از حقایق جالب دربارۀ بهائی ستیزان، اختلاف و نزاع ایشان برسرنحوۀ بهائی ستیزی است. علّت آن هم این است كه هرگاه وبه هرطریق و روشی علیه دیانت مقدّس بهائی و جامعه مظلوم آن اقدام كردند، نتیجه عكس گرفتند. با این حال به علّت غرض ورزی و بغضی كه نسبت به آن دارند، هنوزهم مشغول تكرار اشتباهات خود هستند.
اگر این دوستان بی انصاف نامهربان كمی در تاریخ گذشته این امر بدیع دقّت می كردند، متوجّه می شدند كه حتی با حبس و نفی و شهادت نیز نمی توان جلوی پیشرفت امر الهی بهائی را گرفت تا چه رسد بنوشتن ردّیّه، و ای كاش ایشان در احوال گروه ها و احزاب و انجمن ها و افراد ضد بهائی و حتی دُوَلِ مقتدره قاهره ای كه بلایای زیادی در ایران و عثمانی و غیره بر امر بهائی وارد ساختند، تفرّس می كردند تا بدانند كه به شهادت خود این گروه ها علیه یكدیگر، تا حال نه تنها نتوانسته اند جلوی رشد امر بهائی را بگیرند، بلكه ضدیّت هایشان نتیجه معكوس داده و سبب رشد امر بهائی و استقامت مؤمنین و عاشقانش گردیده است، چه كه در قرآ ن مجید سوره توبه، آیات 32- 33 خداوند چنین قاطع اراده خود را بیان فرموده است، قَوُلَهُ الاَعَزّ:«یریدوُنَ اَنْ یطْفِؤا نُورَاللهِ بِاَفْواهِهِمْ وَ یأبَی اللهُ اِلّا اَنْ یتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِروُنَ هُوَ الذَّی اَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَی الدّینِ كُلِّه وَ لَوْ كَرِهَ المُشْرِكُونَ.»[i]
به عنوان نمونه، خوب بود جام جم وامثال آن نظری به همتای خود، انجمن حجتّیّه، كه مدّعی مبارزه با دیانت بهائی و ارشاد مسیحیان و ماركسیست ها و اوباش[ii] بود، می نمودند كه به قول یكی از برادران دینی از حزب مخالفشان «در طول بیش از 25 سال (بر طبق تاریخ مأخذ مزبور، منظور از سال 1332 ه.ش تا سال 1362، حدود 30 سال می باشد) نه تنها قادر به شكست بهائیّت نشد، بلكه خود عاملی برای رشد این فرقه استعماری گشت.»[iii] و ظاهراً به خاطر همین عدم موفقیّت بود كه «سازمان عباد صالح»، شاخه جدا شده از انجمن مزبور، بعد از انقلاب اسلامی[iv]، با تغییر روش گذشته خود در انجمن، ابراز كرد كه: «با بهائیان نباید مبارزه عقیدتی كرد، بلكه باید مبارزه سیاسی نمود»[v] حال آنكه این كشف بزرگ. توسط سازمان مزبور كشفی جدید نبود، زیرا همان گروهی كه قبل و بعد از انقلاب مخالف انجمن حجتّیّه بود و بعد از پیروزی انقلاب قدرت را به دست گرفت و عباد صالح از انجمن مزبور جدا شده به ایشان پیوستند، مدّتها بود كه از قبل از انقلاب كشف كرده بود كه باید با امر بهائی مبارزه سیاسی كرد و حتّی قبل از پیروزی نهایی انقلاب و پس از آن، برنامه منظمی برای قلع و قمع بهائیان طراحی نموده بود و تا حال نیز تا آنجا كه توانسته آن برنامه را اجرا نموده و می نماید.[vi]
و از معجزات امر الهی آنكه «مبارزه سیاسی» مزبور و ایراد اتّهامات و افترائآت به اهل بهاء و حبس و نفی و اعدام و انواع محرومّیت ها از حقوق اجتماعی در این 30 سال نیز به سرنوشت بدتر از «مبارزه عقیدتی» مذكور منجر شد، به طوری كه بفرموده مركز جامعه جهانی بهائی، یعنی بیت العدل اعظم، در همان سال های اولیّه انقلاب، مبارزه سیاسی مزبور باعث رشد كیفی امر و جامعه بهائی به اندازه 200 سال گردید، به طوری كه امثال همان گروههای فوق الذّكر نیز به این رشد اعتراف كردند و تقصیر آن را نیز به گردن آنهایی گذاشتند كه با بهائیان مبارزه سیاسی نمودند؛ و حتی نگارنده شفاهی شنید كه بعضی، خودِ انقلاب اسلامی را عامل رشد امر بهائی گفتند، همان طور كه در مورد رژیم پهلوی گفته بودند. سُبْحانَ وَ تَبارَكَ وَتَعالَی الَذَّی بِیدِهِ الْمُلْكُ. ولی به نظر بنده همه این گروهها حق داشته و دارند كه به هم اعتراض كنند و از نحوه مبارزه شان با امر بهائی ایراد بگیرند، زیرا چه مبارزه عقیدتی باشد و چه مبارزه سیاسی و حبس و نفی و اعدام و امثال آن، محال است تأثیر منفی در امر الهی و حقیقت دین بهائی بگذارد، زیرا خداوند در این ظهور مخصوصاً چنین مقدّر فرموده است كه رنج و بلا موجب رشد آن باشد.
وازعجایب دیگردر زمینه مبارزات رنگارنگ با دیانت بهائی و مؤمنین آن، اینكه بعضی به مصداق اینكه«اَلْباطِلُ یمُوتُ بِتَرْكِ ذِكْرِه» (باطل به ترك ذكر و مسكوت گذاشتنش از بین می رود) بر عكس گروههای فوق الذكر، راه مبارزه با امر بهائی را انكار وجود آن و سكوت در برابر آن دانستند[vii] كه این هم بی نتیجه بوده زیرا، آنچه باطل است به ترك ذكرش از بین می رود، ولی آنچه حق است و حقیقت، در هر صورت از بین نمی رود، زیرا حقیقت زنده است و مرده نیست و همین زنده بودن و پویایی و قائمیّت بالذّات بودن ِ آن است كه عكس العمل ها ایجاد می كند و سكوت موقّت را تبدیل به فریادِ وا ویلا و وادینا و واشریعتا می نماید. به قول شاعر:
وَ اِذا اَرادَ اللهُ نَشْرَ فَضیلَةٍ طُوِیتْ أتاحَ لَها لِسانَ حَسُودِ
لَوْ لا اشْتِعالُ النّارِ فیما جاوَرَتْ ما كانَ یعْرَفُ طیبُ عُرْفِ الْعُودِ[viii]
لذا افراد و گروههای ضد بهائی هر روشی را كه پیش گرفته و بگیرند، نتیجه ای جز اعتلاء و رشد و فرا گیر شدن بیشتر دیانت مقدّس بهائی نخواهد داشت، و به همین جهت است كه لازم نیست جامعه بهائی به هر ردّیّه و یا اعتراضی پاسخ دهد، مگر بعضی موارد كه احساس شود كمكی به كشف حقایق و ارائه اطّلاعات صحیح و رفع شبهات و سوء تفاهمات در جهت ایجاد وحدت و حفظ ضعفا از فریب و ریا می نماید، و حتّی در این موارد نیز اگر جوابیّه ای تهیّه نشود باز به اصل حقیقت لطمه ای وارد نخواهد شد، چه كه حقیقت چه از آن طرفداری و دفاع شود و چه علیه آن اقدامی صورت گیرد، پیوسته در اوج اعتلاء و صحّت خود باقی بوده و خواهد بود، و به این جهت، از نكات مهمّه ای كه افراد و گروههای ضد بهائی باید بدانند این است كه در ایران در اكثر ایام، جامعه بهائی حتی از ارائه پاسخ به همین ردّیّه ها و اتّهامات نیز ممنوع و محروم بوده و حتی اگر جوابیّه ای نیز تهیّه شده، هموطنان عزیز از خواندن آن ممنوع و محروم بوده اند و لذا اطّلاعاتشان درباره حقیقت دینی كه در وطنشان بیش از 150 سال سابقه دارد، یا هیچ یا بس ناچیز بوده است، اما علی رغم همین بی اطّلاعی، دیانت بهائی و بهائیان كمر زیر بار انواع فشارها و تضییقات و اتّهامات و بلایا راست كرده اند، تا آنجا كه احترام هموطنان نازنینشان را برانگیخته اند.
از شواهد حقیقت فوق آنكه به عنوان مثال، وقتی، پس از 27 سال از شروع انقلاب اسلامی، جامعه بهائی تظلّم نامه و بیانیّه ای، همچون موارد مشابه در اوایل انقلاب، را در خصوص تقاضای رفع ممنوعیّت بهائیان از ورود به دانشگاه و دیگر تضییقات، خطاب به ریاست محترم جمهوری وقت در سال 1383، حضوراً و آشكارا و بدون پرده پوشی و مخفی كاری كه روش سیاسیّون است، تقدیم چندین هزار نفر از اولیای محترم امور دولت در ادارات و سازمان ها و دانشگاه ها و دیگر نهاد های مختلفه سراسر مملكت ــ علاوه بر مراجع عالی رتبه نظام ــ نمود، با نهایت تعجّب ملاحظه شد كه بسیاری از اولیای محترم امور حتّی مطّلع نبودند كه جوانان بهائی، 27 سال ــ واینك 30سال ـــ بوده است كه از ورود به دانشگاه و تحصیلات عالیّه محروم بوده اند. ونكته مهمّی كه قابل توجه بهائی ستیزان از هر قبیل است آنكه اكثر ایشان از این بابت اظهار تأسف و تعجّب می كردند، و نیز بعضی از ایشان هم مانند بعضی از هموطنان عزیز نمی دانستند دیانت بهائی چیست و یا معدودی نیز آن را با فرقه وهّابی، نظر به تلفظ مشابه دو كلمه، و یا حتی با هموطنان عزیز یهودی و مسیحی، اشتباه می گرفتند.
مثال دیگر در مورد سه مقاله آقای عبدالله شهبازی در روزنامه جام جم شماره های 931 تا 933، مورخ 16 تا 19 مرداد ماه 1382، علیه دیانت بابی و بهائی می باشد كه روزنامه مزبور بر خلاف قانون مطبوعات، مانند اكثر روزنامه های زمان رژیم پهلوی و 30 سال اخیر، حاضر به چاپ جوابیّه جامعه بهائی به مقالات مزبور نشد. اصولاً در 162 سال تاریخ دیانت بهائی، اولیای محترم امور قاجاریّه و پهلوی و جمهوری اسلامی، و افراد و گروههای دیگر ضد بهائی، همیشه سعی نموده اند تا آنجا كه می توانند هموطنان عزیز را از دانستن حقایقی درباره آن محروم و ممنوع نمایند و اصل آثار و كتب بابی و بهائی كه صدها مُجَلَّد می باشد از دسترس اكثریت نفوس دور بماند و تنها منابع اطّلاعات درباره آن، صدها ردّیّه گوناگون، امثال ایّام جام جم، نوشته شده توسط افراد و گروههای ضد بهائی باشد. جالب آنكه خود این گروهها بعضاً شدیداً مخالف یكدیگرند و گاه بر سر نحوۀ قلع و قمع بهائیان با هم اختلاف نظر و نزاع و جدال دارند و اهل بهاء نیز در این میانه، چون پرندگانی مظلوم نمی دانند در این قربانگاه عشق با چاقوی كدامیك از آنان سرشان بریده خواهد شد. ولی ما با آغوش باز از همه ایشان استقبال می كنیم و اگر در امر بهاء دستبوسی حرام نبود دست همه ایشان را می بوسیدیم تا مثل همیشه به فرموده مولایمان عبدالبهاء «به خون خویش آیات محبّت بنگاریم» «و از شدّت محبّت» بگرییم و بخندیم و «در نهایت سرور و بشاشت آتش ظلم و ستم را گلزار و گلشن یابیم»، تا «در این جهان بی بنیان سبب ظهورات كمالات عالم انسان گردیم.»[ix]
به عنوان نمونه ای جالب از اختلافات دسته های مختلف بهائی ستیزان برسرنحوۀ سركوبی و نابودی امربهائی، دو مورد، به فاصله 25 سال، از دو دسته معروف ایشان، با عنوان «خانگی یا غیرخانگی» در زیر تقدیم می شود. این دو نمونه از آن جهت حائز اهمیّت است كه درآن اعترافات ناخواسته ای نیز وجود دارد كه بسیاری حقایق را درطول این 25 سال برهموطنان عزیز و مظلوم روشن می گرداند. چنین بی انصافان نامهربانی، همانهائی هستند كه خود را قیّم و ولیّ و دردآشنای هموطنان می دانند، و به قول امثال جام جم و بهائی پژوهی، به عنوان «بخشی از فرزندان دردآشنا و درك مند (عین كلمه درمتن اصلی) ایران اسلامی،» «بدور ازهرگونه شعار وجنجال،» «جهت تبیین دقیق وعالمانه كارنامه بهائیّت» تلاش وكوشش می نمایند.[x]
مورد اول
در نماز جمعه قم، آیت الله جنّتی ازحجتّیّه می پرسد: «ما می گفتیم باید ریشه های آنها را از بین برد، لیكن شما شاخه و برگهای آنها را می زدید. بسیارخوب حالا فعلاً ریشه برافتاد و امروز در جوّ نظام اسلامی محلّی ندارند و فضای جمهوری اسلامی به بهائی و ضد اسلام مجال تنفّس نمی دهد، شما الان رسالتتان دراین تشكیلات چیست؟»[xi] مورد دوّم (ازسایت بهائی پژوهی)[xii]
ansari5 (ارسال شده: دوشنبه، ۰۸ آبان ۱۳۸۵): با اجازه و تشکر از مدیریّت محترم سایت ؛ مطمئنا در هیچ مجمع علمی ایران نمی توان به این اندازه اطّلاعات صریح در مورد دیانت بهائی به دست آورد. باتوجّه به اینکه ISP بنده این سایت را بسته است. خواستم بدانم که آیا این سایت از قوانین دولت تبعیّت می کند یا خیر؟ به عبارتی عضویّت دراین سایت ممکن است از لحاظ قانونی مشکلی برای اعضا ایجاد کند یا اینکه به طور اتّفاقی و مشابهت نامی این اتّفاق روی داده است؟ یاس و جویای عزیز (دو نفرازاعضای اصلی وكلیدی سایت بهائی پژوهی) مباحث را به دقت دنبال کرده ام و از نظرات شما بهره وافر بردم. با این حال آیا فکر نمی کنید که حتی بحث درفضای مجازی در مورد این دین باعث نمود بیشتر آن در جامعه می شود؟ از همان دوران راهنمایی دانش آموزان به طورعلمی و کنترل شده با هویّت این فرقه آشنایی می یابند , و بنا به به سنّت الهی، آنکه به دروغ خود را به حق نسبت دهد پایدار نخواهد ماند. فضاهایی مانند این سایت باعث می شود که بهائیان مجال یابند که به ترویج عقاید خود بپردازند و حتی به اسلام حمله برند. از طرف دیگر این فرصت را می یابند که به مدد تحقیقات شما نظام اعتقادی و فلسفی خود را تقویت کنند. با طرح این سؤالات شما آنان را به تفکّر در زمینه هایی که به آن توجهی نداشته اند وا می دارید و برای میادین بزرگتر آماده می نمایید. دقّت کرده اید که افراد پاسخگوی این فرقه با طولانی کردن بحث می خواهند نتایج تحقیقات شما را به دست آورند. تازه اگر دراین مباحث شکست هم بخورند که نسخه بهائیّت که پیچیده نمی شود. مسلمان نمی شوند. می روند تا مگر برای این سؤالات، پاسخی بیابند تا در میدان های رسمی بتوانند پاسخگو باشند. آنچه هم امروز باب شده، یافتن توجیه های عرفانی و فرار از دلایل عقلی و در پله آخر مقابله به مثل است. یعنی بگویند که اسلام هم همین طور است، دیانت مسیح هم همین طور است و اصلا در مسائل الهی نمی توان چیزی را اثبات کرد و در نتیجه ما بر حقیم. خلاصه کلام آنکه این بحث ها باعث می شود تا طرف مقابل را با دستان خود مجهز کنیم و بعد خود با دست خالی به جنگ آن برویم. فتوای بسیاری از مراجع نیز همین می باشد که مسئله بهائیّت را در ایران و جهان اسلام به عنوان مشکل مطرح نکنیم. در واقع این دقیقاً همان چیزی است که استکبار جهانی می خواهد، تا با مطرح کردن مباحث فرعی ما را از توجّه به خود استکبار باز دارد. پس ما که هدفی جز سرافرازی جهان اسلام نداریم، باید نسبت به این دسیسه ها اگاهانه تر عمل کنیم.
اگر این مباحث به این سایت خاتمه می یافت مشکلی پیش نمی آمد. تنها سه ماه از تأسیس این سایت نمی گذرد که به تقلید از این سایت، گروه هایی با همین مباحث شروع به فعالیت نموده اند. حال سه سال دیگر را در نظر آورید که مهمترین موضوع ایرانیان می شود بهائی پژوهی. آیا کسی تضمین می کند که قضّیه بهائیّت به همین سایت خاتمه یابد و سایت های این چنینی خاتمه یابد. دوستان این پروژه ای خطرناک می تواند باشد و بی گدار نباید به آب زد. در هر حال به خاطر شهامتان به شما تبریک می گویم و برایتان آزروی موفقیّت دارم.
jooya (ارسال شده: دوشنبه، ۰۸ آبان ۱۳۸۵): حضور محترم عضو جدید سایت، جناب انصاری نیز عرض ادب و احترام دارم و ورودشان را تبریک می گویم. دوست گرامی نخست آنکه این سایت ظاهراً مشکل قانونی ندارد و البته باید سردبیر محترم این را بگوید. ولی تا آنجا که بنده می دانم چون این سایت صرفا یک سایت علمی است، نباید مشکل قانونی داشته باشد.
دیگر آنکه می دانید و می دانیم که اسلام دین دانش و مکتب معرفت است و قرآن کتاب برهان و استدلال و ما هم به عنوان یک مسلمان اصول اعتقادات خود را باید مستدل و منطقی بدانیم و بیاموزیم. حال اگر کسانی پیدا شدند که منکر برخی از اصول اعتقادی ما شدند، باید با آنان بحث علمی و منطقی کرد و مبتنی بر اصول یک گفت و گوی مستدل، بطلان ادعای آنان را ثابت کرد. بهائیّت به هر صورت مدّعی آن است که آورندۀ یک دین جدید است و ما ناگزیر هستیم که با آنان جدال احسن داشته باشیم. همان جدال احسنی که قرآن به ما دستور داده است. البته ممکن است برخی از افراد مغرض قصد و غرضی دیگر داشته باشند. ولی از آنجا که هدف ما ارائه حقائق به منظور روشن شدن دوستان مسلمان و حتی غیر مسلمان و نیز بهائیانی است که حقائق را نمی دانند، معتقدیم که خداوند به لطف و عنایت خویش ما را از کید و مکر حیله گران و مغرضان حفظ می فرماید. ما وظیفه داریم تا به خوانندگان سایت معلومات صحیح را انتفال دهیم و به این وسیله در دورانی که به هر صورت دوران اطّلاعات و ارتباطات است، اطّلاع رسانی صحیح داشته باشیم. از سوی دیگر حتماً اطّلاع دارید که بهائیان در سطح جهانی و بین المللی تبلیغات بسیار وسیع و گسترده و وحشتناکی را به راه انداخته اند و بسیاری از مردم از حقیقت تعالیم بهائی بی اطّلاع هستند. به عبارت درست تر، با مبلغان بهائی و تشکیلات اختاپوسی بهائیّت توانسته اند بسیاری از مردم ساده لوح دنیا و حتی مقامات کشورها و سازمان ملل را فریب دهند و ما حتّی در پی آن هستیم تا با بیان باورهای درونی بهائیّت، به جهانیان و حتّی به بهائیان بی اطّلاع و ساده لوح، بنمایانیم که در پس پرده ی مثلاً تعلیم فریبنده وحدت عالم انسانی چه حقایقی نهفته است. این امر را از آن رو ضروری می دانیم که متاسّفانه تبلیغات بهائیان حقایق را وارونه جلوه می دهد. البته هدایت را هم دست خدا می دانیم و باور داریم که همو هر کس را که خود بخواهد، هدایت می فرماید.
نکته ی دیگر آنکه دوست گرامی، واقعیّت آن است که بهائیّت اصلاً نظام فکری ندارد که بخواهد آن را تقویت کند. شما مطمئن باشید هر کس که اندکی عقل و خرد و انصاف داشته باشد، با مطالعه و مراجعه با نوشته هایی که در همین سایت آمده است به نکاتی پی می برد که بطلان بهائیّت را مثل روز، روشن می کند. البته بنده این را هم می دانم که برخی از بهائیان برای یاد گیری مقابله با مسلمانان در این سایت و مباحث آن شرکت می کنند، ولی به گل روی برخی بهائیان دیگر که ممکن است به راستی قصد تحرّی حقیفت داشته باشند، از این مطلب چشم می پوشیم و می کوشیم که حقایق را آن گونه که هست بیان کنیم و از خدا بخواهیم که ما را از شر بدخواهان و نیرنگ بازان حفظ بفرماید و دوستان حقیقت جوی بهائی ما را هم به راهی که پسند و خاطر خود اوست، راهنمایی کند.
در پایان ضمن تشکّر از توجّه جناب عالی و تذکارهای مفیدتان، از حضور محترم شما درخواست می کنم همین سؤال را از مراجع عظام تقلید بفرمایید و بپرسید در صورتی که بهائیان با تبلیغات خود در پی القای عقاید سوء به مسلمانان باشند، وظیفه چیست و ما را هم از نتیجه تحقیق خود، مطّلع فرمایید. مزید تشکّراست.
ansari5 (ارسال شده: سه شنبه، ۰۹ آبان ۱۳۸۵): جناب جویا، از اشارات هوشمندانه و روشنگر شما بسیار سپاسگذارم و امیدوارم خداوند متعال در این پیکار راستین یاریتان دهد. به راستی که اسلام دین برهان و منطق و استدلال است و مهد دانش و حقیقت پروری. مسلما پیکار با کسانی که در زمین فساد می کنند، جهادی مقدّس است و مسلماً شما از مبارزان راستین این پیکارید. ولی همچنان که مستحضرید بعضی گروهک های منافق که قصدی جز صدمه زدن به پیکره اسلام ندارند، خود را از مجاهدین فی سبیل الله می شمارند و در لباس مسلمانی بر اسلام ضربه می زنند. این شگردی است که از زمان پیامبر (ص) دنبال می نمایند ولی به حول و قوّّت الهی و درایت مسلمانان حقیقی و علمای راستین و امامان معصوم توفیق نمی یابند. ما مسلمانان نه تنها باید با مفاسد خارج از دین مبارزه نماییم، بلکه باید ریشه نفاق را قطع نماییم. بنده هیچ گاه مخالف با مبارزه با این القائآت سوء نمی باشم. هراس بنده از چنین افرادی است، که با همّت حضرت امام (ره) و دیگر روحانیّون و هوشیاری مردم انقلابی، جامعه از پلیدیشان پاک شده است. حال چندی است تنها مسیر نفوذ انحرافی خود را به وسایل ارتباطی نوین یافته اند و این چنین می خواهند توجه مردم را به بهائیّت و مارکسیسم و... جلب نمایند. تأکید بنده این است که ما باید هوشیارانه پیکار راستین را از دو رویی تشخیص دهیم و آنان که این مسیر مقدّس را می پیمایند باید از دو رویان ممتاز بشوند. حضور و استمرار شما و جناب یاس نشانه صداقت شماست. بنده هم با شما موافقم که جناب سر دبیر خود قانونی بودن این سایت را اعلام فرمایند.
jooya (ارسال شده: سه شنبه، ۰۹ آبان ۱۳۸۵): با عرض سلام مجدّد خدمت دوستان و نیز جناب انصاری، حتماً مستحضرید که مجاهدین خلق یا همان گروهک منافقین، عقیده ای به کار فرهنگی ندارند و به مبارزۀ مسلّحانه معتقدند و در اصل یک گروهک تروریستی هستند. از سوی دیگر تعریف نفاق را هم می دانید. نفاق یعنی: اظهار ایمان و ابطان کفر. بنابراین، منافقان را به این راحتی نمی توان شناخت. البته رسول خدا یک معیار و میزانی در شناخت منافقان داده است. آن میزان، دوستی علی بن ابی طالب است. چون پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به نقل شیعه و سنی، خطاب به علی علیه السّلام فرموده است: یا علی لا یحبّک الا مؤمن و لا یبغضک الا منافق: به جز مؤمن تو را دوست ندارد و به جز منافق تو را دشمن نشمارد. بنابراین فرمایش، یکی از ملاک ها معیارهای شناخت منافقان، دشمنی با علی علیه السلام است. در ضمن قرآن هم صراحتاً می فرماید: «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى إِلَیكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِنا.» به کسانی که به شما سلام می کنند، نگویید که تو مؤمن نیستی. بنابراین شناخت منافق به این راحتی نیست مگر با همان ملاکی که رسول خدا فرموده است.
نکته آخر آنکه رسول خدا فرموده است: «إِذَا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فِی أُمَّتِی فَلْیظْهِرِ الْعَالِمُ عِلْمَهُ وَ إِلَّا فَعَلَیهِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ.» هنگامی که بدعت ها در امّت من رخ می نماید، دانشمند باید دانش خویش را آشکار کند و اگر نکند، لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم، بر او باد. ما وظیفه داریم بدعت هایی را که توسط پیشوایان بهائی رخ داده و موجب گمراهی عده ای از مسلمانان شده است، آشکار كنیم.
ansari5 (ارسال شده: سه شنبه، ۰۹ آبان ۱۳۸۵): جناب جویا، از اینکه این حقیر را قابل دانستید و پاسخ مرقوم فرمودید از شما سپاسگزارم. و امید وارم شما و جناب یاس نسبت به هویّت سایت هایی که در آن به جهاد در راه حق مشغولید، تحقیقات لازم را به عمل آورده باشید.به راستی که شیطان بزرگ هر دم در چهره مختلفی ظاهر می شود، زمانی در غالب مجاهدین خلق که با اعمال شنیع خود آبروی اسلام را به خطر انداختند و زمانی...
ولی همان طور که در پبامهای قبلی اشاره نمودم منظورم از مجاهد سبیل الله مجاهدین خلق نبود. همان طور که اشاره فرمودید هدف آنها مبارزه عقلانی نبود. گروه دیگری در این راستا در تلاشند که با بهائیّت و مارکسیسم و هر آنچه توجّه مردم را از موضوع اصلی که همانا استکبار جهانی است منحرف نماید. در زمان انقلاب نیز شاهد کژ روی این گروه منافق بودیم. و اما در مورد نفاق درست می فرمایید. تشخیص آن کار ساده ای نیست و حتّی در حیطه توان بسیاری از ما نه و تنها خداوند از اسرار قلوب آگاه است. اما همین گروه منافق خود را در زمره فداییان شیعه و علی (ع) می داند و دیگران را منحرفانی از مسیر راستین اسلام. تنها راه مبارزه با آنان رجوع به فرمایشات مراجع عظام تقلید در زمان غبیت حضرت بقیة الله است. اگر گروهی قصد مبارزه با فرق انحرافی را دارد، باید به فتوای صریح مراجع عظام تقلید باشد تا نیّتش هویدا گردد. همان طور که اشاره فرمودید هیچ مرجعی با فعّا لیّت های پاکسازی جامعه از مظاهر فساد مخا لفتی نخواهد نمود، اما آنچه در خور توجّه است صلاحیّت کسانی است که در این مسیر قدم بر می دارند. اینجا ست که مراجع عظام تقلید نمی گذارند که فردی به نام اسلام به اسلام لطمه ای وارد نماید. سخن بنده هم این است که همچنان که بسیاری از روحانیّون بزرگ برای ارشاد خلق به طور رسمی و آشکار سایت های اینتر نتی راه انداخته اند تا در این فضای مجازی نیز دشمنان فرصت رخنه نیابند و خلق با خیال آسوده گوش به فرمایشات آنان دهد. فتوای مراجع مبتنی بر صلاحیّت این سایت برای مبارزه با عوامل فساد جامعه و یا مشخّص شدن هویّت بانیان این سایت در تشخیص نفاق به مسلمانان راستین مدد خواهد نمود.
اگر مخاطبان این سایت بهائیّان بودند، مشکلی نبود. مشکل آنجا است که بسیاری از مسلمانان نیز به این سایت مراجعه می نمایند و ترس این می رود که نیّت اصلی چنین سایت ها و گروه ها انحراف اذهان جامعه از مسیر بنیادین خود که همانا مبارزه با استکبار جهانی و سرافرازی جهان اسلام است، باشد. سابقه چنین فعالیتّهایی انحرافی بارها و بارها در تاریخ انقلاب اسلامی مشاهده شده است، که با اگاهی مردمی و هوشیاری روحانیّت قریب به سه دهه است که سایه شوم آنها و دیگر فرق انحرافی از جامعه کم شده است. همان طور هم که اشاره نمودم آشنایی با بهائیّت به طور علمی و اصولی از دوران راهنمایی در این کشور اسلامی صورت می گیرد تا جوانان از انحراف حفظ شوند. بیم آن می رود که ایجاد چنین فضاهایی جامعه را از توازنش خارج نماید و بر مسیر های انحرافی منافقان که چند سالی است مسدود گشته تشویق نماید. انقلاب و اسلام برای کنترل سلامت فکری در کشور بهای گزافی پرداخت نموده و ما آگاهانه و یا نا آگاهانه نباید آن را بر باد دهیم. خون دلی که اسلام از این دسته افراد خورده است به هیچ وجه قابل انکار نیست. مشابه جریانات صدر اسلام در طول مبارزات تاریخی ملّت ایران برای سرنگونی رژیم شاهنشاهی نیز وجود داشته است. جملات بسیاری از حضرت امام خمینی(ره) شاهد این مدّعاست. به عنوان مثال ایشان در پیام تاریخی خود به روحانیّت می فرمایند:
· دسته ای دیگر از روحانی نماهایی که قبل از انقلاب دین را از سیاست جدا می دانستند و سر به آستانه دربار می ساییدند یک مرتبه متدّین شده و بر روحانیّون عزیز و شریفی که برای اسلام آنهمه زجر و آوارگی و زندان و تبعید کشیدند، تهمت وهابیّت و بدتر از وهابیّت زدند. دیروز مقدّس نماهای بی شعور می گفتند دین از سیاست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز می گویند مسئولین نظام کمونیست شده اند. تا دیروز مشروب فروشی و فساد و فحشا و فسق و حکومت ظالمان برای ظهور امام زمان (ارواحنا فداه) را مفید و راهگشا می دانستند، امروز از اینکه در گوشه ای خلاف شرعی که هرگز خواست مسئولین نیست رخ می دهد فریاد وا اسلاما سر می دهند. دیروز حجتّیّه ای ها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانی نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابی تر از انقلابی شده اند. ولایتی های دیروز که در سکوت و تحجّر خود آبروی اسلام و مسلمین را ریخته اند و در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شکسته اند و عنوان ولایت بر ایشان جز تکسّب و تعیّش نبوده است امروز خود را بانی و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را می خورند.
این سخنان اگرچه به ظاهر در مورد سایتهای پژوهشی این چنینی مصداق ندارد و مربوط به اول انقلاب است، ولی همه می دانیم که اینان آرام نیافته اند و از هر فرصتی برای لطمه زدن بر پیکر نازنین اسلام سود می جویند. این عبارات شاهدی بر هویّت اصلی آنان است. همچنان که اشاره شد این گروه منافق قصد انحراف افکار عمومی و متزلزل ساختن بنیان اسلام و انقلاب را دارند. وظیفه ماست تا در روشن ساختن هویّت آنان برای حفاظت از انقلاب و اسلام تلاش نماییم. تنها راه مبارزه با این فعالیّت های اینرنتی در این زمان مسدود نمودن آنها است که در پیغام اول بدان اشاره شد. هر چند گاهی مسدود شدن سایت ها به خاطر سوء تفاهمات و مشابهت های نامی سایت ها است. درهر حال با توجّه به این شبهات ایجاد این سؤال در مورد هویّت حقیقی این سایت طبیعی به نظر می رسد.
Sardabir (ارسا ل شده: سه شنبه، ۰۹ آبان ۱۳۸۵): دوست عزیز جناب انصاری5، ضمن تشکر از مراحم شما نسبت به سایت به چند دلیل نقض مقررات نموده اید. در یک سایت مجاز و قانونی وارد شده و باز به خود اجازه دادید در آن تشکیک کنید.
غیر مرتبط با تاپیک سخن گفته اید و موجب مزاحمت برای پژوهشگران در موضوع خاص ایقان پژوهی شده اید. می توانستید از طریق ایمیل با مدیر مطالبتان را بگوئید. دربحث های سیاسی و انگ ها و برچسب های حزبی وارد شده اید که خط قرمز این سایت پژوهشی است تا مجال برای کار تخصّصی باشد که ما طبق مقررات باید آن را حذف می کردیم. در منظر عمومی حرف های خانگی مطرح کردید که دور ازعقل است فافهم و اعتبر. به پاس اولین حضور شما و نا آشنایی با قوانین سایت گذاشتیم و تقاضای رعایت داریم.
jooya (ارسال شده: سه شنبه، ۰۹ آبان ۱۳۸۵): هر چند همان گونه که سردبیر محترم سایت یادآوری کرده اند، این تاپیک مربوط به بحث ایقان است، اما برای آنکه بی ادبی نشود و مطلب مهم جناب انصاری ابتر نماند لازم است یک نکته کلّی و عمومی خدمت ایشان و دیگر خوانندگان محترم عرض کنم.
قرآن بزرگ ترین بدبختی انسان ها و بدترین آن ها را کسانی می داند که عقل خود را به کار نمی گیرند: «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذینَ لا یعْقِلُونَ» (همانا بدترین جنبندگان نزد خداوند کرها و لال هایی هستند که نمی اندیشند). و نیز می فرماید: «قُلْ هَلْ یسْتَوِی الْأَعْمى وَ الْبَصیرُ أَ فَلا تَتَفَكَّرُون» (ای پیامبر به این مردم بگو: آیا کسانی که کورند با آنان که بینا هستند، برابرند؟ آیا فکر نمی کنید). و بالاخره می فرماید: «قُلْ هَلْ یسْتَوِی الَّذینَ یعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یعْلَمُونَ إِنَّما یتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ» (به این مردم بگو: آیا آنان که می دانند با آنان که نمی دانند، برابرند؟ به راستی که فقط صاحبان خرد، به خود می آیند).
به این ترتیب معلوم می شود که دانایی و خردمندی بزرگ ترین ویژگی انسان هاست و نادانی و بی خردی بزرگ ترین دغدغه دین و دین داری است. حضرت علی علیه السّلام در سخنی ماندگار و جاودانه از مردم زمان خویش چنین شکایت می کند: «إِلَى اللَّهِ أَشْكُو مِنْ مَعْشَرٍ یعِیشُونَ جُهَّالًا وَ یمُوتُونَ ضُلَّالًا » (به خداوند شکایت می کنم از گروهی که جاهلانه زندگی می کنند و گمراه می میرند).
دوست گرامی جناب انصاری فراموش نفرمایید که مشکل نادانی یک معضل تاریخی بوده و هست و بهترین وسیله برای سلطه استکبار جهانی آن است که مردم در نادانی و بی خبری بمانند و جاهلانه زندگی کنند و گمراه، بمیرند. و همان طور که می دانید در روزگار کنونی بزرگترین رو در رویی استکبار با اسلام و مسلمانان رو در رویی فرهنگی و فکری است. بنابراین کار فرهنگی در هر زمینه ای به نوعی تیری است که بر قلب استکبار می نشیند. چون بزرگترین دشمن استکبار آگاهی و فهم مردم و به ویژه مسلمانان است.[xiii]
بهائیّت در روزگار کنونی از تمامی ابزارهای تبلیغی برای تحت تاثیر قرار دادن افراد ساده لوح بهره می برد و ما وظیفه داریم تا آن جا که می توانیم مستدل و منطقی مردم را از این خطر فکری و اعتقادی آگاه کنیم. این کار را به حکم عقل و دستور دین انجام می دهیم.
ansai5 (ارسال شده: چهارشنبه، ۱۰ آبان ۱۳۸۵): با تشکر از جناب سردبیر، به خاطر پاسخ و هدایاتشان که به مدد آن درک نمودم، آن چه را که باید می دانستم. امید وارم من بعد وارد محدوده قرمز سایت نشوم و مخصوصاً مسائل سیاسی. با این حال اعلام چند مسئله را لازم می دانم:
1) بهائیّت دقّت کنند، اخطار دادن در این سایت ربطی به دیانت ندارد، منوط به حفظ حریم است. به هیچ عنوان خانگی و درونی نمی دانم، بلکه به عنوان مسائلی بنیادین که باید به وضوح با آن رو به رو شویم و به جوانان مملکت که سرمایه های فردای جهان اسلامند، اگاهی بخشیم، قلمداد می کنم.
2) جناب سردبیر متاسّفانه بنده در طی مدتی که به مطالعه مباحث این سایت می پردازم، قسمتی را مربوط به قوانین سایت نیافتم. مگر بعد از اینکه پاسخ شما را قرائت کرده و به تفتیش این سایت پرداختم و در نهایت تنها در سخنان سر دبیر در تاریخ پنجشنبه، ۳۰ شهریور که سه ماه از تأسیس سایت می گذشت قسمتی از قوانین را قرائت کردم. در صفحه عضویّت نیز یک سری قوانین به زبان انگلیسی نوشته شده است. خواهشمندم برای هدایت بحث در صفحۀ خانۀ سایت، لینکی واضح مربوط به صفحۀ قوانین سایت به زبان فارسی و یا قرآن در بالای دکمه مقدّمه مرقوم بفرمایید. مثلا همین مساله که این سایت در مباحث سیاسی دخالت نمی کند می تواند برای بسیاری محقّقین کار گشا باشد. 2- به خاطر احترامی که جناب سردبیر نسبت به این جانب قائل شدند و مطالب ارسالی را پاک نفرمودند، ادامه مباحث را به صورت خصوصی با ایشان مطرح خواهم نمود،3- با این حال، مسائل مطروحه را با توجّه به آنکه جناب جویا بعد از اخطار جناب سردبیر مبنی بر اینکه خارج از مبحث ایقان مطلبی به میان نیاید، اقدام به پاسخ گویی به بنده نمودند، خواهشمند است، برای آنکه عدالت میان هر دوی ما بر قرار شود، پاسخ بنده را در جواب ایشان حذف نفرمایید. امید وارم در این پاسخ و مادام که در این سایت حضور دارم، حدود را رعایت نمایم. 4- در ضمن بابت آنکه خارج از موضوع سخن نگفته باشم، می توانید این مذاکره را به تأکید بر رجوع به علما و فقها در هر عصر (که در کتاب بهائیّت نفی شده) بحساب آورید. ولی از آنجا که نمی خواهم روی سخنم به ضالّه باشد ترجیحاً با جناب جویا سخن می گویم. با احترام.
ansari5 (ارسال شده: چهارشنبه، ۱۰ آبان ۱۳۸۵): جناب جویا، همان گونه که معروض داشتم، هیچ مسلمانی حاضر نخواهد بود، که از هیچ حرکتی در مبارزه راستین با استبداد و استکبار صرف نظر نماید و یا آن را حقیر شمرد، که این خلاف دیانت و خواست پیامبر (ص) و آرزوی ائمه اطهار (ع) و اهداف ظهور و انتظار حضرت بقیة الله (عج) است و مسلماً استکبار تمام قوای تبلیغاتی خود را به کار خواهد برد، حتی حاضر است در لباس مسلمانی به اسلام صدمه بزند.
همچنین عرض می شود که مسلماً زیباترین خصیصه اسلام تأکید بر تعقّل است، که شما به زیبایی به آن اشاره فرمودید، ولی در عین حال تأکید شما بر استدلالات نقلی از قرآن کریم و... متضمّن این واقعیّت است که عقل بشر به تنهایی قوای تشخیص صحیح ندارد و مرهون هدایات پیامبران و ائمه معصومین و درزمان غیبت امام عصر مراجع عظام تقلید است. اگر عقل معیار کاملی برای درک حقایق بود ظهور انبیاء به چه علّت یود؟ خداوند متعال قرآن کریم و سنت را برایمان به یادگار نهاد، تا با مراجعه به آنها از خبط عقل ممانعت نماییم. فجایع مکاتب مادی را در چند قرن اخیر مشاهده نمودیم. این وقایع واقع نشد مگر بخاطر سرکشی قوای عقل و عدم مسالمت آن با وحی الهی. امروز نیز وظیفه ما است تا با هوشیاری کامل و تکیه بر قوای عقل و به مدد مراجع عظام و علمای راستین که مثابه حصون اسلامند در این شب تار، راه را از بی راهه تشخیص دهیم.
«الفقهاء امنا الرسل، ما لم یدخلوا فی الدنیا، قیل یا رسول الله و ما دخولهم فی الدنیا؟ قال اتباع السطان فاذا فعلوا ذلک فاحذروهم علی دینکم» (علمای دین نگهبانان رسالت پیامبرانند، تا زمانی که در دنیا وارد نشده باشند. گفته شد ای رسول خدامفهوم دخول در دنیا چیست؟ پیامبر پاسخ داد: پیروی از فرمانروایان ستمگر که اگر به این کار پرداختند، از آنان بر دینتان حذر کنید).
همچنان که از این روایت بر می آید از جمله عواملی که باعث به خطر انداختن کیان اسلام می شود و مسلمانان وظیفه حذر از آن را دارند، وجود علمایی است که اگر چه می توانند امین پیامبر باشند، ولی بخاطر متابعت از ستمکاران به اسفل السافلین سقوط نموده اند. پس ما باید هوشیار باشیم و هر ندای دفاع از اسلام را حقیقت نشمریم و به مدد فقهای راستین که تحت صون ولایت فقیه و نایب امام عصر (عج) می باشند حقایق مکتوم را دریابیم.
اما آنچه عرض می شود این است که اگر استکبار بخواهد برای انکه به منافع بزرگتر برسد، آب را گل آلود کرده و به ظاهر در لباس مسلمانی با استکبار یعنی با خودش به مبارزه ای نمایشی بپردازد، تا توجّه مسلمین را از حقایق بزرگتر صلب نماید، تا به آنچه می خواهد و هدف اصلی و شوم آن است برسد و حیات اسلام را به خطر اندازد وظیفه مسلمانان چیست؟ اینجاست که وظیفه خطیر فقها که همانا مبارزه با ستمکاری و استبداد و استکبار است، هویدا می سازد و ما را نسبت به کج روی ها آگاه می سازد. بنده همچنان اصرار دارم که برای هر چه بیشتر اصالت بخشیدن به مبارزات و راستین نمودن آن باید هویّت ان را بر خلق هویدا ساخت، تا نیتّها آشکار گردد و خلق با گمان آسوده به حقایق گوش فرا دهد (تا جایی که امکان داشت کلی پاسخ داده شد تا هم جواب جناب جویا باشد و هم پاسخ بهائیّت). والسلام
jooya (ارسال شده: چهارشنبه، ۱۰ آبان ۱۳۸۵): جناب سربیر از آن جا که مطلب مورد اشاره جناب انصاری از اهمیّت ویژه ای برخوردار است و به سیاست های کلی سایت مربوط می شود، خواهشمند است اجازه فرمایید مطلبی که بنده به نوعی در تأیید فرمایش ایشان درج می کنم در این تاپیک بیاید.
ما، به عنوان شیعۀ دوازده امامی بر اساس توقیع شریف حضرت ولی عصر، معتقدیم که: وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیكُمْ وَ أَنَا حُجّتةُ اللَّه و اما در حوادثی که واقع می شود، به راویان حدیث ما مراجعه کنید. آنان حجّت من بر شمایند و من نیز حجّت خدایم. امام صادق علیه السلام نیز در ضرورت رجوع به فقیهان واجد شرائط چنین می فرماید: فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِینِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یقَلِّدُوهُ وَ ذَلِكَ لَا یكُونُ إِلَّا بَعْضَ فُقَهَاءِ الشِّیعَه لَا كُلَّهُم و اما کسانی از فقیهان که خویشتن دار و حافظ دین و مخالف هوای نفس و مطیع امام زمان اند، پس بر مردم عادی و عوام است که از آنان پیروی کنند. البته این ویژگی ها در بارۀ بعضی از فقیهان شیعه مطرح است نه در بارۀ همه آنان. بر اساس این بیانات و نیز سفارش هایی از این قبیل، ما معتقدیم که در دوران غیبت امام زمان علیه السّلام باید از مراجع عظام تقلید، تبعیّت و پیروی کنیم. بی تردید تمامی مراجع تقلید کار و تلاش علمی و فرهنگی را در ترویج دین و نیز در دفاع از کیان اعتقادی مسلمین، ضروری و لازم می دانند. من در همان نوشتۀ نخست از شما درخواست کرده بودم که قبول زحمت بفرمایید و روش این سایت را به اطّلاع مرجع محترمی که از او تقلید می کنید، برسانید و بگویید که عده ای از شیعیان معتقد به مرجعیّت، مشغول دفاع علمی و فرهنگی از کیان اسلام و امام زمان علیه السّلام هستند و نظر ایشان را جویا شوید و ما را هم مطّلع فرمایید تا تکلیف خودمان را بدانیم.
نکتۀ آخری که می خواهم به عرض و اطّلاع شما و دیگر عزیزان برسانم آن است که علی علیه السّلام خطاب به کمیل بن زیاد نخعی می فرماید: العلم حاکم و المال محکوم علیه. علم حاکم است و مال محکوم علم است.
بر اساس این فرمایش و نیز بر اساس آنچه که پیش از این عرض کردم، در این زمانه که دوران دوران برخورد اندیشه ها و فرهنگ هاست، یکی از راه های مقابله با استکبار، مبارزۀ فرهنگی و فکری است. اگر مسلمانان و جوانان مسلمان نسبت به مبانی فکری و اعتقادی خویش استوار و پایدار بمانند، بی تردید کمر استکبار می شکند. استکبار علاوه بر مبارزات نظامی و لشکر کشی و کارهای سیاسی و اقتصادی و غیره و غیره، کار فرهنگی را نیز در اولویّت کارهایش دارد. دوست من کار فرهنگی را کم ندانید. یادتان باشد که وقتی هارون الرّشید، مناظرۀ هشام بن حکم، شاگرد امام صادق و کاظم علیهما السّلام را شنید، گفت: زبان هشام برای موسی بن جعفر از صدهزار مرد شمشیر زن، کاری تر است.
نظر خود را بنویسید