×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
ولوله در شهر ۱ولوله در شهر ۲ولوله در شهر ۳طلوع عشق
نگاشته هادیدگاه هانکته ها
آثار بنیانگذاران دیانت بهائیپیام های بیت العدل اعظمگزارش ها و بیانیه هاآثار نویسندگان بهائی

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twitter
×
ولوله در شهر - شمارۀ اولولوله در شهر - شمارۀ دومولوله در شهر - شمارۀ سومطلوع عشق
سایت "بهائیان ایران" سایت رسمی جامعۀ بهائی ایرانگلچین پیام های بیت العدل اعظمسرویس خبری جامعۀ بهائیعالم بهائی: جامعۀ جهانی بهائیزندگی حضرت بهاءاللهکتابخانۀ بهائیعهد و میثاقآئین بهائیدنیای بهائینقطه نظرنگاهکسروی و کتاب «بهائی گری»پروژه های بهائیسایت جامعۀ جهانی بهائیسایت ضیافت نوزده روزهتلویزیون نوینرادیو پیام دوستسایت تعلیم و تربیتسایت ازدواج بهائی
سندی برای ایران عزیز
1387/10/10

ولوله در شهر ۱


پیام بیت العدل اعظم الهی خطاب به بهائیان ایران، 26 نوامبر 2003
یاران و یاوران حضرت رحمن در كشور مقدّس ایران ملاحظه فرمایند:
ای دوستان محبوب
بیش از یكصد و بیست و پنج سال پیش حضرت عبدالبهاء رساله ای خطاب به ملّت ایران صادر فرمودند. از آنجا كه جامعۀ جدیدالبنیان بهائی گرفتار تعصّبات بی امان در آن سامان بود صاحب آن كلام آسمانی از ذكر نام مبارك خویش بر آن صحیفه یزدانی امتناع ورزید اما پیام هیكل اطهر كاملاً صریح و روشن بود. حضرتش با مهری بیكران نسبت به وطنی كه از زمان صباوت به علّت تبعید از دیدارش محروم مانده بود با لحنی پرشور از مردم ایران درخواست نمود كه خرّم روزگاران خوش پیشین را بخاطر آرند، زمانی كه «مملكت ایران به منزله قلب عالم» و «مركز علوم و فنون جلیله بود و منبع صنایع و بدایع عظیمه و معدن فضائل و خصائل حمیده انسانیّه» طلعت میثاق ورّاث آن مدنیّت عظیم را دعوت فرمود كه بپاخیزند و سمند همّت در میدان غیرت برانند و استیفای میراث مرغوب كهن نمایند.

در آن رساله گرانبها حضرت عبدالبهاء بابصیرتی كامل مسألۀ تجدّد را كه امروزه نیز مشغلۀ ذهنی مردمان جهان بخصوص ملل مسلمان است مطرح فرمود و مفهوم تجدّد و خصائص این انقلاب فرهنگی از جمله حكومت مردم سالاری، حاكمیّت قانون، تعلیم و تربیت عمومی، رعایت حقوق بشر، پیشرفت اقتصادی، همزیستی و بردباری بین اهلِ ادیان، ترویج علوم وفنون و صنایع مفیده و تأمین رفاه اجتماعی را با دقّت و صراحت تشریح نمود و بعد ازبررسی «امور ظاهرۀ جسمانیّه» و «اسباب تمدنیّه» خاطر نشان ساخت كه منظور مباركش تقلید كوركورانه ازتمدن مغرب زمین نبوده و نیست. بالعكس آن بدر لامع با بیانی قاطع جوامع اروپا را مستغرق در بحر نفس و هوی و گرفتار در دام بینشی ماده گرا خواند و انذار فرمود كه این بینش سرانجامی جز ناكامی و ثمری جز نا فرجامی از پی نداشته و نخواهد داشت:
حال انصاف دهید كه این تمدّن صوری بدون تمدّن حقیقی اخلاقی سبب آسایش و راحت عمومی و وسیله اجتلاب مرضات الهی است و یا خود مخرّب بنیان انسانیّت و مدمّر اركان آسایش و سعادت است؟

 حضرتش به خوانندگان آن رسالۀ مباركه توصیه فرمود كه در بررسی مسألۀ تجدّد ناظر به باطن امور باشند. جوهر كلام مبارك آنكه عامل اصلی پیشرفت تمدّن انسانی در طی قرون و اعصار قوای فعّالۀ مقبلۀ عقل و دانش بوده وهست و عنوان آن صحیفۀ مباركه یعنی رسالۀ مَدنیّه نیز به همین مطلب اشاره دارد. هیكل مبارك چه در ضمن بررسی حوادث و تحوّلات تاریخی و چه در تبیین فقراتی از آیات قرآن مجید مخاطبانش را تشویق فرمود كه در خصوص آن عطیّۀ كبری كه سبب ترقی حقیقی عموم بشر است تأمل نمایند:
به دیدۀ بصیرت ملاحظه نمایید كه این آثار و افكار و معارف و فنون و حِكَم و علوم و صنایع و بدایع مختلفۀ متنوّعه كل از فیوضات عقل و دانش است. هر طایفه و قبیله ای كه در این بحر بی پایان بیشتر تعمّق نمودند از سایر قبائل و ملل پیشترند. عزّت و سعادت هر ملّتی در آن است كه از افق معارف چون شمس مشرق گردند.

رسالۀ مدنیّه تجلیلی است از نقش خلاقه عقل و دانش در پیشرفت تمدّن انسانی. حضرت عبدالبهاء ترقیّات علمی و صنعتی را به عنوان یكی ازمهمترین فیوضات این لطیفۀ ربّانیّه ممتاز و مشخّص فرمود و خوانندگان آن سِفر جلیل را تشویق نمود كه دربارۀ نتایج و فوایدی كه اقتباس معارف و فنون مفیده از سایر نقاط عالم نصیب ملّت ایران خواهد كرد تأمل كنند. حضرتش تأكید فرمود كه تحقیقات و اكتشافات سودمند منبعث از خرد انسان است و ایجاد موانع فرهنگی و ملّی برای محدود كردن این قوّه كاشفه خلاف عقل و منطق. پیشرفتها و توفیقات حاصله متعلّق به تمامی افراد بشر است و اقتباس و استفاده از آنها نه از قدر و منزلتِ مُقتبِس می كاهد ونه از قلّت استعداد و ظرفیّت او حكایت دارد.

هیكل مبارك تنها به شرح نكات فوق اكتفا ننمود بلكه توجه خوانندگان را به آن قوای روحانی كه باید بینش انسان را هدایت و دلالت كند معطوف ساخت. حضرتش با بیانی دقیق به نقد عقاید واهیّه ای دربارۀ سرشت انسان كه در سایر بلاد ثمری جز خسران به بار نیاورده بود پرداخت. با اشاره به اینكه «بعضی نفوس چنان گمان كنند كه ناموس طبیعی انسان مانع ارتكاب اعمال قبیحه و ضابط كمالات معنویّه و صوریّه است» متذكّر گردید كه در حقیقت ارتفاع مقام و ترقّی هر نفسی منوط به تعلیم و تربیت است و بدین منوال تعلیم و تربیت را بعنوان قانونی ضروری برای ترقّی بشر و پیشرفت جامعه لازم شمرد. شواهد بیشماری گواه این حقیقت است كه عامل اصلی در تهذیب اخلاق نه خرد فطری بلكه تأثیر ظهور مظاهر الهیّه در روح انسان است و در اثر تعالیم آن مشارق قدسیّه اهل عالم توان آن یافته اند كه با كفایت و آگاهی منابع مادی و فنون حاصله از اختراعات علمی را در خدمت رفاه و بهبود نوع بشر به كار برند. مظاهر مقدّسۀ الهیّه هستند كه درهر عهد و عصری معنی و مفهوم تجدّد را تعیین و مقتضیّات آن را مشخّص می فرمایند. ایشانند كه مربّیان حقیقی نوع انسانند:
فواید كلیه از فیوضات ادیان الهیّه حاصل زیرا متدینین حقیقی را بر صدق طویّت و حسنیّت و عفت و عصمت كبری و رأفت و رحمت عظمی و وفای به عهد و میثاق و حریّت حقوق و انفاق و عدالت در جمیع شئون و مروّت وسخاوت و شجاعت و سعی و اقدام در نفع جمهور بندگان الهی باری به جمیع شیم مرضیّۀ انسانیّه كه شمع روشن جهان مدنیّت است دلالت می نماید.

وقایع و حوادث عصر حاضر بطور شگفت انگیزی مؤیّد تشخیص و تجویز حضرت عبدالبهاء بوده است و این امر ما را بر آن داشت كه در سطور فوق به اختصار مروری بر پیام نافذ طلعت میثاق نماییم. حقایقی كه حضرتش در آن رسالۀ مباركه به ودیعه گذاشت هم بر موقعیّت كنونی ملّت ایران پرتو می افكند و هم تأثیرات این موقعیّت را در جامعۀ پیروان جمال اقدس ابهی در آن كشور نیك اختر مشخّص می نماید.

حضرت مولی الوری از مردم ایران و اولیاءِ امور آن كشور خواست كه دیده بصیرت بگشایند، از تقلید نفوس متوهّمه بپرهیزند، تغییر و تحوّل اساسی در طرز تفكّر و رفتار فردی و اجتماعی را لازم شمرند، به فكر بزرگواری و عزّت خود بین ملل و طوایف عالم باشند و با وجدانی آگاه و تمسّك به خشیة الله دست به دست هم داده احتیاجات مملكت را دریابند و منافع شخصی را فدای مصالح عامّه نمایند. اما آن عزیزان بخوبی مستحضرند كه نصایح آن مولای توانا با بی اعتنایی روبرو شد. كشور ایران كه در دام استبداد فرسوده قاجار و پنجۀ زمامداران بی لیاقتش اسیر و گرفتار بود بیش از پیش در مرداب نادانی و انحطاط فرو رفت. سیاستمداران فاسد رشوه خوارش بر سر بهره گیری از ثروت رو به زوال كشوری كه درآستانۀ ورشكستگی بود به رقابت با یكدیگر ادامه دادند. ملّتی كه در گذشته ایام برخی از بزرگترین رهبران و متفكّران درتاریخ فرهنگ و تمدّن جهان چون كورش و داریوش، جلال الدّین رومی و حافظ شیرازی، ابن سینا و زكریای رازی را در دامان خود پرورده بود قربانی اقدامات طبقه روحانیون جاهل و مغرضی شد كه تأمین و تداوم حقوق و امتیازات خود را در این می دید كه خلق ناتوان را از آنچه نشانی از ترقّی و تجدّد داشت به هراس اندازد.

پس عجب نیست كه مردی سپاهی و طالب نام و نشان با استفاده از هرج و مرج ناشی از جنگ جهانی اول زمام قدرت را به دست گرفت و حكومتی مبتنی بر استبداد نظامی تشكیل داد. در نظر او و جانشینش نجات ایران از آلام بیشمارش منوط به اجرای برنامه هایی منظم برای اشاعه تمدّن غرب بود. دولت جدید ملّی برای پیشبرد هدف مزبور به تأسیس مدارس و مشروعات اجتماعی واستخدام كارمندان كارآزموده و تشكیل ارتشی مجهّز اقدام نمود. سرمایه گذاری خارجی را به عنوان وسیله ای برای توسعه منابع چشمگیر ملّی تشویق و ترویج كرد. زنان را از قیود شدیدی كه مانع پیشرفتشان بود رهایی بخشید و امكاناتی جهت تحصیل و كسب علوم و حرف و فنون برای آنها فراهم آورد. هر چند مجلس هیچ گاه صاحب قدرت و اختیارات لازمه نشد امّا امید آن بود كه روزی پشتوانه حقیقی برای حكومتی بر اساس رضایت و انتخاب ملّت گردد.

اسفا كه این اقدامات دردِ جامعه را درمانی مؤثّر نشد. با استفاده از منابع نفتی، ثروتی سرشار به میزانی ورای تصوّر به دست آمد اما از آنجا كه نظام موجود بر اساس عدالت فردی و اجتماعی استوار نبود نتیجه این ثروت تموّل مفرط برای اقلیّتی خودخواه و مزیت طلب شد حال آنكه اوضاع عامه مردم فقط اندكی بهبود یافت. خاطرات گذشته ای پر شكوه تجدید شد و نمادهای نفیس فرهنگی به جلوه در آمد تا ابتذال عمیق جامعه ای را بپوشاند كه پایۀ اخلاقیش بر شنزار حرص و جاه طلبی استوار گردیده بود. دراین جامعه هرگونه اعتراضی با سركوبی شدید نیروی امنیتی كه بدون هیچ گونه نظارت قانونی عمل می نمود مواجه می شد.

در سال 1357 شمسی مردم ایران بساط آن حكومت مستبد را برچیدند و آن را به همراه دعاوی پوچ كاذبش به وادی فراموشی سپردند. انقلابشان دستاورد اتحاد گروههای متعدّد امّا نیروی محركه اش آرمانهای اسلام بود.مسئولین و اولیای انقلاب به مردم وعده دادند كه به جای لذّت جویی عنان گسیخته وقار و نجابت معمول خواهد شد. نابرابری های شدید طبقاتی و اختلاف فاحش میان فقیر و توانگر با توسّل به روح دوستی و برادری التیام خواهد یافت. منابع طبیعی كه دست پروردگار به آن اقلیم پر انوار ارزانی فرموده متعلّق به جمیع مردم ایران بوده وجهت ایجاد كار و فراهم ساختن امكانات تحصیل برای همگان صرف خواهد شد. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران كه مدّعی تساوی حقوق همه مردم آن كشور است وضع گردید و مقرّرشد كه حكومت با وجدانی بیدار بكوشد تا ارزشهای روحانی را با اصول آزادی و مردم سالاری پیوند دهد.
حال پس از گذشت قریب بیست و پنج سال باید دید كه اكثر مردم ایران به چه سان از تحقّق وعده های انقلاب سخن می گویند. امروز فریاد نارضایتی و خشم جوانان و اعتراض علیه شیوع فساد، دسیسه های سیاسی، سوءرفتار با زنان و سركوب كردنِ اندیشه و اندیشمندان و عدم رعایت حقوق بشر از هر گوشه ایران به گوش می رسد. شایان تأمّل است كه استناد به مرجعیّت قرآن مجید برای توجیه سیاستهایی كه به چنین اوضاعی انجامیده چه تأثیری بر افكار و روحیّه ملّت می گذارد.

حل بحران مدنیّت ایران نه در تقلید كوركورانه از فرهنگ سقیم غرب است ونه در بازگشت به جاهلیّت قرون وسطی. راه نجات را در آستانۀ این بحران، نجل بزرگوار همان سرزمین كه امروز جز در موطن مقدّس خویش در جمیع قارّات عالم مورد تعظیم وتكریم است با كلامی نافذ و رسا بیان فرمود. چه خوش گفته شاعر كه «دوست در خانه و ما گرد جهان می گردیم». نمونه ای از تقدیر و تكریم مردم جهان از مقام حضرت بهاءالله را می توان در مراسمی دید كه در روز 29 می سال 1992 میلادی در جلسه رسمی پارلمان برزیل به مناسبت صدمین سال صعود آن حضرت منعقد شد و ضمن آن از مقام بنیانگذار آیین بهایی و تعالیم مباركه اش و خدماتی كه جامعۀ پیروانش به نوع بشر ارزانی داشته تجلیل گردید. در آن روز سخنگوی مجلس و نمایندگان جمیع احزاب به پا خاستند و یكی بعد از دیگری آن مظهر ظهور الهی را در بیانات خویش ستودند و حضرتش را آفرینندۀ «عظیمترین مجموعۀ آثار دینی كه تا كنون به قلم یك فرد تألیف شده» خواندند و پیام مباركش را پیامی«برای جمیع نوع بشر ورای تفاوتهای بی اهمیّت نژادی، مذهبی و ملّی» توصیف نمودند.

اما پاسخ موطن و زادگاه آن وجود مقدّس كه نفوذ و تأثیرات ظهورش چنان عزّت و منقبتی برای نام ایران به ارمغان آورده چه بوده است؟ از اوائل قرن سیزدهم هجری كه جمال مبارك به قیادت امر الهی قیام فرمود با آنكه سخاوت و حكمت و بصیرت خدادادیش زبانزد خاص و عام بود آماج تیر بلا و گرفتار دام جفا گردید. نیاكان و پیشینیان شما ندای یار مهربان را لبیك گفتند و بدین عزّت بی پایان معزّز گشتند كه در ابتلائات آن مولای علیم شریك و سهیم شوند. از آن گذشتۀ پر افتخار تا به حال شما عزیزان نیز پیوسته به امر جمال كردگار وفادار مانده اید و جان و مال خود را در سبیل انتشار نفحات مشكبار آیین یزدان ایثار نموده اید. پیامی را كه عامل ایجاد مدنیّتی جدید وفرهنگی بدیع در جامعه بشری است به دورترین نقاط جهان رسانیده اید، حال آنكه در وطن خود معرض بهتان و گرفتار آزار اهل عدوان و تحقیر و توهین مخالفان بوده اید. به جرأت می توان گفت كه هر خانوادۀ بهائی در ایران از این تضییقات و صدمات بی امان سهمی داشته است.

بی تردید یكی از شدیدترین لطمات وارده برپیكر امر الهی تهمت و افتراء نسبت به امرجمال ابهی از جانب نفوسی بوده است كه عامّۀ مردم ایران می بایست به آنان به عنوان مرجع تقلید در امور روحانی و اخلاقی روی آورند. بیش از یكصد و پنجاه سال است كه هر وسیله ارتباط جمعی، اعم از مساجد ومنابر، مطبوعات و جراید، رادیو و تلویزیون، حتّی انتشارات علمی را برای تحریف حقیقت آیین بهائی به كار گرفته اند صرفاً به این منظور كه در بین عامّه مردم حس خصومت و تحقیر و مخالفت و بیزاری نسبت به جامعۀ بهائی بوجود آورند. معاندین از ذكر هیچ تهمتی ابا نكردند و از گفتن هیچ دروغی دریغ نورزیدند. در این سالیان دراز هرگز به آن عزیزان مظلوم فرصت و موقعیّتی داده نشد كه به دفاع از خود بپا خیزند و با بیان حقایق دسایسی را كه جهت مسموم ساختن اذهان ملّت طرح كرده و می كنند بر ملا سازند.

ذكر یك نمونه از این مفتریات ماهیّت این عناد را روشن می سازد. یكی از برجسته ترین توفیقات بی شمار امر الهی آنكه نسل های متوالی پیروان جمال ابهی در ظلّ تعالیم مباركه حضرتش به والاترین مدارج اخلاقی درحیات روزمرۀ خویش نائل گشته اند. این ادّعا را حاجتی به برهان نیست. حیثیّت واعتباری كه جامعۀ بهائی در سراسر جهان در میان عامّه مردم و دول و دوائر بین المللی بدست آورده شاهدی است صادق بر این مُدَعا و صدها هزار نفر از هموطنان عزیزتان كه از نزدیك با خلق و خوی اهل بهاء آشنایی دارند نیز بر این گواهند. با وجود این، دشمنان شما در ایران به صِرفِ كینه ای عنان گسیخته هر فتنه و فساد و خطایی را به آن مظلومان نسبت دادند. ذكر این اتّ هامات در جوامع آزادی كه امر مبارك در آن اشتهار یافته صرفاً مبیّن وقاحت ذهن مفتریان است.

علاوه بر فعّالیّتهای منظّمی كه برای بد نام كردن جامعۀ بهائی صورت گرفت سیاستهایی نیز اتخاذ گردید تا نفوس منصف و مطلعی را كه مایل بودند به اعانت یاران الهی در آن سامان برخیزند به هراس انداخته و از این امر باز دارند. ستمكاران بی انصاف شما را در انظار عام عواملی خطرناك برای جامعه جلوه دادند و هر كه را كه به مددتان آمد بهائی خوانده به زعم خویش غیر قابل اعتمادش شمردند و دامنه جعل اكاذیب و تحریف حقایق را تا بدانجا گستردند كه با جسارت تمام بعضی از مخالفان امر الهی را نیز از حامیان مخفی آن قلمداد نمودند. آیا مدّعی نشدند كه یكی از نخست وزیران كشوركه پدرش به سبب دخالت در امور سیاسی و حزبی از جامعۀ بهائی طرد شده بود و خود نیز برای اثبات عدم وابستگی به امر بهائی به هر وسیله ای متوسّل و باعث مشاكل عدیده برای احبّای ایران گردید بهائی بود؟

سركوبگران جبّار به ایراد تهمت و بهتان اكتفا نكردند بلكه از بدو ظهور هر گاه فرصتی یافتند به قلع و قمع جامعه اسم اعظم پرداختند. در سالهای اخیر نیز عدّه ای از شریف ترین زنان و مردانی را كه ید قدرت و مرحمت جمال قدم در بوستان امر اعظم پرورده و به ماءِ مَعینِ استقامت و ایمان سقایت فرموده بود به بهانه هایی كه درنظر خردمندان به درهمی نمی ارزد در زندانهای مخوف مسجون ساختند، با شكنجه های شدید آزردند و پس از محاكمه های تصنّعی و نمایشی به قتل رساندند و اموالشان را به مدد اراذل و اوباشی كه محافظ منافع آن ستمگران هستند به تاراج بردند. محافل روحانی راكه نمونه های بارز مؤسّسات انتخابی برای تمشیّت امور جامعه در آن سرزمین بود مستبدانه منحل نمودند، بعضی از اعضایش را ربودند و نشانی از آن برگزیدگانِ جامعه بجا نگذاشتند. چه بسیار از كودكان كه یتیم شدند، چه بسیار از جوانان كه برنامه های تحصیلی و معیشت خویش را نقش بر آب دیدند، چه بسیار از سالمندان كه بی خانمان شده و از حقوق تقاعدشان، پاداش عمری كار و كوشش صادقانه، محروم گشتند. حتی برخی از گلستانهای جاوید بهائی را كه سالیان دراز در نهایت زیبایی و حسن ترتیب از آنها نگهداری شده بود بطرزی قبیح ویران كردند و چه بسیار پدران و مادرانی كه مجبور شدند اجساد متلاشی شدۀ فرزندانشان را در قطعه زمین بائری كه جهت تدفین اموات به آنان واگذار شده بود دفن نمایند.

دشمنان شما آماده اند كه با ملاحظه كمترین اسائۀ ادبی نسبت به یكی از اماكن مقدّسه اسلام بانگ اعتراض خود را به آسمان رسانند، و در این امر البته مُحِقَّند، اما هر هتك حرمتی را نسبت به اماكن مقدّسۀبهائی در كشور ایران روا می دانند. مگر بیت مبارك حضرت اعلی در شیراز زیارتگاه بهائیان عالم به دستور علماء و به دست عمّال دولت با خاك یكسان نشد و به نشان نهایت درجۀ اهانت هموار نگشت؟ حضرت بهاءالله دربارۀ كسانی كه دستشان به این مظالم و اعمال شرارت بار آلوده است میفرمایند:«قسم به امواج بحر بیان كه دین از آن نفوس بیزار بوده و هست.»

در دنیای پر آشوب امروز تنها شما قربانی بیدادگری نیستید. شمار ستمدیدگان جهان سر به هزاران هزار می زند. هر ساله دفاتر سازمان های حقوق بشر مملو از تقاضاهای جوامع مختلف برای رسیدگی به مظالم وارده براقلیّتهای دینی، قومی، ملّی و اجتماعی است. به فرموده حضرت بهاءالله: «امروزنالۀ عدل بلند و حنین انصاف مرتفع دود تیرۀ ستم عالم و امم را احاطه نموده.» آنچه مخصوصاً سبب تشویش خاطر بعضی ازناظران آگاه و تیز بین شده این است كه صدمات روحی و روانی ناشی از ظلم و ستم به مراتب بیش از لطمات جسمانی و مادّی آن است. به نظر ایشان هدف عاملانِ اینگونه تعدیّات و تضییقات آنكه روحیّه فرد قربانی راتضعیف كنند، حیثیتش را از بین ببرند، حقوق فردی و اجتماعی او را سلب نمایند و بدین ترتیب خود را مجاز دانند كه كمترین ملاحظه ای نسبت به او روا ندارند. در نتیجۀ ادامۀ چنین شرایطی چه بسا قربانیانی كه اعتماد به نفسشان را از دست دادند، ازروحیّۀ ابتكار كه خصیصه طبیعت انسانی است عاری گشتند، عزم و اراده خود را باختند و بازیچۀ دست حاكمانشان شدند و چه بسا افرادی چنان به آن وضع خو گرفتند كه در فرصت مناسب خود نیز همان رفتار ظالمانه را نسبت به دیگران روا داشتند.

حال اهل بصیرت مترصّدند كه بدانند چه نیرویی شما عزیزان را از اینگونه فرسودگی روحانی محفوظ داشته است و با استفاضه از چه منبع الهامی توانسته اید قلوبتان را از نفرت و كینه پاك و منزّه سازید و با آنان كه برشما ستم روا داشته اند با بزرگواری و عطوفت رفتار نمایید و محبّت جاودانه خود رانسبت به سرزمینی كه در آن متحمّل بلایای لا تحصی شده اید حفظ كنید چگونه است كه بعداز یك قرن و نیم مقاومت در مقابل تضییقات متتابعه و علی رغم برنامه های منظّم جهت ریشه كن ساختن جامعۀ بهائی هنوز شما در مساعی خویش برای رسیدن به اهداف عالیّۀ روحانی و اخلاقی با عزّت و افتخار ثابت قدم مانده اید؟ این بیان منیع مبارك حضرت بهاءالله جوابگوی آن پرسش هاست:
هر ناری مخمود مشاهده می شود مگر ناری كه لِحُبِّ الله در قلوب ظاهر و مشتعل است. هر شجر محكمی را اَریاحِ قاصفه براندازد مگر اشجار بستان الهی را و هر سراجی خاموش مگر سراج امر الهی كه در وسط عالم روشن و منیر است اریاح بر نورش بیفزاید و اطفاء او را نیابد.

پاسخی كه تاریخ به جویندگان رمز قوای روحانی بهائیان ایران خواهد داد این است كه شما عزیزان، پروردۀ دست باغبان آن بستان الهی و صنع چنین كلمات خلّاقۀ یزدانی هستید:
ای دوستان سرا پردۀ یگانگی بلند شد به چشم بیگانگان یكدیگر را مبینید همه بارِ یك دارید و برگ یك شاخسار.
محبّت نور است درهر خانه بتابد و عداوت ظلمت است در هر كاشانه لانه نماید.
اگر انسان به قدر ومقام خود عارف شود جز اخلاق حسنه و اعمال طیّبۀ راضیّۀ مرضیّه از او ظاهر نشود.
باید كل الیوم به اسبابی تمسّك نمایند كه سبب اصلاح عالم و دانایی امم است.
لسان از برای ذكر خیر است او را به گفتار زشت میالایید.
اُناث و ذكور عندالله واحد بوده و هست.
یك ذرّه ای از عصمت اعظم از هزار سال عبادت و دریای معرفت است.
كل را به صنعت و اقتراف امر نمودیم و از عبادت محسوب داشتیم.
امانت باب اعظم است از برای راحت و اطمینان خلق.
دانایی سبب علّو و سمّو است. انسان را ازخاك به افلاك رساند و از تاریكی به روشنایی كشاند. اوست نجات دهنده و حیات بخشنده. كوثر باقی عطا كند و مائدۀ منزله بخشد.
جوهر این آیات مباركه در این نصیحت مشفقانۀ حضرت عبدالبهاء كه همه از كودكی با آن پرورش یافته اید نهفته است: «بهائی یعنی جامعِ جمیعِ كمالاتِ انسانی.»
واقع بینی و چاره جویی و كاردانی و ابتكاری كه در سالهای اخیر از خود بظهور رسانیده اید سبب تسكین قلوب بهائیان و تحسین دیگران در سراسر جهان گشته است. هنگامی كه فرزندانتان به علّت تمسّك به امر الهی از مدارس اخراج شدند به تشكیل كلاسهای درسی در منازل خود اهتمام ورزیدید. در سطح دانشگاهی مؤسّسۀ علمی آزاد را بنیان نهادید. اگر چه این اقدام جوابگوی احتیاجات هزاران جوان بهائی كه هنوز بی رحمانه از فیض تحصیل در ایران محرومند نیست اما مایه افتخار است كه امروز بعضی از فارغ التحصیلان آن مؤسّسه در دانشگاههای معتبر جهان به ادامۀ تحصیلات عالیّه خود مشغولند. به یمن تبرّعات فداكارانۀ شما نه تنها هیچ یك از یاران در آن دیار نیازمند نمانده بلكه مخارج لازم جهت فعّالیّتهای آن جامعه نیز تأمین شده است. بلی،در شرایطی چنین دشوار جامعۀ بهائی ایران مستغرق در بحر آثار مباركۀ الهیّه با شور وهیجان به حیات و ترقّیات روحانیّۀ خویش ادامه می دهد و این شوق و شور فقط می تواند ثمر مِحَن و بلایا در سبیل الهی باشد.

ثمرات روحیّۀ فداكاری و استقامت شما عزیزان در طول بیش از یك قرن نه تنها در ایران بلكه در سراسر عالم مشهود بوده است. امروزهیچ نقطه ای در جهان نیست كه از خدمات لایقۀ احبّای عزیز ایران در جهت نشر تعالیم الهی و تأسیس وتحكیم مؤسّسات امری سهمی وافر نبرده باشد. توفیقات حاصله البته محدود به عرصه حیات روحانی جامعۀ بهائی نیست چنانكه كمتر رشتۀ علمی یا هنری و یا صنعتی را می توان نام برد كه بهائیان ایرانی بخصوص جوانان درآن به كسب اعلی مراتب كمال كه به كرّات مورد تأكید حضرت عبدالبهاء قرار گرفته موفّق نشده باشند. هیچ جامعه ای نمی تواند در مدّتی كوتاه به چنین قوّه واستعدادی دست یابد و ظهور این كمالات و فضائل را نمی توان صرفاً مرهون ارادۀ بشری دانست. حیات و خدمات مهاجران بهائی ایرانی ثمرۀ فرهنگی است كه تعلیم و تربیت را ارج مینهد، و در دامان این فرهنگ است كه این عزیزان و نسلهای قبل از ایشان در موطن خویش با عشق و محبّت پرورش یافته اند.

صاحبان انصاف آن یاران را شاهد صادقی بر این مدّعا می دانند كه ایمان به خدا و اعتقاد به حقیقتِ تجدّد با یكدیگر سازگارند و توفیقات شما نشانی از این است كه فی الحقیقه علم و دین دو نظام دانایی مستقل امّا مكمّلِ یكدیگرند و محرّك پیشرفت تمدّن. این حقایق بر بسیاری از آشنایان مسلمان شما نیز روشن شده و می شود. این آشنایان و همسایگان كه براستی مصداق آیۀ «اُمَّةٌ یدعُونَاِلَی الخَیر» اند با خشم و تأسف شاهدند كه دوستانی كه بیگناهی شان در نظرایشان محرز است بدون هیچ گونه حفاظت و حمایت قانونی مورد بُهتان و هجوم قرار گرفته اند. ایشان شاید حتی بیش از خود شما به شهامت و نجابتی كه در خلال این تضییقات ازخود نشان داده اید واقف و بتدریج به صفات واقعی كسانی كه با اذیّت و آزار شما حرمت اسلام را آلوده می سازند پی برده و می برند. اگر چه شما حبیبان معنوی هنوز از آزادی محرومید امّا در آستانه آنید كه مقام و موقعیّت خود را بعنوان عضو شریف جامعۀ ایران كسب نمایید و بالمآل اهل آن دیار خدماتی را كه ید قدرت پروردگار برای آن پاك اندیشان جهت عزّت و منقبت كشور مقدّس ایران مقدّر فرموده غنیمت خواهند شمرد.

بزرگترین اشتباهی كه طبقات حاكمه می توانند مرتكب شوند این است كه تصوّر كنند با قدرتی كه برای خود غصب كرده اند می توانند سّد و مانعی برای قوای مستمر تغییر و تحوّلات تاریخی باشند. امروز چه در ایران وچه در دیگر نقاط جهان سیل این تحوّلات با سرعت و قدرت در جریان است. نه وجودش رامی توان انكار كرد و نه مسیرش را منحرف نمود و نه از شدّت و قدرتش كاست. از در و دیوار می گذرد و به درون خانه راه می یابد.

دلیل اصلی این كه علماء و امراء از بدو ظهوربه مخالفت با امر حضرت بهاءالله قیام نمودند آن بود كه حضرتش را مؤسّس جامعه ای بدیع مبتنی بر برابری و عدالت اجتماعی می دیدند كه در آن، جا و مقامی برای خود نمی یافتند. این بیم و هراس از آن زمان تا كنون انگیزه بروز شدائد و بلایای متوالیّه بر آن سالكان سبیل محبّت و وفا بوده و هیچ شخص منصفی انكار نخواهد كرد كه علی رغم این مظالم جامعۀ بهائی اقلیّتی خلّاق و نمونه ای از تمدّن آیندۀ مورد نظرحضرت بهاءالله و نشانه ای از ارادۀ آهنین آن جمال مبین برای تحقّق مقصد اعلای خویش است. شما ستایندگان اسم اعظم در مهد امرالله با خدمات صادقانۀ خود و با از خود گذشتگی و حتّی نثار جان به ثبوت رسانیده اید كه براستی آرزومند پیشرفت و ترقّی كشور ایرانید، ایرانی كه حضرت عبدالبهاء دربارۀ آن چنین می فرماید:
افق ایران از پرتوِ مَهِ آسمان روشن ومنیرگردید. عن قریب آفتاب عالم بالا چنان بدرخشد كه آن اقلیم، اوجِ اَثیر گردد و به جمیع جهان پرتو اندازد و عزّتِ ابدیۀ پیشینیان دوباره چنان ظهور نماید كه دیده ها خیره و حیران گردد.

ایران مركزِ انوار گردد این خاك، تابناك شود و این كشور، منوّر گردد و این بی نام و نشان، شهیرِ آفاق شود و این محروم، محرمِ آرزو و آمال و این بی بهره و نصیب، فیض موفور یابد و امتیاز جوید و سرفرازگردد.

این مشتاقان در اَعتابِ مقدّسۀ منوّره، آن باسِلانِ میدان خدمت و وفا را در ادعیّۀ قلبیّۀ خویش یاد می كنند. شب تیرۀ تضییقات بسر آید و عظمت و جلالِ بنیانِ قَوی الاَركانی را كه با جانبازی و فداكاری بنا نموده اید با سرور و مباهات مشاهده خواهید كرد.

بیت العدل اعظم 
 

 

مقاله قبلی

مقاله بعدی

نظر خود را بنویسید