جام جم درصفحات 35،31،30،25،24،12ویژه نامۀ ایّام سعی نموده بهائیان را مرتبط با فراماسونری، تئوسوفیسم، میسیونرهای مذهبی مسیحی، وتشكیلات سیاسی جلوه دهد كه سعی در واردكردن ضربه به اسلام وایران داشته و دارند. جامعۀ بهائی بارها و ازجمله در همین مجموعۀ جوابیّۀ ایّام پاسخ این قبیل اتّهامات راداده است، امّا به نظرمی رسد درسه مورد خاص نامبرده درفوق باید مطالب دیگری نیزبه استحضارهموطنان عزیزتر از جان برسد، چه كه بهائی ستیزان، كه خود را ولیّ وقیّم و وكیل ووصیّ همه می دانند، به شكلی بی رحمانه وغیرمنصفانه كمر بر ترورفكری ومعنوی این ملّت شریف ومظلوم بسته اند تا نگذارند حقایق برایشان آشكار گردد ومحبوب معنوی خودراكه 164 سال است از همین خاك پاك آشكارشده، بیابند وبشناسند ودرسایۀ تعالیم آیینش به آسایش حقیقی دست یابند.
به این منظوربه نظررسید بیاناتی را ازطلعات مقدّسۀ بهائی دربارۀ موارد مذكور تقدیم نماید تا همه،عقاید منصوص اهل بهاء را دربارۀ آن بدانند وجام جم را نیز بیش ازپیش بشناسند. چنانكه دراین بیانات منصوص ملاحظه خواهید فرمود،دو دستۀ كلی ازافراد یا گروه ها یا انجمن ها یا دستجات یا تشكیلات دینی یا غیردینی (سیاسی) یا اجتماعی مطرح هستند. جامعۀ بهائی كه هدف الهی واجتماعی اش هر دو وحدت عالم انسانی و صلح حقیقی جهانی است، معتقداست برای رسیدن به این هدف مقدّس كه مژدۀ همۀ انبیاء وآرزوی فلاسفه وعرفا وشعرا و بزرگان وسیع النّظر دنیا درطول تاریخ بوده، مطمئنترین ومؤثرترین راه و روش،تعالیم وحیانی حضرت بهاءالله است كه اینك درسیر تكاملی ادیان، مناسب حوائج و نیازهای زمان ازجانب خدای منّان به اهل جهان ارزانی شده است.
به این خاطر اهل بهاء برای آنكه راه و روش مزبور را درست به كارگیرند تا از مسیر هدف مذكور منحرف نشوند، دقّت و وسواس خاصّی را باید به كارگیرند كه گاه بسیار حسّاس و ظریف است. به این منظورایشان علی رغم اینكه ازجهاتی مأمور به دوست داشتن وخیرخواهی هم موافقین وهم مخالفین خودهستند، ولی از طرف دیگر باید از هر فرد یا گروهی كه روش ها و عقاید و اهدافشان در تضادّ با آیین بهائی است از جهاتی دوری گزینند و درتشكیلاتشان عضویّت نیابند، و در مقابل نیز باید با آنان كه اهداف و روش هایشان مخالف با امربهائی نیست از جهاتی تعامل و همكاری نسبی نیز داشته باشند و عنداللزوم تحت شرایطی خاص و بدون انحراف ازعقاید وجدانی و روش رحمانی خود درتشكیلاتشان عضویّتی ثانوی و فرعی یابند. امّا این امرنه به معنی بی تفاوتی نسبت به آنها ست، ونه به معنی حل شدن دراینهاست. آنچه دراینجا اصل است سرنوشت كلّ بشراست كه باید از راه هدایات عقل كلّی الهی به خیر و رفاه وسعادت مادّی وانسانی ومعنوی رسد. اینك عین نصوص مزبورتقدیم می شود تا با دقّت درآنها، حقایق مزبور آشكارتر گردد.
درنشریّۀ اخبارامری كه جام جمیان به وفور نسخه های آن را دارند ولی به شكل گزینشی و تحریف شده از آن استفاده كرده اند و حقایق مندرج در آن را مسكوت و متروك گذاشته اند، دربارۀ عضویّت بهائیان در بعضی ازمجامع وكلوبها چنین آمده است:
· چون بعضی ازمحافل مقدّسه روحانیّه دربارۀ عضویّت افراد در بعضی از مجامع و كلوبها كه مطلقاً هدف سیاسی ندارند سؤال نموده بودند مراتب به اطّلاع آنان رسید كه حضرت ولیّ امرالله ارواحنا لتربته الفداء دراین مورد می فرمایند: «... منظوراصلی آنان بایدآن باشد كه نفوس بیشتری را به روح وتعالیم امرالله هدایت نمایند و باید از تجربیّات دیگران عبرت بگیرند كه مبادا از حدّ معیّن تجاوز كرده درنهضت های دیگر تحلیل رفته وامرالله را فراموش نمایند...» معهذا جهت توضیح وتشریح كامل این موضوع مراتب به عرض ساحت رفیع بیت العدل اعظم الهی رسید و هدایت آن مقام رفیع استدعا گردید اوامر مطاع صادره به شرح مسطوره اعلام می گردد: «... افراد احبّاء كه شخصاً ومنفرداً طالب باشند كه در انجمن ها ومؤسّسات مذكوره درمكاتیب سابق الذّكر عضویّت یابند، كه مجامع مذكور به مرام خود و فادار مانند و از دخالت در امور سیاسیّه بپرهیزند و موافق با قوانین مملكتی باشند، عضویّتشان بلامانع است. امّا دراین مورد نكات مهمّه ای را باید منظور داشت وبه اطّلاع یاران عزیز رسانید.
· اصولاً عضویّت یاران درمؤسّسات ومجامعی كه مقصدشان صرفاً ترویج منافع عمومی ومرامشان كلّاً با تعالیم الهی موافق و ازامور سیاسیّه قطعیاً بركنارجائز، ولیكن این امری است بسیار دقیق و قبل ازاقدام شایسته تحقیق. نصوص الهیّه مصرّح است كه بهائیان خادم حقیقی نوع انسانند وخیرخواه عموم اهل عالم و در امورخیریّه عام المنفعه درجمیع بلاد جاهد وپیش قدم. لهذا حسب الوظیفه با امم وطوائف سائره با نهایت روح وریحان معاشر ومجالسند ودررفع تعصّبات جاهلیّه وبسط تفاهم وتعاضد درمیان عموم طبقات ساعی وجاهد باید به وسایل فعّاله تشبّث نمود تا جامعیّت كلمةالله وعمومیّت تعالیم مقدّسۀ بهائی برنفوسی كه هنوز ازنعمت هدایت محرومند معلوم ساخت و چنان ننمود كه دیگران جامعۀ بهائی را جامعه ای مسدود وجامد ومتوقّف وغیرمنبسط شمارند، درعین حال باید دانست كه اوّل و اهمّ و اقدم وظیفۀ ستایندگان اسم اعظم آن است كه به تمام قوا جمیع استعدادات مادّیّه ومعنوی خویش را بدواً صرف تحكیم مبانی نظم بدیع الهی فرمایند وبه تشیید مؤسّسات رحمانی پردازند كه بالمآل كافل سعادت وضامن وحدت وبانی مدنیّت روحانی درعالم انسانی است وبعداً بقیۀ قوا و اوقات و استعدادات خود را مصروف امور ممدوحۀ ثانوی دیگرنمایند وهمواره به خاطر آورند كه ازجمله جمهورخلایق فقط معدودی ازنفوس اند كه به نعمت هدایت مخصوص و در زمرۀ اهل ایمان محسوب واین موهبت كبری مستلزم وقوف كامل از وظیفه ومسئولیّت عظیمی است كه بر دوش اهل بهاست. یاران نازنین باید به كمال یقین تعالیم مقدّسۀ این آیین متین را نوشداروی آلام واسقام جهان شمارند و بدانند كه مجامع ومحافل سائره هرچند منبعث ازنیّات صادقۀ حسنۀ افراد خیرخواه بشر باشد با تعالیم جامع الاطراف سرمدی الآثار امربهائی كه مستعد ازفیض مدرار ملكوت الهی است قابل قیاس نبوده ونیست، چه كه اساس امرالله الهی است وعمومی و دیگرامور بشری وخصوصی. بحراعظم را به آبی باریك چه مناسبت وشمس حقیقت رابه فتیله ای تاریك چه مشابهت. چون كه صدآمد، نودهم پیش ماست.
· البته احبّاء با وفا قدر این منقبت كبری یعنی معرفت جمال اقدس ابهی را بخوبی می دانند وجمیع اعمال ورفتار انفرادی واجتماعی ومدنی وروحانی خودرا برمحك تعالیم مباركه اش زده، آنچه را خیرامرالله دانند مجری دارند و درنهایت فطانت و ذكاوت كه شأن مؤمنان است مواظبت خواهند فرمود كه مبادا متدرجاً نادانسته از منهج قویم منحرف شده ومنحصراً طرقی پیش گیرند كه اصولاً ساختۀ دست بشری و فطرتاً متضمّن نقائص ونواقصی كلّی واحیاناً دستخوش ارباب كید وریا ازسیاسی و غیرسیاسی باشد.
· با ذكراین مقدّمات پیوستن به مجامع سائره موكول است به وجدان افراد احبّاء كه پس از مشورت با آن محفل مقدّس تشخیص دهند كه ارتباط وعضویّت درانجمن های غیربهائی به نحوی ازانحاء مفید به مصالح امرالله وسبب تسهیل انتشار تعالیم الهی وتزیید حرمت وعزّت وشهرت آیین نازنین بهائی وسیله ای جهت خدمت به عالم انسانی است، آن هم به نحوی كه اصالت امرالله محفوظ ماند ویاران درهمه حال به نام مبارك بهائی معروف ومتباهی باشند وازحدود معیّنه ای كه محفل مقدّس بعد از سنجیدن اوضاع واحوال درهرمورد مقرّر فرمایند تجاوزننمایند.[i]
دارالانشاء بیت العدل اعظم دررقیمۀ مورخ 7جولای 1976درپاسخ به چندسؤال ازجمله می فرمایند:
· سؤال دیگر آن است كه آیا اخلاقاً صحیح است كه در برابر سوء استفاده از تساوی حقوق ساكت بمانیم؟ حضرت ولیّ امرالله درمكاتباتی كه ازجانب ایشان مرقوم شده است چنین راهنمائی فرموده اند: «به همان شدّت كه احبّاء باید خود و امرالهی را ازهمبستگی با هرنوع حزب سیاسی محافظه نمایند باید ازجهتی دیگر نیز از افراط دراین امریعنی خودداری ازمشاركت درگروه ها یا كنفرانس ها یا كمیته های مترقّی دیگر كه هدف آن پیشبرد فعّالیّت های موافق با تعالیم الهی نظیر بهبود مناسبات نژادی است اجتناب نمایند.»[ii]
حضرت ولیّ امرالله می فرمایند:
· درخصوص وابستگی بهائیان به كلیسا ها وكنیسه ها وفراماسونری وغیره، احبّاء باید این مسأله را درك كنند كه با گذشت صدسال ازظهورامر بهائی می توان گفت مؤسّسات آن به سرعت درعرصۀ زمین درحال گسترش است، و وجوه تمایز آن روزبه روز آشكارترمی گردد. لهذا ضرورت حمایت صمیمانه ازمؤسّسات امری وقطع ارتباط كامل با مؤسّسات (غیربهائی) بوضوح احساس می شود. چشمان مردم دنیا به ما دوخته شده و از آنجائی كه وضعیّت بشر روزبه روز بدتر می شود، مردم اهل بهاء را بیش ازپیش با توجّه و دقّت زیرنظر می گیرند تا متوجّه شوند كه آیا ازدل وجان مؤسّسات خودرا حمایت می كنیم؟ آیا ما خلق جدیدی هستیم؟ آیا عملاً ونه فقط قولاً برطبق عقاید واصول وقوانین مان زندگی می كنیم؟ واین درحالی است كه ما نمی توانیم خیلی دقیق باشیم و قادر نیستیم الگو و نمونه گردیم. این مسأله جنبۀ دیگری نیز دارد كه احبّاء باید به طورجدی درآن تفكّر كنند وآن این است كه سازمان هائی از قبیل فراماسونری كه احتمالاً درگذشته از آلودگی سیاسی بركناربوده اند درجهان بی ثبات كنونی وطرق فوق العاده ای كه درآن همه چیز ازطریق افكار ونفوذ سیاسی آلوده وفاسد می شود، هیچ تضمینی جهت حفظ چنین جامعه ای وجود ندارد. یعنی نمی توان مطمئن بود كه بطورتدریجی یا ناگهانی آلت دست سیاسی نشود. لذا بهائیان هرچه كمتر با چنین مجامعی مرتبط باشند بهتراست.[iii]
و نیز می فرمایند:
· درمورد سؤال شما دربارۀ فراماسونری، حضرت ولیّ امرالله عمیقاً احساس می كنند درحال حاضر بهائیان باید بیاموزند كه درسطح بین المللی ونه فقط منطقه ای تفكّر نمایند. گرچه هر فرد بهائی ادراك می كند كه او نه تنها عضو یك خانوادۀ روحانی بزرگ است بلكه یكی ازاعضای نظم بدیع جهانی حضرت بهاءالله می باشد ولی غالباً این نگرش را تا نتیجۀ منطقی آن پیگیری نمی كنند وآن نتیجه این است كه اگر بهائیان جهان هریك به گروه(یا حزب)متفاوتی از جوامع یا مؤسّسات مذهبی یا احزاب سیاسی وابسته باشند وحدت جامعه نابود خواهد شد زیرا بدیهی است كه آلودۀ اصول وخط مشی هائی می شوند كه از بعضی جهات با تعالیم ما مغایرت دارد واكثراً برعلیه حزب دیگری در گوشۀ دیگر دنیا ویا برعلیه نژاد یا مذهب دیگرمی باشد، بنابراین به همۀ بهائیان عالَم توصیه شده است كه وابستگی های قدیم رارها كرده وازعضویّت درفراماسونری وسایر جوامع مخفی كناره گیری كنند تا اینكه كاملاً آزاد بوده وبه امرحضرت بهاءالله به عنوان هیكلی واحد خدمت كنند. گروه هائی ازقبیل فراماسونری، هر اندازه از اعتبار محلّی والائی برخوردار باشند، درسایركشورها بتدریج تحت تأثیر مسائلی قرارمی گیرند كه ملّت ها را متلاشی می سازد.[iv]
و نیز:
· نكته این نیست كه ذاتاً ایرادی درفراماسونری وجود دارد بلكه بدون شكّ دارای اصول وعقاید متعالی بوده و درگذشته ازنفوذ وتأثیر خوبی برخورداربوده است، علّت این كه چرا حضرت ولیّ امرالله برای بهائیان واجب می دانند كه از فراماسونری، و باید اضافه كنم، سایراحزاب سرّی دوری جویند این است كه ما به منزلۀ سنگ زیربنای ساختمان نظم بدیع جهانی حضرت بهاءالله هستیم...بهائیان مطلقاً باید مستقل باشند وصرفاً تعالیم خودشان را به منصۀ ظهوربرسانند. بدین سبب است كه ازآنها خواسته شده ازعضویّت دركلیسا، كنیسه یا هرسازمان مذهبی كه درگذشته به آن متعلّق بوده اند دوری جویند وهیچ نوع ارتباطی با هیچ یك ازاحزاب سرّی یا بانهضت های سیاسی وغیره نداشته باشند. این امر سبب حفظ وصیانت امرالهی می شود، موجب استحكام آن می گردد و درنزد جهانیان استقلالش را تأمین می كند.
· دلیل دیگر این است كه متأسّفانه در دنیای امروز نفوذ شدید سیاسی دراذهان بشری یوماً فیوماً درتزاید است وجنبش هایی كه درگذشته مطلقاً تحت تأثیرهیچ صبغۀ سیاسی نبوده اند، اكنون دربسیاری ازمناطق درگیر درجهت گیری ها و غرض ورزی های سیاسی هستند و برای بهائیان بسیار اهمیّت دارد كه به منظور حفظ وحمایت دیانت خودازهمۀ آنها كناره گیری كنند.
· حضرت ولیّ امرالله معتقدند كه شما به عنوان یك فرد هوشیار و زیرك ونیز به عنوان یك فرد بهائی متوجّه این نیاز خواهیدشد. تنها ازطریق حیاتی بر اساس اصول كلّی وعمومی امرالهی است كه می توانیم كالبد امربهائی را درسراسركرۀ ارض به وحدتی صمیمانه ترممزوج سازیم.
· ایشان كاملاً واقفند كه افراد معیّنی بیش ازسایرین نسبت به چنین ارتباطی اصرار می ورزند. این مشكل بعضی ازبهائیان قدیمی درانگلستان بوده است كه ازدورۀ كودكی فراماسونر بوده اند، امّا ازآنجائی كه وظیفۀ هیكل مبارك حمایت از دیانت بهائی است صرفاً می توانند ازبهائیان خواستار گردند كه اورا درانجام این كار یاری دهند وخیر وصلاح عموم را براحساسات شخصی خودشان هرچقدر هم شدید باشد، ترجیح دهند.[v]
و نیز:
· درمورد سؤال شما دربارۀ نظام فراماسونری، ایشان تصوّرمی كنند كه روش صادقانه ومتهوّرانه این است كه به اعضاء یا محل جلسۀ فراماسونری های خودتان اطّلاع دهید به دلایل كاملاً شخصی دیگر خود را یك فراماسونر نمی دانید ومایلید نامتان ازلیست آنها حذف شود، اگربرای توضیح اصرار ورزند كه ایشان آن رابعید می دانند، ازآنجائی كه هركسی آزاد است همان طور كه دوست داردحیات خویش راسپری نماید می توانید این چنین توضیح دهید كه، دراین دورۀ پر هرج ومرج كنونی دنیا كه درآن جریانات موافق ومخالف افكارسیاسی درگذر است وتعصبّات از هرنوع، نژادی، مذهبی وغیره افكار بشررامتلاطم كرده است، شما مایلید رشتۀ ارتباط خود را با احزاب گذشته گسسته و درافكار خودتان تنها وآزاد باشید. ایشان تصوّر نمی كنند چنین توضیحاتی سبب برانگیختن تعصّب درفراماسونرها و یا دوستانشان شود، ویا خشم آنها را بر علیه امربهائی برانگیزد ویا اصولاً مستلزم طرح مسألۀ دین باشد.[vi]
و نیز:
· ... بطوركلی احبّاء نباید وارد مجامع سرّی شوند. شایسته تر است مؤمنین خودشان را ازچنین سازمان هائی دورسازند...[vii]
و نیز:
· فرد بهائی نمی تواند تئوسوفیست هم باشد، عدۀ زیادی ازتئوسوفیست ها بخصوص نفوس روشنفكر درمیان آنها بهائی شده اند، امّا ازآنجائی كه ما معتقد به تناسخ نیستیم نمی توانیم صریحاً هم به عنوان یك فرد بهائی وهم به عنوان یك تئوسوفی فعّال باشیم.[viii]
و نیز:
· با توجه به تئوسوفی ها وفعّالیّتشان، اگرچه بوضوح بعضی ازاصول امربهائی را اقتباس می نمایند ومدّعی می باشند كه متعلّق به خودشان می باشد، معهذا حضرت ولیّ امرالله احساس می كنند مقابله ومخالفت باآنها واثبات خطای آنها مثمر ثمر نخواهد بود. درحال حاضر بی توجّهی وحتّی اغماض نسبت به مخالفان بهترین روش برای احبّاء درچنین موارد می باشد. همواره به احبّای شرق وغرب این چنین توصیه شده است.[ix]
و نیز:
· ایرادی متوجّه احبّاء نیست كه با سازمان هایی مثل سازمان حكومت جهانی، مراوده داشته باشند، اگرچه بایدتوجّه دقیق مبذول داشت تا یقین حاصل گردد این تشكیلات مطلقاً درعقایدسیاسی خود بی طرف بوده وبه شرق یا غرب وابسته نیست.
و نیز:
· البته بهائیان نباید به كلوپ(باشگاه) یا جامعه ای كه فعّالیّتشان برمبنای تبعیض استواراست وابسته گردند.[x]
و نیز:
· درارتباط با عضویّت احبّاء درجوامع مذهبی غیربهائی، حضرت ولیّ امرالله مایلند اصول عمومی را كه اخیراً دراین موردتصویب شده به محفل شما و نیز افراد احبّاء تأكید نمایند. فردی كه می خواهد ازروی خلوص وبا جان ودل حامی و ظهیر اصول ومبانی ممتازۀ امربهائی باشد نمی تواند عضویّت كامل درسازمان های مذهبی غیربهائی را بپذیرد. چنین عملی الزاماً بر پذیرش قسمتی ازتعالیم و نیز شناخت ناقص موقعیّت مستقل دیانت دلالت می كند و این درحكم بی وفائی نسبت به اصول وحقایق سامیّۀ آن است. زیرا كاملاً واضح است كه بسیاری از تعالیم و احكام اساسی امر حضرت بهاء الله با عقاید وآداب و رسوم ومؤسّسات كهنه ومنسوخ كاملاً مغایرت دارد. بهائی بودن و درآن واحد عضویّت هیأت مذهبی دیگری را پذیرفتن نوعی دوگانگی وتباین محسوب می گردد، كه هیچ فردمخلص ومنطقی آن را قبول نمی كند. پیروی واتّباع ازحضرت بهاء الله به معنای قبول بعضی ازاحكام وردّ سایرتعالیم نمی باشد. وفاداری به امر آن حضرت باید ازصمیم قلب و از روی اتقان صورت گیرد.[xi]
و نیز:
· ایشان تصوّر نمی فرمایند تدریس شما درمدرسۀ مذهبی (Mission School) هیچ نوع ایرادی داشته باشد، البته درصورتی كه كاملاً آشكارباشد كه شما شخصاً یك فرد بهائی بوده ومجبور نباشید اصول خاص مذهب آنها را به شاگردان تعلیم دهید. امروزه در قسمت های مختلف دنیا عدۀ زیادی درمدارس مذهبی استخدام می شوند كه ارتباطی با كلیسا ندارند. هرجائی كه چنین مناسبات قابل قبول را دارا باشد ازجانب ما بلامّانع است. طبیعتاً اگر بتوانید شغل دیگری بیابید كه ازچنین ارتباطی آزاد باشید البته بهتراست.[xii]
و نیز:
· ...حضرت ولیّ امرالله احساس می كنند برایشان فرض و واجب است كه این مسأله را كاملاً روشن نمایند كه عضویّت درهرسازمان بهائی، وابستگی به گروه های سیاسی یا مذهبی دیگر را مانع می شود، حتّی اگرچنین ارتباطی سبب تكذیب یا ردّ اصول وعقاید دیانت بهائی نشود. تلفیق تعالیم دیانت بهائی با عقاید ونظریات گروه های موجود مذهبی و سیاسی كه ممكن است مورد توجّه فرد بهائی باشد، كاملاً غیرممكن ومحال می باشد. با توجّه به این مسأله فردبهائی نمی تواند همزمان عضو مكتب اسپیریتیزم(روح پرستی، Spiritism) هم باشد، نه اینكه عقایدی كه اسپیریتیست ها ادعا می كنند درتضادّ مستقیم با تعالیم دیانت بهائی می باشد، درحقیقت عقاید جالبی نیز درسازمان اسپیریتیزم وجود دارد امّا این دلیل موجّهی برای یك فرد بهائی جهت عضویّت درسازمان اسپیریتیزم نیست...[xiii]
و نیز:
· درعصرحاضر نهضت های بیشماری درعالم وجود دارند كه مشابه اصول مختلفۀ امر بهائی می باشند. فی الحقیقه می توان گفت روشنفكران سراسركرۀ زمین تعالیم حضرت بهاءالله را بموقع اجراء می گذارند. ولی آنچه را آنها ادراك نكرده اند وبنابراین وظیفۀ بهائیان است كه به آنها بیاموزند، این است كه این تعالیم هراندازه كامل باشد قادر نخواهد بود جامعۀ جدیدی بوجود بیاورد، مگراین كه مُلهَم به روحی گردند كه به تنهائی قلوب وخصوصیّات بشررا دگرگون نماید وآن شناسائی اصل ومبداء الهی درقالب «مربّی الهی» یعنی حضرت بهاءالله است. وقتی آن مبداء را شناختند قلوبشان منقلب خواهدشد وآنچه بشر بدان نیازمند است تقلیب قلوب است نه این كه صرفاً دید روشنفكرانۀ آنها متحوّل گردد.[xiv]
و نیز می فرمایند:
· عقیدۀ ما این است كه روح امرالهی متدرّجاً به هدایت ملل واقوام مؤیَّد خواهدشد. جمیع بهائیان مأمور احیای عالم وجودند وباید با كمال استقامت تعالیم سامیّۀ حضرت بهاءالله رابه سمع جهانیان برسانند. هرگز خود را دور از اهداف عالیّۀ نهضت های مترقّیّه وافكارسیاسیّۀ انسانی نگیرند و دائماً مترصّدند كه فرصتی بیابند تا ندای الهی رابه سمع عموم برسانند وبا نهضت های دیگر صلح طلبی واشاعۀ حقایق واستقرارعدالت همكاری نمایند.[xv]
و بیت العدل اعظم دربیانیّۀ وعدۀ صلح جهانی می فرمایند:
· ما دراین رساله تمنّای همكیشان خود را درسراسر دنیا برای حصول صلح و وحدت به گوش عالمیان می رسانیم وبه همۀ مظلومانی كه قربانی تعدّی وتجاوزند به همۀ آنانكه درآرزوی خاتمۀ دشمنی ونزاع اند، به نفوسی كه تعلّقاتشان به اصول صلح و نظم جهانی سبب ترویج مقاصد جلیلی است كه خداوند مهربان ما را برای آن خلق فرموده، می پیوندیم و با همۀ آنان همگام و همعنانیم وبرای آنكه شدّت شوق و امید وغایت اطمینان خود را از اعماق دل و جان به گوش جهانیان برسانیم این وعدۀ مبارك حضرت بهاء الله رانقل می كنیم كه می فرماید: «این نزاع های بیهوده وجنگ های مهلك ازمیان برخیزد وصلح اكبر تحقّق یابد.»
با ملاحظه و دقّت درنصوص فوق روشن می گردد كه آنچه جام جم در ایّام نوشته اكاذیب وتهمت هائی بیش نیست كه باحقیقت 180 درجه اختلاف دارد. دربارۀ افرادی نیزكه به عنوان فرامّاسون وغیره نام برده درمقاله ای جداگانه درهمین مجموعه، باعنوان «گنه كرد دربلخ آهنگری...» مطالب لازمه مذكورگردید و نیاز به تكرار ندارد. امّا نكتۀ جالب دراین موردآن كه مداركی از منابع غیر بهائی نیز و جود دارد كه مؤیَّد نصوص مباركۀ فوق از آثار بهائی می باشد و واضح می سازد كه جامعۀ بهائی از فراماسونری جدا بوده و هست و اساساً در ایران بهائیان را به عضویّت فراماسونری نمی پذیرفته اند، و اگرمواردی یافت شده فرد مزبور یا بهائی نبوده یا از امربهائی جدا شده و یا عضویّتش در فراماسونری مربوط به قبل از قبول آیین بهائی بوده است. اگر قرار بود آنچه بهائی ستیزان به هم می بافند درست باشد، حداقل باید از جمعیّت بیش از 300000 نفر بهائیان ایران، نصف بیشترشان عضویّت در فراماسونری داشته باشند، حال آنكه جام جمیان جز معدودی انگشت شمار را در ایّام معرفی نكرده اند كه بهائی بودن آنها هم چنانكه گفته شد زیرسؤال است.
ازجمله مدارك غیر بهائی مزبور آن كه دركتاب ظهور وسقوط سلطنت پهلوی كه محصول محقّقین رسمی جمهوری اسلامی نیزهست، آقای تیمسارسپهبد حسین فردوست یار40 سالۀ مسلمان محمّدرضا شاه كه ازجمله 12سال نیز مسئول ساواك و نیز فراماسون بوده، چنین گفته: «یكی از فرقه هایی كه توسّط ادارۀ كل سوّم ساواك به دقّت دنبال می شد، بهائیّت بود. شعبۀ مربوطه بولتن های نوبه ای (سه ماهه) تنظیم می كرد كه یك نسخه از آن از طریق من (دفتر ویژه اطّلاعات) به اطّلاع محمّد رضا (پهلوی) می رسید. این بولتن مفصل تر از بولتن فراماسونری بود... باید اضافه كنم كه در ساواك فردی كه مسئول بهائی گری بود در تمام 12 سالی كه من در ساواك بودم همین سمت را داشت و بعدها هم در همین سوژه كار می كرد و لذا در كار خود متخصّص درجه اوّل شده بود. او روحیۀ ضد بهائی شدید داشت.»[xvi]
مدرك دیگر از كتاب اسناد فراماسونری در ایران است كه توسط مؤسّسۀ مطالعات وپژوهش های سیاسی جمهوری اسلامی منتشرشده است. این مؤسّسه همان مؤسّسه ای است كه امثال كتاب ظهور وسقوط سلطنت پهلوی را نیز توسّط مورّخین ومحقّقین رسمی جمهوری اسلامی تهیّه نموده و می نماید كه درآنها ازجمله راجع به جامعۀ بهائی نیزمطالبی وجود دارد كه بلا استثناء طوری مطرح شده است كه بهائیان را استعماری و جاسوس و عوامل پهلوی و فراماسون و فاسد و وطن فروش و ضداسلام معرّفی كند. از عجایب این كتب آن كه حتّی اگرسندی را در بارۀ بهائیان ارائه می كند كه با فرضیّات وهم آلود و دروغ بهائی ستیزانه شان همخوانی ندارد، دست به توجیه زده آن را ظاهری و پوششی برای پنهان كاری می دانند. سبحان الله! معلوم نیست كه بعدها وقتی ملّت عزیز ایران و جهانیان این كتب به اصطلاح تحقیقی وتاریخی مورّخین رسمی را به محك می زنند، چه جوابی برای اكاذیب و تحریفات خیانت آمیزی كه كرده اند خواهند داشت. یكی از موارد آن مدرك زیر وتوجیه مورّخین رسمی مزبوراست؛ بخوانید و قضاوت فرمائید تا متوجّه شوید مورّخین رسمی نوپای مزبورچگونه به جای نوشتن آنچه درگذشته رخ داده، تاریخ را آن گونه كه مطابق امیالشان است با تغییر وتحریف وتوجیه می نویسند.[xvii]
· در جلد اوّل اسناد فراماسونری درایران، نشر زمستان 1380،صص 217-216،چنین می نویسد: «درسند ذیل (ازساواك)، كه گزارش گفتگوهای درگرفته میان تنی چند ازاعضای لژهای ماسونی است، ادّعای عدم امكان ورود بهائی ها به تشكیلات فراماسونری مطرح شده است. ادّعائی كه البته با واقعیّت دسته بندی های فراماسونری در ایران نمی توانست سازگارباشد، زیرا بهائیان چه در دورۀ تشكیل لژ بیداری وچه در دورۀ متأخّر درفراماسونری عضویّت داشته اند. در دورۀ متأخّر فراماسونری، دكتر ذبیح قربان معروف ترین چهرۀ بهائی بود.»[xviii]
· سند شمارۀ 27/417017، موضوع: بهائی درفراماسونری: درجلسۀ افطاری كه با حضور دكتر احمد علی آبادی بزرگ دبیر لژبزرگ- سیّدضیاء شفائی ازاستادان ماسونی، هادی ادیبی، محمّدتقی فكری، حسین مصطفوی ودكترسیمجور در محل انجمن رازی شركت داشتند دكتر احمدعلی آبادی گفت آن وقت كه من استاندار بودم ولیان شاگرد من بود اوضاع عوض شده كلیّۀ امورزفرم و شكل دیگر به خود گرفته است. دكترسیمجورگفت مثل همین طریقت ماسونی كه افراد ناباب به آن راه پیدا كرده اند درحالی كه درگذشته این طورنبود دكترعلی آبادی گفت من سعی می كنم تا آنجا كه ممكن است این تشكیلات سالم بماند وافراد ناسالم و بی دین به طریقت ماسونی راه پیدا نكنند مخصوصاً بهائی كه اصلاً نه مذهب دارد ونه وطن وخوشحالم كه تا به حال نگذاشته ام یك نفربهائی به طریقت راه یابد و اگر هم گاهی یكی دونفرآدم ناجور وارد شده اند حتماً من درایران نبودم ویا مریض بودم ولی خوشبختانه هنوز یك نفربهائی را راه نداده ام. علی اصغر سلسبیلی نیزگفت با تحقیقات كامل كه موقع معرّفی وتقاضای عضویّت افراد می شود امكان ورود بهائی به این تشكیلات وجود ندارد وتا حال هم یك نفربهائی در تشكیلات ماسونی نداریم. دكترهوشنگ ظلّی نیز اظهار نظركرد كه بهائی مطلقاً به فراماسونی راه ندارد و نمی تواندراه پیدا كند چون بنیاد مذهبی واعتقادی ندارد وبه وطن نیز معتقد نمی باشد.
· نظریّۀ شنبه: درمدت زمانی كه با تشكیلات ماسونی آشنائی دارد هنوز یك نفر بهائی عضو تشكیلات ماسونی مشاهده ننموده است.
· نظریّۀچهارشنبه: ماسونی ها هنگام ورود به تشكیلات ماسونی حتماً باید به كتاب آسمانی سوگند بخورند چون بهائی ها فاقد كتاب هستند بعیداست كه به فراماسونی پذیرفته شوند. انجمن.
· (هامش:) ازطبقه بندی سرّی خارج است. سامعی.2/8/52.
ملاحظه می فرمائید! راستی اگرمورّخین رسمی 30 سال اخیراسناد ساواك راتوجیه معكوس می كنند ومحتویاتش را ادّعاهای غلط می انگارند، پس چرا ازآن به عنوان مدرك و شاهد علیه جامعۀ بهائی و دیگران استفاده می كنند؟ اینان رشتۀ تاریخ را دركدام دانشگاه وبا چه متدولوژی خوانده اند كه برعكس مورّخین حقیقی می نویسند؟ دیگر از ایشان نمی پرسیم كه فراماسون بودن خیلی ازمسلمانان مذكور در اسناد مزبوررا كه ازجمله به قرآن مجید قسم خورده اند وجلسۀ ماسونی وافطاریشان یكیست به چه تعبیرمی كنند؟
لاله ساغرگیر ونرگس مست وبرمن نام فسق/ داوری دارم خدارا من كه را داور كنم. جالب آن كه برای توجیه نظرات پوچ خود، تنها نمونه ای كه ذكر می كنند ـــ آن هم با یاد آوری استاد شهبازی كه ان شاءالله روزی «تك نگاری» ایشان نیز مشابه تك نگاری های جلد دوم كتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی در اختیار ملّت عزیز ایران قرارخواهد گرفت ـــ دكتر ذبیح قربان است كه درمقالۀ «گنه كرد دربلخ آهنگری...» درهمین مجموعه ذكرشدكه بهائی بوده ولی بعدها ازپیمان شكنان و دشمنان امر بهائی گردید ولذا طبق سند فوق توانست وارد طریقۀ ماسونی شود وچون دیگر بهائی نبود لابد غصّۀ نداشتن كتاب مذهبی برای سوگند خوردن حین عضویّت را نیز نداشت.
همچنین باید اشاره كردكه ایّام ازجمله درمقالات خودبه نقل ناقص وتحریف شده از دو نشریۀ بهائی آهنگ بدیع و اخبارامری نوشته است كه بهائیان با كلوپ های روتاری ولاینز بعضی كشورها مرتبط بوده اند.امّا با حیله های خاص خود دربارۀ ارتباط مزبور توضیح ناقص می دهد ومثلاً در اكثرموارد نمی گوید كه بهائیان جذب آنها نمی شدند بلكه برای ابلاغ ظهورجدید و دادن كتب بهائی به اعضای آن به آن كلوپ ها می رفتند. ازجمله یكی ازشگردهای جام جم دراین مورد این است كه مثلاً درصفحۀ30 ایّام فقط اشاره می كند: «روحیّه ماكسول(بیوۀشوقی افندی سومین رهبربهائیان) درسفربرزیل ازسوی جمعیت های وابسته به فراماسونری لاینز، روتاری وتسلیح اخلاقی مورد استقبال واقع شد وبا اعضای روتاری و لاینز ملاقات نمود.» حال آنكه اصل خبراین است كه: «200 نفراز ایادی امرالله روحیّه خانم درپرت الگره برزیل استقبال كردند.شامل: نمایندگان رسمی شهرداری، نمایندگان كنسولگری ها، اعضای سازمان های مختلف ازجمله دو نفر از اعضای آكادمی ادبی، اعضای كلوب لاینز و كلوب روتاری و صلیب سرخ برزیل نیز حضور داشتند، دختران پیش آهنگ و خبرنگاران جراید و عكاسان و فیلمبرداران تلویزیون درفرودگاه بودند. مصاحبۀ مطبوعاتی كردند وبه مخبرین جزوۀ بهائی دادند.» جام جم ناقص وگزینشی می نویسد تا معلوم نشود كه این قبیل اقدامات جنبۀ سیاسی نداشته و درجهت تبلیغ امربهائی ازجمله به افراد و گروه هائی است كه به امورخیریّه اشتغال دارند.[xix]
با آنچه گفته شد، وبا توجّه به اینكه افراد یادشده در ایّام ازجمله هویدا وقربان وروحانی وتسلیمی درص30،بهائی نبوده اند كل فرضیّۀ جام جمیان پوچ می شود. چون مبنای این نوشته بیشتر برتوضیحات اثباتی است ونه نقضی، ازمقابله به مثل با جام جم می گذریم وشخصیّت های مورد علاقۀ جام جم راكه فراماسون بوده اند به رخش نمی كشیم كه مثل موارد دیگرمجبوربه یك بام و دو هوا كردن خدابه همه خشیّت الله وانصاف دهد. آمین یا ربّ العالمین نشود. خوشبختانه آقای اسماعیل رآئین، همكار ساواك، كه مورد علاقۀ جام جم است واسم ردّیّه اش علیه دیانت مقدّس بهائی درفهرست صفحۀ 47 ایّام می درخشد، چنین نموده است وبا این كارش كلّی بحث بین علماء ومحقّقین مسلمان به راه انداخته است ولذا نیازی نیست كه اهل بهاء وارداین مقوله شوند. ان شاءالله جام جمیان نفرمایندكه آقای رآءین دربارۀ نبیل الدوله و ذبیح حق داشته است ولی دربارۀ فلان وبهمان شخصیّت مورد قبول جام جمیان اشتباه كرده است.
نظر خود را بنویسید