×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
ولوله در شهر ۱ولوله در شهر ۲ولوله در شهر ۳طلوع عشق
نگاشته هادیدگاه هانکته ها
آثار بنیانگذاران دیانت بهائیپیام های بیت العدل اعظمگزارش ها و بیانیه هاآثار نویسندگان بهائی

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twitter
×
ولوله در شهر - شمارۀ اولولوله در شهر - شمارۀ دومولوله در شهر - شمارۀ سومطلوع عشق
سایت "بهائیان ایران" سایت رسمی جامعۀ بهائی ایرانگلچین پیام های بیت العدل اعظمسرویس خبری جامعۀ بهائیعالم بهائی: جامعۀ جهانی بهائیزندگی حضرت بهاءاللهکتابخانۀ بهائیعهد و میثاقآئین بهائیدنیای بهائینقطه نظرنگاهکسروی و کتاب «بهائی گری»پروژه های بهائیسایت جامعۀ جهانی بهائیسایت ضیافت نوزده روزهتلویزیون نوینرادیو پیام دوستسایت تعلیم و تربیتسایت ازدواج بهائی
یوزارسیف هم خاتم النّبیّین بود!
1395/01/14
چند سال قبل سریال زندگی حضرت یوسف از سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش گردید. در آن وقت مقاله ای با عنوان «یوزارسیف هم خاتم النّبیّین بود!» در دو آدرس زیر منتشر گردید که مورد استقبال قرار گرفت و دوستان بسیاری نظرات و مشورت های ارزشمندی ذیل آن مطرح نمودند. اینک که سریال مزبور مجدداً از شبکۀ IFILM سیمای جمهوری اسلامی ایران در حال پخش مجدّد است، تعمّق در محتوای مقالۀ مزبور که بروز شده است، موجب روشنی اذهان در خصوص مفهوم حقیقی خاتمیّت است.
 
با سپاس
 
برگرفته از:
 
 
 
یوزارسیف هم خاتم النّبیّین بود!
 
نگارش:حامد صبوری
 
بله دوستان عزیز! تعجب نکنید! حضرت یوسف (یوزارسیف) نیز که هم اکنون سریال تلویزیونی زندگی ایشان از سیمای جمهوری اسلامی ایران در حال پخش است، خاتم النبیین بود! می گویید نه! آیۀ 34 سورۀ غافر قرآن مجید را ببینید: «وَ لَقَدْ جَآءَكُمْ يُوسُفُ مِن قَبْلُ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا زِلْتُمْ فِى شَكٍّ مِّمَّا جَآءَكُم بِهِ حَتَّى‏ إِذَا هَلَكَ قُلْتُمْ لَن يَبْعَثَ اللَّهُ مِن بَعْدِهِ رَسُولًا كَذَلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُّرْتَابٌ.» یعنی: همانا يوسف پيش از اين با دلايل روشن نزد شما آمد، امّا شما همواره از آن چه برايتان آورده بود در شك بوديد، تا آن گاه كه يوسف از دنيا رفت، گفتيد: «خداوند پس از او هرگز پيامبرى نخواهد فرستاد». اين گونه، خداوند هر افراطگر ترديد كننده‏اى را گمراه مى‏سازد.
 
جریان از این قرار بوده است که یوسف پسر یعقوب به مصر آورده شد؛ به خاطر توطئۀ زلیخا زندانی شد. پس از اثبات بی گناهی و آزادی از زندان، خاندان یعقوب (بنی اسرائیل) و زلیخا و بعضی از مصریان ایمان آوردند، و بعضی دیگر نیز نسبت به رسالت ایشان دچار شک و تردید شدند. امّا جالب آن که پس از وفات حضرتش، همان نفوسی که رسالتش را مورد شک قرار می دادند گفتند یوسف آخرین پیامبر است و پس از وی خدا هرگز پیامبری دیگر نخواهد فرستاد![1]
 
این جریان می گذرد تا آن که حضرت موسی به پیامبری مبعوث می شود و فرعونیان به مخالفت با او می پردازند. یکی از فرعونیان که مؤمن خداپرست بوده به دفاع از حضرت موسی در برابر فرعون می پردازد و از جمله استدلال می کند که قبل از موسی نیز حضرت یوسف به مصر آمد ولی امثال شما تا زنده بود با وجود آن که دلایل نبوّتش آشکار بود در بارۀ او شک کردید و قبولش نکردید، امّا با وجود این پس از وفات او گفتید پیامبر دیگری پس از او نخواهد آمد! حال هم موسی مثل یوسف آمده و دلایل آشکار دارد ولی قبولش نمی کنید و می گویید پس از یوسف پیامبری نباید بیاید.[2]
 
جالب آن که این داستان هنگام ظهور حضرت مسیح نیز اتفاق می افتد و یکی از دلایل یهودیان در مخالفت با ایشان این بوده که می گفتند طبق آیاتی از کتب عهد عتیق و تورات، حضرت موسی آخرین پیامبر است و دین او ابدی است و پس از وی پیامبری نخواهد آمد.[3] جالب تر آن که همین ماجرا درظهور حضرت محمّد نیز تکرار می شود و ازجمله دلایل یهودیان ومسیحیان در ردّ حضرتش این بوده است که موسی وعیسی را آخرین رسولان الهی می دانسته اند، و مسیحیان نیز مانند یهودیان، با استناد به بعضی آیات عهد جدید و انجیل، کلام عیسی و دین او را ابدی می پنداشته اند![4]
 
با این توضیحات عجیب نیست که امروز نیز یکی از دلایل مخالفین دین بهائی این است که مدعی اند چون در قرآن مجید کلمۀ «خاتم النّبیین» ذکر شده، مفهوم و معنی آن این است که پس از حضرتش پیامبری نخواهد آمد! حال آن که مقصود از کلمۀ مزبور چیزی دیگر است[5]، و تعبیری این گونه مبنی بر مبعوث نشدن مربیان جدید آسمانی، دقیقاً مانند تعبیری است که امّت های قبل در خصوص یوسف و موسی و عیسی و سایر انبیا کرده و هنوز نیز می کنند. چنان که یهودیان ومسیحیان زمان ما نیز، هنوز پس از گذشت 14 قرن از ظهور اسلام، به همان دلیل ِ پیروان یوسف، حضرت محمّد را رسول نمی دانند و دین او را قبول ندارند!
 
پس بجاست که گفته شود عقیده به ختمیّت نوعی بیماری مزمن در همۀ امت ها شده است! در حقیقت وجود همین توهّم و گمان ختمیّت در اذهان مؤمنین هر دین بوده است که مانند دورۀ حضرت یوسف، از علل مهم ردّ ادیان جدید بوده و هست. به خاطر وجود چنین بیماری در تاریخ ادیان است که حضرت بهاءالله شارع دین بهائی، برای آن که بهائیان نیز دچار آن نشوند، بارها مؤکداً توضیح فرموده اند که دین جدید بهائی آخرین دین نیست و پس از حضرتشان نیز، مانند گذشته، مربّیان آسمانی خواهند آمد.
 
آیا شایسته نیست نگاهی دوباره به آیۀ قرآن در خصوص گمان خاتمیت حضرت یوسف بیاندازیم و بیاندیشیم که چرا امّت ها دچار چنین توهّم و بیماری مزمنی شده و می شوند! آیا این قسمت از آیه که می فرماید«كَذَلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُّرْتَابٌ»، می تواند علل چنین توهّمی را روشن سازد؟
 
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یادداشت ها:
[1] برای توضیح مفصّل آن از جمله رجوع شود به:
[2]
در سایت حجّة الاسلام قرائتی هم چنین آمده: «عقیده به ختم نبوت بعد از یوسف سبب شد كه برخى از بنى‏اسرائیل، بعثت حضرت موسى را نپذیرند. "قلتم لن یبعث اللّه من بعده رسولا"». در اینجا:
 [3] برای توضیح مفصل و نیز ملاحظهء مفهوم و مقصود بعضی از آیاتی که به اشتباه از آنها برداشت خاتمیت دین یهود شده مراجعه شود به آثار بهائی. از جمله مراجعه شود به موارد زیر:
 [4] برای توضیح و ملاحظۀ مقصود از آیات انجیل در خصوص ابدی بودن کلام حضرت مسیح نیز به همان منابع مذکور در یادداشت 3 مراجعه فرمائید.
[5] شک در مفهوم متداول خاتمیت در بین محققین مسلمان نیزآشکار شده است. چنان که امثال مرحوم اقبال لاهوری و نیز اخیراً محققینی امثال آقایان سروش و گنجی نیزمفهوم و معنی خاتمیت را زیر سؤال برده اند.

برای دیدن مفهوم مزبور از دید آئین بهائی علاوه بر یادداشت 3، از جمله رجوع شود به «کتاب مستطاب ایقان» ازحضرت بهاءالله در این آدرس://reference.bahai.org/fa/t/b/ 

نظر خود را بنویسید