روزگاری بود كه ردّیّه نویسان علیه ادیان بابی و بهائی در ایران، بدون ادعای ظاهری «منصفانه» و«علمی» و «تحقیقی» بودن آثارشان، هرچه می خواستند از دروغ و تهمت وافتراء می نوشتند ـــ چنانكه امروز نیز بعضاً چنین می كنند. اما در زمان رژیم پهلوی دراثر عواملی همچون ایجاد فضای نسبی دانشگاهی و تحقیقی و روشنفكری ونیز روشن شدن اشتباهات و اغلاط ناشی از تعصّب و عناد و بغض ردّیّه نویسان مزبور، وعواملی دیگر، بتدریج نفوسی ازبین ردّیّه نویسان جدید مدّعی شدند كه آثاری عالمانه ومحققانه و بدون حبّ و بغض دربارۀ ادیان مزبور نوشته اند.[i] پس ازانقلاب اسلامی نیز دو روش فوق ادامه یافت وعلاوه بربعضی كه آشكارا با عناد و كینه ردّیّه هائی علیه دین جدیدالهی نوشته ومی نویسند، اخلافی نیزچون اسلاف فوق الذّكر پیدا شدند كه دست آنها را ازپشت بسته، بیش ازهمۀ آنها مدّعی تحقیق وپژوهش بی طرفانه وغیرمبغضانه دربارۀ ادیان بابی وبهائی شدند.[ii]
اما جالب اینكه وقتی شخصی به نیّت تحقیق منصفانه سراغ آثار نویسندگان مزبور كه مدعی بی طرفی و علمی بودن بوده وهستند می رود، با كمال تعجّب مشاهده می كند كه آنها دچار «توهّم علمی بودن وبی طرفی» هستند، و در واقع آثارشان، به استثنای فرق ظاهری، فرقی ماهوی با آنانی كه آشكارا مبغضانه نوشته و می نویسند، ندارد.[iii] ازآن دسته كه به ظاهرظاهرمبغضانه و متعصّبانه نوشته اند وآشكارا ضدیّت خود را بیان نموده اند و «حقایق» را وارونه جلوه داده اند كه بگذریم، به دستۀ محققین توهّم زدۀ مزبورمی رسیم كه به مصداق آیه مباركه «تشابهت قلوبهم»[iv] دارای روش و صفات و مشخّصات مشتركی هستند كه با بررسی آثارشان می توان به آن پی برد.ازجمله مشخّصات مشترك آنها از جمله عبارتنداز: بغض باطنی نسبت به آیین بابی وبهائی كه گاه به مصداق «دروغگو كم حافظه می شود» درلابلای صفحات ردّیّه هایشان آشكارمی شود و نمی توانند آن را پنهان كنند، ادعای ظاهری ودروغی علمی وبی طرفانه بودن آثارشان، ادعای این كه فقط ازخود كتب و منابع بابی و بهائی استفاده كرده اند، عدم وفاداری عملی به ادعاهای مزبور، وجود فرض ها ی غلط و پیشداوری ها درآثارشان، وجود تناقض درمطالبشان، تحریف آثار و كتب و تاریخ بابی و بهائی، دعوت ازبهائیان كه فقط ازطریق خواندن كتب ردّیّه ایشان «تحرّی حقیقت» كنند، ادّعای این كه كتبشان ردّیّه نیست بلكه كاری تحقیقی وپژوهشی است؛...
دراین جا فرصت آن نیست كه به بررسی بعضی آثار مزبور بپردازیم و هموطنان عزیز را خسته سازیم، چه كه این كار توسط محققین بهائی و نیزغیربهائی در جاهای دیگرانجام شده است.[v] اما خوشبختانه جام جم درشاهكاراخیر خود، كه درحقیقت «مشتی نمونه خرواراست،» نمونه ای ازاین آثار و مقالات را، آنهم به شكل گلچینی قابل تأمل، در ویژه نامه ایّام برای منصفین فراهم نموده است. درصفحه 2، قسمت سرسخن چنین می نویسد: «آنچه پیش رو دارید، حاصل تلاش» علمی «بخشی ازفرزندان درد آشنا و درك مند (؟) ایران اسلامی، جهت تبیین دقیق وعالمانه كارنامه بهائّیت درتاریخ است كه بدور ازهرگونه شعار و جنجال، وصرفاً برپایه مستندات قابل قبول (حتی برای جوانان تحصیلكرده ومنصف بهائّیت) صورت گرفته است. امیدواریم كه جوانان بهائی، شهامت 'تحرّی حقیقت' به معنای واقعی را یافته واین ویژه نامه را ازآغاز تا پایان، با حوصله و دقت ویژۀ یك پژوهندۀ حقیقت، مطالعه نمایند و آنگاه به منطق 'حقیقت، بالاترازافلاطون است' عمل كنند. ایدون باد.»
برای بررسی ادّعاهای مزبور جام جم، ازتوهین های آن به دین بهائی و پیروانش، كه علاوه برمطالب و مقالاتش در بعضی عكس ها و كاریكاتورهایش نیز آشكاراست و بغض باطنش را برملا می سازد كه بگذریم[vi]، با نگاه مختصری به منابع تحقیقی كه درصفحۀ 47، ستون چپ، تحت عنوان «كتابخانه موضوعی نقد بابیّت وبهائیّت،» فهرست نموده، معلوم می شود كه ادّعایش باعملكردش یكی نیست. درحقیقت، این فهرست ازجمله آینۀ تمام نمای همۀ كتبی است كه نویسندگان آن، آنها را ردّیّه ندانسته، ادّعای بی طرفی وعلمی بودنشان را داشته اند[vii]. بررسی مختصریاد داشت های مقالات متعدد ویژه نامه، حاكی ازاین است كه قسمت عمدۀ منابع وكتبی كه ازآنها درآن مقالات استفاده شده، همین ردّیّه هائی است كه فهرستش نا باورانه وناشیانه وبدون توجه به تأثیرسوء آن درعلمی جلوه دادن ویژه نامه، درصفحۀ 47 آمده است. كجا درتحقیقات بی طرفانه علمی ادیان و مذاهب و گروه های مختلف، «نقد» را صرفاً درمنفی جلوه دادن و بیان معایب و نواقص احتمالی آنها، آن هم صرفاً با استفاده ازمنابع مخالفین آنها، آنهم بدون ارزیابی چنین منابع تحقیقی، تعریف كرده اند؟
ازموارد اشتباهات تكراری و فاحش و حیرت انگیزی كه همۀ ردّیّه نویسان دوران پهلوی و جمهوری اسلامی ازهرقبیل و با هرادّعا مرتكب شده اند، استفاده از ردّیّه های آواره و صبحی و سندیّت بخشیدن به آنها، بدون ارزیابی علمی آنهاست.[viii] این دو همان طوركه همه می دانند، ازبی وفایان امربهائی و برگشته ازآن می باشند. از نكات بسیار قابل توجه كه هموطنان عزیز را با ردّیّه نویسان مدّعی تحقیق علمی ونقد بی طرفانۀ امربهائی بیشترآشنا می سازد ومیزان علم و دانش و انصافشان را آشكارمی نماید، اعتراف آقای محیط طباطبایی دربارۀ صبحی و آواره می باشد. آقای طباطبائی را كه پدیدآورندگان ویژه نامه ایّام دارای «دقّت نظر» و «شهره مجامع علمی،» و سایت ضدبهائی بهائی پژوهی وی را «اسطورۀ تحقیق» می دانند، در جائی در باره اینکه به اتکاء اقوال «آواره» و «صبحی» استنباطی غلط نموده و به اصطلاح با طناب آن دو به چاه رفته می نویسد: «به اتکای... شهادت صبحی و آواره از مبلغان برگشته از بهائیگری... استنباطی نارسا در باره تلخیص و تحریر تاریخ جدید از قدیم شد»[ix]،و در ادامه در باره این دو یعنی آواره و صبحی که ویژه نامه ایّام، «مبلغین مستبصر»[x] می خواندشان چنین می نویسد: «پس از مراجعه بدین مدارک نویافته و نودیده خط نه بر آنها کشیدم و دریافتم که: خوی تبلیغ در کسی چو نشست، تا نمی رد نمی رود از دست.»[xi] و جالب تر آنکه آواره و صبحی که استاد محیط و دقیق، خط بطلان بر گفتار و نوشتارشان کشیده، از منابع اصلی جام جم درتالیف ایّام نیز بوده است.[xii] فاعتبروا یا اولی الابصار. ازنكات مهم دیگر دربارۀ فهرست ردّیّه های ویژه نامه آنكه خود این منابع دارای مطالب متناقض با یكدیگرمی باشند. چنانكه همین صبحی و آواره نیز مطالب متناقض باهم نوشته اند. آقای شهبازی و فضائی و زعیم الدوله و كسروی وخود ویژه نامه جام جم نیز دارای مطالب متناقضی، ازجمله دربارۀ منشأ ادیان بابی وبهائی، هستند كه پرداختن به آنها خود محتاج كتاب مفصلی است.
اما ازلیست كتب مزبور نیز جالب تر و عجیب ترآنكه، درهمان صفحه 47، در زیر فهرست ردّیّه های مزبور، درمربعی مجزا، تبلیغ پایگاه اینترنتی بهائی پژوهی را مشاهده می كنیم كه حقیقتاً درنوع خود، آینۀ ویژه نامۀ جام جم است. به تعبیری اگر ویژه نامۀ مزبوررا آینۀ ردّیّه های مدّّّعی علمی وبی طرف بودن بدانیم، بهائی پژوهی آینۀ آن آینه محسوب تواند بود. جالب و در خورتأمل است كه سایت مزبور بارها تأكید كرده كه علمی و پژوهشی است وآنچه می گوید ازخود كتب بهائی است ونه ازردّیّه ها ؛ ونیزمدّعی است كه سیاسی و یا وابسته به هیچ مقام و گروهی هم نمی باشد، و گاهی نیز دراین خصوص، به قول جام جم «مظلوم نمائی» هم نموده است. اما با بررسی سایت مزبورمشهود است كه منابع آن نیزهمان ردّیّه های فهرست شده در ویژه نامه جام جم است (از جمله كتب مذكور درفوق ازآواره و صبحی)، ومعلوم نیست چرا بدون تدبیر و احتیاط، تبلیغ آن در ویژه نامه جام جم، آنهم دقیقاً در زیر فهرست مزبورآمده است. البته درآن سایت همچون ویژه نامه جام جم، ذكری هم از منابع بهائی شده است، اما هرجا كه ازآنها استفاده می شود، به شكلی ناقص و تحریف شده می باشد.[xiii] به این جهت، ارتباط و شباهت های این دو به هم را نمی توان نادیده گرفت.[xiv] البته با وجود چنین ارادت وارتباط فیما بینی مشهود، خوانندگان خود باید قضاوت فرمایند. اگر قرار بود به سبك خود جام جم و بهائی پژوهی وامثال آقای شهبازی استدلال كنیم، باید بدون تأمل و فوراً می گفتیم كه این هم یكی از دسته گل های دیگر جام جم است كه به آب داده و روشن نموده كه سایت مزبور نیز مانند خود جام جم وابسته به سازمان صدا وسیمای جمهوری اسلامی ایران و امثال آن است و منشأ و روش آن علمی نیست بلكه سیاسی است. اما این روش منصفانه و محققانه نیست. به همین جهت فعلاً به آوردن چند نقل قول ازآن سایت بسنده می كنیم، تاآغازی باشد برای آشنائی باسایتی كه مدّعی است: «پاسخگوی تمامی سؤالات، ونیوشای پیشنهاد های شماست.»
ضمن مباحث مربوط به وحدت عالم انسانی، به بهائیان می گوید: «خودتان بهتر از هر کسی می دانید» بهائی پژوهی«تنها و بی هیچ وابستگی و بدون اتّکا به هیچ مقام و گروهی تنها به پشتوانه دانش و منطق به این عرصه دشوار آمده... همین استقلال بهائی پژوهی است که شما را... به شدت نگران کرده. این هنوز از نتایج سحر است و سحر در راه است و باش تا صبح دولتش بدمد که: «الیس الصبح بقریب.» اما هماره شعارمان توکل بر خدای بزرگ بوده است و نه غیر او و امداد از ولی الله الاعظم ارواحنا فداه. اینگونه است که هر توفیقی هم که بوده از خود او می دانیم و سپاسگذارش هستیم.» «به خدای لاشریک به هیچ منبع و قدرتی وابسته نیستیم و تنها بضاعتمان، منطق و پژوهش است در فضای ادب و احترام متقابل.» «خواهش می کنم از پرداختن به مسائل سیاسی بپرهیزید. چون هم در دیانت شما حرام است هم از سیاست این سایت به دور است. اگر چنین کنید ممکن است مسئولان سایت به این خاطر کامنت شما را حذف کنند آن گاه این سوء برداشت پیش می آید که به خاطر مطالب شما کامنتتان حذف شده.» «متاسّفیم که ملاحظه مصالح سایت را نمی کنید و با عبور از خط قرمزهای سایت، ما را مجبور به حذف می کنید تا سایت دچار تعطیلی نشود. سایت بهائی پژوهی را تهدید کرده اند هک کنند.»
و اما از آنجا كه ادّعای جام جم درویژه نامه اش، «تبیین دقیق وعالمانه كارنامه بهائیّت درتاریخ است»[xv]، وبرای این مقصود مطالبی نیز از بعضی كتب ـــ كه بعضاً دارای اغلاط عمدی و غیرعمدی تاریخی نیزمی باشند ـــ وهمچنین عكس ها و اسنادی تاریخی ارائه داده، باید اشارۀ مختصری نیزبه علمی ومنصفانه نبودن روش آن و تحریف نمودن حقایق تاریخی توسط خود جام جم و نویسندگان مقالاتش كرد تا مشخّص شود چگونه امر بر ایشان مشتبه شده و اوهام و توهّمات واغراض خود را با «دقّت و علمی و منصفانه بودن» اشتباه گرفته اند. درمورد عكس ها و اسناد كافی است توجه شود كه به نحوی عمدی و با اهدافی خاص بدون آنكه توضیحات مربوط به آنها را نیز از همان منابع خود عكس ها و اسناد بیاورند، ارائه شده اند، وبدیهی است كه ارائه صرف عكس بدون آوردن توضیحات حقیقی مربوط به آن ـــ وبعضاً به قصد توهین و بی احترامی ـــ نوعی تحریف تاریخی محسوب می شود. و برای نشان دادن غیرعلمی و وارونه و ناقص بودن مطالب و این كه چرا بعضی چون جام جم سعی در تحریف تاریخ می كنند، مناسب است قسمتی ازكتاب تاریخ درترازوی استاد زرّین كوب را در این خصوص شاهد آوریم تا علاوه برآن، ظرافت و پیچیدگی و لزوم حس مسئولیّت ورعایت امانت و تقوی و درستی در تحقیقات تاریخی نیز روشن گردد، تا همه بدانند چگونه جام جم، كه همچون كبكی كه سر در برف كرده، درنقل قول های مقالاتش ازكتب تاریخی غیربهائی و نیز كتب و اسناد تاریخی بهائی، همچون مجلاّت ونشریّات جامعه بهائی (آهنگ بدیع، اخبار امری)، دستكاری وتحریف می كند و در بعضی موارد حتّی 180 درجه مخالف منابع مذكور را می آورد تا حقایق را وارونه جلوه دهد. چنین است كه ارواح مقدسۀ رسول اكرم ص وائمۀ اطهار ع و امام زمانی كه به نام مباركش «ویژه نامه» سراسر دروغ و تحریف چاپ می كنند، ازدست جام جمیان وامثال ایشان دراندوه و غصۀ بی پایان است.
مرحوم زرّین كوب می نویسند: «... آنچه مورّخ را در این همجوشی با تاریخ در نیل به حقیقت – نوعی از حقیقت – كمك می كند و از وقوع خطا – نوعی از خطا — در امان می دارد اتّكاء بر اسنادست و سعی در بررسی دقیق آنها... البته آنچه مخصوصاً مورّخ باید بشناسد «خطا» ست كه اجتناب از آن به اراده اوست نه «حقیقت» كه نیل بدان تنها به اراده او نیست. آن نوع خطا كه مخصوصاً در تاریخ باید از آن اجتناب كرد، سرچشمه اصلیش پرستش همان اوهام است كه فرنسیس بیكن (1626-1561) آنها را بت می خواند. بتهای طایفه ای، بتهای شخصی، بتهای بازاری و بتهای نمایشی.»
این مسأله حقیقت و خطا از مهمترین دشواریهای فكر انسانی است و بررسی آن برای مورّخ هم مثل فیلسوف اهمیت دارد. از نظر فیلسوف همان گونه كه به تعداد انواع علم، حقیقت هست به همان تعداد خطا نیز هست. حقیقت و خطای ریاضی، حقیقت و خطای اخلاقی، حقیقت و خطای تجربی. برای مورّخ در عین آنكه تمام انواع «خطا و حقیقت» در خور توجه هست آنچه حقیقت و خطای تاریخی می خوانند اهمیت خاص دارد. در مورد حقیقت تاریخی مشكل عمده این جاست كه موضوع آن — رویدادها — در خارج از ذهن مورّخ وجود ندارد ؛ فقط نشانه هایی از آنها در خارج هست و خطای تاریخی هم ازآنجاست كه مورخ از این نشانه ها آنچه را معتبر نیست در خور اعتماد بشمرد یا در توجیه و تبیین آنها شیوه ای را كه منطقی و معقول است بكار نبندد... این نام «بت» كه بیكن در باب منشأ تعدادی از خطاها به كار می برد هیچ جا به اندازه تاریخ مفهوم واقعی خود را نمی یابد... نه آیا پیروی از تمایلات فردی و تعصب در عقاید شخصی نیز كه بر حسب تعریف بیكن از بت های شخصی است در تاریخ موجب انحراف های وحشت انگیز شده است و خطاهای عجیب؟ قول به بخت و اتّفاق كه مورّخ گه گاه در اثر فقدان اسناد كافی كه توجیه علمی را ممكن تواند كرد – خود را از قبول آن ناچار می یابد ممكن است در موارد دیگر بدون تحقیق و فقط در اثر تبعیّت از اقوال و عقاید جاری برای وی اساس قضاوت واقع شود و منشاء خطا – بتهای بازاری....
اجتناب از تقلید، از تعصّب، از مهر و كین، از افراط در اعتماد به قوّه فهم نیز كه مالبرانش برای دریافت حقیقت و پرهیز از خطا توجیه می كند همه از آنگونه است كه مورّخ هم در جستجوی اسناد و هم در توجیه و تفسیر اسناد خویش می بایست در نظر بگیرد. شاید بطور كلی بتوان گفت علّت خطا گاه امریست منطقی و گاه امری اخلاقی. علّت منطقی خطا ضعف و نقص و محدودیّت عقل انسان است كه اكثر حكما مانند مالبرانش و كانت و برگسون متوجّه آن بوده اند. این عقل محدود انسان می خواهد در كنه اشیاء نفوذ كند و بر جهان نامحدود احاطه یابد و آن را چنانكه هست بشناسد و چون از عهده این خواست خویش بر نمی آید به خطا می افتد و حكمهای خطا در باب جهان اظهار می كند. همچنین دقّت و حافظه انسان ضعیف و ناقص و محدود است و بسا اتّفاق می افتد كه در ترتیب قضایا جهت «قیاس» اشتباه كند و یا در استقراء شرط فحص و استقصاء را به جا نیاورد و به خطا افتد و این همه ناشی از ضعف و محدودیّت عقل است و علّت خطا امریست ضروری و منطقی. اما گذشته از این یك علّت اخلاقی نیز هست كه به علّت منطقی بروز خطا را تشدید و تأیید می كند و دوست دارم در تفسیر آن یك عبارت معروف بوسوئه (1627ـــ 1704) را نقل كنم كه مورخ هم هست. می گوید: «علّت اینكه انسان به خطا حكم می كند آنست كه دقّت و ملاحظه كافی به كار نمی بندد و به عبارت دیگر در قضاوت عجله می كند. عجله كردن در قضاوت هم عبارتست از آنكه انسان درباره چیزی كه آن را خوب و درست نشناخته است حكم بكند و این امر بر اثر غرور و نخوت و شتابزدگی و غرض ورزی پیش می آید.»
بدینگونه علّت اخلاقی خطا غالباً نخوت و غرور انسان است كه زیاده از حد به عقل خود فریفته می شود و آنچه را به نظر خود درست می بیند می پسندد و بدان بیش از حّد ضرورت اتّكاء می نماید و كاهلی پیشه می گیرد و بدانچه در بادی نظر فهمیده است بسنده می كند و به بهانه خستگی از طلب حقیقت باز می ماند – قضاوت را هم تعلیق نمی كند بلكه به اندك علمی كه حاصل كرده حكم می نماید و به خطا می افتد. گاه نیز خطا از اینجا پیدا می شود كه انسان گویی خود را از حقیقت بیشتر دوست می دارد و نفع شخصی و مصلحت فردی را در كشف و بیان حقیقت دخالت می دهد...«باری مسأله تمییز بین حقیقت و خطا اولین قدم در راه هر نوع حقیقت جویی است و به همین جهت حكما در تحقیق آن شاید به وسواس یا مبالغه گراییده باشند.» [xvi]
استاد زرّین كوب دراین باره، به خصوص وقتی كه پای مطالب و اسناد جعلی نیز به میان می آید، مثالی هم ارائه می كنند كه خواندن آن خالی ازلطف نیست. در صفحه 148 تاریخ درترازو می نویسند: «در باب تاریخ مشروطه و فكر آزادی در ایران كمتر كتابی در این اواخر (تاریخ اتمام اثر، 1354 ش بوده است و چاپ سوم آن در 1370 ش) تألیف شده است كه به همین ملاحظه از آنچه حقیقت جویی بی شائبه یك مورّخ می توان خواند، منحرف نشده باشد. تقریباً هر كس این سالها كتابی در این باب نوشته است نقشی از خود، از كسان خود، یا از كسانی كه به نحوی با آنها ارتباط دارد، در آن تصویر كرده است. این چیزی است كه من آن را در تاریخ نویسی یك نوع تجاوز به حقیقت می شمارم و یك نوع بیماری روحی.» وفی الحقیقه هنوز مورخین درباره مشروطه كه سهل است، بلكه درباره دیگرمسائل تاریخی نیزاختلاف نظردارند. جالب آنكه خود جام جم كه خبر «همایش یكصدمین سالگرد انقلاب مشروطیّت» مورخ 14 مرداد 1382 را منعكس كرد[xvii] لابّد به خاطردارد كه دكتر مجید تفرشی كه از بررسی آرشیو اسناد مشروطه در انگلستان آمده بود، «اسناد تاریخی فارسی زبان پیرامون انقلاب مشروطیّت در آرشیوهای بریتانیا را»، «میراث ناشناخته» خواند و تعداد آن را حدود 10 میلیون برگ گفت و آنرا «خالی از حبّ و بغض» ندانست و درباره مجموعه اسنادی كه تا كنون منتشر شده گفت: «اسناد موجود در مجموعه كتب آبی كه از سوی سردار اسعد بختیاری منتشر شده، بوسیله دیپلمات های انگلیسی گزینش شده و طبعاً اسناد مورد علاقه و تأیید آنها را در بر می گیرد.» حال با آنچه ذكر شد چه كسی می خواهد براساس اسناد ناتمام و ناقص قضاوت قطعی كند؟ وجود اختلاف نظرهای بیشمار درباره این واقعه و سایر وقایع تاریخی نشان از حساسیت قضاوت است، و وای به روزی كه اسناد از نظر كیفی نیز مخدوش باشند و به قول آقای تفرشی، آلوده به «حبّ و بغض» و به شهادت آقای زرّین كوب بعضاً «دچار تحریف و دستكاری» شده باشند.[xviii]
با آنچه ذكرشد ونمونه هایش درادامه درمطالب ومقالات این مجموعه خواهدآمد، باید صمیمانه ومنصفانه ازهموطنان عزیزتمنّا نمود كه خود قضاوت فرمایند كه آیا واقعاً ادعای دقیق و عالمانه و منصفانه بودن جام جم در 64 صفحه ویژه نامه درباره «كارنامه بهائیّت درتاریخ» (ص2) صحیح و با عملكردش یكی است؟
نظر خود را بنویسید