×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
ولوله در شهر ۱ولوله در شهر ۲ولوله در شهر ۳طلوع عشق
نگاشته هادیدگاه هانکته ها
آثار بنیانگذاران دیانت بهائیپیام های بیت العدل اعظمگزارش ها و بیانیه هاآثار نویسندگان بهائی

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twitter
×
ولوله در شهر - شمارۀ اولولوله در شهر - شمارۀ دومولوله در شهر - شمارۀ سومطلوع عشق
سایت "بهائیان ایران" سایت رسمی جامعۀ بهائی ایرانگلچین پیام های بیت العدل اعظمسرویس خبری جامعۀ بهائیعالم بهائی: جامعۀ جهانی بهائیزندگی حضرت بهاءاللهکتابخانۀ بهائیعهد و میثاقآئین بهائیدنیای بهائینقطه نظرنگاهکسروی و کتاب «بهائی گری»پروژه های بهائیسایت جامعۀ جهانی بهائیسایت ضیافت نوزده روزهتلویزیون نوینرادیو پیام دوستسایت تعلیم و تربیتسایت ازدواج بهائی
سابقه و شاهدی از علل عقیدتی بهائی ستیزی
1391/11/01

 

تخريب حضيره القدس [حظیرة القدس] به خواست مردم و مرجعيت
 
 
پس از رزم آرا، دكتر مصدق نخست وزیر شد، این بار حجت الاسلام فلسفی پیغام و تذكر آیت ا لله العظمی بروجردی را به مصدق ابلاغ كرد و گفت:
«شما رئیس دولت اسلامی ایران هستید و الآن بهایی ها در شهرستان ها فعال هستند و مشكلاتی را برای مردم مسلمان ایجاد كرده اند، لذا مرتباً نامه هایی از آنان به عنوان شكایت به آیت ا لله بروجردی می رسد. ایشان لازم دانستند كه شما در این باره اقدامی بفرمایید».
دكتر مصدق به گونه ای تمسخرآمیز، قاه قاه و با صدای بلند خندید و گفت:
«آقای فلسفی از نظر من مسلمان و بهایی فرقی ندارند، همه از یك ملت و ایرانی هستند. » (150)
نظر آیت ا لله بروجردی در مواردی با بی اعتنایی دولت ها روبرو می گردید. (151) تا اینكه آخرین درگیری مهم مردم و فرقه ضاله بهائیت در سال 1334 شمسی رخ داد. در این سال بهائیان برتلاش های تبلیغاتی خود به نحو بی سابقه ای افزوده بودند و به صورت كاملاً علنی جوانان را به مجامع خود دعوت می كردند و می كوشیدند تا آنان را با حربه استفاده از زنان زیبا و آلوده كردن به مسائل عاطفی و احساسی بفریبند. گستاخی بهائیان در این سال تا بدانجا رسیده بود كه صریحاً اعلام می داشتند از سال 1335 شمسی بهائیت مذهب رسمی ایران خواهد شد.
مردم مسلمان ایران كه شاهد این گونه تلاش ها بودند، به روحانیون و رهبران فكری جامعه روی آوردند و خواستار راه چاره ای در این زمینه شدند و علمای اعلام و روحانیون هم طی تماسهای متعدد با مرجع تقلید بزرگ وقت حضرت آیت ا لله العظمی حاج آقا سید حسین بروجردی (قدس سره) خواستار دخالت ایشان دراین ماجرا شدند و حضرت آیت ا لله بروجردی نیز حجت الاسلام فلسفی واعظ مشهور را مأمور بسیج افكار عمومی دراین زمینه كردند.
الحق كه مرحوم حجت الاسلام فلسفی خوب از پس ماجرا برآمد. او در فاصله 10 روز سرتاسر ایران را به یك انبار باروت بدل كرد. سخنان آن مرحوم پیرامون بهائیت آنچنان مستدل و مفید و كارساز بود كه مردم به حركت در آمدند و هرلحظه بیم آن می رفت كه خود رأساً دست به كار شوند و اماكن تبلیغاتی و پایگاههای شناخته شده بهاییان - حتی كارخانه ها و اماكن تجارتی متعلق به افراد بهایی - را ویران سازند. در این ایام رژیم پهلوی در اوج اقتدار بود و با انجام كودتای 28 مرداد كه با كمك آمریكاییان پیروز شده بود و فرمانداری نظامی به سركردگی جنایتكاری چون سرتیپ تیمور بختیار (اولین رئیس سازمان اطلاعات و امنیت كشور) اكثر آزادیخواهان و مبارزان را دستگیر و به سیاهچال ها و زندانها فرستاده و به زعم خود تمام صداهای مخالف را به خاموشی كشانده بود. اما ناگهان از عمق این سكوت، فریادی برخاست و آن، فریاد مرجعیت شیعه، حضرت آیت ا لله العظمی بروجردی بود. ایشان طی پیامی خطاب به محمدرضا پهلوی هشدار داد اگر دولت رأساً دست به كار نشود و اماكن تبلیغاتی بهائیان را تعطیل و تخریب نكند، روحانیت مسلمان و مراجع به وظایف دینی خود عمل خواهند كرد و خود برای ریشه كنی این كانون های فساد و توطئه اقدام خواهند نمود.
اولتیماتوم آیت ا لله العظمی بروجردی و پیگیری ماهرانه مرحوم فلسفی و همچنین برخی روحانیون دیگر كه مبارزه با بهایی ها و خطر فرقه بهایی را در رأس مطالب خود قرار داده بودند، رژیم محمدرضا پهلوی را دربیم و هراس فروبرد و موجب شد تا شاه كه همواره با نوعی تكبّر و تبختر با مردم برخورد می كرد، قیافه ای متواضع به خود بگیرد و با اعزام نمایندگانی به قم و بیت علما به استمالت از روحانیون و مراجع بپردازد. اما موضوع بهائیت مسأله ای شخصی نبود كه مراجع در برخورد با آن نرمش نشان دهند. مبارزه با بهائیت در شمار تكالیف مهم آنان قرارداشت. از این رو نمایندگان رژیم هیچ سودی از این رفت وآمد و دیدارها نبردند و در پایان، خبرجدی بودن عزم و اراده مرجعیت شیعه و روحانیت مبارز را به اطلاع شاه رساندند.
بر این اساس محمدرضا پهلوی مستشاران خویش را فراخواند و از آنان خواست تا در جست وجوی راهی برای بیرون رفتن از این بن بست باشند.
مشاوران شاه پس از نشست و برخاست های متعدد به این نتیجه رسیدند كه رژیم باید در یك اقدام پیشگیرانه، خود ابتكارعمل را به دست بگیرد و با این فرقه برخورد كند در غیر این صورت حركت روحانیت، مردم را به دنبال خود خواهد كشید و اقدامات احتمالی غیرقابل كنترل در پی خواهد داشت.
بر اساس این مشاوره ها در تاریخ 16 اردیبهشت 1334 پلیس، حضیره القدس [حظیرة القدس] تهران (152) را اشغال كرد و فرمانداری نظامی تهران اعلامیه ای به این شرح صادر نمود:
«چون تظاهرات و تبلیغات فرقه بهایی موجب تحریك احساسات عمومی شده است، لذا به منظور حفظ نظم وانتظامات عمومی دستور داده شد قوای انتظامی مركز تبلیغات این فرقه را كه «حضیره القدس» [حظیرة القدس] نامیده می شود اشغال نماید كه ازهرگونه پیش آمد احتمالی سوءجلوگیری شود.
اینك فرمانداری نظامی از هموطنان عزیز انتظار دارد در این مورد نیز مراعات انضباط و نظم عمومی را نموده و از هرگونه تظاهرات خودسرانه كه مخل نظم وانضباط عمومی است، جداً بپرهیزند و یقین داشته باشند كه دولت در اجرای منویات اعلیحضرت همایونی شاهنشاهی به احساسات و تمایلات مردم توجه داشته وهمواره در اندیشه آسایش وبرآوردن نیازهای عمومی می باشد.
فرماندارنظامی تهران- سرتیپ تیموربختیار»
اما شدت خشم مردم از رفتار و روابط بهائیان به حدی بود كه این اعلامیه نمی توانست آنها را آرام سازد. مردم تصمیم داشتند كه خود به حضیره القدس [حظیرة القدس] هجوم آورند و آن را ویران سازند. به همین سبب یكی از مقامات ارشد رژیم در مصاحبه ای با جراید اعلام داشت كه چون دامنه تبلیغات هواداران بهائیت وسعت یافته است، فرمانداری نظامی به احترام تمایلات مذهبی مردم كه مورد توجه شاهنشاه می باشد، این مركز تبلیغات ضددین را اشغال كرد و تازمانی كه آنجا مبدل به مسجد و مركز عبادت مسلمانان شود، همچنان در اختیار مأموران خواهدماند.
با انتشار خبر اشغال حضیره القدس [حظیرة القدس]، مردم دسته دسته خود را به این محل می رساندند. ظهر آن روز محل حضیره القدس [حظیرة القدس] میعادگاه احساسات پاك مردم تهران بود. صدها نفر از مؤمنین خود را به پشت دیوارهای حضیره القدس [حظیرة القدس] رسانده بودند و یكصدا اذان می گفتند و گروههای پرشماری از مردم، در مقابل درب این محل اجتماع كرده بودند و یكصدا شعار «مهدی بیا، مهدی بیا» سر می دادند. حدود یك هفته از این ماجرا گذشت، اما مردم همچنان خواستار تخریب این محل بودند. از این روی رژیم یك نمایش دیگر به صحنه آورد و در روز 21 اردیبهشت 1334 عده ای از امرای ارتش بر پشت بام «حضیره القدس» [حظیرة القدس] رفتند و سرلشكر باتمانقلیچ، رئیس ستاد ارتش و سرتیپ تیمور بختیار فرماندار نظامی تهران، هریك با یك كلنگ ضرباتی به گنبد حضیره القدس [حظیرة القدس] وارد ساختند و به این ترتیب ظاهراً كار تخریب حضیره القدس [حظیرة القدس] آغاز شد.
اما رژیم قصد تخریب واقعی این محل را نداشت. به همین سبب تعداد معدودی كارگر ساختمانی را مأمور تخریب این بنا كرده بود. درحالی كه اگر مردم را به یاری می طلبیدند، در فاصله چندساعت اثری از آن باقی نمی ماند.
پس از تخریب گنبد، كار تخریب حضیره القدس [حظیرة القدس] تعطیل شد و مسؤولان ادعا كردند كه مهندسان و دانشگاهیان در صدد پیداكردن راههایی برای ایجاد سرعت در تخریب این بنا هستند و به این ترتیب موضوع را به دست عامل زمان سپردند تا كم كم از ذهن مردم برود.
به دنبال بسته شدن حضیره القدس [حظیرة القدس] و شدت یافتن مبارزات روحانیت علیه بهائیان، سیل طومارها و تلگرافات در حمایت از این حركت سرازیر شد. مرحوم حجت الاسلام فلسفی كه در آن ایام به دستور آیت ا لله العظمی بروجردی، مرجع تقلید شیعیان جهان، مسئله مبارزه با بهائیت و تخریب حضیره القدس [حظیرة القدس] را دنبال می كرد، در مصاحبه با خبرنگاران جراید در این مورد می گوید:
«تقریباً روزی دویست نامه و تلگراف به من می رسد و چهار ساعت وقت من [در هر روز] صرف مطالعه آنها می شود. . . و قریب همین تعداد در روز جواب تلفن می دهم».
وی در پاسخ این سؤال كه «آیا این نامه ها و تلگراف ها حامل تأیید یا اعتراض است»، می گوید:
«بالاتفاق [این مراسلات] تأیید این امر است. » (153)
و برای اثبات ادعای خود خبرنگاران را به اتاق مجاور می برند و نامه ها و طومارهای انباشته شده را به آنان نشان می دهند.
همزمان با مبارزات حجت الاسلام فلسفی علیه بهائیان، گروهی از وابستگان حزب توده ایران و برخی جریانهای ملی گرا شایع ساختند كه این حركت مرحوم فلسفی با اشاره و هدایت رژیم انجام می شود. آنان كوشیدند این مبارزه را یك حركت سیاسی هدایت شده از سوی رژیم پهلوی جلوه دهند و در تحلیل نهایی، تشكیلات روحانیت مبارز و مرجعیت شیعه را متحد قدرتهای خارجی قلمداد نمایند.
این حركت درتمام سالهای حاكمیت رژیم پهلوی ادامه داشت و حتی كار به جایی رسید كه به طور علنی آیت ا لله العظمی بروجردی، مرجع تقلید شیعیان جهان رامتهم به ضعف و سازش با رژیم پهلوی می كردند.
با پیروزی انقلاب اسلامی و انتشار خاطرات حجت الاسلام فلسفی، بی پایه بودن این تبلیغات و تحلیل ها آشكار شد و مرحوم فلسفی با ارائه اسناد و مدارك ثابت كرد كه مبارزه علیه بهائیان حركتی اصیل و برخاسته از متن روحانیت مبارز و ناشی از خواست مردم و اراده مرجعیت شیعه بوده است و ایشان به دستور صریح و مستقیم «آیت ا لله العظمی بروجردی» این مبارزه را آغاز كرده بودند. مرحوم فلسفی درخاطرات خود می فرمایند:
«در مسأله بهایی ها آیت ا لله بروجردی در یك فشار شدید افكارعمومی واقع شده بود مرتباً از ولایات نامه می آمد كه مثلاً فرماندار اینجا بهایی است و یا رئیس فلان اداره بهایی است و چه ها كه نمی كنند. . . [و اینكه] بهایی ها مرتباً درحال نضج گرفتن و توسعه كار خود هستند و گفته می شود كه رهبرآن فرقه در عكا- واقع در فلسطین اشغالی - دستورداده است كه بهائیان فعالیت های خود را در شهرها و قصبات گسترش دهند. آیت ا لله بروجردی هم به من پیغام می دادند كه موضوع را به مقامات دولتی بگویم. . . » (154)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
150- خاطرات و مبارزات حجه الاسلام فلسفی، چاپ اول، 1376، ص .188
151- روح ا لله حسینیان، بیست سال تكاپوی اسلام شیعی در ایران، مركز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1381، صص 396 - .400
152- این مركز واقع در تقاطع خیابان طالقانی و حافظ، مقابل دانشگاه امیركبیر كنونی قرار دارد. این محل پس از پیروزی انقلاب در اختیار حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی قرار گرفته است.
153- مجله خواندنی ها، سال پانزدهم، شماره 69، به نقل از كتاب «بیست سال تكاپوی اسلام شیعی در ایران»، ص .402
154- خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفی، مركز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1376، صص 188-.185
 

 

نظر خود را بنویسید