ای موطن محبوب من ای كشورایران
ای كعبۀ مقصودمن ای مهد دلیران
هم منشاء علم وادب وفضل وكمالی
هم مركزشعر و هنر و حكمت و عرفان
ای مكتب فردوسی وسعدی كه به هرقرن
صدها ز تو برخاست اساتید سخندان
مفتوح شد از انوری ات باب فصاحت
منسوخ شد از بوعلی ات حكمت یونان
در طبلۀ عطّار تو اسرار الهی
درمخزن اسرار تو گنجینۀ رحمان
عشّاق تو درمیكدۀ حافظ وخیّام
از ساغر عشقت همه سرمست وغزلخوان
تو گلشن رازستی وچون شیخ شبستر
دمساز به رازت شده بس مرغ خوش الحان
ازپنجۀ نقّاش هنرمند تونقش است
آثــــار هنـــــــر بر در و دیوار صفاهان
فرش تو اگر زینت عرش است،عجب نیست
از منزلت قالی و قالیچۀ كرمان
حجّاری ومعماری استخر ومداین
صاحب هنران را كند انگشت به دندان
كاین كاخ زداراست بدین پایه مجللّ
وآن قصر ز كسری به فلک برشده ایوان
آوازۀ حسنت بود آن گونه جهانگیر
كاندر ره اوصاف تو عقلم شده حیران
هرچند نه تنها كنم ازحبّ وطن فخر
بل فخـــــــر بود دوستــی عالم امكان
ما اهل زمینیم وزمین هم وطن ماست
ابناء وطن نیست بجز تودۀ انسان
هرچند كه عشق همه عالم به سرماست
زیـــــــــرا همه عالم بود از ایزد منّان
لیكن به تو ای كشور ایران بودم چشم
تا خاک تورا كحل بصر سازم ودرمان
تو موطن محبوبی وقلبم به تو مشتاق
تو كعبۀ مقصودی وجانم به تو قربان
از ساحل رود ارس ومنزل سَلمی
بوسم به ادب خاک تو تا ساحل عمان
ای مشرق امید همه مردم گیتی
كز پرتو خورشید تو روشن شده كیهان
ویران شدی ازظلم ولی ازتو عیان گشت
آن گنج عدالت كه نهان بود به ویران
حق ساخت تو را ایمن ازاهریمن وآری
آواره شود اهــــــــرمـن ازدرگه یزدان
هم بارگه عشقی وهم مقتل عشّاق
جانهاست به خاك تو نثار ره جانان
هرقطر ازاقطار تو صد جنّت موعود
هرقطعه ز گلزارتوصد روضۀ رضوان
تابیده ازآفاق تو بس مهرسعادت
جوشیده به ظلمات تو بس چشمۀ حیوان
بسیار عظیمی و درانظار اعاظم
خاكت سرِ مجد وعظمت سوده به كیوان
در عرش ملک گوش فرا داده به سویت
تا كی شنود صوت رجالت ز خراسان
مرغ دل من می پرد ازشوق ز تبریز
گاهی سوی شیراز و زمانی سوی طهران
روحانی اگر جان به رهت داد عجب نیست
ای جان جهان داده جهانی به رهت جان
نظر خود را بنویسید