اینک چندین سال است که نقض حقوق بشر و عدم رعایت حقوق شهروندی بهائیان ایران و ستم های سیستماتیک و مستمر بر ایشان بر همگان آشکار شده است. علاوه بر شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد و سایر سازمان های حقوق بشر در جهان، هم میهنان عزیز و فرهیخته نیز روز به روز بیشتر بر این حقیقت شهادت داده و می دهند و حتی برای رفع این ستم ها دست به اقدامات شجاعانه هم می زنند. امّا جالب اینجاست که علیرغم ریاکاری ها و پنهان کاری ها و دروغ ها و انکارهای جمهوری اسلامی ایران در این خصوص، گاه بهائی ستیزان حکومتی و غیر حکومتی حواسشان پرت می شود و خود به وجود این ستم ها اعتراف می کنند و گاه حتی در اسناد حقوقی خود جمهوری اسلامی ایران نیز انعکاس می یابد. به عنوان نمونه نگاه کنید به:
یا رجوع شود به کتاب «وظیفه دشوار نظارت بر اجرای قانون اساسی»، از دکتر حسین مهرپور، نشر ثالث طهران، چاپ اوّل ١٣٨۴، صص: ٦۲۰تا ٦۲۴ و ٦٣٥ تا ٦٣٩ و ٨٦٥ و ٦١١ تا ٦١٨ و ٦۲٥ تا ٦٣۴ و ٦٠١ تا ٦٠۲.
از جمله حتی در بعضی ردیه های ضدّ بهائی منتشره در خود جمهوری اسلامی ایران نیز، مستقیم یا غیر مستقیم به این ستم بر بهائیان و نقض حقوق ایشان اشاره شده است. از جمله بارزترین آنها کتاب ردیّۀ «بهائیت در ایران»، تألیف سیّد سعید زاهد زاهدانی با همکاری محمّد علی سلامی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۰است که بخصوص در فصل هفتم آن (صفحات: ۲۶۹- ۲۹۴) به مواردی از نقض حقوق بهائیان اشاره نموده است و مبارزه با بهائیان را بنابر توهمّات و پیشداوری های بهائی ستیزانۀ خود، صحیح و طبیعی و اجتناب ناپذیر دانسته است. خواندن این کتاب را به همۀ منصفین توصیه می نماید. از جمله در صص ۲۸۲-۲۷۶می نویسد:
«... در قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران اقلیتهاى دینى شناخته شده عبارتند از: یهودى، مسیحى و زرتشتى. هر دین و مسلکى غیر از اینها طبق قانون اساسى هیچ گونه رسمیتى ندارد. بنابراین بهائیّت به عنوان یک فرقۀ مذهبى، داراى هیچ گونه رسمیّتى در ایران نیست... حکومت اسلامى... آنان را از برخى امکانات اجتماعى و نه فردى محروم کرد. مشاغل حساس و غیر حساس دولتى و بعضاً غیردولتى، که در رژیم پهلوى به فراوانى در اختیار آنان قرار داده شده بود از آنان باز پس گرفته شد، ازکلیه مراکز نظامى، فرهنگى و هنرى اخراج شدند، از ورود افراد وابسته به این فرقه به مراکز آموزشى عالى جلوگیرى شد و آنان که در این مراکز بودند اخراج شدند، چرا که تجربه گذشته نشان داده بود که وقتى آنان در محیط هاى آموزشى و فرهنگى قرار مى گیرند و یا پستى اشغال مى کنند به علت وابستگى به تشکیلات بهائى از آن در جهت تبلیغ بهائیت، اطلاع رسانى و ایجاد تسهیلات براى دیگر بهائیان استفاده مى کنند. از لحاظ اخلاقى هم اختلاف زیادى بین موازین اخلاقى آنان و مسلمانان وجود دارد و این خود مى تواند یکى دیگر از عوامل طرد آنان از مؤسسات عمومى و دولتى باشد. از اشتغال آنان به تعدادى شغل آزاد مشخص هم که با طهارت و نجاست ارتباط داشتند و با شرع مقدس اسلام مغایرت بودند، جلوگیرى شد.»
مأخذ:
//www.irdc.ir/fa/book/357/default.aspx
نظر خود را بنویسید