حضرت بهاءالله، بنیانگذارآیین بهائی،می فرمایند: «به علماء از قول بهاء بگو ما به زعم شما مقصریم، از نقطه اولی (حضرت باب) روُحُ ما سِواهُ فِداه چه تقصیری ظاهر كه هدفِ رِصاصش (گلوله سربی) نمودید. نقطه اولی مقصر، از خاتم النّبیین روح العالمین له الفداء چه تقصیری باهر كه بر قتلش مجلس شوری ترتیب دادید. خاتَمُ النّبیین مقصّر، از حضرت مسیح چه تقصیر و افتراء هویدا كه صلیبش زدید. حضرت مسیح به زَعمِ باطل شما كاذب، از حضرت كلیم چه كذبی و افترایی آشكار كه بر كذبش گواهی دادید. حضرت كلیم به زعم باطل شما كاذب و مقصّر، از حضرت خلیل چه تقصیری هویدا كه در آتشش انداختید. اگر بگویید ما آن نفوس نیستیم، می گوییم اقوال شما همان اقوال و افعال شما همان افعال.»[i]
چنانكه ازاین بیان عمیق ومهم پیداست، همان طور كه حقیقت مربیان آسمانی و اساس و منشأ ادیان الهی یكی است، وهمان طوركه مشخّصات مؤ منین درهمۀ ادیان آسمانی شبیه به هم می باشد، به همان ترتیب، مخالفین انبیاء، كه ازجمله بعضی علمای غیر متقّی رانیز شامل می شوند، ازنظرصفاتشان، مشابه یكدیگرند. این بیان درحقیقت، توضیح مسأ لۀ رجعت انبیاء و مؤمنین ومخالفین ادیان آسمانی در ادوار قبل نیز هست. اما روح این بیان ناظر به حقیقتی است كه در طول تاریخ به هنگام ظهور ادیان آسمانی واقع شده، وآن این است كه متأسفانه باید اعتراف كرد اكثرنفوس هنگام ظهور مربیان الهی با آنها مخالفت نموده ومی نمایند. شاید تفكّر درعلل این مخالفت ها، ما را به فهم بیشتر اهمیّت ولزوم ادیان آسمانی كمك كند وموجب توجّه به حقیقت ادیان شود وبشریّت را به سوی وحدت واتّحاد سوق دهد. ان شاءالله!
یكی ازدوستان ازروی اخلاص، شعری سروده است كه به آنچه درفوق آمد، مرتبط است:
روسیاهیم همه نزد تو ای خالق جان
پرگناهیم همه پیش توای جان جهان
از همان روزكه كردی همه را زنده ازعشق
به رَهِ راست نرفتیم به هردور و زمان
هررسولی كه به فضلت بفرستادی تو
ما شكستیم ازاو دست و دهان و دندان
چون به نزد من وما پند همی كرد آغاز
همه گفتیم كه او هست پی ِ نام ونشان
گاه بهتان زده، گفتیم كه كافر با شد
گاه گفتیم كه دارد به دلش مكر نهان
این چنین فضل تو را با همه اوهام و ظنون
سد بكردیم و برفتیم پیِ شهرت ونان
عجب اینست كه با این همه اوهام وهوی
مدعی گشته كه هستیم همه با ایمان
دسته ای را ز سر ِ جهل وتعصّب گوییم
كه شما كافر و ماییم همه با ایقان
اسفا غفلت ما و اسفا غفلت ما
رحمتی كن كه تو هستی رحیم و رحمن
بدراین پردۀ اوهام وهوی و غفلت
بنما چهرۀ زیبای حقیقت، یزدان!
گر كنی فضل، همه كوه شویم و دریا
گرچه هستیم كنون قطره و كاه ِ بی جان
تو كریمی و توانایی و صاحب نعمت
چشم ما هست پی ِ لطفِ عیان ِ تو دوان
نظر خود را بنویسید