پیام بیت العدل اعظم خطاب به ستایندگان شکوه و جلال خداوندگار در سراسر عالم
(هیئت بینالمللی ترجمه به زبان فارسی)
اکتبر ۲۰۱۷
ستایندگان شکوه و جلال خداوندگار در سراسر عالم ملاحظه فرمایند
دوستان عزیز و محبوب،
گفتار را با بیان این حقیقت والا شروع میکنیم که اهل عالم همیشه مشمول نظر پروردگار خود بوده و هستند. آن ذات منیع لایدرک در هر دورهای از تاریخ با ارسال پیامبری به منظور اشاعۀ قوای محرّکۀ روحانی و اخلاقیِ لازم برای همکاری و پیشرفت انسانها ابواب فضل و رحمت را به روی عالمیان گشوده است. بسیاری از این مطالع انوار گمنام ماندهاند ولی برخی در صفحات تاریخ میدرخشند، نامشان همچنان مورد احترام و ستایش میباشد، موجب تحوّل افکار گشته، مخازن علم و دانش را گشوده و الهامبخش پیدایش تمدّنها بودهاند. هر یک از این متبصّرین روحانی و اجتماعی و آینههای پاک فضایل اخلاقی در پاسخ به احتیاجات ضروری زمان خود، حقایق و تعالیمی را ارائه فرمودهاند. در شرایطی که جهان با دشوارترین چالشهای خود رو به روست نام حضرت بهاءالله را که دویست سال پیش به عرصۀ وجود قدم نهادند با شعف و شادی به عنوان چنین شخصیّتی گرامی میداریم، شخصیّتی که تعالیمش براستی نوع بشر را به سوی دوران صلح و وحدتِ موعود هدایت خواهد کرد.
حضرت بهاءالله از ابتدای جوانی در نزد آشنایان و اطرافیان به نفسی که صاحب سرنوشتی خاصّ است اشتهار داشتند، متمایز به خصایل روحانی و حکمتی فردانی بودند گوئیا که انوار ملکوتی در وجودشان متجلّی بود. در عین حال مجبور به تحمّل چهل سال رنج و مشقّت گردیدند از جمله تبعیدها و مسجونیّتهای پی در پی به دستور دو سلطان مستبدّ، حملات وسیع برای لکّهدار کردن نام ایشان و محکوم نمودن پیروانشان، و خشونت و بیحرمتی و سوء قصد بیشرمانه به حیات مبارکشان. حضرت بهاءالله همۀ این مشقّات را به دلیل محبّت بیمنتها به نوع انسان و در نهایت روح و ریحان و بردباری و مدارا و با میل و رضا و با شفقت نسبت به ستمگران تحمّل فرمودند. حتّی مصادرۀ کلّیّۀ متعلّقات دنیویشان خاطر آن حضرت را نیازرد. این پرسش ممکن است برای هر ناظری مطرح شود که نفسی با محبّت تام نسبت به دیگران و در حالی که همواره مورد حمد و ستایش عمومی بوده، به نیکوکاری و بلندنظری اشتهار داشته و به دنبال هیچ قدرت سیاسی نبوده چرا میباید هدف چنین خصومتهایی واقع گردد. دلیل مصائب وارده بر آن حضرت برای کسانی که با روال تاریخ آشنایی دارند البتّه کاملاً روشن میباشد. ظهور پیامبران الهی در جهان بدون استثنا با مخالفتهای شدید و خشونتبارِ صاحبان قدرت همراه بوده است. امّا نور حقیقت خاموش شدنی نیست و بنا بر این در زندگی این هیاکل فرابشری میتوان فداکاری، شجاعت و دیگر اعمالی را مشاهده نمود که گواه اقوالشان است، نکتهای که در هر مرحله از حیات حضرت بهاءالله نیز عیان و آشکار میباشد. حضرت بهاءالله علیرغم سختیها و مشقّتهای بیپایان هرگز سکوت اختیار نکردند و به نزول کلام مقتدر و نافذ الهی خود ادامه دادند — کلامی که با بصیرت دردهای عالم را تشخیص داد و درمان را تجویز نمود، کلامی که حامل عدالت بود و سلاطین و امرا را به وجود قوایی که بالمآل آنان را از سریر قدرت خواهد انداخت هشدار داد، کلماتی که روح را به اهتزاز آرد، منقلب و مصمّم نماید تا خویشتن را از خارستان نفس و هوی رها سازد، و کلماتی که صریح، جذّاب و مؤکّد است و میفرماید "لیس هذا من عندی بل من لدن عزیز علیم." در بررسی زندگی چنین شخصیّتی آیا این پرسش پیش نمیآید که اگر این امر از جانب خدا نیست پس چه امری را میتوان به خدا نسبت داد؟
مربّیان تمامعیاری که در طول تاریخ موجب نورانیّت عالم شدهاند میراثی از کلمات مقدّسه از خود به جای گذاشتهاند. در کلماتی که بمثابۀ رودخانهای عظیم از قلم حضرت بهاءالله جاری شده مواهبی بس وسیع و متعالی نهفته است. نفوسی که با آثار مبارکش آشنا میشوند اغلب در ابتدا مجذوب دعا و مناجاتهای به غایت زیبا میگردند که آرزوی فطری روح را برای نیایش شایستۀ خالق خود برآورده میسازد. در اعماق دریای کلماتش احکام و مبادی اخلاقیِ لازم برای رهایی روح انسان از غلبۀ غرایض نفسانی که درخور مقام حقیقی او نیست یافت میشود. در این بحر زخّار آرمانهای پایداری را نیز میتوان یافت که والدین میتوانند در پرتو آن کودکان خود را نه صرفاً به مانند خود بلکه با اهدافی والاتر پرورش دهند. تبیینات و تشریحاتی نیز وجود دارد که نقش ید غیبی را در سفر پر پیچ و خم تاریخ بشری از مراحل وحدت قبیله و وحدت ملّی به سوی مراحل بالاتری از اتّحاد آشکار مینماید. ادیان مختلف را بمنزلۀ مراحل توسعۀ یک حقیقیت واحد توصیف میکند که با مبدئی مشترک و هدفی مشترک با هم مرتبطاند، هدف تقلیب حیات باطنی و شرایط ظاهری نوع بشر. تعالیم حضرت بهاءالله به شرافت روح انسان گواهی میدهد. اجتماع مورد نظر حضرت بهاءالله اجتماعی است در شأن آن شرافت و مبتنی بر اصولی که آن شرافت را حفظ و تقویت مینماید. آن حضرت یگانگی نوع بشر را محور حیات جمعی قرار داده تساوی زن و مرد را صریحاً تأکید میفرمایند. نیروهای به ظاهر متضادّ عصر حاضر را چون علم و دین، وحدت و کثرت، آزادی و نظم، حقوق فردی و مسئولیّتهای اجتماعی با هم سازش میدهند. در میان عظیمترین ارمغانهای آن حضرت اصل عدالت است که در قالب مؤسّساتی ظاهر میگردد که نقطۀ نظرشان پیشرفت و تعالی همۀ مردمان میباشد. حضرت بهاءالله خود گواهی میدهند که "آنچه سبب اختلاف و فساد و نفاق است از کتاب محو نمودیم" و همزمان "آنچه علّت الفت و اتّحاد و اتّفاقست ثبت فرمودیم". آیا این پرسش پیش نمیآید که پاسخ شایسته به چنین ارمغانی چه خواهد بود؟
حضرت بهاءالله میفرمایند "هر طالبی البتّه باید کمر جهد و طلب بسته به شاطی آن بحر درآید". تعالیم روحانی پیامبران طیّ قرون و اعصار در نظامهای دینی تجسّد یافتند و به مرور زمان با جنبههایی از فرهنگ در هم آمیختند و همراه با اصول جزمی ساختۀ دست بشر به تنزّل گراییدند. امّا با نگاهی به ماورای این نکات واضح میگردد که تعالیم اصلی ادیان منشأ ارزشهای جهانیای هستند که آگاهی اخلاقی نوع بشر را شکل دادهاند و از طریق آنها مردمان مختلف اهداف مشترک یافتهاند. به دلایلی روشن، در اجتماع امروزی اعتبار دین لطمات فراوانی دیده است. اگر نفرت و اختلاف به اسم دین ترویج شود، بیدینی مرجّح است. ولی دین حقیقی را میتوان از ثمراتش شناخت. قابلیّت دین در الهام بخشیدن، در تقلیب قلوب، در ایجاد وحدت و در ترویج صلح و رفاه میباشد. دین حقیقی با عقل و خرد تطابق دارد و برای پیشرفت اجتماع وسیلهای اساسی محسوب میشود. آیین حضرت بهاءالله انضباط عمل در پرتو تفکّر و تأمّل را در افراد و در جامعه پرورش میدهد و بدین وسیله بصیرتهای لازم برای بهبود اجتماع به تدریج حاصل میگردد. حضرت بهاءالله سعی در تغییر اجتماع از طریق توطئههای سیاسی، فتنه و آشوب، بدگویی از گروههای خاصّ، و یا از طریق جنگ و اختلاف را مردود دانستهاند زیرا این قبیل روشها موجب تداوم ادواریِ کشمکش گردیده راه حلّهای پایدار را همواره از نظر دور نگه میدارد. ابزار مورد نظر آن حضرت ابزاری کاملاً متفاوت است. حضرت بهاءالله جهانیان را به کردار نیک، گفتار محبّتآمیز و اعمال طیّبۀ مرضیّه دعوت مینمایند و خدمت به دیگران و تعاون و تعاضد را وظیفۀ همگان میشمارند. آن حضرت هر یک از اعضای جامعۀ بشری را به جدّیّت در راه بنای تمدّنی جهانی مبتنی بر تعالیم الهی فرا میخوانند. بعد از تعمّق در وسعت بینش آن حضرت، آیا این پرسش پیش نمیآید که نوع انسان به جز این بینش، امید آیندۀ خود را بر چه اساسی میتواند واقعبینانه بنا نماید؟
در هر سرزمینی، نفوسی که مجذوب پیام حضرت بهاءالله شدهاند و به بینش آن حضرت متعهّد میباشند به نحوی سیستماتیک میآموزند که چگونه تعالیم مبارکش را به مرحلۀ عمل درآورند. افواجی از جوانان به نحوی فزاینده از هویّت روحانی خود آگاهی پیدا کرده انرژی خویش را در جهت پیشرفت اجتماع به کار میگیرند. مردمانی با دیدگاههای متفاوت، درمییابند که چگونه مشورت و جستجوی جمعی برای یافتن راه حلّ را جایگزین مشاجره و تحمیل قدرت سازند. از هر نژاد، مذهب، ملّیّت و طبقه، نفوسی با الهام از این بینش که اهل عالم یک نوعِ واحد و کرۀ زمین یک وطنِ واحد است متّحد میشوند. بسیاری از کسانی که مدّتهای مدید رنج و مشقّت کشیدهاند، صدای خویش را بازیافته شرکتکنندگان کاردان و خستگیناپذیرِ پیشرفت و توسعۀ خود میگردند. از روستاها، محلّهها، و شهرهای کوچک و بزرگ، مؤسّسات، جوامع و افرادی قیام مینمایند که متعهّد به همکاری با یکدیگر برای ساختن جهانی متّحد و مرفّه میباشند، جهانی که براستی میتواند شایستۀ نام ملکوت الهی بر بسیط زمین باشد. در این دویستمین سالگرد میلاد خجستۀ حضرت بهاءالله، نفوس بیشماری که جزو این مشروع روحانی میباشند اطرافیان خود را دعوت مینمایند تا این فرصت را غنیمت شمرند و دریابند که حضرت بهاءالله کیست و پیامش چیست و همچنین درمانی را که تجویز فرموده به محکّ امتحان گذارند. ظهور حضرت بهاءالله گواه اطمینانبخشی است بر اینکه جامعۀ بشری که در معرض خطرات متعدّد قرار دارد، فراموش نشده است. وقتی جمع کثیری از مردمان خیرخواه سراسر جهان طیّ سالیان متمادی برای پاسخی به مشکلات موطن مشترک خود به درگاه خداوند متعال ملتمسانه دعا کردهاند آیا جای تعجّب است که پروردگار عالمیان ادعیۀ آنان را مستجاب نموده است؟
[امضا: بیت العدل اعظم]
نظر خود را بنویسید