحدود برای ایجاد تقلیب و تحوّل که در تمامیّت نوع انسان جای دارد. فرایندهای سیاسی مانند سایر فرایندهای زندگی نباید از تأثیر قوای روح بشری از جمله قدرت وحدت و یگانگی، قدرت عشق و محبّت، قدرت خدمت خاضعانه، و قدرت اَعمال خالصانه بی بهره بماند. آیین بهائی همانند دیگر ادیان امیدوار است که نوع بشر از این قدرت ها بهرۀ بیشتری گیرد. شکوفا نمودن، تشویق کردن، جهت بخشیدن، هدایت کردن و قادر ساختن از جمله واژه هایی هستند که با این‌ مفهوم از قدرت بستگی دارند.

جامعۀ بهائی ادّعای کمال ندارد و به خوبی نیز آگاه است که راه درازی در پیش دارد تا تجربیّاتش منجر به کسب بصیرت های لازم در بارۀ این روابط گردد. داشتن آرمان های والا با پیاده کردن آنها در زندگی روزمرّه بسی متفاوت است. چالش های بی شماری در راه است و درس های بسیاری باید آموخت. ناظری بی طرف در نگاهی کوتاه ممکن است مساعی جامعۀ بهائی در جهت مقابله با این چالش ها را آرمان گرایانه بخواند ولی متّهم ساختن بهائیان به بی تفاوتی نسبت به امور کشورشان توجیه پذیر نیست تا چه رسد به تهمت بی وطنی. اگرچه ممکن است مجهودات بهائیان برای برخی خیال پردازانه انگاشته شود امّا توجّه و علاقۀ عمیقشان به مصالح نوع بشر را نمی توان نادیده گرفت. به علاوه در حالی که به نظر نمی رسد هیچ ‌یک از ترتیبات کنونی جهان قادر باشد جامعۀ بشری را از غرقاب اختلاف و جدال نجات بخشد و رفاه و سعادتش را تأمین نماید، چرا اقدامات گروهی از شهروندان یک مملکت به منظور درک عمیق تر خود از ماهیّت آن روابط بنیادینی که تعیین کنندۀ آینده‌ای است که نوع انسان به سویش در حرکت است باید زیر سؤال برده شود؟ چه ضرری از این اقدامات می تواند حاصل ‌شود؟

حال در چارچوب ارائه شده در فوق، می توان دوّمین بُعد مجهودات جامعۀ بهائی برای کمک به فرایند تمدّن سازی، یعنی مشارکت این جامعه در امور اجتماع را بررسی نمود. آنچه را که بهائیان به منزلۀ یک جنبه از کمک خود به این فرایند می دانند البتّه نمی تواند با جنبۀ دیگر آن مغایرت داشته باشد بدین معنی که فی المثل آنان نمی توانند در صدد یافتن الگوهایی فکری و عملی برای متجلّی ساختن اصل وحدت و یگانگی در جامعۀ خود باشند ولی همزمان در میدانی فعّالیّت کنند که مفروضاتی کاملاً متفاوت در بارۀ زندگی اجتماعی انسان را دنبال می کند. برای دوری جستن از این دوگانگی و تضادّ، جامعۀ بهائی بر اساس آموزه های آیین خود عناصر اصلی رویکردی را به ‌تدریج تنظیم کرده است که مشارکت اعضایش در حیات اجتماع را شکل می دهد. اوّلین و مهم ترین وظیفۀ بهائیان، چه فردی و چه جمعی، کوشش در اجرای این تعلیم حضرت بهاءالله است که می فرمایند: «باید با جمیع اهل عالم به روح و ریحان معاشرت نمایند چه که معاشرت سبب اتّحاد و اتّفاق بوده و هست و اتّحاد و اتّفاق سبب نظام عالم و حیات اُمَم است.» حضرت عبدالبهاء با ارائۀ توضیحات بیشتری در این مورد می فرمایند: «نوع انسان محتاج تعاون و تعاضد است محتاج مراوده و اختلاط است تا کسب سعادت و آسایش کند و راحت و آرایش یابد»، «آنچه سبب ائتلاف و تَجاذُب و اتّحاد بین عموم بشر است حیات عالم انسانیست و آنچه سبب اختلاف و تنافر و تَباعُد است علّتِ مَماتِ نوع بشر است» و همچنین «هر چه الفت و محبّت بین بشر مُزداد شود سعادتش بیشتر شود و هر چه نزاع و جدال به میان آید سبب ذلّت شود.» حتّی در بارۀ دین می فرمایند: «دین باید سبب محبّت و الفت باشد اگر دین سبب جدال و عداوت شود البتّه عدم آن بهتر است.» بدین ترتیب بهائیان دائماً می کوشند تا به نصیحت حضرت بهاءالله گوش فرادهند که می فرمایند: «از بيگانگی چشم برداريد و به يگانگی ناظر باشيد.» آن حضرت به پیروان خود توصیه می فرمایند که «امروز انسان كسی است كه به خدمتِ جميعِ مَن عَلی الأرض قيام نمايد.» نصیحت حضرتش آنست که «هر روز را رازی است و هر سَر را آوازی. دردِ امروز را درمانی و فردا را درمان دیگر. امروز را نگران باشید و سخن از امروز رانید.» حضرت بهاءُالله در اهمّیّت وحدت و یگانگی می فرمایند: «نور اتّفاق آفاق را روشن و منوّر سازد.»

با توجّه به این‌ گونه عقاید و افکار، بهائیان می کوشند تا حدّی که امکاناتشان اجازه دهد با تعداد فزاینده ای از جنبش ها، سازمان ها، گروه ها و افراد همکاری نمایند و به اقدامات مشترکی بپردازند که بر اتّحاد و یگانگی می افزاید، رفاه عالم انسانی را ترویج می دهد و به همبستگی جهانی کمک می نماید. آثار بهائی پیروان این آیین را به مشارکت فعّالانه در جوانب بی شماری از زندگی معاصر فرا می خواند. بهائیان برای انتخاب میادین مشارکت خود موظّفند که این اصل مُندَمِج در تعالیم بهائی را نیز مدّ نظر داشته باشند که وسیله باید با هدف توافق و تطابق داشته باشد و نمی توان از راه های ناشایست به اهداف متعالی دست یافت. به خصوص ممکن نیست بتوان وحدتی پایدار را از طریق مجهوداتی بنیان نهاد که اختلاف را ترویج ‌می دهد و یا مبتنی بر این باور است که تعاملات بشری کلّاً و ذاتاً بر شالودۀ تضادِّ منافع استوار می باشد. در اینجا باید متذکّر شد که با وجود محدودیّت های ناشی از پایبندی به این اصل، جامعۀ بهائی دچار کمبود موقعیّت برای همکاری نبوده است؛ چه بسیارند مردمانی که امروزه در سراسر جهان در جهت تحقّق اهدافی که مورد نظر بهائیان نیز هست مجدّانه در تلاش اند. بهائیان همچنین می کوشند تا در همکاری های خود با دیگران از مرزهای مشخّصی فراتر نروند مثلاً هیچ اقدام مشترکی را فرصتی برای تحمیل عقاید مذهبی خود نشمرند و از خودبرحقّ بینی و سایر جلوه های نامطلوبِ هیجانات مذهبی احتراز ‌جویند. امّا درس هایی را که از تجربیّات خود آموخته اند بی دریغ در اختیار اطرافیانشان می گذارند و بینش هایی را که دیگران اندوخته اند با خوشنودی در مساعیِ جامعه سازیِ خود به کار می گیرند.

پس از بیان مطالب فوق سرانجام به مسئلۀ فعّالیّت های سیاسی می پردازیم. اعتقاد بهائیان بر اینکه نوع بشر با گذشتن از مراحل اوّلیّۀ تکامل اجتماعی اکنون به آستانۀ بلوغ خود رسیده است؛ ایمانشان به اصل وحدت نوع بشر یعنی خصیصۀ بارز دوران بلوغ نوع انسان و آگاهیشان بر اینکه این اصل مستلزم نواندیشی کامل در بارۀ روابطی است که به اجتماع تداوم می بخشد؛ تمسّکشان به یک فرایند یادگیری که با الهام از اصل یگانگی سعی در درک عمیق تری از ماهیّت مجموعه ای نوین از روابط بین فرد، جامعه و مؤسّسات دارد؛ اعتقادشان به اینکه مفهوم جدیدی از قدرت - فارغ از حسّ سلطه جویی و گرایش های ملازم آن مانند رقابت، مجادله، تفرقه جویی و تفوّق طلبی - زیربنای این مجموعۀ روابط مطلوب است؛ و بینششان از بنا نهادن جهانی که از تنوّع فرهنگی بهره مند و از هر نوع نفاق فارغ است؛ اینها از جمله عناصر اساسی چارچوبی هستند که رویکرد آیین بهائی نسبت به سیاست را، به نحوی که در زیر بیان می گردد، شکل می دهد.

بهائیان در پی کسب قدرت سیاسی نیستند. در دولت های مَتبوع خود قطع نظر از نوع حکومت، پست های سیاسی را نمی پذیرند هرچند مسئولیّت هایی را که صِرفاً جنبۀ اداری دارد قبول می کنند. به احزاب سیاسی وابستگی ندارند، در سیاست حزبی دخالت نمی کنند و در برنامه های وابسته به دستورالعمل های تفرقه انداز هیچ گروه‌ یا حزبی شرکت نمی جویند. در عین حال به کسانی که با نیّت خالص برای خدمت به کشور خود در اقدامات سیاسی مشارکت می نمایند و یا آمال سیاسی را دنبال می کنند احترام می گذارند. رویکرد جامعۀ بهائی در مورد عدم مشارکت در این گونه فعّالیّت ها به منزلۀ اعتراضی بنیادین نسبت به امر سیاست به معنای واقعی آن نیست زیرا نوع بشر مَآلاً از طرق سیاسی امور خود را سازمان می دهد. بهائیان در انتخاباتِ مَدَنی شرکت می کنند ولی تنها در صورتی که این عمل مشروط به وابستگی آنان به احزاب سیاسی نباشد. بهائیان دولت را نظامی برای حفظ رفاه و پیشرفت صحیح اجتماع تلقّی می نمایند و در هر کشوری که زندگی ‌می کنند اطاعت از قوانین آن را، بدون زیر پا نهادن عقاید دینیشان، وظیفۀ خود می دانند. در هیچ توطئه و دسیسه ای برای براندازی هیچ دولتی شرکت نمی جویند و در روابط سیاسی دول مختلف دخالت نمی نمایند. این بدان معنی نیست که بهائیان از فرایندهای سیاسی جهان امروز بی اطّلاع اند و بین حکومت های عادل و ظالم تمایز قائل نمی شوند. رهبران جهان در قبال مردم کشور خود که گرانقدرترین ذخایر هر مملکت شمرده می شوند وظایف سنگین و مقدّسی بر عهده دارند. بهائیان در هر کجا که ساکن باشند می کوشند که موازین عدالت را رعایت نمایند و برای اصلاح نابرابری و بی عدالتی نسبت به خود و دیگران، در قالب قوانین موجود، فعّالیّت ‌کنند ولی از هر نوع اقدام خشونت آمیز نیز اجتناب می ورزند. مَحبّتی که بهائیان در قلوبشان نسبت به تمام نوع بشر می پرورانند هیچ مغایرتی با احساس علاقه و وظیفه نسبت به ‌وطنشان ندارد.

این رویکرد یا این راهبرد، همراه با آنچه در فوق بیان شد جامعۀ بهائی را قادر می سازد که در دنیایی که ملل و قبایل به ضدّیّت در مقابل یکدیگر ایستاده اند و ساختارهای اجتماعی در همه جا مردم را منقسم و از هم جدا می سازد، همبستگی و یکپارچگی خود را در مقام یک موجودیّت جهانی حفظ کند و اجازه ندهد که اقدامات بهائیان در یک کشور موقعیّت همکیشانشان را در سایر نقاط به خطر بیندازد. با اجتناب از درگیر شدن در منافع و اهداف متضاد ملل و احزاب سیاسی، جامعۀ بهائی قابلیّت خود را برای کمک به فرایندهای صلح و وحدت افزایش ‌می دهد.

دوستان عزیز: این مشتاقان به خوبی واقفند که طیّ طریق در این مسیر طولانی که شما عزیزان سالیان دراز آن را با مهارت و تدبیر پیموده اید وظیفه ای خطیر و مسئولیّتی سنگین است. پیمودن این راه مستلزم حفظ تمسّکی به اصول اخلاقی است که تزلزل نپذیرد، خواهان درستکاری و صداقتی است که تضعیف نشود، خواستار درکی روشن است که به تیرگی نگراید و لازمه اش عشقی به وطنِ مَألوف است که بازیچۀ دست دسیسه گران نگردد. اکنون که هم میهنان شریف شما به بی عدالتی های وارده بر جامعۀ بهائی وقوف یافته اند و بدون شک امکان مشارکت شما در حیات اجتماع بیش از پیش فراهم خواهد شد، دعای این جمع به درگاه حضرت پروردگار آن است که به مدد تأییدات الهی موفّق شوید که چارچوب ترسیم شده در این صفحات را برای همسایگان، دوستان، هم‌کاران و آشنایان خود تشریح نمایید تا در تشریک مساعی با آنان موقعیّت های فزاینده ای برای کمک به بهزیستی و رفاه هموطنان خود بیابید بدون آنکه بر هویّت شما در مقام پیروان نفس مقدّسی که یک قرن و نیم پیش عالم انسانی را به استقرار صلح عمومی و نظمی بدیع و جهانی دعوت فرمود خدشه ای وارد آید.

[امضا: بیت العدل اعظم][lxxiii]


[i]//www.velvelehdarshahr.org/node/89

چنانکه در ادامۀ متن توضیح داده شده است پیام مزبور از بیت العدل اعظم که حاوی نکات بسیار مهم در بارۀ ایرانیان بهائی و غیر بهائی و سرنوشت به هم گره خوردۀ ایشان است، در آغاز دهۀ بسیار مهم و تاریخی ای (۲۰۰۳- ۲۰۱۳) صادر گردید که پُر از وقایع خطیری است که سرنوشت ایران آینده را رقم زده و می زند. اخیراً در پایان دهۀ مزبور، پیام بسیار مهم اساسیِ دیگری نیز، مورّخ ١ شهرالعلاء ١٦٩ مطابق با ١٢ اسفند ١٣٩١ و ۲ مارچ ۲۰۱۳، صادر گردیده است که به همراه پیام مزبور راهگشای ارزشمند و کارائی برای سعادت همۀ ایرانیان و نیز جهانیان است.   

[ii]چنانکه در قرآ ن مجید نیز در سورۀ توبه، آیات ۳۲- ۳۳ می فرماید: «یریدوُنَ اَنْ یطْفِؤا نُورَاللهِ بِاَفْواهِهِمْ وَ یأبَی اللهُ اِلّا اَنْ یتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِروُنَ هُوَ الذَّی اَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دینِ الْحَقِّ ‌لِیظْهِرَهُ عَلَی الدّینِ کُلِّه وَ لَوْ کَرِهَ المُشْرِکُونَ.»مهم است اشاره گردد امام صادق فرموده اند تأویلِ آیاتِ مزبور جز در زمان قائم موعود نخواهد بود. یعنی در ظهور بابی و بهائی است که نور الهی به تدریج تمام عالم را می گیرد و وعود انبیای الهی و من جمله بشارات اسلام تحققّ می یابد و نمی توان جلوی آن را گرفت و مخالفت های دشمنان همانند فوت کردن به نور الهی خواهد بود که بدیهی است بی اثر خواهد شد. (بِحارُالاَنوار، جلد ۱۳، و نیز کتاب تعلیمات دینی سوّم اقتصاد؛ چاپ ۱۳۵۸).

[iii]مکاتیب عبدالبهاء، صص: ۲۰- ۲۱.

[v]حضرت عبدالبهاء می فرمایند: «هر امری را منع و مقاومت می توان نمود مگر اقتضای زمان را.» (کتاب «پیام ملکوت»، ص ۱۳۹.

[viii]از جمله نگاه کنید به فهرست بلندبالای گزارش های سایت هرانا در این خصوص. یکی از موارد اخیر آن:

//hra-news.org/263/best/14726-1.html

دستگیری بهائیان و زندانی کردن ایشان و سایر محرومیّت های آنان بقدری زیاد و مستمر بوده است که کار به انتشار گزارش های «روزشمار نقض حقوق شهروندان بهایی» کشیده است. از جمله دو نمونۀ اخیر آن در زمستان ۱۳۹۱ در این آدرس ها است: //hra-news.org/1389-01-27-05-24-07/14763-1.html

//negah.org/articles/1391-6

نیز رجوع شود به یادداشت شمارۀ ۳۰.

[ix]به نقل از توقیعات حضرت ولی امرالله، از جمله توقیع منیع ۱۱۳ بدیع/ ۱۹۵۷ م. مضمون به فارسی: یک بار به دست های ظالمین امرش را بلند می کند و بار دیگر به دست های دوستانش که غافلین را همچون کفِ دستی از خاک می بینند و نطق می کنند به آنچه که قلم اعلی در افق ابهی نطق فرمود.

[xi]کتاب گوهر یکتا، صص ۴۴۸-۴۴۹ که در این آدرس قابل دانلود است:

//reference.persian-bahai.org/fa/t/others.html

در بارۀ اقدامات فجیع و ضدِّ بهائی در آن ایّام از جمله رجوع شود به:

توقیع منیع مورّخ ۱۱۳ بدیع در: //www.h-net.org/~bahai/areprint/se/tawqi113/tawqi113.htm

«حصن حصین شریعت الله»، صص: ۱۷۵- ۱۸۶ از توقیع مورّخ ۲۰ اوت ۱۹۵۵ و نیز صص: ۱۸۹- ۱۹۰ از توقیع ۱۹ ژوئیه ۱۹۵۶. «حصن حصین شریعت الله» در این آدرس: //reference.persian-bahai.org/fa/t/se/

مقالۀ «بهایی ستیزی و اسلام گرایی در ایران»، از آقای محمّد توکّلی طرقی: //velvelehdarshahr.org/node/137

و مقالۀ «تعامل نظام دادگستری در ایران با جامعه بهائی»، از آقای تورج امینی: //www.newnegah.org/articles/523

[xii]خالی از لطف نیست که در کنار عقیم ماندن اقدامات بهائی ستیزان خطِّ حزب الله و جمهوری اسلامی، خطوط مشابه دیگر نیز اقداماتشان بی ثمر ماند و نتیجۀ معکوس بخشید. از معروف ترین این خطوط که هنوز باقی مانده و به فعالیت های عبث ضدِّ بهائی خود ادامه می دهد، انجمن حجّتیه است که آقای ع. باقی در همان اوایل انقلاب در سال ۱۳۶۲ راجع به آن نوشت: «در طول بیش از ۲۵ سال (بر طبق تاریخ مأخذ مزبور، منظور از سال ۱۳۳۲ ه.ش تا سال ۱۳۶۲، حدود ۳۰ سال می باشد) نه تنها قادر به شکست بهائیّت نشد، بلکه خود عاملی برای رشد این فرقه استعماری گشت.» (کتاب در شناخت حزب قاعدین زمان ( موسوم به انجمن حجّتیّه)، از ع. باقی؛ نشر دانش اسلامی، نشر اسفند ۱۳۶۲، صص: ۱۹۴ و ۱۲۸.)

و جالب آن که به خاطر همین عدم موفقیّت بود که «سازمان عباد صالح»، شاخه جدا شده از انجمن مزبور، بعد از انقلاب اسلامی (همان منبع، ص ۱۹۱)  ، با تغییر روش گذشته خود در انجمن، ابراز کرد که: «با بهائیان نباید مبارزۀ عقیدتی کرد، بلکه باید مبارزه سیاسی نمود» (به نقل ازبیانیّۀ جامعۀ بهائیان ایران در جواب سخنرانی نمایندۀ وقت ایران در جلسات کمیتۀ حقوق بشر سازمان ملل در ژنو درباره حقوق بهائیان که سخنرانی مزبور در شماره ۱۶۷۷۶، روزنامۀ اطلاعات مورّخ ۲/۵/۱۳۶۱ چاپ شده است.) غافل از آن که مبارزان سیاسی- مذهبیِ به مراتب قوی تر از ایشان –یعنی جمهوری اسلامی ایران- چنانکه گفته شد نتیجه ای جز بدنامی نگرفته اند. ناگفته نماند که: «اساسنامه انجمن ثابت می کند که به رغم ادعای اعضای فعلی یا سابق انجمن حجّتیّه مبنی بر اینکه فقط مبارزه فرهنگی، علمی و کلامی با بهائیّت مدّ نظرشان بوده، در حقیقت آن ها با هدف نابودی کامل بهائیّت در عرصه های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی فعالیت می کرده اند؛ همانطور که به صراحت در اساسنامه آمده است.» //jamnews.ir/fa/FullStory/News/?NewsId=146307&CatID=1

وازعجایب دیگردر زمینه مبارزات رنگارنگ با دیانت بهائی و مؤمنین آن، این که بعضی دشمنان دیانت بهائی نیز به مصداق «اَلْباطِلُ یمُوتُ بِتَرْکِ ذِکرِه» (باطل به ترک ذکر و مسکوت گذاشتنش از بین می رود)، بر عکس آنان که به مبارزۀ سیاسی یا دینی یا هر دو علیه بهائیان ایران پرداخته و می پردازند، گمان باطل نمودند که راه مبارزه با دین بهائی انکار وجود آن و سکوت در برابر آن است. چنانکه حتی سیاسیون و دولتمردان رژیم پهلوی نیز گاهی عنداللزوم و به خاطر حفظ مطامع سیاسی خود، در مجامع بین المللی وجود جامعۀ بهائی در ایران را انکار می کردند و یا تجاهل می نمودند. همچنین بعضی علما و روشنفکران نیز همین روش را ترجیح می دادند. (در این مورد از جمله رجوع شود به مجلّۀ «اخبارامری»، شمارۀ ۱۳، آبان ۱۳۵۱، صص۴۵۳-۴۵۴... و نیز مطلبی در: //velvelehdarshahr.org/node/142  با عنوان «تجاهل عمدی رژیم پهلوی از وجود دیانت بهائی») همچنین طبق همین روش، ریاست جمهوری اسلامی ایران آقای محمود احمدی نژاد نیز در اوایل کار در جواب خبرنگاری در سازمان ملل متحد در ظاهر منکر وجود دیانت بهائی شد: //www.youtube.com/watch?v=YoQN6SGQEIo

امّا در باطن عملاً دولت ایشان و سایر مسؤولین جمهوری اسلامی ایران مشغول ستم بر بهائیان ایران هم بوده و هستند و با بهائی ستیزی های  آشکار مستمرِّ خود ثابت کردند «دیانت بهائی» وجود دارد. 

امّا حتی روش سکوت و «ترک ذکر» نیز مؤثّر نبوده و نیست و نخواهد بود. زیرا گفته شده آنچه باطل است به ترک ذکرش از بین می رود، ولی آنچه حق است و حقیقت، در هر صورت از بین نمی رود، زیرا حقیقت زنده است و مرده نیست و همین زنده بودن و پویایی و قائمیّت بالذّات بودنِ آن است که عکس العمل ها ایجاد می کند و سکوت موقّت را تبدیل به فریادِ واویلا و وادینا و واشریعتا می نماید. به همین جهات است که شاعر عرب گفته: وَ اِذا اَرادَ اللهُ نَشْرَ فَضیلَةٍ طُوِیتْ أتاحَ لَها لِسانَ حَسُودِ/ لَوْ لا اشْتِعالُ النّارِ فیما جاوَرَتْ ما کانَ یُعْرَفُ طیبُ عُرْفِ الْعُودِ. (الاتقان،جلد۲، ترجمه سید مهدی حائری قزوینی،صص۲۵۱-۲۴۹. مضمون شعر: و هر گاه خداوند بخواهد فضیلت بسته شده را بگشاید، زبان حسود را بر آن باز می کند. اگر آتش آنچه در کنارش هست نمی سوزاند، بوی خوش عود هیچگاه احساس و دانسته نمی شد.)

شایان ذکر است در دهۀ اخیر چنانکه در ادامۀ متن خواهد آمد، روشنفکران ایران با انتشار و امضای بیانیه ای با عنوان «ما شرمگینیم»، این سکوت ۱۶۹ ساله را شکستند و به جبران مافات پرداختند.

در کلّ باید گفت تمام گروه های ضدِّ بهائی مزبور با هر روشی که سعی در تضعیف یا حتی محو جامعۀ بهائی نموده و می نمایند، علیرغم ستم های زیاد و ضربه های موقتّی ظاهری که بر آن وارد آورده اند، اقداماتشان نتیجۀ معکوس داده، باعث رشد کمی و کیفی آن گردیده است. به دلیل همین عدم موفقیّت گروه های مختلف بهائی ستیز است که گاه ایشان به انتقاد از نحوۀ بهائی ستیزی یکدیگر پرداخته اند و گاه حتّی در این خصوص به نزاع با هم نیز مشغول شده اند! مشهورترین این نزاع ها از جمله بر سر نحوۀ بهائی ستیزی بین گروه های خطِّ حزب الله و انجمن حجتیّه بوده است که هنوز نیز ادامه دارد. به عنوان نمونه رجوع شود به مقالۀ «نزاع بر سر نحوۀ بهائی ستیزی» در اینجا: //velvelehdarshahr.org/node/11       

[xiii]به عنوان نمونه رجوع شود به: کتاب «قرن بدیع» از حضرت ولی امرالله در این لینک:

//reference.persian-bahai.org/fa/t/se

و نیز منابع زیر:

//velvelehdarshahr.org/node/50

//news.persian-bahai.org/

//velvelehdarshahr.org/node/10

//velvelehdarshahr.org/node/57

«بیانیۀ قرن انوار» در این آدرس: //www.payamha-iran.org/qarn-e-anvar.html

جزوۀ «لزوم دین؛ ضرورت تجدید و استمرار ادیان» این آدرس://www.velvelehdarshahr.org/node/219

و نیز: پیام رضوان ۲۰۰۰ بیت العدل اعظم؛ بیانیّۀ جامعۀ بهائیان ایران مورخ ۱۳۸ بدیع با عنوان «مراجع امور و مَلاذ جمهور در کشور مقدس ایران ملاحظه فرمایند»؛ کتاب «باغبانان بهشت خدا»، تألیف دو خبرنگار فرانسوی غیر بهائی کولت گوویون و فیلیپ ژوویون، از جمله فصل ۶ در این آدرس:

//reference.bahai.org/fa/t/o/BBKH/index.html

کتاب صحیفۀ نور، از مرکز فرهنگی انقلاب اسلامی، جلد اوّل، صص: ۱۴-۸، ۱۷، ۳۴، ۳۹، ۴۴، ۵۰، ۵۲، ۶۲-۵۳، ۶۹-۶۵، ۱۰۰-۹۰، ۶۴، ۲۴۳، ۲۲۸، ۲۰۸، ۱۳۸؛ صحیفۀ نور، جلد ۴، صص ۷۹، ۱۰۸، ۲۰۱. تاریخ سیاسی معاصر ایران، دکتر سید جلال مدنی، ج ۲، صص۳۱۱- ۳۱۲. کتاب بهائیت در ایران، سیّد سعید زاهد زاهدانی با همکاری محمد علی سلامی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۰، صص ۲۷۷-۲۷۶.

[xiv]«صُور» و «نفخه» و «نَقره» و «ناقور» و «اِسرافیل» و امثال آن از اصطلاحاتی است که در قرآن مجید در خصوص قیامت و حوادث و وقایع آن آمده است. اسرافیل فرشتۀ مأمور دمیدن صور (شیپور) است که در روز قیامت و رستاخیز دو بار در صور می دمد؛ یک بار جهت میرانیدن و بار دیگر برای زنده کردن. (لغتنامۀ دهخدا و فرهنگ عمید) معنی اصلی قیامت و رستاخیز و دمیده شدن صُور در آن، ظهور هر یک از ادیان آسمانی در دورۀ خود و نیز ظهور ادیان جدید بابی و بهائی است، امّا همچنین به عنوان تعابیری برای وقوع امور بسیار عظیم و مهمّ و حیرت انگیز نیز که نقطۀ عطفی در تاریخ به حساب می آید، به کار می رود. در این مورد رجوع شود به: کتاب مستطاب ایقان در این آدرس ها:

//reference.persian-bahai.org/fa/t/b/

//www.velvelehdarshahr.org/node/148

دو جلد کتاب جنّاتِ نعیم در این دو آدرس: //www.velvelehdarshahr.org/node/248

//www.velvelehdarshahr.org/node/262

جزوۀ «لزوم دین؛ ضرورت تجدید و استمرار ادیان» این آدرس://www.velvelehdarshahr.org/node/219

[xv]برای مطالعۀ این توقیع که حاوی شرح بهائی ستیزی و بهائی آزاری و بهائی کشی آن ایّام و آثار و پیامدهای آن برای دیانت بهائی و جامعۀ آن و نیز بهائی ستیزان است، به لینک زیر مراجعه فرمایید:

//www.h-net.org/~bahai/areprint/se/tawqi113/tawqi113.htm

در همین مورد رجوع شود به کتاب «گوهر یکتا»، صص: ۴۴۲- ۴۵۲ و مقالۀ آقای حمید حمیدی با عنوان «کنش به نقض حقوق شهروندی و حقوق بشر، شرط لازم برای دمکراسی و عدالت؛ نگاهی به نقض حقوق هم میهنان بهائی»، در آدرس زیر: //www.asre-nou.net/php/view.php?objnr=1547

[xvi]حضرت ولی امرالله روند رشد آئین بهائی را به هفت مرحله تقسیم فرموده اند. در این مورد رجوع شود به نطق جناب علی نخجوانی تحت عنوان «نگاهی به نظم بدیع الهی» که در مجلّۀ «پیام بهایی»، شمارۀ ۱۵۲، صص: ۳۱- ۲۷ مندرج است. در آنجا آمده است: «امّا مراحل هفتگانۀ تحوّلاتِ جامعۀ بهایی و روابط آن با انظمۀ عالم: در سطح ملی: ۱- مجهولیّت ۲- مظلومیّت و مقهوریّت ۳- انفصالِ شَریعتُ الله از ادیانِ عَتیقه ۴- استقلال دین الله و مساوات آن با سایر ادیان ۵- رسمیّتِ آئین الهی، شناسایی آن به عنوان دیانت رسمی کشوری ۶- ظهورِ سلطۀ زمینیۀ امر الهی و ادغام سازمان کشوری با نظام بهایی.در سطح بین المللی: ۷- استقرار سلطنتِ جهانی و جلوۀ سیطرۀ ظاهری و روحانی امر الهی و تأسیس صلح اعظم و آغاز عصرِ ذهبی دورِ بهایی.» چنانکه در ادامۀ متن آمده، در مرحلۀ اوایل تاریخ دیانت بهائی- و یا هر حرکت تاریخی دیگری- چون اکثری از مردم جهان از آن بی اطلاع بودند، از آن به عنوان مرحلۀ «مجهولیّت» یاد می شود. امّا بتدریج که مردم در بعضی کشورها از دیانت جدید باخبر می شوند، از یک طرف عدّه ای به آن ایمان می آورند، ولی از طرف دیگر عدّه ای نیز برای جلوگیری از رشد آن به مقابله برمی خیزیند و پیروانش را به ظلم و ستم و قهر و غضب مبتلا می سازند. از این مرحله از تاریخ دیانت بهائی با عنوان مرحلۀ «مقهوریّت و مظلومیّت» یاد می شود. دیانت بهائی در اثر انقلاب ایران و ستم های وارده بر بهائیان و استقامت محیّرالعقولِ ایشان، که از بزرگترین مَصادیقِ «صُور اِسرافیلِ مالِکِ اَنام» گردید، بتدریج در بُعدِ جهانی از مرحلۀ مجهولیّت خارج گردید و جهانیان از آن با خبر شدند. هم اکنون انظار مردم در سراسر جهان کم و بیش به آن جلب شده و رو به رشد است. امّا به موازات این رشد، علاوه بر بعضی سیاسیون و رؤسای مذهبی در کشورهای اسلامی، سیاسیون و رؤسای دیگر ادیان نیز در گوشه و کنار جهان، به مقابله با آن برخواهند خواست و خود این مقابله نیز نتیجه اش رشد و توسعۀ دیانت بهائی و جامعۀ آن خواهد گردید و عاقبت منتج به انفصال و استقلال و رسمیّت آن خواهد شد و نهایتاً جهانیان را با کمک و همیاری خود جهانیان به صلح و وحدت جهانی خواهد رساند. این سیر در تواقیع حضرت ولی امرالله مشروحاً ذکر شده است: //reference.persian-bahai.org/fa/t/se/

از جمله در توقیع ۱۱۰ بدیع، مندرج در صص: ۱۱۰- ۱۱۳ کتاب «توقیعات مبارکه» مورّخ (۱۹۵۲-۱۹۵۷) در این آدرس:

 //reference.persian-bahai.org/fa/t/se/TM5/

و در ترجمۀ توقیع «ظهور عدل الهی»، صص: ۱۲- ۱۳، ترجمۀ جناب هوشمند فتح اعظم، در این آدرس:

//reference.persian-bahai.org/fa/t/se/

نیز رجوع شود به «بیانیۀ قرن انوار» در این آدرس:

//www.payamha-iran.org/qarn-e-anvar.html

نیز: جزوۀ «لزوم دین؛ ضرورت تجدید و استمرار ادیان» در این آدرس://www.velvelehdarshahr.org/node/219

نیز: «بهائیت و سیاستِ عدم مداخله در سیاست - بخش اول» در این آدرس: //velvelehdarshahr.org/node/71#_ednref56

در این مورد همچنین رجوع شود به یادداشت های ۲۳ و ۲۷.

[xvii]در مورد این قبیل نقشه های مستمر که جامعۀ جهانی بهائی برای رسیدن به صلح جهانی و وحدت عالم انسانی طرح و اجرا می نماید از جمله رجوع کنید به جزوۀ «لزوم دین؛ ضرورت تجدید و استمرار ادیان» در این آدرس:

//www.velvelehdarshahr.org/node/219

[xviii]طبق توضیحات حضرت ولی امرُالله خداوند برای تحقق «وحدت عالم انسانی» و «صلح اعظم جهانی» ارادۀ خود را از طریق دو نقشه یا دو جریان پیش می برد. دارالانشاء بیت العدل اعظم در رقیمۀ مورّخ ۷ جولای ۱۹۷۶ که ترجمه ای از آن در مجلّۀ «آهنگ بدیع»، سال ۳۱، شمارۀ ۳۴۱ مندرج است، توضیح می فرمایند که: «حضرت ولی امرالله به ما فرموده اند که دو جریان عظیم در جهان درکار است یکی نقشۀ عظیم الهی که توسعه اش ملازم به اغتشاش و آشوب فراوان و در سراسر کرۀ ارض در جریان است؛ هر مانعی را در سبیل اتحاد دنیا از میان برمی دارد و عالم انسانی را در آتش رنج و بلا به صورتی هیکل واحد متحد خواهد کرد. جریان این قوّه در میقات خود صلح اصغر را به وجود خواهد آورد و آن عبارت از وحدت سیاسی جهان است که در آن زمان بشریّت را می توان به هیکلی تشبیه کرد که موجود است ولی فاقد روح حیات می باشد. جریان دوّم دمیدن روح حیات بر این هیکل واحد بی روح می باشد و آن عبارت از خلق وحدت و ایجاد روحانیّت حقیقی است که منتهی به صلح اعظم خواهد گشت. پس وظیفۀ بهائیان است که با تمسّک به تعالیم مشروحی که در دست دارند و برخورداری از هدایت الهی با وقوف کامل همواره مجاهدت نمایند تا ملکوتُ الله را در کرۀ ارض مستقر کنند و هم نوعان خود را به دخول در ظلِّ آن دعوت نمایند و بدین طریق حیات جاودانی به آن مبذول دارند. نقشۀ اصلی الهی نظر به جهتی که هدایت آن با نفس حضرت بهاءالله است به طور اسرارآمیز اجرا می شود لکن نقشۀ کوچکتر که اجرای آن به ما واگذار شده است به عنوان سهم ما در این طرح عظیم الهی جهت نجات عالم انسانی منظور گشته و جزئیات آن واضحاً مشروحاً بیان شده است برای انجام این امر خطیر باید قوای خویش را وقف آن کنیم زیرا جز ما کسی مأمور به انجام آن نیست.» رقیمۀ مزبور در این آدرس منتشر شده است: //www.noghtenazar.org/node/1037

در «نظم جهانی بهائی»، ترجمۀ جناب هوشمند فتح اعظم نیز در مورد دو جریان مزبور توضیحاتی از حضرت ولی اَمرُالله هست (از جمله صص: ۵۱، ۱۱۳- ۱۱۴، ۱۴۶) از جمله می فرمایند: «دوره تبدیل و تغییر عمومی- چون به جهان پیرامون خویش بنگریم ناچار شواهد روز افزونی را مشاهده می نمائیم که در تمام قارّات کره زمین و در جمیع شؤون حیات انسانی چه دینی و چه اجتماعی و سیاسی و اقتصادی حالت استحاله ای که سبب دگرگونی کلّی است پدید آمده است. این التهاب و هیجان باعث تطهیر و تبدیل نوع بشر می شود و راه را برای زمانه ای هموار می سازد که در آن جامعیّت و وحدت عالم انسانی شناخته و اتّحادش تأسیس خواهد شد. جریانی مرکّب از دو نیروی متضادّ سرگرم تغییر و تبدیل وضع کنونی جهان است در حالی که هر یک از این دو نیرو با شتابی فزاینده مسیری مخالف با مسیر نیروی دیگر را طی می کند. این دو نیرو یکی سازنده و الفت دهنده است و دیگری مخرّب و متلاشی کننده. آن یک در سیر مداومش تدریجاً سبب ظهور نظامی گردد که نمونه ای اعلی برای اداره کردن جهانی است که مسیر و مقصد دنیای آشفته امروز ما است و این یک، در جهت سیر تجزّی بخش و مخرّبش با شدّتی روز افزون، هر سدّ و مانعی را درراه وصول بشر به هدف مقدّر در هم می شکند. آن سیر سازنده به آئین نوزاد حضرت بهاء الله وابسته است و طلیعۀ نظم بدیع جهان آرائی است که به زودی امر بهائی تأسیس خواهد کرد. و بالعکس، این نیروی مخرّب که نماینده آن سیر دیگر است وابسته به مَدَنیّتی است که از اجابت مقتضیات زمانه اعراض نموده و بالنّتیجه به کابوس هرج و مرج و انحطاط دچار شده است.»

در ترجمۀ پیام رضوان ۱۵۵ بدیع مطابق ۱۹۹۸ م. بیت العدل اعظم آمده است: «... مجموعه مصائب گوناگونی که دنیا را به لرزه درمی آورد و اقداماتی که به دنیا شکل جدیدی می بخشد، هم سبب سرگردانی و هم مایۀ حیرت و اعجاب افراد بشر است. طوفان ها و فشارهائی که بافت اجتماعی را متلاشی می سازد برای عموم ساکنان کرۀ ارض غیرقابل درک است به استثنای معدود کسانی که به مقصد الهی برای این برهه از زمان پی برده اند. همنوعان ما در همۀ نقاط بنحوی ناآگاه و غیرمحسوس تحت نفوذ عواطف متضادّی قرار دارند که تحت تأثیر مداوم جریانات همزمان «صعود و نزول و تألیف و تحلیل و انتظام و انقلاب» به وجود می آید. حضرت ولی اَمرُالله این جریانات را جنبه هایی از نقشۀ کلّی الهی و نقشۀ اختصاصی الهی تشخیص داده اند، یعنی دو طریق شناخته شده ای که در آن نوایای الهیّه برای نوع بشر به پیش می رود. نقشۀ کلّی الهی متضمّن نزول بلایا و مصائبی است که ظاهراً در اثر اغتشاشات و بی نظمی های تصادفی به پیش برده می شود، امّا در حقیقت بنحوی قاطع و خلل ناپذیر بشریّت را به سوی وحدت و بلوغ سوق می دهد. عوامل اجرای این نقشۀ کلّی الهی غالباً مردمانی هستند که از مسیر آن بی خبرند و حتّی با غایت و مقصودش خصومت می ورزند و همچنانکه حضرت ولی اَمرُالله بیان فرموده اند نقشۀ کلّی الهی «برای تحقّق مقصد آنی و مآلاً تأسیس ملکوت الهی بر روی زمین خُرد و کلان را همچون مهره های شطرنج در حرکاتی جهان آرا به کار می گیرد.» ما اهل بهاء شتاب جریاناتی را که نقشۀ کلّی الهی به وجود می آورد و اقداماتی را که سبب می شود، و در مراحل اوّلیّه همراه با آلام و مِحَن است، نشانه های فرارسیدن صلح اصغر می دانیم. برخلاف نقشۀ کلّی الهی که بنحوی اسرارآمیز عمل می کند نقشۀ اختصاصی الهی بطور وضوح طراحی و ترسیم گردیده و طبق روالی منظم و معلوم برای اجرا به ما سپرده شده است ... گاهی اوقات چنین به نظر می رسد که جریان نقشۀ کلّی الهی سبب توقّف و به هم ریختن اقدامات مربوط به اجرای نقشۀ اختصاصی می گردد. امّا احبّای الهی به دلائل بسیار نباید دچار نگرانی و هراس شوند زیرا منشاء و مصدر آشوب هائی را که گاه به گاه در جهان روی می دهد می شناسند و به فرمودۀ حضرت ولی اَمرُالله «به ضرورت آن اعتراف داشته و روال مرموز آن را مشاهده کرده و با حال تضرّع و ابتهال برای تخفیف شدّت آن دعا نموده و برای تسکین قهر و غضب آن با کمال هشیاری و درایت سعی و کوشش نموده و با بصیرتی تمام خاتمۀ ترس ها و امیدهائی که بالضّروره به وجود می آید را انتظار می کشند.»

بیت العدل اعظم در مقدمۀ بیانیۀ «قرن انوار» مورّخ نوروز ١٥٨ بدیع مطابق ۲۰۰۱ م. که تحت نظرشان تهیه شده است، در خصوص تعامل دو جریان مزبور در صد سال قرن بیست می فرمایند: «پایان قرن بیستم بهائیان را مجال مناسب و دید روشنی بخشیده است. جهان ما در یک صد سال گذشته دستخوش تغییرات عظیمی شد که نسل معاصر غالباً از ادراکش عاجز است. در همان صدسال امر بهائی از پردۀ مجهولیّت بدرآمد و نیروی وحدت انگیزش را که از سرچشمۀ الهیجوشیده است در سطح جهانی آشکار ساخت و چون قرن بیستم رو به پایان گرفت اِلتقاءِ این دوتطوّرِ تاریخی روز به روز بیشتر به عرصۀ شهود رسید. قرن انوار  که تحت نظر این هیأت تألیف گشته دو سیر تاریخی مذکور و ارتباطشان را با یکدیگر در قبال تعالیم بهائی مرور می‌کند و یاران خردمند را سفارش می‌کنیم که آن را دقیقاً مطالعه نمایندزیرا اطمینان داریم که این کتاب منظری را در مقابلشان می‌نهد که بر غنای روحانیشان می افزاید وعملاً آنان را مدد می بخشد تا دیگران را از حقائق فراگیر و خطیر ظهور حضرت بهاءاللّه باخبر گردانند.»

و در پیام جدید و اخیر بیت العدل اعظم، خطاب به بهائیان ایران، مورّخ ١ شهرالعلاء ١٦٩ مطابق با ١٢ اسفند ١٣٩١ و ۲ مارچ ۲۰۱۳ می فرمایند: «در تغییر و تحوّلات کنونیِ جوانب مختلف زندگی بشری، بهائیان تعامل دو فرایند اساسی را مشاهده می نمایند. طبیعتِ یک فرایند تجزیه و تخریب و طبیعتِ دیگری ترکیب و سازندگی است. هر یک از این دو به طریقی نوع بشر را به سوی بلوغ کامل خود سوق می دهد. اثرات فرایند اوّل در همه‌ جا آشکار است: در دشواری های گریبانگیر نهادهایی که در گذشته مورد نهایت احترام بوده اند؛ در ناتوانی رهبران عالم از ترمیم شکاف های فزاینده ای که در ساختارهای اجتماعی به چشم می خورند؛ در فروپاشی معیارهایی که طیّ قرون و اعصار تمایلات ناهنجار بشری را مهار ‌کرده اند؛ و در یأس و بی تفاوتیِ نه فقط افراد بلکه اجتماعاتی که تماماً حسّ هدفمندی خود را از دست داده اند. امّا نیروهای تخریب هرچند ویرانگرند ولی در عمل سدهایی را که مانع پیشرفت بشر می شوند از میان برمی دارند و فضایی برای فرایند سازندگی فراهم می نمایند تا گروه های مختلف را به هم نزدیک ‌کند و امکانات تازه ای را برای همکاری و معاضدت در برابر دیدگانشان قرار ‌دهد. بهائیان فرداً و جمعاً البتّه می کوشند تا مساعی خود را با قوای فرایندِ سازنده همسو نمایند زیرا معتقدند که این فرایند، هر چقدر افق های نزدیک تیره و تار باشد، روز ‌به ‌روز قوی تر خواهد شد، امور بشری سازمانی کاملاً جدید خواهد یافت و عصر صلح عمومی چهره خواهد گشود.» در آدرس اصلیِ:

//www.payamha-iran.org/payam/2013-03-01.html

و یا آدرس فعلیِ:

//www.payamha-iran14.info/payam/2013-03-01.html

در مورد دو جریان یا دو نقشۀ مزبور علاوه بر منابع فوق، از جمله رجوع شود به: مجموعه ای مستخرج از پیام های حضرت ولی امرُالله و معهد اعلی با عنوان «عدم مداخله در امور سیاسیه و اطاعت از حکومت متبوعه» جمع آوری دکتر پیتر خان. بیانیۀ «قرن انوار»؛ مقالۀ «بهائیت و سیاستِ عدم مداخله در سیاست - بخش اوّل و دوّم» در این آدرس ها: //velvelehdarshahr.org/node/71 و //velvelehdarshahr.org/node/74

«پیام صلح»، از جمله صص: ۱۱- ۱۲ در: //reference.persian-bahai.org/fa/t/o/PS/ps-12.html

امّا در بارۀ صلح اصغر و مراحل سیر آن به سمت صلح اکبر و مرحلۀ نهائی صلح اعظم از جمله رجوع شود به: توقیع «قَد ظَهَرَ یَومُ المیعاد»؛ «حال و آینده جهان»، صص: 94- 83؛ فصل چهارم از کتاب «نگاهی تازه به دیانت بهائی» در این دو آدرس: //velvelehdarshahr.org/node/230

//www.ketabhayebahai.com/negahi-tazeh

و نیز: مقالۀ «بهائیت و سیاستِ عدم مداخله در سیاست - بخش دوم» در: //velvelehdarshahr.org/node/74

[xix]مجموعه توقیعات مبارکه حضرت ولى امرالله خطاب به جامعۀ بهائیان آمریکا (۱۹۴۷ - ۱۹۵۷)، با عنوان «حصن حصین شریعت الله» (Citadel of Faith)، ترجمۀ فوأد اشرف، لجنه نشر آثار امری به لسان فارسی و عربی، هوفهایم- آلمان، ١٩٩٧ میلادی، صص: ۱۸۳- ۱۸۶) در این آدرس: //reference.persian-bahai.org/fa/t/se/

[xx]گوهر یکتا، ص ۴۵۰.  

[xxi]به نقل از پیام ۲۹ دسامبر ۱۹۹۰ بیت العدل اعظم.

[xxii]توقیعات حضرت ولی امرالله، ج ۱ (۱۹۲۶- ۱۹۲۲ م.)، ص ۳۱۰. در مورد مقام بلا وشهادت و آثار آن از جمله رجوع شود به: اشراقات، ص ۲۱۶؛ مائدۀ آسمانی، ج ۴، صص: ۱۲۳، ۱۶۹- ۱۶۸، ۳۴۸؛ مائدۀ آسمانی، ج ۸، ص ۱۸۹؛ تسبیح و تهلیل، صص: ۳۴، ۶۲، ۳۳؛ آثار قلم اعلی، ج ۶، ص ۷۰؛ مائده آسمانی، ج ۵، ص ۱۶۵؛ منتخبات الواح و آثار مبارکه مخصوص محافل تذکر، نشر ۱۳۰ بدیع، صص: ۱۳۴، ۲۱۳، ۲۴۴؛ امر و خلق، ج ۳، صص: ۲۱- ۱۴؛ گلزار تعالیم بهائی، صص: ۱۹۶- ۲۰۴؛ پیامهای بیت العدل اعظم در ۳۴ سال اخیر که در آن تمام فتوحات حاصلۀ دیانت بهائی را در تمام جهان از آثار خون شهدای ایران و استقامت احبّای نازنین آن می فرمایند (از جمله به جزوۀ «موجبات تحقق یَدخُلُونَ فی دینِ اللهِ اَفواجاً» ص ۲۷ مراجعه فرمائید). برای دیدن اکثر این منابع رجوع شود به:

//reference.persian-bahai.org/fa/ و نیز: //www.payamha-iran.org/

در اینجا شبهه ای مهمّ را نیز باید رفع نمود. محتومیتِ وقوع ستم های بهائی ستیزان بر بهائیان و لزوم استقامت و تحمّل در برابر آن و نیز قطعی بودن آثار آن در رشد و توسعۀ دیانت و جامعۀ بهائی به هیچوجه منتج به این نتیجه نیست که بهائیان عمداً خود را دچار ظلم و ستم بهائی ستیزان نمایند تا دیانتشان رشد کند! اگر چه بهائی ستیزان بعضاً خوی سادیستی از خود نشان داده و می دهند، ولی بهائیان خودآزار و مازوخیست و مظلوم نما و معتقد به فلسفۀ رنج و قبول ستم نیستند. بلکه چنان که در متن هم آورده شد، همیشه خواه ناخواه هنگام ظهور هر دین جدیدی و حتی هر نظر جدیدی در حیطه ای غیر دینی نیز، مخالفینی پیدا می شوند که با آن به ستیز برمی خیزند. چنین است که بهائیان و هر کسی که حقّی را معتقد است، باید آگاهانه و ارادی در برابر آن مخالفت استقامت و پایداری کنند. این استقامت و تحمّل آگاهانۀ مصیبات و بلایا، با قبول رنج و آزار مازوخیستی منفعلانه متفاوت است. به این دلیل است که حضرت بهاءالله با آن که مقام شهادت و جانبازی اعظم مقامات است، بهائیان را چنین هدایت فرموده اند که: «باید شهادت را در سبیل دوست فوزِ عظیم شمرند اگر واقع شود، نه آنکه خود را در مَهالِک اندازند. چه که در این ظهور [دین بهائی] کلّ به حِکمت مأمورند.» (گلزار تعالیم بهائی، ص ۱۹۷/ برای دیدن بیانات دیگر در همین مورد بسیار مهمّ مراجعه شود به همان منبع، صص: ۱۹۶- ۲۰۴، ۸۲- ۹۱، ۳۰- ۳۳، ۵۸- ۶۲، ۲۰۰- ۲۰۴، ۱۵۶- ۱۵۸؛ نیز به نصوص مهمّ در بارۀ «حکمت» در کتاب «امر و خلق»، جلد ۳، صص: ۱۰۷- ۱۲۹ مراجعه شود.) بر اساس این قبیل هدایات است که هم اکنون نیز بیت العدل اعظم در بارۀ این حقیقت والا و روش اهل بهاء، در پیام مورّخ ۲ تیر ۱۳۸۸ چنین می فرمایند: «بهائیان ایران با سلوک و منش خود نشان داده‌اند که واکنش صحیح در مقابل ظلم، نه قبولِ خواسته های سرکوب گران است و نه پیروی از خوی و روش آنان. نفوسی که گرفتار جور و ستم هستند می‌توانند با اتّکا به قدرتی درونی که روح انسان را از آسیب کینه و نفرت محفوظ می‌دارد و موجب تداوم رفتارِ منطقی و اخلاقی می‌شود، وَرایِ ظلم و عدوان بنگرند و بر آن فائق آیند.» آدرس پیام مزبور:

//www.payamha-iran.org/payam/2009-06-23.html

و در پیام ۱۸ شهریور ۱۳۸٦ می فرمایند: «عکس العمل بعضی از مردم در مقابل رنج و عذاب قیام بر علیه ظالم ستمگر است، برخی دیگر چاره ای جز فرار ندارند و گروهی نیز تسلیم سرنوشت خود می شوند. در حالی که مردم ستمدیدۀ دنیا اغلب قربانی نیروهای پراکندۀ ظلم و ستم هستند، امّا شما به وضوح می دانید که چرا این مشکلات و ناملایمات را تحمّل می نمایید و بدین ترتیب عکس العمل شما نیز باید به همان درجه روشن و واضح باشد. به بیانات و اِنذارات حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء توجّه نمایید که می فرمایند: «...به خود مشغول نباشید در فکر اصلاح عالم و تهذیبِ اُمَم باشید. اصلاحِ عالَم از اَعمالِ طَیِّبۀ طاهره و اخلاقِ راضیۀ مَرضیّه بوده...»، «...به اِعراض و اِنکار و اِستکبار و ظلم و عُدوان اهمّیّت ندهید و اعتنا نکنید بالعکس مُعامله نمائید...»، «...اگر زهر دهند قند بخشند...»، «...هر نفسی از شما در هر شهری که وارد گردد به خُلق و خوی و صدق و وفا و مَحبّت و امانت و دیانت و مهربانی به عمومِ عالم انسانی مُشارٌ بِالبَنان [مشهور و انگشت نما] گردد...»، «...مُعینِ هر مظلومی باشید و مُجیرِ هر مَحروم...»، «...به هر نفسی برسد خیری بنماید و نفعی برساند...»، «...خالِصاً مُخلِصاً لِله [فقط و فقط به خاطر خدا] به وَعظ و نصیحتِ عموم برخیزند تا دیدۀ اهالی از این کُحلِ [سُرمۀ] بینشِ مَعارف روشن و بصیر گردد...». آدرس پیام مزبور:

//www.payamha-iran.org/payam/2007-09-09.html

و نیز در «بیانیّۀ قرن انوار» سابق الذّکر، صص: ۱۰۰- ۱۰۱ آمده است: «متأسّفانه قرن بیستم شاهد مَصائب و مَظالمی است که به مظلومان بی شماری وارد آمده است. امّا آنچه وضع بهائیان را از اوضاع نظیرش به کلّی ممتاز و یگانه می‌سازد همین رفتاری است که در مقابله با مَصائب از خود نشان داده‌اند. بهائیان ایران از آنچه که معمولاً مظلومان را به زانو درمی‌آورد سر باز زدند و بهائیان بودند که با پیروی از مؤسّسان مقدّس آئینشان بر دشمنانشان تفوّق اخلاقی یافتند و ثابت کردند که این دادگاه های انقلاب یا پاسداران انقلاب نبودند بلکه بهائیان بودند که شرایطِ مقابله فیمابین را تعیین نمودند و چنین پیروزی شگفتی بود که غیربهائیان را شیفتۀ خود ساخت. جامعۀ ستمدیدۀ بهائی نه بر ظالمین حمله ای روا داشت و نه از این بحران متوقّع منافع سیاسی گردید و نه مدافعان بهائی در دیگر کشورها خواهان تغییر قانون اساسی ایران شدند و نه طالب انتقام گشتند. آنچه توقّع داشتند عدالت بود و خواهان حقوقی بودند که در اعلامیّۀ حقوق بشر مدوّن است که تمام ملل از جمله دولت ایران آن را صحّه گذاشته حتّی بسیاری از آن موادّ در قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز آمده است.»

در موارد فوق همچنین مراجعه شود به مقالۀ «آیا بهاییان بی عدالتی و ظلم اولیای نظام جمهوری اسلامی ایران را قبول نموده اند ؟ صبر و سکون آنها را علت چیست؟» در: //www.negah.org/articles/q-3

[xxiii]از جمله در پیام خطاب به کنفرانس هیئت‌های مشاورین قارّه‌ای مورّخ ۲۸  دسامبر  ۲۰۱۰ می فرمایند: «پیشرفتْ نتیجۀ عبور از فراز و نشیبِ بحران و پیروزی است و برخورد به موانع اجتناب ناپذیر است.» (ترجمه)‌ در این آدرس:

//www.payamha-iran.org/payam/2010-12-28.html

نیز رجوع شود به یادداشت های شمارۀ ۱۶ و ۲۷.

[xxiv]در مورد ارتباط ادیان بابی و بهائی با هم، حضرت وَلی اَمرُاللّه می فرمایند: «آئین مقدّس بهائی یک واحد جامع و کاملی است که اَمرِ حضرتِ اَعلی را نیز در بر دارد و این نکته‌ای است که باید مورد تأکید قرار گیرد ... اَمرِ حضرتِ اَعلی را نباید از امر حضرت بهاءاللّه مُنفصل شمرد. هرچند اَوامِرِ مَنصوصۀ کتابِ مبارکِ بَیان مَنسوخ و احکام کتاب مُستطابِ اَقدَس به جای آن  وضع  گردیده، ولی  چون حضرتِ اَعلی خود را مُبَشِّرِ ظهورِ حضرتِ بهاءاللّه اعلان فرمودند، اَهلِ بَهاء دورِ حضرتِ اَعلی و دورِ جَمالِ اَبهی را مَعَاً [با هم] ماهیّتی واحد محسوب می دارند، یعنی ظهورِ اوّل را مقدّمۀ ظهورِ ثانی می دانند. حضرتِ اَعلی می فرمایند که احکامِ دورِ بَیان مُعَلَّق و مَشروط به قبولِ مَظهَرِ بَعد است. از این جهت  حضرت بهاءاللّه در کتاب مُستطابِ اَقدَس بعضی از احکامِ بَیان را تصویب، بعضی را تعدیل و بسیاری را رَد فرمودند.» (ترجمه) (مأخذ: کتاب مستطاب اقدس، نشر مرکز جهانی بهائی، صص: ۱۶- ۱۷.) برای دانلود کتاب مستطاب اقدس که مقدمۀ فوق از آن برداشته شده است، به لینک زیر مراجعه فرمایید: //reference.persian-bahai.org/fa/t/b/

 

[xxv]در مورد «عصر تکوین» و تقسیم بندی های دیگر تاریخ دیانت بابی و بهائی از جمله رجوع شود به توقیع منیع ۱۰۵ بدیع (۱۹۴۸ م.) از حضرت ولیِّ امرُالله مندرج در مجلّد «توقیعات مبارکه ۱۹۴۵-۱۹۵۲» در این آدرس:

//reference.persian-bahai.org/fa/t/se/  و نیز جزوۀ «لزوم دین؛ ضرورت تجدید و استمرار ادیان» در این آدرس://www.velvelehdarshahr.org/node/219

[xxvi]قرن بدیع، صص: ٨١٤- ٨١٦ در: //reference.persian-bahai.org/fa/t/se/ قابل ذکر است توضیح تمام کتب و آثار و شخصیت ها و اصطلاحات و موارد به کار رفته در نقل قول های فوق از کتاب «قرن بدیع» در خود همان کتاب مندرج است مراجعه فرمایید.

[xxvii]قرن بدیع، صص: ۸۱۸- ۸۱۹. در ادامۀ آنچه ضمن یادداشت های ۱۶ و ۲۳ آمد، برای تجسّم گوشه ای از وقایع گذشته و آینده در این سیر و جریانِ «بحران- پیروزی»، تعمّق در این بیان حضرت عبدالبهاء شایان اهمیّت است که می فرمایند: «امر [دین بهائی] عظیم است عظیم و مقاومت و مهاجمۀ جمیع ملل و اُمَم شدید است شدید. عنقریب نعرۀ قبائل افریک و امریک و فریاد فرنگ و تاجیک و نالۀ هند و اُمّتِ چین از دور و نزدیک بلند گردد و کلّ به جمیع قُویٰ به مقاومت بر خیزند.» (کتاب «مائدۀ آسمانی»، ج ۳، ص ۷۹) چنان که علاوه بر ایران، قبلاً- و نیز بعضاً هم اکنون- در ترکیه (به سال ۱۹۲۹ و ۱۹۳۳)، شوروی کمونیستی (۱۹۱۷ به بعد)، آلمان نازی (۱۹۳۷ میلادی)، مصر (نیمه اول قرن بیست و...)، عراق، سودان، اندونزی، فیلیپین، امریکا، انگلستان،... به اشکال مختلف با امر بهائی مخالفت شده و به خصوص چندین مورد در قرن ۲۰ تشکیلات نظم اداری بهائی مورد حمله قرار گرفته است. (ازجمله رجوع شود به: کتاب «قرن بدیع»؛ توقیع «قَد ظَهَرَ یَومُ المیعاد»؛ «نظم جهانی بهائی»، ترجمۀ هوشمند فتح اعظم؛ بیانیۀ «قرن انوار»؛ کتاب «گوهر یکتا»؛ جزوات «سطوتِ میثاق» جلدهای ۱و۲، ترجمۀ جناب حسن محبوبی؛ کتاب سابق الذّکر «باغبانان بهشت خدا»، تألیف کولت گوویون و فیلیپ ژوویون، فصل ۶) و چنان که در بیان فوق از حضرت عبدالبهاء مشخص است، بزودی کلّ علیهِ دین بهائی و جامعه و تشکیلات آن قیام خواهند کرد. بیت العدل اعظم درست چند ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در پیام مَنیعِ مُهَیمِنِ ۹ شَهرُالعِزَّة ۱۳۵ بدیع، مطابق ۱۵ سپتامبر ۱۹۷۸ در توضیح بیان مبارک فوق چنین می فرمایند: «ملاحظه نمایید که به صریح عبارت می فرمایند: «مقاومت و مهاجمه جمیع ملل و امم شدید است شدید.» و شبهه ای نبوده و نیست که مقاومتِ سیلِ اَمرُالله [دین بهائی] و هجوم بر مقدّساتِ دین الله از طرف جمهورِ ناس و زمامداران هر دو، در شرق و غرب و جنوب و شمال و همچنین از طرفِ رُؤسایِ کَنائس در دو قارۀ اروپ و امریک و مُبشرّینِ حضرتِ روح [مسیح] در دو قارۀ استرالیا و افریک و اَقطاب و رُؤسایِ اَدیانِ عَتیقۀ هند و چین در جنوب شرقی قارۀ آسیا و شرقِ اَقصی خواهد بود ...» و در همین پیام، بیان مبارک دیگری از حضرتشان را شاهد می آوردند: «الیوم قُوایِ رُؤسایِ اَدیان بِاَجْمَعِهِم [همگی ایشان] متوجّهِ تَشتیتِ [پراکنده ساختنِ] انجمنِ رحمن و تفریق و تخریبِ بُنیانِ حضرتِ یزدان است و جُنودِ مادّی و ادبی و سیاسی جهان از هر جهت مُهاجم، چه که اَمر [دین بهائی] عظیم است عظیم و عظمتِ اَمر در اَنظار واضح و لائِح.» حضرت شوقی ربانی، ولی امر بهائی نیز، از جمله در توقیعِ «ظهور عدل الهی»، صفحات ۸۸-۸۷، صریحاً از قبل پیش بینی فرموده اند: «در اقامۀ این جهادِ مُضاعف (اشاره به جَهادِ روحانی تبلیغی و اقداماتِ بهائیان جهت حفظ و رشد امر و جامعۀ بهائی و رسیدن به وحدت عالم انسانی و صلح عمومی)، مُبارزینِ سلحشوری که در سبیل نام و امر مقدس حضرت بهاءالله قدم در میدان خدمت نهند، قهرأ با موانع شدیده مواجه و با مشکلات و مَخطوراتِ کثیره که سدِّ راه و حاجزِ طریق است، مقابل خواهند گشت ... بلی چون اقدامات یاران برای دفاع و مبارزه ای که در پیش است متشکل گردد و دامنۀ آن بسط و اتساع حاصل نماید، طوفان های شدیده طعن و لعن در حرکت آید و اَعلامِ تکفیر و تدمیر علیه آنان مرتفع شود، و روزی درخواهند یافت که حریمِ مقدسِ دینُ الله مورد هجوم و رُجُومِ اَعدا واقع، مقاصدشان تعبیر و اهداف و مآربشان تکذیب و افکار و آرائشان تحقیر و مشروعات و مؤسّساتشان تحریم و قدرت و نفوذشان تضعیف و حقوق و اختیاراتشان تزییف خواهد گردید.» چنانکه از جمله هم اکنون در ایران می بینیم که جمهوری اسلامی دیانت بهائی را فرقه و کالتی سیاسی می نامد، و تشکیلات آن و در رأسِ آن بیت العدل اعظم و نیز بهائیان را متهم به جاسوسی و ضدّیّت با ایران و اسلام می کند، و اهداف آن را که وحدت عالم انسانی و صلح عمومی است سوءتعبیر کرده، دروغین می خواند!  

امّا همانطور که ذکر شد، عاقبت این حملات بی نتیجه خواهد ماند و طبق بیان حضرت عبدالبهاء مذکور در فوق به نقل از کتاب «مائدۀ آسمانی»، ج ۳، ص ۷۹، «...این انقلاب اعظم (منظور هجوم جمیع ملل و اُمَمِ نام برده شده در فوق است) مقدمۀ اعلان امرالله در تمام کرۀ ارض و غلبۀ جُندُالله و اِنهزام و اِنقراضِ اَعداءُالله و تنبّهِ عمومیِ اَهلِ عالَم و اِقبالِ دُوَل و اُمَم و تحقّقِ بشارتِ «یَدْخُلُونَ فی دینِ الله اَفْواجا» خواهد بود.» نیز رجوع شود به جزوۀ «لزوم دین؛ ضرورت تجدید و استمرار ادیان» در این آدرس:  //www.velvelehdarshahr.org/node/219

[xxviii]قرن انوار: صص: ۱۱۷- ۱۱۸.

[xxx]برای دیدن خلاصه ای از ستم های وارده بر بهائیان ایران و مدارک و شواهد آن از جمله به عنوان نمونه به منابع زیر که بعضی از آنها بهائی، و بعضی مربوط به دیگر عزیزان غیر بهائی است رجوع فرمایید:

- پیام بیت العدل اعظم الهی خطاب به حکومت جمهورى اسلامى ایران، مورخ ۲۸ دسامبر ۱۹۸۷:

//www.velvelehdarshahr.org/node/90

-  توضیحاتی دربارۀ بیانیۀ رسمی جمهوری اسلامی ایران تحت عنوان «بهائیت، منشاء و نقش آن» :

//www.velvelehdarshahr.org/node/88

- پیام ۲ فروردین ۱۳۸۵ بیت العدل اعظم: //www.payamha-iran.org/payam/2006-03-22.html

- پیام ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۱ بیت العدل اعظم: //www.payamha-iran.org/payam/2012-05-11.html

- پیام پیام ۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۸ بیت العدل اعظم: //www.payamha-iran.org/payam/2009-05-14.html

- بیانیۀ «قرن انوار» صفحات ۹۸-۱۰۳: //www.payamha-iran.org/qarn-e-anvar.html

- صفحات مختلف این سایت: //news.persian-bahai.org/

از جمله: //news.persian-bahai.org/prosecutor-general-letter

- صفحات مختلفِ //bahais-of-iran.blogspot.com/

- گزارش ها در مورد زندانی شدن چند نوزاد همراه مادران بهائی زندانیشان: 

//www.goftman-iran.org/-othermenu-28/1549-2013-01-26-16-12-19

//soundcloud.com/frl-journalist/masih-alinejad-children-in-prison

//hra-news.org/263/best/14570-1.html

//hra-news.org/1389-01-27-05-24-07/14576-1.html

//hra-news.org/1389-01-27-05-27-21/13275-1.html

//www.greenwavenews.com/1391/10/13/%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D9%85%D9%86%D8%A7%D9%86-%D9%88-%DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9%D8%A7%D9%86-%D8%B4%DB%8C%D8%B1%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7/

//masihalinejad.com/?p=5972

- «تحریکِ نفرت: کمپین رسانه ای ایران برای دهشتناک جلوه دادن بهائیان»:

//www.velvelehdarshahr.org/node/234

- «اقدامات عداوت برانگیز نظام حاکم علیه بهائیان ایران تاثیر گذار بوده است» در: //noghtenazar.org/node/403

- مقالۀ جامعه بابی و بهائی ایران: قضیۀ «نسل،کشیِ به تعویق افتاده»؟ : //www.noghtenazar.org/node/588

- صفحات متعدد این سایت: //hra-news.org/

- گزارش های سازمان ملل و گزارشگران ویژۀ آن در خصوص بهائی ستیزی و نقض حقوق بهائیان و سایر دگر اندیشان در ایران در سال های اخیر در این آدرس ها: //news.persian-bahai.org/story/375

//www.radiofarda.com/content/f11-ahmed-shaheed-report-on-iran-feb2013/24915876.html

//radiozamaneh.com/news/iran/2012/10/25/21062

//exilesactivist.wordpress.com/2012/10/12/%D9%85%D8%B4%D8%B1%D9%88%D8%AD-%D8%B3%D9%88%D9%85%DB%8C%D9%86-%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%B4-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%AF%D8%B1-%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B7%D9%87-%D8%A8%D8%A7/

//www.dw.de/%D8%B3%D8%A7%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%85%D9%84%D9%84-%D9%86%D9%82%D8%B6-%D8%AD%D9%82%D9%88%D9%82-%D8%A8%D8%B4%D8%B1-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D8%A7-%D9%85%D8%AD%DA%A9%D9%88%D9%85-%DA%A9%D8%B1%D8%AF/a-16472691

//www.bbc.co.uk/persian/iran/2012/12/121221_mgh_un_assembly_iran_human_rights.shtml

//justiceforiran.org/reports/bahai-report/?lang=en?lang=fa

- مقالۀ مستدل و مستند و ارزندۀ آقای حمید حمیدی با عنوان «کنش به نقض حقوق شهروندی و حقوق بشر، شرط لازم برای دمکراسی و عدالت؛ نگاهی به نقض حقوق هم میهنان بهائی»، در آدرس زیر:

//www.asre-nou.net/php/view.php?objnr=1547

ترجمۀ انگلیسی مقالۀ مزبور: //www.iranpresswatch.org/post/880

- کتاب «وظیفه دشوار نظارت بر اجرای قانون اساسی»، از دکتر حسین مهرپور، نشر ثالث طهران، چاپ اوّل 1384، صص: 620 تا 624 و 635 تا 639 و 865 و 611 تا 618 و 625 تا 634 و 601 تا 602.

- کتاب «صد و شصت سال مبارزه با آئین بهائی»، از فریدون وهمن:

//www.ketabebahai.com/p/52/%D8%B5%D8%AF-%D9%88-%D8%B4%D8%B5%D8%AA-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D9%85%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%B2%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D8%A2%D8%A6%DB%8C%D9%86-%D8%A8%D9%87%D8%A7%D8%A6%DB%8C

- کتاب «سرکوب و کشتار دگراندیشان مذهبی در ایران»، اثر سهراب نیکو صفت، در دو جلد:

//www.velvelehdarshahr.org/node/218

- بیانیۀ «ما شرمگینیم!» نامه ی سرگشاده گروهی از دانشگاهیان، نویسندگان، هنرمندان، روزنامه نگاران و فعالان ایرانی در سراسر جهان، به جامعه بهایی: //www.akhbar-rooz.com/news.jsp?essayId=19425

- متن سخنرانی تاریخی استاد عباس میلانی در مورد وضع کنونی بهائیان ایران و پیشینۀ بهائی ستیزی در ایران: //www.velvelehdarshahr.org/node/155

- مقالۀ «به نام حق و عدالت» از حسن یوسفی اشکوری:

//www.roozonline.com/persian/news/newsitem/archive/2009/february/19/article/-71209299bf.html

- سایت فارسی آقای احمد شهید گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در رابطه با ایران:

//www.shaheedoniran.org/persian

- بهائی‌ستیزی، سیاست رسمی جمهوری اسلامی ایران از سهیلا وحدتی:

//www.newsecularism.com/2008/0308-B/031008-Soheila-Vahdati-Bahaaies.htm

- فیلم مستند «تابوی ایرانی» از آقای رضا علامه زاده:

 //www.mihan.net/press/1390/05/05/%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85%D9%87%E2%80%8C%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%A8%D9%87-%D8%B4%DA%A9%D8%B3%D8%AA%D9%86-%DB%8C%DA%A9-%D8%AA%D8%A7%D8%A8%D9%88-%D9%81%DA%A9%D8%B1-%D9%85%DB%8C/

- میز گرد رادیوی بین المللی فرانسه با حضور آقایان: رضا علامه زاده، کاظم کردوانی، فریدون وهمن راجع به علل عقیدتی ستم بر بهائیان:

//www.persian.rfi.fr/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86/20111225-%D8%B1%DB%8C%D8%B4%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-160-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D8%A8%D9%87%D8%A7%D8%A6%DB%8C-%D8%B3%D8%AA%DB%8C%D8%B2%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86

- بهائیان و حکومت اسلامی، از مسعود نقره کار:  //news.gooya.com/politics/archives/2008/05/071936.php

- مقالۀ «بهایی ستیزی و اسلام گرایی در ایران»، از آقای محمّد توکّلی طرقی: //velvelehdarshahr.org/node/137

- مقالۀ «ما همه بهائی ایرانی هستیم!» در: //noghtenazar.org/node/570

علاوه بر منابع فوق شایان ذکر است در بعضی ردیه های ضدّ بهائی منتشره در خود جمهوری اسلامی ایران نیز، مستقیم یا غیر مستقیم به ستم بر بهائیان و نقض حقوق ایشان اشاره شده است. از جمله بارزترین آنها کتاب ردیّۀ «بهائیت در ایران»، تألیف سیّد سعید زاهد زاهدانی با همکاری محمد علی سلامی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۰ است که بخصوص در فصل هفتم آن (صفحات: ۲۶۹- ۲۹۴) به مواردی از آنچه در فوق در متن در خصوص نقض حقوق بهائیان آمد اشاره نموده است و مبارزه با بهائیان را بنابر توهمّات و پیشداوری های بهائی ستیزانۀ خود، صحیح و طبیعی و اجتناب ناپذیر دانسته است. خواندن این کتاب را به همۀ منصفین توصیه می نماید. از جمله در صص ۲۸۲-۲۷۶ می نویسد: «... در قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران اقلیتهاى دینى شناخته شده عبارتند از: یهودى، مسیحى و زرتشتى. هر دین و مسلکى غیر از اینها طبق قانون اساسى هیچ گونه رسمیتى ندارد. بنابراین بهائیّت به عنوان یک فرقۀ مذهبى، داراى هیچ گونه رسمیّتى در ایران نیست... حکومت اسلامى... آنان را از برخى امکانات اجتماعى و نه فردى محروم کرد. مشاغل حساس و غیر حساس دولتى و بعضاً‌ غیردولتى، که در رژیم پهلوى به فراوانى در اختیار آنان قرار داده شده بود از آنان باز پس گرفته شد، ازکلیه مراکز نظامى، ‌فرهنگى و هنرى اخراج شدند، از ورود افراد وابسته به این فرقه به مراکز آموزشى عالى جلوگیرى شد و آنان که در این مراکز بودند اخراج شدند، چرا که تجربه گذشته نشان داده بود که وقتى آنان در محیط هاى آموزشى و فرهنگى قرار مى گیرند و یا پستى اشغال مى کنند به علت وابستگى به تشکیلات بهائى از آن در جهت تبلیغ بهائیت، اطلاع رسانى و ایجاد تسهیلات براى دیگر بهائیان استفاده مى کنند. از لحاظ اخلاقى هم اختلاف زیادى بین موازین اخلاقى آنان و مسلمانان وجود دارد و این خود مى تواند یکى دیگر از عوامل طرد آنان از مؤسسات عمومى و دولتى باشد. از اشتغال آنان به تعدادى شغل آزاد مشخص هم که با طهارت و نجاست ارتباط داشتند و با شرع مقدس اسلام مغایرت بودند، جلوگیرى شد.» www.aviny.com/occasion/jang-narm/bahaeiat/shenakht/Bahaeiat/Bahaei-Mellat.aspx

- «تعداد بهاییان دستگیر شده در دو سال اخیر [۱۳۹۰- ۱۳۹۱] دو برابر شده‌است» در این آدرس:

 //www.radiofarda.com/content/f12_arresting_bahais_in_gorgan/24767721.html

- مقالۀ «قلقلک» در اینجا: //www.velvelehdarshahr.org/node/59

- مقالۀ «ایران و مسئله بهاییان، چالش بی فرجام» در: //noghtenazar.org/node/480

- مقالۀ «نویسندۀ کتاب «حقایق گفتنی» چه کسی است؟» در: //www.negah.org/articles/q-q-19

- مقالۀ «بازداشت بهاییان و افکار عمومی» در: //www.radiozamaneh.com/society/humanrights/2012/08/10/18160

- مردم از فروش نان و ارزاق عمومی به بهائیان جلوگیری کردند: //velvelehdarshahr.org/node/165

[xxxi]در بارۀ این خروج از مرحلۀ مجهولیت در روند رشد جامعۀ جهانی بهائی، از جمله رجوع شود به پیام های بیت العدل اعظم مورّخ: ۲ فوریه ۱۹۸۳، رضوان ۱۹۸۴، مارس ۱۹۸۶، ژانویه ۱۹۹۴؛ «بیانیۀ قرن انوار» سابق الذّکر؛ و نیز مجلّۀ پیام بهایی، شمارۀ ۱۶۲، ص ۷.

در بارۀ نمونه هایی از دست آوردهای مزبور در ادامۀ متن خواهد آمد. همچنین رجوع شود به اکثر منابع در یادداشت ۳۰.

[xxxii]مجلّۀ «پیام بهائی»، شمارۀ ۲۵۲، ص۴۱.

[xxxiii]آمار مربوط به سال ۲۰۰۱ از سایت: //adherents.com

[xxxiv]با استفاده از جزوۀ «لزوم دین؛ ضرورت تجدید و استمرار ادیان» سابق الذکر.

[xxxviii]//www.payamha-iran.org/payam/2012-05-11.html

همانطور که در این پیام و موارد دیگر مذکور است، ایرانیان عزیز از طبقات و گروه های مختلف بخصوص در دهۀ اخیر به حمایت از هم میهنان بهائی خود پرداخته اند. از جمله نگاه کنید به مواردی مذکور در یادداشت ۳۰ و مواردی دیگر از قبیل بیانیه ها و مقالات و کتب و فیلم هایی همچون: بیانیۀ «ما شرمگینیم»؛ فیلم مستند «تابوی ایرانی» از آقای رضا علامه زاده و دیگر سخنرانی های ایشان؛ کتاب «رگ تاک» از دلارام مشهوری؛ سخنرانی های استاد عباس میلانی؛ بیانیه ها و مقالات و اقدامات حقوقدانان و وکلایی چون آقای عبدالکریم لاهیجی، خانم شیرین عبادی، آقای عبدالفتاح سلطانی، خانم نسرین ستوده، خانم مهناز پراکند؛ سخنرانی ها و مصاحبه های آقای مهران براتی؛ مقالۀ آقای حمید حمیدی؛ بیانیۀ حزب مشروطه ایران؛ بیانیۀ اتحاد جمهوریخواهان ایران؛ کتاب «وظیفه دشوار نظارت بر اجرای قانون اساسی»، از دکتر حسین مهرپور؛ مقالۀ آقای حسن یوسفی اشکوری؛ مقالات آقای رضا فانی یزدی؛ مقالۀ دکتر سلی شاهور؛ مقالۀ آقای علی کشتگر؛ مقالات خانم سهیلا وحدتی؛ مقالۀ آقای مسعود نقره کار ... و بسیاری دیگر (نمونه هایی از آن در ادامۀ متن نقل شده است).  

[xxxix] زمینۀ جامعه شناسی، آگ برن و نیم کوف، ترجمۀ ا. ح. آریانپور، ص ۱۲۵. در مورد حقیقت فوق درحدیث اسلامی است که علم ۲۷ حرف است و تمام انبیاء تا ظهور ادیان بابی و بهائی فقط دو حرف آن را آورده اند و اینک با ظهور ادیان جدید ۲۵ حرف دیگر نیز بتدریج در عالم شهود ظاهر شده و می شود. حضرت عبدالبهاء درتوضیح این حدیث می فرمایند: «گذشته ازمعانی حقیقی درعالمِ اَمر [منظور عالم ادیان و عوالم معنوی است] که غلبه و قدرت اَمرُالله [دین خدا] وظهورِ آیات و بَیِّنات و توضیح مسائل الهیّه و بروزِ اَسرارِ کتبِ مقدسه و احاطۀ علمیۀ این ظهورِ اعظم [دیانت بهائی] صد چندان است، به ظاهر هم جمیع عُقلایِ این عصر مُقِرَّند که علوم و فنون و صنایع و بدایع این قرن مقابل پنجاه قرن است، بلکه اَعظَم ازآن.» (مائدۀ آسمانی، ج ۵، ص ۹۸.) در بشارات کتب آسمانی است که با آمدن دو موعود آخرُ الزّمان، عالم بشری  از دورۀ  طفولیّت وارد دوران بلوغ خود می شود و از جمیع جهات مادی و اجتماعی و فکری و انسانی و معنوی، در بُعدی جهانی به رشد و توسعه ای بی سابقه دست می یابد. این حقیقت همانطور که ذکر شد در احادیث اسلامی هم مذکور است. در نمونه ای دیگر از احادیث مزبور آمده است: «برای هر علمی هفتاد وجه وجود دارد و بین مردم جز یک وجه موجود نیست، و زمانی که قائم قیام کند باقی وجوه را بین مردم رواج خواهد داد.» (کتاب مستطاب ایقان، ص ۱۹۸) در متون یهودی و مسیحی و زرتشتی و ... نیز مشابه بشارات مزبور ذکر گشته است؛ چنان که فی المثل در کتاب اشعیای نبی باب ۱۱ می فرماید: «در روز موعود جهان از معرفت خداوند پُر خواهد شد؛ مثل آب هایی که دریا را می پوشاند.» (برای تشریح آن رجوع شود به کتاب «مفاوضات حضرت عبدالبهاء»، صص ۴۴- ۵۲.) در بارۀ این موضوع همچنین رجوع شود به: مجموعۀ اشراقات، صص: ۱۵۴، ۲۱، ۲۶۷؛ مائدۀ آسمانی، ج ۸، ص ۱۸۹؛ مائدۀ آسمانی، ج ۴، ص ۱۶۹؛ مکاتیب عبدالبهاء، ج ۳، ص ۴۳۷؛ مفاوضات حضرت عبدالبهاء، ص ۵۱؛ مائدۀ آسمانی، ج ۵، ص ۹۶- ۹۸؛ مائدۀ آسمانی، ج ۲، صص: ۸- ۹؛ توقعیات حضرت ولیّ امرُالله، ج ۱، ص ۲۲۸؛ کتاب «قاموس ایقان»، ج ۲، صص: ۱۱۰۶- ۱۱۰۸؛ برنامۀ شمارۀ ۴، ضیافت نوزده روزه، مورّخ ۱ شهرُ العزّة ۱۵۳، ۱۶/ ۶/ ۱۳۵۷؛ برنامۀ ضیافت نوزده روزه ۲۰ آذر ماه ۱۳۷۴، شمارۀ ۱۱؛ مجلّۀ پیام بهایی شمارۀ ۱۶۲، صص: ۳- ۴؛ و نیز مقاله ای تحت عنوان:

The Present and Future Challenge, By John T. Hardy

به نقل از جزوۀ درسی دانشگاه ایندیانا:

Study Guide, Physics, P110/ p120. Energy and Technology

همچنین در مورد دو حدیث اسلامی فوق و موارد دیگر، رجوع شود به: کتاب «مستطاب ایقان»، ص ۱۸۹ در این دو آدرس:

 //reference.persian-bahai.org/fa/t/b/

//www.velvelehdarshahr.org/node/148

و نیز دو جلد کتاب «جنّاتِ نعیم» در این دو آدرس: //www.velvelehdarshahr.org/node/248

//www.velvelehdarshahr.org/node/262

و جزوۀ «لزوم دین؛ ضرورت تجدید و استمرار ادیان» این آدرس://www.velvelehdarshahr.org/node/219

[xl]مندرج در کتاب «مکاتیب حضرت عبدالبهاء»، جلد یک، صص: ۳۰۷- ۳۲۴. در این مورد همچنین رجوع شود به مطالب و منابع مذکور در یادداشت شمارۀ ۳۹.

[xli]آثار و کتب حضرت بهاءالله و جانشینان منصوص ایشان، حضرت عبدالبهاء و حضرت ولیّ امرُالله، و بیت العدل اعظم، مملوّ از تعالیم و آموزه ها و هدایات الهی مؤثر در خصوص رشد و رفاه و اصلاح دنیا و ایران و رسیدن به هدف محتوم خدا برای عالم بشر، یعنی «صلح اعظم جهانی» و «وحدت عالم انسانی» می باشد. این حقیقتی است که بعضی نفوس مهمۀ غیر بهائی نیز بر آن شهادت داده اند. برای دیدن فهرستی از بعضی از ایشان رجوع شود به:

//velvelehdarshahr.org/node/77 و نیز //velvelehdarshahr.org/node/6

یکی از این موارد بیانیۀ متفکر بزرگ کلوپ رُم آقای اروین لازلو است که پس از مطالعۀ بیانیۀ «وعدۀ صلح جهانی» بیت العدل اعظم، مورّخ اکتبر ۱۹۸۵، بیانیه ای صادر کرد و در آن اعلام نمود: «در این لحظات حسّاس، ما تنها در صورتی می توانیم به بقای نوع انسان و شکوفایی و غنای تمدن و فرهنگ او امیدوار باشیم، که شیوۀ تفکر و تلقی متعارف خود را تغییر داده و از بینش بدیعی که منبعث از تعالیم و دیدگاه های دیانت بهایی است، و تازه ترین اکتشافات علوم تجربی نیز بر آن مهر تأیید زده اند، برخوردار گردیم.» متن این بیانیه را در این آدرس ببینید:

//velvelehdarshahr.org/node/211

در اینجا بعضی آثار و کتب بهائی فوق الذّکر در این رابطه را به عنوان نمونه نام می برد: از جمله آثاری از حضرت بهاءالله همچون: «کتاب مستطاب اقدس»، «مجموعه الواح بعد از کتاب اقدس»، «کلمات مکنونه»، «لوح خطاب به شیخ محمّد تقی مجتهد اصفهانی»، «لوح مبارک سلطان ایران» ناصرالدّین شاه، علاوه بر آن، «الواح نازله خطاب به ملوک و رؤسای ارض» شامل: سلطان عبدالعزیز عثمانی و فؤاد پاشا و عالی پاشا، وزرای او و علمای سنی عثمانی؛ الکساندر دوّم امپراطور روس؛ ملکۀ انگلیس ویکتوریا؛ ویلهلم اوّل پادشاه پروس و امپراطور ممالک متحدۀ آلمان؛ ناپلئون سوّم فرانسه ؛ فرانسوا ژوزف امپراطور اطریش و وارث امپراطوری مقدس روم؛ ملوک و رؤسای جمهور امریکا؛ پاپ پیِ نهم رهبر مسیحیان کاتولیک جهان؛ علمای سنّی و شیعه؛ علمای زرتشتی؛ یهودیان؛ عموم علمای مذهبی جهان؛ نمایندگان مجالس عالم؛ و ...

از جمله آثاری از حضرت عبدالبهاء همچون: چندین جلد «مکاتیب حضرت عبدالبهاء»، مجلّدات «خطابات حضرت عبدالبهاء»، «مفاوضات»، «رسالۀ مَدَنیّه»، «رسالۀ سیاسیّه»، «مقالۀ شخصی سیّاح»، ...

از جمله آثاری از حضرت ولیّ امرُالله همچون: مجلّدات «توقیعات مبارکه»، «ظهور عدل الهی»، «قَد ظَهَرَ یَومُ المیعاد»، «ندا به اهل عالم»، «جلوۀ مَدَنیّت جهانی»، «نظم جهانی بهائی»، ...

از جمله آثار بیت العدل اعظم همچون: «پیام های» متعدد صادره خطاب به بهائیان جهان و کشورهای مختلف و از جمله ایران، «بیانیۀ وعدۀ صلح جهانی»، «بیانیۀ خطاب به رؤسای ادیان، آپریل ۲۰۰۲»، «پیام ۲۶ نوامبر ۲۰۰۳»، پیام جدید اخیر خطاب به بهائیان ایران، مورّخ ١ شهرالعلاء ١٦٩ مطابق با ١٢ اسفند ١٣٩١ و ۲ مارچ ۲۰۱۳، ... (همچنین رجوع شود به بیانیه هایی که به دستور بیت العدل اعظم توسط «جامعۀ جهانی بهائی» یا هیأت هایی تهیه شده است. مثل: «حضرت بهاءالله»، «بیانیۀ قرن انوار»، «بیانیۀ رفاه عالم انسانی»، «دین الهی یکی است»، «اعلامیه بهائی دربارۀ حقوق و وظایف بشر»، ...)

در مورد آموزه های مزبور و دانلود بعضی از این آثار و منابع از جمله به این سایت ها رجوع فرمایید:

//reference.persian-bahai.org و نیز: //www.payamha-iran.org و نیز:

//www.persian-bahai.org و نیز: //www.bahai-projects.org

[xlii]مکاتیب حضرت عبدالبهاء، جلد ۲، ص ۲۰۹.

[xliii]در مورد تعالیم بهائی در مورد مقام ایران و رشد و اصلاح آن و نیز در بارۀ اقدامات و خدمات بهائیان به ایران عزیز و روابط با هم میهنان شریف، از جمله رجوع شود به منابع مهم زیر:

لوح دنیا از حضرت بهاءالله مندرج در «مجموعه الواح مبارکه» چاپ مصر، صص: ۲۸۵- ۳۰۱ در این آدرس:

//reference.persian-bahai.org/fa/t/b

رسالۀ مَدَنیّه از حضرت عبدالبهاء: //reference.persian-bahai.org/fa/t/ab/

پیام ۲۶ نوامبر ۲۰۰۳ خطاب به بهائیان ایران: //www.velvelehdarshahr.org/node/50

بیانیۀ «قرن انوار»: //www.payamha-iran.org/qarn-e-anvar.html

مطالب سایت //www.persian-bahai.org

کتاب «بهائیان و ایران آینده» از ب. همایون: //www.ketabhayebahai.com/bahaiyan-va-iran-ayaneh

//www.velvelehdarshahr.org/node/89

کتاب «ایران آینده» از جمشید فنائیان.

قسمت «کشور مقدّس ایران در نظر بهائیان» در:

//www.aeenebahai.org/taxonomy/t/126

قسمت «امر بهائی و کشور مقدس ایران» در:

//www.aeenebahai.org/taxonomy/t/208

کتاب «رگ تاک» از دلارام مشهوری: //www.ragetak.com

کتاب «باغبانان بهشت خدا» از دو خبرنگار فرانسوی:

 //reference.persian-bahai.org/fa/t/alpha.html

کتاب «نگاهی تازه به دیانت بهائی» در این دو آدرس:

//velvelehdarshahr.org/node/230

//www.ketabhayebahai.com/negahi-tazeh

جزوۀ «لزوم دین؛ ضرورت تجدید و استمرار ادیان» در:

//www.velvelehdarshahr.org/node/219

مقالۀ تاریخچۀ تاسیس «انجمن ارتباط شرق و غرب» در:

//www.negah.org/articles/2012-07-21-15-46-27

مقالۀ «رسالۀ مَدَنیّه: طرحی برای اصلاح و آبادانی ایران» در دو قسمت در:

//www.negah.org/articles/1-20

//www.negah.org/articles/2-26

مقالۀ «آقایان طبری و فشاهی در ایّام» در: //velvelehdarshahr.org/node/19

مقالۀ «گنه کرد در بلخ آهنگری ...» در: //velvelehdarshahr.org/node/60

مقالۀ «نقش بابیان و بهائیان در انقلاب مشروطه» در:

//postsecularism.wordpress.com/2010/09/11/%D9%86%D9%82%D8%B4-%D8%A8%D8%A7%D8%A8%D9%8A%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D8%A8%D9%87%D8%A7%D8%A6%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8-%D9%85%D8%B4%D8%B1%D9%88%D8%B7%D9%87/

مقالۀ «نهضت مشروطیت و دیانت بهایی» در: //www.negah.org/articles/2012-07-09-02-34-13

مقالۀ «نهضت مشروطیت و دیانت بهایی: بازنگری گفتمان جامعه بهایی در عصر مشروطیت» در:

//www.negah.org/articles/696

مقالۀ «آینده خود و کشورمان را چگونه می خواهیم؟» در: //noghtenazar.org/node/788

مقالۀ «انصاف و توجّه به آثار» در: //noghtenazar.org/node/292

دو مقالۀ «روابط اجتماعی بهائیان ومسلمانان ایران» در: //noghtenazar.org/node/96

//noghtenazar.org/node/234

مقالۀ «ایران در نظر بهائیان» در: //www.negah.org/articles/662

مقالۀ «زندان دهۀ ۶۰ و۸۰ و ... !» در: //noghtenazar.org/node/575

مقالۀ «به نظر آقایان تاسیس مدرسه هم جرم است» در: //noghtenazar.org/node/264

مقالۀ «نگاهی کوتاه به خدمات آموزشی بهائیان به جامعۀ ایرانی» در:

//www.negah.org/articles/2011-06-29-16-38-32

مقالۀ «رضا شاه با بستن مدارس بهایی به آموزش و پرورش ایران ضربه زد» در:

//www.negah.org/articles/2009-09-17-02-57-24

رسالۀ «تاریخچۀ مدارس بهایی در ایران»، از خانم رزیتا واثقی، مؤسسۀ معارف عالی امر؛ مجلۀ «پیام بهایی»، شماره های: ۱۹۳، ص ۴۶؛ ۱۵۵، ص ۲۹؛ ۱۷۷، ص ۱۶؛ کتاب «ایران بین دو انقلاب»، تألیف پرواند آبراهامیان، ترجمۀ احمد گل محمدی، محمد ابراهیم فتاحی، نشر نی، چاپ اوّل، ۱۳۷۷، طهران، ص ۲۰۰، که در آنجا به مدارس بهایی اشاره می کند.

ازجمله خدمات بهائیان به ایران شامل این موارد بوده است: در زمینه های بهداشت عمومی (پزشکی و پرستاری، تأسیس بیمارستان، تأسیس حمام های بهداشتی، ...) تعلیم و تربیت (ازجمله ایجاد مدارس بهائی در سراسر ایران حتی در بعضی از دهات، با شاگردان از همۀ ادیان و مذاهب برای دختران و پسران هر دو در زمان حضرت عبدالبهاء که بعدها در زمان حضرت ولی امرالله و سلطنت رضا شاه پهلوی به حکم وی بسته شدند)؛ علم و صنعت و تجارت و کشاورزی و هنر (ازجمله معماری، ادبیات، موسیقی، خط، ایجاد مؤسسۀ علمی آزاد- بی آی اچ ای- ارتباط با مؤسسات علمی دنیا، ...) توسعۀ آزادی حقیقی معتدل و حقوق بشر- نه تنها در ایران بلکه درجهان- ازطریق عملیِ تحمّل زجر و حبس و شهادت و محرومیّت های گوناگون و کمک به ترک تعصّبات و تقالید، و ایجاد عملی و نشان دادن نه تنها مدارای مذهبی و عقیدتی بلکه عشق به دگراندیشان که خود موجب ایمان گروهی از هموطنان عزیز از اقلیّت های مذهبی زرتشتی و یهودی و سنّی- علاوه بر خیل عظیم شیعیان نسبت به آن ها- به امر بهائی گردید، و ترویج حقوق زنان و کودکان به خصوص دختران؛ و بسیاری موارد دیگر.

استاد عباس میلانی درباره شماری از این اقدامات فقط در دورۀ پهلوی چنین می گوید: «این دوران در ایران آغازی بر پذیرفتن حقوق شهروندی برای بهائیان بود. امنیّت نسبی که توسّط شاهان پهلوی تأمین گردید فوران مؤثّری از قوای خلاّق و ابتکارات صنعتی، تجاری و عقلانی توسّط اعضاء جامعۀ بهائی را به دنبال داشت. در حین تألیف کتاب ایرانیان برجسته– دو جلد در شرح زندگی ۱۵۰ تن از نوآوران و صنعتگران– با خشنودی و تحیّر متوجّه شدم که تعدادی از آنها از اعضاء جامعۀ بهائی بودند. بزرگترین صنعت لوازم خانگی، به عبارت دقیق تر پیشگام و پیشتاز در این کار گروه صنعتی ارج بود؛ ورود و معرّفی پپسی کولا و تلویزیون توسّط حبیب ثابت؛ ظهور روانشناسی کودک و خانواده توسّط دکتر راسخ، که دانشجوی غولی چون پیاژه بود؛ جمیع اینها نمونه‌هایی از مشارکت گستردۀ اعضاء جامعۀ بهائی در توسعۀ نوین ایران است. میدان و بنای شهیاد، که امروزه نامش بدون اَدنی مناسبتی به میدان آزادی تغییر یافته، کار یک معمار بهائی بود؛ مرد جوانی که تازه از دانشکده بیرون آمده بود و توانست بر مشکلات و موانع باورنکردنی برای برنده شدن در بزرگترین رقابت معماری نسل خود غلبه نماید. حتّی بعد از ۳۰ سال، رژیم اسلامی نتوانسته برای این بنای باشکوه، که مشحون از عناصر فرهنگ ترکیبی ایران و تنها جزئی از فرهنگ اسلامی است، به عنوان نماد طهران جایگزینی بیابد ...»

//www.velvelehdarshahr.org/node/155

برای نمونه های خدمات و اقدامات مزبور در دورۀ قبل از حکومت پهلوی- و پس از آن- به منابع فوق الذکر از جمله «بهائیان و ایران آینده» مراجعه فرمایید.

[xliv]رجوع شود به: //www.noghtenazar.org/node/854

تأکید حضرت عبدالبهاء بر لزوم اخلاق و این که اصلاح اخلاق اساس و مقدمۀ پیشرفت حقیقی ایران است، اینک توسط خود شخصیت های دینی و سیاسی و فرهنگی ایران مورد تأئید قرار گرفته است. دکتر محمّد علی اسلامی ندوشن می گوید: «آنچه اکنون مایۀ نگرانی است و باید گفت که در رأس مسائل ایران قرار دارد، علائم گسیختگی در اخلاق عمومی است. درست روشن نیست که مبانی اخلاقی جامعۀ ایرانی- بخصوص در شهرهای بزرگ و تهران- روی چه سنگی بند است ... منظور آن است که خارج از استثناها یک جوِّ بریدگی از مبادی، حاکم است. اخلاق اجتماعی، بطور کلّی، یا از وجدان و شناخت، یا از معتقدات دینی، و یا از عرف تمدّنی و گاهی از هر سه الهام می گیرد و البته در جهت دیگرش قانون ضامن اعمال آن است. ما اکنون وقتی از خود می پرسیم، کدام یک از اینها رفتار جامعۀ ایرانی را هدایت می کند در جواب لنگ می مانیم. چون استثناها را کنار بگذاریم می بینیم که هیچ قشر و دسته ای از این گسیختگی معاف نیست. با آنکه پیوسته حرف مذهب و تعالیم اخلاقی زده می شود، زیاد نیستند کسانی که آن را به گوش گرفته باشند. حتّی مشاهده می شود که پوشش مذهبی از جانب عده ای نوعی حائل بی اخلاقی قرار گرفته است. بی اعتمادی به حدّی رسیده است که هیچ کس به هیچ مقام، هیچ اعتبار و فضیلتی، جز پول نقد اعتماد نمی کند و دری نیست که با دست آن به روی شما باز نشود. شکاف نسل ها، افزایش طلاق و گسیختگی خانوادگی، سرد شدن نگاه ها و نوعی خفقان عاطفی، همه اینها حاکی از تزلزل اخلاقی است که می تواند جامعه ای را تا پای انفجار یا اضمحلال ببرد. در دو چهرگی هیچکس کار جدّی انجام نمی دهد زیرا مقصود نه انجام کار، بلکه وانمود کار است. هوش ها و استعدادها در جهت تلبیس رشد می کنند و نتیجه اش تحلیل رفتن جمع به سود فرد و تحلیل رفتن اصل به سود قلب خواهد بود. انسان تنها به نام انسان، انسان نیست. اگر (آوا) از او دریغ شد که بزرگترین ودیعۀ اوست، دون همّتی و خاکساری به صورت یک خصلت اجتماعی درمیآید. تجربه های ناکام این هشتاد سالۀ مشروطه باید اکنون دیگر چشم های ما را باز کرده باشد. اگر الآن نیاموزیم پس دیگر کی؟» (کیهان لندن، شمارۀ ۴۴۸، به نقل از کتاب «بهائیان و ایران آینده» از ب. همایون.) 

در پشت جلد کتاب «جامعه شناسی خودمانی» نیز، از آقای حسن نراقی، نشر اختران، چاپ اول پاییز ١٣٨٣، به نقل از متن کتاب چنین آمده است: «ما مشکل جدّی داریم. ما به هر دلیلی زیادتر از ملل دیگر دروغ می گوییم. تملق اگر چه خوشایند نیست، تک تک خودمان می دانیم چقدر تملّق می گوییم.» آقای زیبا کلام نیز با بیان اینکه تصوّر ما این است که شایستگی اخلاقی زیادی داریم و این غربی ها هستند که برای رسیدن به قدرت اخلاق را زیر پا می گذارند، گفت: «غربی ها ادب و اخلاق را خیلی بیشتر از بعضی از مسلمان ها که ادعای اسلام دارند، رعایت می کنند.» //www.mehrnews.com/mobi/NewsDetail.aspx?NewsID=1770899

حتّی امام جمعۀ قم آیت الله ابراهیم امینی در نماز جمعۀ ۱۰ آذر ۱۳۹۱ قم بدرستی چنین فاش از شیوع بلای دروغگویی در جمهوری اسلامی ایران گفت که: «دروغ گویی، انسان را به فجور یعنی گناهان زشت می کشد و از این رو باید سعی کرد که این عمل زشت در ما وجود نداشته باشد... اگر انسان متعهد شد که دروغ نگوید، نمی تواند دیگران را اذیت کرده، به کسی ظلم کند... اگر این دروغ گویی در مدیران عالی نظام شایع شد، دو عیب بسیار بزرگ دارد که یکی از مهمترین آن ها سلب اعتماد مردم از مسئولان شان خواهد بود، به طوری که حرف شان توسط مردم پذیرفته نمی شود؛ دومین عیب و آفت دروغ در میان مسئولان این است که خود مردم هم به دروغ گویی روی آورده و این عمل زشت را از آن ها یاد می گیرند، چرا که الناس على دین ملوکهم‏... بسیار متأسفم که در کشورهای دیگر صداقت و راستی از کشور ما بیشتر است و اگر دروغ مسئولی، برای مردم مشخص شد، آن مسئول استعفاء می دهد که این نشان می دهد در آن کشورها دروغ تا چه اندازه زشت شمرده می شود.» در:

//www.tabnak.ir/fa/news/289801/%D8%A2%DB%8C%D8%A9%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D9%85%D8%B3%D8%A6%D9%88%D9%84%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85-%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D9%82-%D8%A8%D8%A7%D8%B4%D9%86%D8%AF

آقای هاشمی رفسنجانی تصریح می کند‌: «متأسفانه امروزه در جامعۀ اسلامی بسیار دیده می‌شود که انقلابیون و مسلمانان حتی با نیت پاک برای حفظ حکومت و قدرت به تهمت، دروغ و ظلم و ستم متوسل می‌شوند و بدتر از همه اینکه این اقدامات را تحت عناوین اهداف مقدس به انجام می‌رسانند... در اسلام؛ هدف وسیله را توجیه نمی‌کند، براساس نص صریح و عملکرد روشن امامان معصوم شیعه، اوّلین هدف هر مسلمان باید حفظ اسلام و عزّت امت اسلامی و حقوق مردم باشد و قدرت و حکومت در مرتبه دوّم قرار دارد. اما امروز در بسیاری از جوامع اسلامی جای اهداف اصلی و فرعی عوض شده است و این به نفع اسلام و امت اسلامی نیست.» در:

//aftabnews.ir/vdcirrazqt1apy2.cbct.html

آقای اکبر گنجی چنین می نویسد: «کافی است به جامعۀ ایران پس از سه دهه حکومت اسلامی بنگریم که دروغ، رایج ترین امر در آن است و بدون دروغگویی هیچ کاری از پیش نمی رود و زمامدران این نظام بیش از زمامداران نظام های غیر دینی دروغ می گویند ریا، نفاق، چاپلوسی و غیره رذایلی هستند که در میان ما به شدت گسترده‌اند.» در:

//radiozamaaneh.com/idea/2008/08/post_367.html

آقای ناصر نقویان یکی از سخنرانان بیت رهبری جمهوری اسلامی ایران نیز اخیراً با انتقاد شدید از عملکرد جمهوری اسلامی گفته: «ما در ریشه کنی دروغ و وعده های بی اساس مردم و حاکمان در جامعه، برابری در مقابل قانون، توانایی مظلوم در گرفتن حق خود از ظالم، و..... «ترقّی معکوس» داشته‌ایم.»

//www.digarban.com/node/10359

[xlv]نجم باختر، کمپانی تجارت شرق و لوح حضرت عبدالبهاء در این باب، جلد ۳، شماره ۱، ۲۱ مارچ ۱۹۱۲، صص: ۴- ۵، با استفاده از مقالۀ «تاریخچۀ تأسیس انجمن ارتباط شرق و غرب» در این آدرس:

//www.negah.org/articles/2012-07-21-15-46-27

[xlvi]رجوع شود به پیام بیت العدل اعظم الهی مورّخ ۲۶ نوامبر ۲۰۰۳ در این باره، در این آدرس:

//www.velvelehdarshahr.org/node/89

و پیام جدید خطاب به بهائیان ستمدیدۀ ایران، مورّخ ١ شهرالعلاء ١٦٩ مطابق با ١٢ اسفند ١٣٩١ و ۲ مارچ ۲۰۱۳، در این آدرس:

 //www.payamha-iran.org/payam/2013-03-01.html

[xlvii]//akhbar.gooya.com/politics/archives/016746.php

برای دانلود کتاب «رگ تاک» به این سایت مراجعه فرمایید: //www.ragetak.com

تحقیق عمیق دلارام مشهوری در «رگ تاک» در مورد ادیان بابی و بهائی را می توان از مصادیق بارز کار تحقیقی ای دانست که استاد ناصرالدّین صاحب الزّمانی قبل از انقلاب به فقدان آن چنین اشاره کرده بود که «تا کنون هرگز به درستی، بی طرفانه، انگیزه کاوانه، و جامعه شناسانه مورد بررسی عمیق قرار نگرفته است.» (کتاب خط سوم، دربارۀ شخصیّت، سخنان و اندیشه شمس تبریزی؛ نشر مطبوعاتی عطایی، تهران، خیابان ناصر خسرو، چاپ ۱۳۵۱، صص ۳۸۰ به بعد)

[liii] //www.akhbar-rooz.com/news.jsp?essayId=19425

چنان که در متن هم اشاره شد، جامعۀ بهائی نیز از نامۀ سرگشادۀ فرهیختگان ایرانی، قدردانی نمود. به عنوان نمونه رجوع شود به بیانیۀ رسمی «جامعۀ جهانی بهائی»، با عنوان «قدردانی بهائیان از نامۀ سرگشادۀ فرهیختگان ایرانی» در این آدرس: //news.persian-bahai.org/story/64

و نیز «نامه سرگشاده جمعی از بهائیان درپاسخ به نامه سرگشادۀ جمعی ازفعالان حقوق بشر، روشنفکران، هنرمندان، نویسندگان و روزنامه نگاران» در: //www.noghtenazar.org/node/701

و مقالۀ «شرمگینی یا شرم گیری؟» در: //asre-nou.net/php/view.php?objnr=3484

[lvi]//www.persian.rfi.fr/node/84322

در بارۀ فیلم باغبان از جمله رجوع شود به:

//news.gooya.com/society/archives/151886.php

 //www.bbc.co.uk/persian/arts/2012/10/121008_l44_makhmalbaf_gardner_movie.shtml

در مورد این فیلم گفته شده است: «محسن از طرف دیگر تاکید می کند که در حال تحقیق در مورد دینِ بدون خشونتی است که پیروانش در ایران  تحت آزار و اذیّت هستند و بسیاری از ایشان در زندان به سر می برند. او شیفتۀ آرامش باغبان است که بزرگوارانه به گیاهانش می رسد، مَنِشی که او به دعا کردن تشبیه می کند. صحنه های پایانی فیلم گفتنی های بسیار دارد، همان طورکه محسن و ائونا [باغبان مزبور] در باغ آیینه های بزرگی به دست گرفته اند که گل های قرمز رنگ اطرافشان را نشان می دهد «قلبشان را آیینه ای می کنند» و سپس در ساحل طوفانی می ایستند و به موج های عظیمی که به ساحل خورده و در هم می شکنند، چشم می دوزند.» //www.newnegah.org/articles/2012-10-09-10-56-49

[lviii]همۀ پیام های مزبور در سایت «پیام ها» با آدرس اصلی //www.payamha-iran.org  منتشر شده است.

[lxv]چنانکه قبلاً گفته شد، تا همین ده سال پیش هنوز این تابو باقی بود و هنوز لزوم بیداری و آزادی وجدان و عقیده چنان که باید و شاید آشکار نشده بود. گویی مقدّر بود بیش از نیم قرن از دعای حضرت شوقی ربّانی که فرموده بودند «سراج آزادی وجدان را در قلب آن سامان برافروز» (مجموعۀ مناجات حضرت ولیِّ امرُالله، نشر دوّم، آلمان، ۱۹۹۵ م.، ص ۱۰) می گذشت تا در دهۀ اخیر سراج آزادی در اذهان ایرانیان شریف درخشش گیرد. روند این رشد اجتماعی و فرهنگی و بیداری و حرکت به سوی دموکراسی و آزادی عقیده و بیان در ایران خود داستان مفصّل کتاب هاست که فرهیختگان عزیز ایران باید با استفاده از تجارب گذشته و حال و اطلاعات جدید، وجوه و ابعاد مختلف آن را تحلیل کنند و بنویسند؛ باید از راه بس دشواری که تا حال طی شده بنویسند؛ از جمله باید بنویسند در دوران قاجار چه بودیم، در دوران پهلوی چه شدیم و اینک در جمهوری اسلامی چه هستیم، و در آینده چه می خواهیم باشیم و برای تحقق آن چه راه و روش هایی را باید برگزینیم. چنانکه در متن آمد، در آثار بهائی در این خصوص فراوان آمده است و در طبق اخلاص در اختیار هم میهنان است.

جنبه ای از جنبه های این روند این است که ولی امر بهائی حضرت شوقی ربّانی در یکی از آثارشان به نام «ظهور عدل الهی» مورّخ ۲۵ دسامبر ۱۹۳۸ که خطاب به بهائیان آمریکا و کانادا است، توضیحاتی در بارۀ وضع منحط ایران در زمان ظهور حضرت بهاءالله و نقش دیانت بهائی در اصلاح و بیداری تدریجی آن و علّت این که چرا ایران نقطۀ آغاز ظهور حضرت بهاءالله شده است، ارائه می فرمایند و حقیقت و اصل مهمّی را در این خصوص بیان می کنند. این اثر با دو ترجمۀ جداگانه از جنابان نصرالله مودّت و هوشمند فتح اعظم در آدرس زیر در دسترس است:

//reference.persian-bahai.org/fa/t/se/

حقیقت و اصل مزبور در صص: ۳۵- ۴۶ ترجمۀ اوّلی، و صص: ۱۳- ۱۹ ترجمۀ دوّمی آمده است. مختصر آن که توضیح می فرمایند پیامبران در محیط ها و میان اقوام و مللی آشکار می شوند که فساد و انحطاط اجتماعی و اخلاقی در آن نقاط وجود دارد. امّا چنان انقلاب معنوی و اجتماعی و اخلاقی ای ایجاد می کنند که از میان همین محیط های فاسد، افرادی را تقلیب و خلق بدیع و تربیت می نمایند که در صفات و خصائل و فضائل انسانی سرآمد و نمونه می گردند. همین قوّۀ تقلیب از دلایل حقّانیّت پیام الهی پیامبران و وجود و تأثیر قوّۀ نافذۀ الهی در ایشان است. لذا ضمن بیان این اصل، حقیقت دیگری را هم نتیجه می گیرند و آن این که ظهور پیامبران در چنین محیط هایی به علت لیاقت و «استحقاق ذاتی و سَجایایِ عالیۀ اخلاقی و شایستگی سیاسی و کمالات اجتماعی هر یک از آن ملّت ها» نیست. زیرا اگر چنین بود، چطور قوّۀ معنوی پیامبران در تقلیب نفوس و خلق افرادی جدید آشکار می شد؟ بر همین اساس، از علل ظهور حضرت باب و بهاءالله در ۱۷۰ سال قبل از ایران، فساد و انحطاط اجتماعی و اخلاقی آن بوده است. این حقیقت در کتب آسمانی قبل نیز در بارۀ شرایط ظهور این دو موعود همۀ ادیان ذکر شده است که وقتی ظاهر می گردند که فساد احاطه کرده باشد. (از جمله مراجعه شود به: //www.hawzah.net/fa/magazine/magart/2689/3830/29261)

حضرت ولی امرالله این حقیقت را چنین توضیح می فرمایند: «تنزّل و تدنّی توصیف ناپذیر همراه با فساد و آشفتگی و تعصّبات جاهلیّه و ظلم و ستمی که مقارن ظهور حضرت بهاءالله جمیع شؤون دینی و عرفی کشور ایران را احاطه کرده بود ... کلّ شاهد و گواه آن مَقال است ... در پرتو چنین اصل مسلّمی همواره باید به خاطر داشت و تأکید نمود که نخستین علّتی که حضرت باب و حضرت بهاءالله در ایران مبعوث گشته و آنجا را مخزن و منبعِ ظهور خویش قرار داده اند این است که مردم و ملّت ایران به شهادت مکرّر حضرت عبدالبهاء چنان در حَضیضِ اِنحطاط فرو رفته و در فساد و تباهی غوطه ور گشته بود که در جهان متمدّن آن روزگار شبه و نظیری نداشت و برای اثبات قوّهٔ خلاّقهٔ نافذهٔ ظهور حضرت باب و حضرت بهاءالله هیچ برهانی اعظم از این نیست که تحت تربیت آن دو مَظهرِ الهی چگونه مردم بسیارِ مُتأخّر و جَبان و فاسدِ ایران به قهرمانانی تبدیل شدند که توانستند تحوّل و انقلاب عظیمی را در حیات عالم انسانی برانگیزند. در صورتی که اگر در میان نژاد و ملّتی ظاهر می شدند که به واسطهٔ ترقیّاتِ عالیه و ارزش فطریشان مستحقّ چنان امتیاز عظیمی می شدند که امر الهی از میانشان طلوع نماید دیگر تأثیراتش در نظر مردم بی ایمان این زمانه کاسته می شد و قوّۀ عظیم و متکّی به ذاتش از انظار پوشیده می ماند. صفحاتِ [کتابِ] «تاریخ نبیل» به وضوح تمام نمایان می سازد که بین حالتِ شجاعت و شهامت و اعمال قهرمانانِ مَطالِعُ الاَنوار با پستی و دَنائَت و جُبن و شناعتِ دشمنانشان که به اذیّت و آزار و افترا و انکارشان می پرداختند چقدر تفاوت وجود دارد و این امر بنفسه شاهد صادقی است بر حقّانیتِ پیام ذات مقدّسی که چنان آتشی را در دل و جان پیروانش روشن کرده است. پس اگر هر بهائی ایرانی بپندارد که برتری و تفوّق کشورش و نجابت ذاتی مردمش بوده که آنان را اوّلین مخاطَبین پیام آسمانی حضرت باب و حضرت بهاءالله ساخته به خطا رفته است و طبق شواهد متقنۀ همان تاریخ  رأی او به کلی باطل و مردود است.»

در مورد انحطاط ایران آن زمان، در کتاب «گوهر یکتا»، صص: ۴۴۳- ۴۴۴  نیز از حضرتشان چنین نقل شده است که: «لازم است که شخصی دقیق و بدون تعصّب در امور جاریه این کشور مطالعه نماید آن وقت خواهد فهمید ... که این ملّت بیچاره گرفتار جمودت و خمودت وعدم مسئولیت و وفاداری به موازین اخلاقی و نقص تمرکز قُوی در انجام وظائف جاریه اند، معتاد به کتمان حقیقت و اطاعت کورکورانه به علمای متعصّب خود گشته و این تمایلات و عادات مفسده مخرّبه در جمیع طبقات آن ملّت رسوخ و نفوذ تامّ یافته و چون مقدّر است که امر جمال قدم جمیع عالم را احیا نماید قطعی است که احیای میهن مقدّس او نیز مسلّم خواهد بود و چون در ظلّ امر رحمن داخل شوند صعود و ترقّی آن کشور بسوی مقدّرات عالیه الهیه اش آغاز خواهد شد.» (نیز رجوع شود به یادداشت شمارۀ ۴۴) چنانکه در متن آمد، دهۀ اخیر نقطۀ عطفی بود که ایران رشد و بیداری خود را که در نوع خود بدیع بود آشکار کرد؛ رشدی که نشان از آغاز رفع تدریجی نواقص مزبور دارد.

جالب و مهمّ آن که حضرت ولی امرالله، در همان توقیع «ظهور عدل الهی»، خطاب به بهائیان آمریکا و کانادا، همین حقیقت و اصل فوق را در مورد کشور آمریکا هم ذکر می فرمایند. اگر طبق تاریخ و اصطلاحات آئین بهائی، ایران عزیز زادگاه دیانت بهائی و «مَهد یا گهوارۀ آئین بهائی»- مَهدِ امرالله- است، آمریکا هم به این علت که تشکیلات اداری بهائی اوّلین بار در آنجا در قالب جدید «نظم اداری بهائی» پا گرفت، «مَهدِ نظم بدیع/ اداری/جهانی بهائی» لقب گرفته است. (در مورد این نظم از جمله رجوع شود به کتاب «نگاهی تازه به دیانت بهائی»، فصل هفتم؛ کتاب «ارکان نظم بدیع» تألیف غلامعلی دهقان؛ کتاب «دیانت بهایی آیین فراگیر جهانی»، از جنابان هاچر و داگلاس مارتین، صص: ۱۶۹- ۱۸۷) حضرت ولی امرالله مشابه توضیح اصل مزبور در مورد ایران، بیان می فرمایند علت این که آمریکا به عنوان «مَهدِ نظم بدیع/ اداری/ جهانی بهائی» خوانده شده، استحقاق و برتری ذاتی آمریکا نبوده، بلکه علت، فسادی بوده است که آمریکا به آن دچار بوده و علیرغم آن، از میان چنین محیط منحطی نفوسی خلق بدیع شدند که توانستند مخالف رودِ فساد شنا کنند و براساس هدایات آئینشان بر اصلاح فساد و اجرائی کردن نظم اداری بهائی قیام نمایند. عین بیان حضرتشان چنین است:

«این اصل مسلّم تا حدّ معیّنی در کشوری [آمریکا] مصداق یافته که بالاستحقاق به عنوان مهد نظم جهانی حضرت بهاءالله شناخته شده است. خدمات عظیم و سهم والائی که بهائیان امریکا در این سبیل داشته اند به هیچ وجه از نقشی که نفوس مقدّسۀ جاویدانی که در ایران با انقطاع و جانبازی و اعمال بی نظیر خویش امر الهی را استقرار بخشیده اند کمتر نیست. امّا باز آن نفوس مبارکه که در ایجاد تمدّنی جهانی که خود جزئی از آئینشان است بسیار بیشتر از دیگران شریک و سهیم بوده اند هرگز نباید حتّی لحظه ای تصوّر نمایند که حضرت بهاءالله به علّتی مرموز یا به واسطۀ تفوّق ذاتی و استحقاق مخصوص مردم امریکا چنین منقبت و امتیازی را به ایشان عطا فرموده تا کشورشان مهد نظم جهانیش باشد، بلکه به واسطۀ آن که مردم امریکا با وجود خَصائلِ عالیه و توفیقات حاصله شان امروز مُحاط به فسادی آشکار گشته‌اند. و مادّیت پرستی مُفرطی که متأسّفانه ملازم آنان گشته بوده است که حضرت بهاءالله و مرکز میثاقش [حضرت عبدالبهاء] بهائیان آن کشور را به چنان فخر و منقبتی مفتخر فرموده تا مشعلدار نظمى نوین و جهانی باشند که در آثارشان مذکور است و از این طریق است که حضرت بهاءالله قوّهٔ نافذهٔ خویش را به مردم غافل این عصر بهتر نمایان می سازد که از میان مردمی مستغرق در بحرِ مادّیات و گرفتار تعصّباتِ دیرینهٔ نژادی و فسادِ مُفتضح سیاسی و دچار هرج و مرج و فقدان موازین اخلاقی، قادر گشته تا زنان و مردانی را مبعوث فرماید که به مرور زمان بیشتر معلوم گردد که چه خلق جدیدی به وجود آمده که متخلّق به خلق و خوی رحمانی اند و مَظهَرِ انقطاع و عصمت و عفّت و درستکاری و محبّت بی دریغ و انضباط و تقدیس و بصیرت روحانی، تا آن نفوس لایق باشند که در استقرار نظمی جهانی و تمدّنی که آن کشور و جمیع نوع بشر بدان نیازمندند سهمی عظیم داشته باشند. جامعۀ بهائی امریکا اوّلاً به عنوان یکی از محکم ترین پایه‌ها و ارکان بنیان بیت العدل اعظم و ثانیاً به عنوان بانیان نظم جهانی جدیدی که هستۀ مرکزی و طلیعه اش همان بیت العدل است، به چنین امتیاز و وظیفه ای مفتخر خواهند بود که دو اصل مزدوج عدل و نظم را ترویج و ظاهر و اعمال نمایند. دو اصلی که در مقابلش فساد سیاسی و بی بند و باری اخلاقی که دامن مردم آن کشور را که بهائیان نیز جزئی از آنند بیشتر نمودار می کند و تضادّ و مباینتی غم‌انگیز را آشکار می سازد.»

[lxviii]برای توضیح بیشتر رجوع شود به یادداشت شمارۀ ۲۷.

[lxix]«بیانیۀ قرن انوار» در: //www.payamha-iran.org/qarn-e-anvar.html

//reference.persian-bahai.org/fa/t/uhj/

در مورد اقدامات جامعۀ جهانی بهائی در خصوص حقوق بشر و آموزش آن و نیز در مورد ترویج حقوق زنان و کودکان و تلاش در جهت صلح جهانی و وحدت عالم انسانی و ارائۀ نمونه ای از برادری و محبّت جهانی، رجوع شود به:

- کتاب «حقوق بشر، سازمان ملل، و بهائیان ایران» از خانم نازیلا قانع در این آدرس: //agahee.org/node/3210 - مقالۀ «توطئه علیه بهائیان در راه است» در این آدرس: //www.khandaniha.eu/items.php?id=992

- «وجوهی از مبانی حقوق بشر و آزادی عقیده و وجدان در دیانت بهائی» در این آدرس:

//noghtenazar.org/node/1040

- کتاب «نگاهی تازه به دیانت بهائی»، فصل سوّم و چهارم، در این آدرس ها:

//www.ketabhayebahai.com/negahi-tazeh

//www.velvelehdarshahr.org/node/230

- «تأثیر جامعۀ بهائی در رشد جریان حقوق بشر» در دو آدرس زیر: //noghtenazar.org/node/1003

//www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=49296

- مقالۀ «گفتمان حقوق بشر: از منظر بهائی» در این آدرس:

//www.persian-bahai.org/node/273

نیز در سه قسمت در این آدرس ها:

//noghtenazar.org/node/1024

//noghtenazar.org/node/1025

//noghtenazar.org/node/1026

مختصر آن که جامعۀ جهانی بهائی «که در آن افرادی از همۀ پیشینه های فرهنگی، دینی، جنسی و قومی، حول هدف محوریِ «یگانگی نوع بشر» با هم یگانه شده اند، مدّت هاست در کشورهای مختلف نیروی خود را صرف این کرده که با «ترویج احترام به حقوق دیگران» و «احساس مسئولیت نسبت به رفاه خانوادۀ بشری» و آموزش «فضائل اخلاقی که در ایجاد یک تمدن جهانی عادلانه، هماهنگ و صلح آمیز مؤثرند»، در ایجاد «فرهنگ جدیدی که به اجرای حقوق بشر در سطح جهانی منجر می شود» سهیم باشد.» در:  //www.khandaniha.eu/items.php?id=992

بیت العدل اعظم، مرکز جهانی بهائی، در پیام رضوان ۱۵۳ بدیع ضمن تأکید بر روابط خارجی جامعۀ بهائی باسازمان های دولتی و غیر دولتی زمینه های ذیل را برای مشارکت بیان می فرمایند: «در عرصۀ روابط خارجی مساعی مبذوله متوجه این هدف خواهد بود که در جریاناتی که منجر به صلح جهانی می گردد، امر مبارک مؤثر واقع شود.  وصول به این هدف مخصوصاً از طریق مشارکت جامعۀ بهایی در ترویج حقوق بشر، مقام زن، رفاه جهانی، و تربیت اخلاقی خواهد بود ... در جمیع این موارد از احباء و مؤسسات بهایی مصرّاً خواستاریم که از اهمیّت فعالیتهای مربوط به روابط خارجی مطلع باشند و بدانها توجّه جدیدی مبذول دارند.»

در بارۀ اقدامات حقوق بشری، جامعۀ بین المللی بهائی از جمله در سند شمارۀ ۰۴۰۱-۹۷، مورّخ مارچ ۱۹۹۷، به مناسبت دهۀ سازمان ملل متّحد در رابطه با آموزش حقوق بشر در بیانیه ای کتبی خطاب به پنجاه و سوّمین جلسۀ کمسیون ملل متّحد در رابطه با حقوق بشر (ژنو سویس، دستور جلسۀ شمارۀ ۹) اشاره می نماید: «جامعۀ جهانی بهائی از نظر تاریخی از یکی از حامیان قدرتمند فعّالیت ها و برنامه های حقوق بشر سازمان ملل متّحد است. بهائیان در ۱۹۴۷ بیانیه ای درباره تعهدات و حقوق هیئت جدید التأسیس حقوق بشر ارائه نموده به محض اینکه سازمان ملل متّحد روز دهم دسامبر را روز حقوق بشر اعلان نمود مؤسّسات ملّی و محلّی بهائی شروع به برنامه ریزی بزرگداشت به آن نمودند. سال ها بهائیان بیانه های بین المللی را در رابطه با حقوق بشر به زبانهای مختلف در سطح گسترده انتشار داده اند زمانی که سازمان ملل متحد شروع کرد به تشکیل همایش ها و اجراء مقاله های متنوّع در اعلان جهانی حقوق بشر، مجامع بهائی این مدارک را در کلّ جهان توزیع نمودند و همایش های عمومی برای توضیح آنها ترتیب دادند و بعضی مواقع در مجاهداتی جهت صحّه گذاشتن به آنها در کشورهای خودشان شرکت نموده اند...» در: //noghtenazar.org/node/1003

همراه با انتشار ده ها بیانیۀ دیگر از طرف جامعۀ بین المللی بهائی در بارۀ حقوق بشر و مسائل و موضوعات گستردۀ مربوط به آن، اقدامات عملی متنوعی نیز در سراسر جهان از طرف جوامع محلّی و ملّی و بین المللی بهائی در موارد فوق بر اساس تعالیم و روش های بهائی انجام گرفته است. برای مطالعۀ اسناد و بیانیه های متعدد دیگر در مسائل مختلف توسعۀ اجتماعی و حقوق بشر و ... که توسط «جامعۀ بین المللی/ جهانی بهائی» صادر شده است، از جمله رجوع شود به این آدرس ها:

//www.persian-bahai.org

//www.bahai-projects.org/taxonomy/t/480

از جمله عناوین این بیانیه ها عبارتند از: «اجلاس جهانی پیگیری مسائل کودکان»؛ «ایجاد فرهنگ جهانی حقوق بشر»؛ «بررسی و ارزیابی دستاوردهای برنامۀ دهسالۀ سازمان ملل»؛ «تأثیر تبعیض نژادی بر زنان»؛ «تدابیری برای پیشرفت زنان در آفریقا»؛ «حقوق زنان»؛ «زنان روستای»؛ «تساوی و فرزند دختر»؛ «پایان خشونت علیه زنان»؛ «حقوق و مسؤولیت در ترویج حقوق بشر»؛ «خانواده در یک جامعۀ جهانی»؛ «رفع تبعیض علیه زنان»؛ «رویکرد مردان نسبت به بهبود زندگی زنان»؛ «مدارای مذهبی»؛ «مبارزه با نژادگرایی»؛ «مسائل مهم زنان»؛ «حق آموزش»؛ « فعّالیت هائی در حمایت از سال بین المللی سواد آموزی»؛ «آموزش دختران»؛ «ارزش های جهانی پیشرفت زنان»؛ «شهروندی جهانی: اخلاق جهانی برای توسعه پایدار»؛ «صلح : پناهندگی و زنان و کودکان آواره»؛ «حقوق کودک»؛ «پیشبرد مدارای مذهبی»؛ «دیدگاه دیانت بهائی در خصوص پیشگیری از استعمال مواد مخدر»؛ «اعلامیۀ جامعۀ بهائی در بارۀ حقوق و وظایف بشر»؛ «راهبرد حفاظت از منابع طبیعی جهان در دهه ۱۹۹۰»؛ «مبارزه بر علیه گرسنگی»؛ «منع تبعیض نژادی و حمایت از اقلیّت ها»؛ «نقش مردان و پسران در اجرای تساوی جنسیت» ...

نیز رجوع شود به: پیام رضوان سال ۲۰۰۰ بیت العدل اعظم شامل اقدامات بهائیان در زمینۀ حقوق بشر و دیگر امور اجتماعی: www.bahai-projects.org/node/2425

و بیانیۀ ۲۶ نوامبر ۲۰۰۳ بیت العدل اعظم: //www.velvelehdarshahr.org/node/89

و پیام جدید خطاب به بهائیان ستمدیدۀ ایران، مورّخ ١ شهرالعلاء ١٦٩ مطابق با ١٢ اسفند ١٣٩١ و ۲ مارچ ۲۰۱۳، در این آدرس:

 //www.payamha-iran.org/payam/2013-03-01.html

و بیانیۀ رفاه عالم انسانی:

//www.uhjmessages.org/refah-e-alame-ensani/prosperity-of-mankind.html

[lxx] بیانیۀ «قرن انوار»، ص ٩٤. در این آدرس:

//www.payamha-iran.org/qarn-e-anvar.html

//reference.persian-bahai.org/fa/t/uhj

[lxxi] از «بیانیۀ اروین لازلو در بارۀ دیانت بهائی و نقش جامعۀ بهائی در وحدت و صلح جهانی» در این آدرس:

//velvelehdarshahr.org/node/211

[lxxii]  کتاب دیانت بهایی آئین فراگیر جهانی، ص۱۷۶ در: //reference.persian-bahai.org/fa/t/o/BF/

در این مورد علاوه بر یادداشت های فوق، رجوع شود به: بیانیۀ خطاب به رهبران ادیان جهان:

//www.payamha-iran.org/refah-e-alame-ensani/2002-04-01.html

بیانیۀ «دین الهی یکی است» از دفتر جامعۀ جهانی بهائی در سازمان ملل متّحد – سویس:

//www.payamha-iran.org/2006-12-21.html

//news.persian-bahai.org

[lxxiii]//www.payamha-iran14.info/payam/2013-03-01.html

آدرس اصلی در سایت فوق: //www.payamha-iran.org/payam/2013-03-01.html

این پیام را در آدرس های زیر نیز می توانید ببینید و یا دانلود نمایید:

//velvelehdarshahr14.info/node/325

//velvelehdarshahr.org/node/325

//noghtenazar14.info/node/1045

//noghtenazar.org/node/1045

نظر خود را بنویسید


شبح هولوکاست، سهم بهائیان در جامعه مدنی

اسفندیار
ارسال شده در : 1392/06/22

//www.arsehsevom.net/fa/archives/2767#sthash.8g43KO1i.dpbsشبح هولوکاست، سهم بهائیان در جامعه مدنیSEPTEMBER 11, 2013- See more at: //www.arsehsevom.net/fa/archives/2767#sthash.8g43KO1i.dpufعرصه سوم-سینا حقانی: فشار بر جامعه بهایی ایران در سالیان اخیر یکی از دغدغه های فعالین حقوق اقلیتها بوده است.از پیروزی انقلاب تا کنون حقوق این اقلیتها به اشکال مختلفی نقض شده است. بهائیان به تعبیری سهمی در جامعه مدنی ایران نداشته اند. دانشجویان بهایی از دانشگاه‌ها اخراج شده اند و در ادارات و شرکت‌ها نیز به آنها کار نمی‌دهند. بیشتر بهاییان ایران به مشاغل آزاد مشغول‌اند اما به محل کار آنها نیز همانند گورستان‌هایشان، حمله شده است. هجوم و تخریب خانه‌های بهاییان نیز، یکی از نمونه‌های رایج سرکوب و آزار این اقلیت دینی در ایران است اما اخیرا پدیده ترور آنان نیز به این موارد افزوده شده است. به گزارش سازمان عفو بین‌الملل، بیش از ۳۰۰ هزار بهایی در ایران زندگی می‌کنند. این دین در قانون اساسی جمهوری اسلامی به رسمیت شناخته نشده و پیروان آن مورد سرکوب و محرومیت‌های حقوقی و اجتماعی واقع می‌شوند. هرچند گزارشهای غیر رسمی نزدیک به حکومت ایران می گویند تعداد بهاییان ایران حدود ۲۵ تا ۴۰ هزار نفر است. - See more at: //www.arsehsevom.net/fa/archives/2767#sthash.8g43KO1i.dpuf......