×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
ولوله در شهر ۱ولوله در شهر ۲ولوله در شهر ۳طلوع عشق
نگاشته هادیدگاه هانکته ها
آثار بنیانگذاران دیانت بهائیپیام های بیت العدل اعظمگزارش ها و بیانیه هاآثار نویسندگان بهائی

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twitter
×
ولوله در شهر - شمارۀ اولولوله در شهر - شمارۀ دومولوله در شهر - شمارۀ سومطلوع عشق
سایت "بهائیان ایران" سایت رسمی جامعۀ بهائی ایرانگلچین پیام های بیت العدل اعظمسرویس خبری جامعۀ بهائیعالم بهائی: جامعۀ جهانی بهائیزندگی حضرت بهاءاللهکتابخانۀ بهائیعهد و میثاقآئین بهائیدنیای بهائینقطه نظرنگاهکسروی و کتاب «بهائی گری»پروژه های بهائیسایت جامعۀ جهانی بهائیسایت ضیافت نوزده روزهتلویزیون نوینرادیو پیام دوستسایت تعلیم و تربیتسایت ازدواج بهائی
از اوراق تاریخی: سؤالیۀ جناب حاجی میرزا حیدر علی اصفهانی از علمای اسلام
1394/05/23

دوستان عزیز

با اشواق قلبی و درودهای صمیمانه، در زیر متنی تاریخی را که در آن جناب حاجی میرزا حیدر علی اصفهانی سؤالاتی را از علمای اسلام کرده اند و جواب خواسته اند، تقدیم می کنیم. ایشان اهل اصفهان، متولّد ١۲٥٠ ه. ق. از مؤمنین مشهور و ثابت و مخلص و مستقیم بهائی بودند که مدّت پنجاه سال به دیانت بهائی خدمت کردند و مورد مصائب شدیده از جمله اسارت جانکاه در مصر و تبعید شدید و حبس در سودان به مدّت ١٣ سال شدند. دو کتاب «بهجة الصّدور» و استدلالیۀ «دلائل العرفان» شامل شرح زندگی خودشان و نیز حاوی مطالب و بشارات و مفاهیم دقیق و وسیع و مملوّ از آیات و احادیث و آثار از ادیان سابقه و از ادیان بابی و بهائی در اثبات ادیان بابی و بهائی، از تألیفات ایشان است. ایشان در ١٣٣٩ه. ق. در حیفا صعود (وفات) نمودند. (با استفاده از لغتنامۀ «نوزده هزار لغت».)  
  
متن سؤالات مزبور عیناً به نقل از مجلّۀ «آهنگ بدیع»، سال ٣۲ شمارۀ ٣۴٥ مرداد و شهریور ۲٥٣٦ شاهنشاهی، صص: ٥١- ٥٩ درج می گردد.
 
جانتان مسرور حقیقی باد
ــــــــــــــــــ
 
از اوراق تاریخی
 
سؤالیه
حاجی میرزا حیدر علی
 
نسخۀ خطی از این مجموعه سؤالات به عنایت لجنۀ ملّی محفظۀ آثار و آرشیو امری برای درج در آهنگ بدیع رسید که با تشکر از آن لجنه، عیناً به نظر خوانندگان عزیز می رسد.
از حضرت حاجی میرزا حیدر علی رُوحی فِداه است.
 
از حضرات علمای اعلام وَفّقَهُمُ اللهُ تَعالی عَلی اِحقاقِ الحَقّ وَ اِزهاقِ الباطِل به کمال خضوع و خشوع سؤالاتی دارم مستدعی است جواب را مرقوم و به خاتم شریف مزیّن فرمایند:
 
سؤال ١- معجزات و خوارق عاداتی که مسلمین از حضرت خاتم انبیاء و مَبدءِ اَصفیاء صَلّی اللهُ عَلیه و آلِه وَ سَلّم و رُوحُ العالمینَ لِتُربَتِهِ الفِداء روایت می فرمایند و ملل موجودۀ فوقُ الاَرض به اصرارْ انکار دارند، از مسلمین باید قبول نمود و یا از منکرین؟
 
سؤال ٢- شواهد و اماراتی که علمای اسلام از تورات و انجیل برای طلوع نیّرِ بَطحاء رُوحُ ما سِواه فِداه معنی و تفسیر و تعبیر می فرمایند و علمای ملّتِ انجیل و تورات آن تفاسیر و تعابیر را غلط می دانند از علمای اسلام بشنویم و تصدیق کنیم و یا از علمای تورات و انجیل؟
 
سؤال ٣- بعد از جواب آن دو مسئله حقّ سبحانَه و تَعالی ملّتِ تورات و انجیل را به تورات و انجیل موجوده بَینَ اَیدیهِم معامله می فرماید و ثواب و عقاب می نماید یا به تورات و انجیلِ آسمان رفته و یا تحریف شده که ندیده و نشنیده و ندانسته اند. اگر معامله اش به آسمان رفته تحریف شده است فَلِلّهِ الحُجّةُ البالِغَة یعنی چه فَلیَاتوا بِکتابٍ هُوَ اَهدی مِنهُما اَتّبِعْه چه معنی دارد و مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُم را چه کنیم و کُلُّ اُمَّةٍ تُدعیٰ اِلیٰ کِتابِها را چه معنی نمائیم و حال آن که به آسمان رفته و تحریف هم شده صحیح است بعد از اقرار و نوشتن این که به همین تورات و انجیل موجوده مسئولند.
 
سؤال ۴- در این دو کتاب صریح است که کتابی بعد از تورات و کَذلِکَ کتابی بعد از انجیل از جانب رَبِّ جَلیل نازل نخواهد شد و شریعت تورات ابدیست و زوال آسمان و زمین ممکن است و تغییر حکم انجیل مُحال و مُمتنع چه کنیم و چه معنی نمائیم و چه جواب گوئیم؟
 
سؤال ٥- در تورات و انجیل علائمی برای ظهور مذکور است که در اشراق نیّر خاتمِ انبیاء رُوحُ ما سِواه فِداه به حسب ظاهر جسمانی و فهم بشری واقع نشد بر عقبۀ یهود و نصاری نَعُوذُ بِالله برگردیم و نَستَغفِرُالله تکذیب نمائیم چه کنیم و چه جواب گوئیم؟
 
سؤال ٦- موعود تورات و انجیل شخص معیّن متولّد شدۀ قبل است و اسمش عیسی و احمد و محمّد نیست چه کنیم و چه جواب گوئیم و صواب چیست و حقیقتش چه؟
سؤال ٧- هرکه بیاید وظهور کند مروّج و مکمّل است نه ناسخ و مُجَدِّد.
 
سؤال ٨- بعضی قصص در قرآن نازل که در کتب عتیق آسمانی و تواریخ ملل عتیقه نیست و حجاب عظیم و سدّ جَسیمِ مِلل شده است و نسبت هائی که نَعُوذُ بِالله مِنْ اَنْ یُتَفَوَّهَ بِاللِّسانِ اَو یَخطُرَ بِالجَنان می دهند جواب حکمت یا موعظه یا مجادله بِالّتی هِیَ اَحسَن و یا اِسکاتی و اِلزامی چیست؟
 
سؤال ٩- در اسماء و صفاتِ ذاتی حضرت واجبُ الوجود تمیز و تفصیل است و یا حیاتْ عینِ علم است و هر دو عینِ سمع است و هر سه عینِ بصر است و بهیچوجه مِنَ الوُجوه غیریّت و اِثنینیّت متصوّر و معقول نیست و کَمالُ التّوحیدِ نَفیُ الصِّفاتِ عَنه است توضیح به عبارت صریح فرمائید؟
 
سؤال ١۰- مُکَذِّبِ کتب آسمانی مُصابست نَعُوذُ بِالله یا مُعاقَب است؟ اگر مُصابست حجّت آلهی تمام و بالغ و کامل نبوده و اگر مُعاقَبَند از چه راه حجّت بر ایشان بالغ و تمام شده؟
سؤال ١١- ملل موجوده فوق ارض که تکذیب قرآن نموده اند که اَلعِیاذُ بِالله از خدا نیست دانسته اند و تکذیب کرده اند یا ندانسته اند؟
 
سؤال ١٢- حضرت غیبِ مَنیعِ لایُدرَک لا یُوصَف لا یُشار لا یُذکَر لا یُعرَف که خاتم انبیا در آن ساحتِ جَلالِ قدس، ما عَبَدناکَ فرموده و در آن بِساطِ اِجلالِ اُنس زِدْنیٖ فیکَ تَحَیُّراً اظهار نموده، مقدّس از ظهور و بطون و حضور و غیبت و اوّلیّت و آخِریّت و صعود و نزول و حلول و دخول است یا نَعوذُ بِالله مقدّس نیست؟ اگر مقدّس است هُوَ الاوّلُ وَ آلاخِرُ وَ الظّاهِرُ وَ الباطِنُ وَ الغائِبُ وَ الحاضِر، مَظاهِر و مَطالِعش کیست؟
 
سؤال ١٣- ما اَمرُنا اِلّا واحِدَةٌ وَ ما خَلْقُکُم وَ لا بَعْثُکُم اِلّا کَنَفسٍ واحِدَةٍ یعنی چه و لا نُفَرِّقُ بَینَ اَحَدٍ مِنْ رُسُلِه و تِلکَ الرُّسُلُ فَضَّلنا بَعضَهُم عَلی بَعضٍ را چه قسم تطبیق نمائیم؟
 
سؤال ١۴- کُنتُ نَبیّاً وَ آدَمُ بَینَ الماءِ وَ الطّینِ تقدّمِ زمانی است یا رُتبی؟ اوّلُ ما خَلَقَ اللهُ آن وجودِ مبارک است نوراً یا جسماً مقصود است؟
 
سؤال ١٥- میزانی که به آن اختلاف به ائتلاف تبدیل شود و نفاق به وفاق و اعتساف به انصاف چیست؟ اگر حسّ است کَمَا اتّفَقَ عَلَیهِ حُکماءُ المُعاصِرینَ مِنَ الاَفرَنجِ تَرَی السّرابَ شَراباً عَذباً وَ الحال اِنَّهُ سَراباً وَ فِی المَرایا صُوَراً مُحَققةَ الشّهودِ وَ اِنّها شَبَحٌ عاریةٌ عَنِ الوُجودِ وَ النّقطةَ الجَوّالةَ فِی الظّلمَةِ دائِرةً وَ خَطّاً مُمتداً وَ الحال لَیسَ کَذکَ وَ اَمثال ذلِک. اگرعقل است چنانچه اشراقیّین و مَشّائیّین و حکمای متقدّمین فرموده اند مشاهده می شود جمیع در معقولات اختلاف کرده اند. واگر برهان مسلّم بود اختلاف متصوّر نبود و علاوه برهان عقلی نتیجۀ مقدّمات حسّی است و اشتباه حسّ محسوس است. و اگر نقل است اختلال در اختلافش بیشتر است چه که ناشی از مَدرَک و مَشعَر است و اختلافِ مَشاعِر و مَدارِک بدیهی است و علاوه مؤمنین به کتب آسمانی در فهم اختلاف نموده اند. و اگر الهام است کما زَعَمَهُ العُرَفاءُ مِنَ الصّوفیةِ هُوَ عِبارَةٌ عَنْ خُطُوراتٍ قَلبیةٍ مِنْ اَیْنَ یُبَرْهَنُ اِنّهُ اِلهاماتٌ رَبّانیّةٌ اَو تَسویلاتٌ شَیطانیّةٌ. فَالمیزانُ المُتّفقُ عَلیه ما هُوَ بُرهان رافع اختلاف چیست؟
 
سؤال ١٦- عرشِ اِستَویٰ عَلیهِ الرّحمن فُؤادِ مبارکِ مَشیّتِ اوّلیه است که مَحلِّ تجلّیِ آن سلطانُ السّلاطینِ غیب و شهود است و یا عرشِ مجسّم و استواء تصوّری و یا فرضی و یا عقلی و یا ذهنی است؟
 
سؤال ١٧– معاصرین ریاضیّین معقول و محسوس نموده اند سموات و عرشی نیست، فضائی است رَحیبِ وسیع این قسم مَرعی است سَبع سَموات وَسِعَ کُرسِیُّهُ السّمواتِ وَ الاَرضَ وَ رَفَعَ السّمواتِ بِغَیرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها وَ نَطوِی السَّماء وَ اِنکسافِ شمس و اِنخساف قمر و سقوط نجوم و اِنفطارِ سَماء و جمعِ شمس و قمر که از علائم محتومۀ قیامت است چه معنی کنیم و تعبیر نمائیم برهان لا نُسَلِّم و این عقیده کفر است مَسموع و مقبول، یا لِیَهلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَةٍ وَ یَحْیی مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَةٍ صحیح است؟
 
سؤال ١٨- قرآن نسخه است از حکیم حقیقی الهی که در این عالم حفظ صحّت ایمانی خلق را نماید و دفع مرض ایمانی را. اگر چنین است بیاناتش محقّقُ الوقوع است و راه فهم و حُجّیَّت و ادراک معانیش مفتوح است و اِنذار مُفسّر را بِرَأیْه فَلیَتَبَوَّء مَقعَدَهُ فِی النّار بیان حقایق و کشف دقائق است قبل یوم تأویل. مثلاً مؤمن به قرآن اهل جنّت است و در جنّت غُرَف و حوریّات و غِلمان و اَنهار و اَشجار و فَواکِه و اَثمار است و کَذلِکَ صَراط مَمدود است ومیزان منصوبست و حساب بشأنی که لا یُغادِرُ صَغیرَةً وً لا کَبیرَةً اِلّا اَحْصاهٰا است ولی حقائق این مقامات مکتوم است.
 
سؤال ١٩- قرآن در این عالم خلق را مربّی و مُهَذِّب و مُقرِّبِ اِلَی الله است و یا در دارِ آخرت هم تربیت و تهذیب و مجاهده و سلوک و اقبال و اعراض و اقرار و انکار و شبهه و ارتیاب و استکبار متصوّر و معقول است؟
 
سؤال ٢٠- این عالم اجسام و مرکّباتست و عالم بعد از خلع ارواح از اجسام جسمانی ومرکّب است و یا روحانی و مجرّد ولو مَسبوق به علّت است ومَعاد جسمانی در عالم اجسام است و یا در عالمِ مجرّدات؟
 
سؤال ٢١- جابُلقا و جابُلصا اگر از خشت و گل و یا گچ و آجر است چرا مخفی از ابصار و مَستور از انظار است و حال این که علمِ رَسمُ الاَرض که به جغرافیا معروف است اطفال مدارس می دانند.
 
سؤال ٢٢- ملل موجوده فوقُ الاَرض الیوم هفت ملّت است: بودیّه که اهالی هندند و بْرَهمیّه که اهالی چینند و فِتشیّ که اهالی افریکند زردشتی که ایرانیُ الاَصلند و یهود ونصارا و مسلمین که این سه ملّت آن چهار را بت پرست و کتبشان را از خدا نمی دانند و هر یک ازین ملل کتاب دارند و شریعت دارند و به اختلافِ مَذاهِبِهِم امّت آن پیغمبر ومؤمن به آن کتاب هستند و در میانشان عالم و جاهل عاقل و غافل ناقص و کامل فاسق و متّقی مجتهد و مقلّد عارف و متعصّب محقّق و نادان موجود و هر یک از بزرگان دیانت خود معجزات و خَوارقِ عادات معتقدند و نوشته اند بلکه از مَقابر و معابد و بِقاع هم هر روز خَوارقِ عادات حکایت کنند و بلکه از عُبّاد و زُهّاد و مُرتاضینِ احبّایِ خود هم دیده و می بینند و بسیار ثابت و راسخ و معتقد و جازمند در این حالت بَیّنه و برهان و فاصل بین حق و باطل چیست؟
 
سؤال ٢۴– معجزه بودن قرآن و حُجّیتش از چه راه است؟ اگر فصاحت و بلاغت است جمعیت روی زمین تقریباً ۴ هزار کرور است و فصاحت دان و بلاغت فهم زبان عرب البته از هزار بیش نیست بر باقی ناس چه نحو حُجّت تمام و بالغ است و تقلید در اصول دین جایز نیست و اگر جایز است از علمای ملّت خود تقلید کرده اند و حال علمای ملل هم معلوم است  وانگهی از هزار فصاحت دان اقلاً پانصد نفر علمای فصیح بلیغ مسلّم بین مسلمین نَصرانی هستند و به بانگ بلند انکار فصاحت قرآن را می نمایند و علاوه عَلیٰ ذلِک علم اکتسابی و صنعت است هر نفسی بیشتر کوشد پیشتر رود و حَدِّ یَقِفْ ندارد که بتوان فوق آن را از قوّۀ بشر مُحال دانست و اگر حُجِّیّت و معجزه بودنش در خبر به وقایعِ بَعد است حُجّت تمام نیست باید صبر نمود تا واقع شود و بعد از وقوع هم راه هزار شبهه اش مفتوح است که مُصادفه است وانگهی در هیچ جای قرآن نه تَحَدّی به فصاحت و بلاغت فرموده که اِنْ کُنتُم فی رَیْبٍ مِنْ فَصاحَةِ مٰا نَزَّلناهُ و نه به اخبارِ بَعد که اِنْ کُنتُم فیٖ رَیْبٍ مِمّا اَخبَرناهُ مِنْ بَعدُ فَأتوا بِخَبَرٍ مِثلِه و اگر دارای علم اوّلین و آخِرین است بر احدی معجزه نیست زیرا که احدی علم اوّلین و آخرین را ندارد.
 
سؤال ٢٥– اگر حُجّت خاتم انبیاء و معجزۀ مبدء اصفیا معجزات و خوارق عادات مَسموعۀ مَنقوله است اوّل آن که جمیع ملل موجوده مُنکِرند و مُقِرّی سِوایِ داخلۀ اسلام نیست ثانیاً در قرآن نیست که تَحَدّی به معجزات و خوارق عاداتِ مُقتَرَحه فرموده باشد بلکه صریح قرآن است که معجزاتِ مُقتَرَحۀ قوم را جواب نفرموده و اجابت ننموده و بلکه رَدّ فرموده و انکار کرده.
 
سؤال ٢٦– وَلَو تَقَوَّلَ عَلَینا بَعضَ الاَقاویلِ لَاَخَذنا مِنهُ بِالیَمینِ ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنهُ الوَتینَ فَما مِنکُم مِنْ اَحَدٍ عَنهُ بِحاجِزینَ. هر متولّد شده البته فوت می شود این چه نحو استدلال است و چه قسم برهان؟
 
سؤال ٢٧- اَمْ لَهُم شُرَکاءُ شَرَعُوا لَهُم مِنَ الدّینِ ما لَمْ یَأذَنْ بِهِ اللهُ. فِتشیّه و بودیّه و بْراهمیّه و زردشتیّه چهار ملّت بزرگند و شریعت هم دارند و کتاب هم دارند چه گوئیم و جواب چیست؟
 
سؤال ٢٨- اِنُّ الّذینَ یُحاجّونَ فِی اللهِ مِنْ بَعدِ مَا اسْتُجیبَ لَهُ حُجَّتُهُم داحِضَةٌ عِندَ رَبِّکَ خدا را دعوت و اجابتی سِوای دعوت و اجابتِ انبیاء مُتصوّر و معقول هست و اُسْتُجیبَ مفرد است فَاعْتَبِرُوا یا اولِی الاَبصار.
 
سؤال ٢٩– جُندُاللهِ هُمُ الغالِبونَ وَ یَأبَی اللهُ اِلّا اَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَلَو کَرِهَ الکافِرونَ. جُندی و نوری برای خدا اعظم از سیّدُالشّهداء و ائِمّۀ هُدیٰ و حضرت عیسی و انبیایِ الهی در غیب و شهود مُتصوّر است؟ نَسْتَغْفِرُاللهَ. مَعَ ذلِک در نهایت مظلومیّت و مغلوبیّت و مقهوریّت شهید شدند رُوحُ الوُجودِ لِدِمائِهِمِ المَسفُوکَةِ المُطَهَّرةِ فِدا چگونه غلبه و تمامیّتِ نور را ثابت نمائیم؟
 
سؤال ٣٠- صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لایَعقِلونَ لایَرجِعونَ اِنَّکَ لا تُسْمِعُ المَوتیٰ اِنَّ اللهَ یُسمِعُ مَنْ یَشاءُ وَ ما اَنتَ بِمُسمِعٍ مَنْ فِی القُبُورِ اَمواتٌ غَیرُ اَحیاءٍ وَ ما یَشعُرُونَ اَیّانَ یُبعَثونَ مقصود چه کوری و کری و گنگی و موتی است؟
 
سؤال ٣١– در این عصر که علوم و صنایع و حکم و بدائع نسبت به قبل یک به هزار ظاهر و دانشمندان چون ضیاءِ سپهری درخشنده و باهر و ظلمت ضلالت خرافات عتیقۀ اُمَم را به نور دانش و تمدّن و آداب انسانیّت تبدیل نموده اند و حُجُباتِ غلیظۀ اوهام را بکلّی خَرق فرموده اند به شأنی که جهان جهان و عالم امکان طراوات و صفای بی اندازه یافته این ترقّی و عُلوّ و سُمُوّ ممکن است مگر به تجلّی و اشراقِ انسانِ کامل که جامع جمیع کمالات لانهایۀ انسانی است که به اصطلاح اهل ادیان مَشیّتِ اوّلیّه و مَظهَرِ اَسماء و صفاتِ رَبانیّه است و به اصطلاح حُکمای قبل و بعد عقلِ اوّل که مَحلِّ ظهورش در انسان است.
 
سؤال ٣٢– انبیاء را اگر خدا فرستاده و کتبشان از او تعالی است مِنْ بابِ کَتَبَ عَلیٰ نَفْسِهِ الرَّحمَةَ و اِنّا لَنَنصُرُ رُسُلَنا بر او تعالی واجب است امری و نوری و ظهوری را ظاهر فرماید و حقائق کتب مقدّسه را کشف فرماید و رموز و دقائق و رقائقش را ظاهر نماید و نگذارد خلق به برهان فرستادگانش را تکذیب نمایند چنانچه مشهود ومَسموع است.
از حکمای عالم و فلاسفۀ اُمَم سؤال می شود امری که در بادیِ نظر مخالف عقل و عقیدۀ جمیع بشر باشد و هر قدر هم نفوس را در ظلّش درآورد و ترقّی دهد مخالف نَفْس وهَویٰ و مُنافی طبیعت بشریّه و مُباین مُلائِماتِ جسمانیّه باشد و پیش رود و غلبه نماید نسبت چنین امری را به چه قوّه باید نسبت بدهیم و بانی و مؤسّس و مُبدِع و موجِدش کیست و چیست. از ناقضینِ عهدِ قدیم و مُنازِعینِ با اَمرِ عظیم سؤال می شود ممکن و متصوّر است نفسی معتقد شود عالم را مربّی و صانعی نیست همّت و تدبیرات و اسباب چینی و تزویر است لذا همّت نماید و نفوسی را با خود متّفق کند و مدّت پنجاه سال هر قدر تدبیر نمایند و مقدّمات صحیحه هم به عقول بشریّه ترتیب دهند نتیجه به خلافِ مقصود ظاهر شود اگر فِی الجُمله ادارک داشته باشند متذّکر می شوند این عالم را صانع و مُدبّریست و او تعالی بر ضدِّ این نفوس است یا باز می توانند شبهه نمایند؟ و بعد از نوشتن این جواب ها این فانیِ صِرْفْ که امیدوارم به قطره از علم الهی فائز شده باشد بِحَولِ الله و قوّتِه به ترجمۀ ظاهر قرآن و اخبارش این امر اعظم و جمیع علامات و اَمارات و آیات و بَیّنات و کلیّات و جزئیّاتش را ثابت می نماید بلکه نُبُوّاتِ قبل را هم ثابت می کند و جمیع شبهات را رفع می کند به شرط حضورِ اولیایِ دولتِ اَبَدْ مُدّت و اِذنِ حضرتِ شهریارِ تاجدار اَیَّدَهُ اللهُ وَ اَدامَ اللهُ اَیّامَ سَلطَنَتِهِ العَلیّةِ العالِیة.

فایل های ضمیمه

نظر خود را بنویسید