سندی تاریخی از عظمت و اهمیّت سفرهای حضرت عبدالبهاء به آمریکا و اروپا، به نقل از مجلّۀ «چهره نما»
اگرچه ١٧٠ سال است بعضی نامهربانان بی انصاف به نشر اکاذیب و افترائات علیه دیانت بهائی مشغول بوده و هستند، ولی هستند منصفینی ایرانی و غیرایرانی که فارغ و فارق از اکاذیب، سعی در انعکاس حقایق و واقعیات دیانت بهائی و جامعۀ جهانی آن نموده و می نمایند.
در زیر گزارشی از اسفار حضرت عبدالبهاء به آمریکا و اروپا را که در مجلّۀ «چهره نما»، یکی از مجلّات فارسی زبان چاپ مصر در آن ایّام (١) منتشر شده، تقدیم عزیزان می کند تا علاوه بر روشن شدن عظمت و اهمیّت این اسفار برای صلح جهانی و وحدت عالم انسانی، به عنوان هدف و آموزۀ اساسی دیانت بهائی، معلوم گردد حضرتشان به عنوان یک ایرانی نیز چگونه سبب عزّت و شهرت ایران عزیز در غرب شده اند.
مطلب زیر را عیناً از مجلۀ «آهنگ بدیع» نقل می نماید. (۲)
با آرزوی سرور حقیقی
سایت ولوله در شهر
از مجلّه چهره نما
ارسالی لجنۀ ملّی انتشارات و مطالعات
احبّای عزیز الهی
بدین وسیله قسمت هائی از مجلّۀ "چهره نما" منطبعۀ مصر را در سنۀ ١٩١٣ که حاوی مطالبی راجع به حضرت عبدالبهاء رُوحُ ما سِواهُ فِداه است محض تبصّر یاران استخراج و درج نموده و امیدوار است که به عنوان یکی از هزاران شهادت هائی که نفوس غیر بهائی پس از ملاقات با آن حضرت و بزرگواری آن سرور عالمیان داده اند مورد توجّه یاران قرار گیرد، گرچه سبک نگارش و رسمُ الخط این مقاله تا اندازه ای دور از ذهن است ولکن لجنه در اصل کلام مطبوع دخل وتصرفی ننمود.
لجنه ملّی انتشارات و مطالعات
■ سفر عبدالبها عباس افندی
پس از اعلان حُریّتِ دولت عثمانی در سنۀ ١٩۰٨ عبدالبهاءعباس افندی از قید و حبس چهل ساله آزاد شد. در تابستان ١٩۰٩ با کشتی قصیر خدیو محض تغییر آب و هوا به قطر مصری شتافت. چون خبر استخلاصش به اروپا و آمریکا رسید، از مجامع صلح، مکاتیب متعدّده رسید و همه گی خواهش حضور او را نمودند مِنجمله اعظم مُؤتمرِ صلح لندن و حتی مبالغی برای مَصروفِ راه او از امریکا بواسطۀ قونسول تقدیم نمودند و او قبول ننمود و همگی را ردّ کرد ولی دعوت مقرون به اِجابت گشت، در تابستان سنۀ ١٩١١ به اروپا شتافت و در کنائس و مجامع صلح و دارُالفنونها حتّی در کلیسیای (وست منستر اَبی و ستی تمپل) که بزرگترین و مشهورترین کنائس انگلستان و محل تاجگذاری پادشاهانست احترامات فوق العاده مجری داشتند و در هر جا او را (مولیٰ) خطاب می نمودند و جراید و مجلّات مقالات مهم در این باب منتشر دادند- چون مدّت موعود بسر آمد مَرَّه ثانیه [بار دوّم] بسبب خواهش و عرایض لاتُعَدّ و لاتُحصیٰ [بی شمارو زیاد] از فلاسفه و کشیش ها و علمای آمریک و دوستان شخصی لابد (عبّاس افندی) با کشتی (سدریک) در بهار ١٩١۲ با لباس وطنی ایرانی خود و جمعی ملازمین خدمت او که همه با کلاه سیاه ایرانی بودند به امریک شتافت – و قریب نه ماه در بلاد معتبرۀ آمریک سیر و سفر نمود. شبها در سفر و روزها به اِلقای خُطَب و نصایح مشغول بود، مردم از صد فرسنگها محض زیارت و استماع کلامش به طرفش می شتافتند و هر رئیس کلیسیا با کمال خواهش او را دعوت می نمود که اداء نطق نموده و مستمعین را بهره ور سازد، ولی کثرت طلب و ضعف جسد و قلّت وقت سبب شد که بعضی را قبول بنماید چه که اگر در تمام محافل و مجامع ابلاغ پیام می نمود سفرها به سنین متوالیات می کشید، امّا کلیتاً به روایات مختلفه در ١٦٣ کلیسیا و کولج و یونورستی [کالج و یونیورسیتی] و تالار و مجامع صلح اداء خُطَب نمود.
عجیب تر آنکه در اغلب نقاط عظیمه بیرق ایران و آمریک نصب شده بود و عبدالبهاء وسط هر دو ایستاده نطق می نمود و چقدر بر افتخار ایرانیان افزود. موضوع بحث عبدالبهاء این بود که رفع تعصّبات دینی و نژادی بشود و کلّ را به یک طریقۀ مَحبّت وبرادری دعوت می نمود، از برای یهود اثبات مسیح و از برای نَصاریٰ اثبات حقانیّت حضرت رسول صلعم می نمود. از برای اشتراکیّین [کمونیست ها] حلّ مُعضلات و اصلاح هیئت اجتماعیّۀ بشریّه می کرد. از برای فلاسفه و مادّییون اثبات الوهیّت می کرد، و از برای تیاسفه و بودائیان اقامۀ براهین در بقای روح می نمود، و از برای تلامیذ مدارس عالیه و کلیّه ها [دانشکده ها] دعوت به تحصیل علوم الهی و کسب اخلاق روحانی می نمود و در هر جا بر شور و ولولۀ خلق می افزود و مسرور و مستبشر می فرمود تا آنکه موعد امریک هم منقضی شد. این قائد شهیر ایرانی در ماه دیسمبر ١٩١٣ با کشتی (سلتیک) وارد (لیورپول) گشت. این دفعه اهالی انگلستان و اسکتلاند [اسکاتلند] بیش از پیش بر پذیرائی و احترام او افزودند و هر روز در دو یا سه نقطۀ مشهور نطق می نمود، منجمله در دارالفنون (اکسفورد) و جمعیه (اسپرانتیست) لسان عمومی نطقی کرد که بیحدّ مؤثّر واقع شد و نطق های ایشان را در اغلب جراید درج و منتشر نمودند و تبریک از این مقصد عظیم می گفتند – بعد نوبه پاریس رسید که در مجامع عظیمه دعوت می نمودند و ایشان هم نطق های صلح آمیزش و خیر خواهی ادا می کردند. در این حال هیئتی از اتباع (آلمانیش) به پاریس آمده و خواهش حضور در آلمان نمودند دعوت ایشان هم مقرون به اِجابت گشت در (استوتکارت) که اغلب مبلّغین از آنجا به سایر نقاط محض تبشیر به اطراف می روند از آمدن (عبدالبهاء) شور و ولوله و هلهلۀ عظیمی برپا شد و حال که کاتب این سطور را می نویسد (عبدالبهاء) حسب دعوت مجلس صلح در بوداپست هستند. یک دفعه در مجلس پارلمانت نطق نمودند و عنقریب از راه فرانسه به مصر و از آنجا به کوه کرمل که مقامِ مُبَشِّر و مؤسس این دین جدید است رجوع مینماید – اگر چه عبدالبهاء در این حیات بواسطۀ سؤ تفاهم خلق صدمات شدید دید و چهل سال محبوس بوده ولی در قوای روحانی فتوری حاصل ننموده و حالا متفکّرین هر قومی از مقاصد خیریه ایشان مطلعند. در اروپا بسرعت تمام مقالات و نطق های ایشان را جمع و در کتب نشر دادند، یکی به اسم (عبدالبهاء در لندن) و یکی به اسم (عبدالبهاء در پاریس) و در آمریک نیز در تهیه و تدارک طبع و نشرند که چند حد خواهد شد. (٣)
ــــــــــــــــــــــــــــــ
یادداشت ها:
١- شماره هشتم، سال ١٩١٣، صفحات ١٠و ١١. در بارۀ مجلّۀ «چهره نما» رجوع شود به:
۲- مجلۀ «آهنگ بدیع»، سال ۲٩، شمارۀ ٣۲٨، مهر- آبان ١٣٥٣، ١٦ شهرالمشیّة اِلی ١٨ شهرالقدرة ١٣١ بدیع، صص: ٣٥- ٣٧.
٣- در مورد اسفار حضرت عبدالبهاء به مصر و اروپا و آمریکا و مطالب و بیانات و خطابه هایی که در آنجا ادا فرمودند، از جمله رجوع شود به:
مجلدات کتاب «خطابات حضرت عبدالبهاء» در این آدرس:
دو جلد کتاب «بدایع الآثار» یا «سفرنامه» در این آدرس:
و دو مورد اخیری را که مجلّۀ «چهره نما» در فوق اشاره می کند از جمله می توان در دو کتاب زیر مشاهده کرد: Abdu’l-Bahá in London
و Paris Talks
و از منابع غیر بهائی در خصوص این اسفار از جمله رجوع شود به: «تاریخچه آغاز و گسترش دین بهائی در امریکا؛ به مناسبت صدمین سالگرد سفر عبدالبهاء به امریکا» و «پیام صلح و انساندوستی از شرق» از خانم سهیلا وحدتی در:
و نیز:
نظر خود را بنویسید