×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
ولوله در شهر ۱ولوله در شهر ۲ولوله در شهر ۳طلوع عشق
نگاشته هادیدگاه هانکته ها
آثار بنیانگذاران دیانت بهائیپیام های بیت العدل اعظمگزارش ها و بیانیه هاآثار نویسندگان بهائی

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twitter
×
ولوله در شهر - شمارۀ اولولوله در شهر - شمارۀ دومولوله در شهر - شمارۀ سومطلوع عشق
سایت "بهائیان ایران" سایت رسمی جامعۀ بهائی ایرانگلچین پیام های بیت العدل اعظمسرویس خبری جامعۀ بهائیعالم بهائی: جامعۀ جهانی بهائیزندگی حضرت بهاءاللهکتابخانۀ بهائیعهد و میثاقآئین بهائیدنیای بهائینقطه نظرنگاهکسروی و کتاب «بهائی گری»پروژه های بهائیسایت جامعۀ جهانی بهائیسایت ضیافت نوزده روزهتلویزیون نوینرادیو پیام دوستسایت تعلیم و تربیتسایت ازدواج بهائی
از خاطرات شیخ مصطفی رهنما در بارۀ بهائی ستیزی ساواک و علما
1391/10/26

 

از خاطرات شیخ مصطفی رهنما در بارۀ بهائی ستیزی ساواک و علما
 
بهائی ستیزان همیشه تهمت زده اند که بعضی سران حکومت پهلوی همچون هویدا و پرویز ثابتی از مسؤولین ساواک و امثالهم بهائی بوده اند و به این بهانه ستم های زیادی در این سی و چهار سال بر بهائیان ایران روا داشته اند. امّا چنانکه در مقالات و مطالب همین سایت نیز آمده است (۱) نه تنها ایشان بهائی نبوده اند بلکه به همراه بعضی روحانیون شیعه اقدامات ضدِّ بهائی نیز داشته اند.
از جمله شواهدی که نشان می دهد خود ساواک نیز در ضدّیت با بهائیان به همراه روحانیون مزبور دستی داشته قسمتی از خاطرات حجّت الاسلام شیخ مصطفی رهنما است. وی که قبل و پس از انقلاب اسلامی به بهائی ستیزی مشغول بود و از جمله در شهادت جناب هاشم فرنوش در سال ۱۳۶۰ نقش عمده داشت،(۲) می گوید:

 

 

« ... به خاطر همین اعلامیه ها در ۱۳۳۵ ش دوباره مرا دستگیر کردند و بردند پیش سرتیپ ماهوتیان که رئیس اداره سوّم ساواک بود. با من خیلی صحبت کرد. یادم هست خیلی با من خوش و بش کرد. دیدم می خواهد مرا تحمیق کند و می خواست مرا جذب کند به طرف خودشان. او به من پیشنهاد کرد که شما به جای مبارزه با رژیم بیایید با بهاییها مبارزه کنید. چون من شنیده بودم که انجمن حجّتیه به یک شکلی با ساواک مرتبط است و با هماهنگی آنها این کار را می کنند. لذا اوّل هم به من پیشنهاد مبارزه با بهاییها را می کرد. گفتم: نه! گفت: چرا نه!؟ مگر این بهاییها عمل ضدّ اسلامی انجام نمی دهند؟ مگر تو به عنوان یک روحانی و مسلمان وظیفه نداری با آنها مبارزه کنی؟ من باز هم گفتم: نه! البته من با بهاییها مبارزه می کردم ولی نمی خواستم این کار را با هماهنگی ساواک و انجمن حجتیه انجام بدهم. بالاخره مرا به زندان برگرداندند.»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۳- خاطرات شیخ مصطفی رهنما، به کوشش مسعود کرمیان، انتشارات سوره مهر، چاپ دوم۱۳۸۷، ص ۵۱.

//anjomanhojjatie.persianblog.ir/post/50/

 

نظر خود را بنویسید


rahnama

hasan
ارسال شده در : 1392/04/02

باز هم پیشنهاد ساواک برای ترک مبارزه و همکاری با انجمن حجتیه//anjomanhojjatie.persianblog.ir/post/50/باز هم پیشنهاد ساواک برای ترک مبارزه و همکاری با انجمن حجتیهنویسنده : رضا اکبری آهنگر - ساعت ٩:٤٤ ‎ب.ظ روز چهارشنبه ۱۳٩۱/٩/۱انجمن حجتیه و ساواک، انجمن حجتیه و انقلاب پیشنهاد ساواک به مبارزین برای همکاری با انجمن حجتیه به جای مبارزه با شاه، از جمله موضوعاتی است که در خاطرات افراد مختلف ذکر شده است. بنا دارم تا هر از چندی یکی از این خاطرات را منتشر نمایم تا شاهدی باشد بر قطعی بودن و تواتر این مسئله. پیش از این به خاطرات آیت الله مهدوی کنی و حجت الاسلام شجونی در این باره پرداختم. حال یکی دیگر از این خاطرات را با هم مرور می کنیم. حجت الاسلام شیخ مصطفی رهنما در این باره می گوید:« ... به خاطر همین اعلامیه ها در 1335 ش دوباره مرا دستگیر کردند و بردند پیش سرتیپ ماهوتیان که رئیس اداره سوم ساواک بود. با من خیلی صحبت کرد. یادم هست خیلی با من خوش و بش کرد. دیدم می خواهد مرا تحمیق کند و می خواست مرا جذب کند به طرف خودشان. او به من پیشنهاد کرد که شما به جای مبارزه با رژیم بیایید با بهاییها مبارزه کنید. چون من شنیده بودم که انجمن حجتیه به یک شکلی با ساواک مرتبط است و با هماهنگی آنها این کار را می کنند. لذا اوّل هم به من پیشنهاد مبارزه با بهاییها را می کرد. گفتم: نه! گفت: چرا نه!؟ مگر این بهاییها عمل ضد اسلامی انجام نمی دهند؟ مگر تو به عنوان یک روحانی و مسلمان وظیفه نداری با آنها مبارزه کنی؟ من باز هم گفتم: نه! البته من با بهاییها مبارزه می کردم ولی نمی خواستم این کار را با هماهنگی ساواک و انجمن حجتیه انجام بدهم. بالاخره مرا به زندان برگرداندند.»[1] نکته ی مهمّی که این خاطره را از دیگر خاطرات مربوط به این موضوع تمیز می دهد، آن است که ساواک در سال 35 یعنی حتی قبل از شروع نهضت امام هم، به خوبی تشخیص داده که می تواند از فضای فراهم شده توسط انجمن حجتیّه به نفع خود بهره برداری کند. حتّی اگر فرض را برآن بگیریم که تاریخ این خاطره در ذهن آقای رهنما اشتباه ثبت شده است، حداقل می توان مدّعی شد که این خاطره قطعاً مربوط به قبل از سال46 است. چرا که سرتیپ ماهوتیان در تاریخ 10/5/1346از سمت خود در ساواک برای همیشه استعفا می دهد. پس این خاطره حتماً مربوط به قبل از این تاریخ است که خود بیانگر سابقه ی سوء استفاده ی ساواک از انجمن است. مسئله ای که متأسفانه سران انجمن هیچگاه حاضر به پذیرش آن نبوده و نیستند![1] - خاطرات شیخ مصطفی رهنما، به کوشش مسعود کرمیان، انتشارات سوره مهر، چاپ دوم1387، ص 51