در کتب ردیه و سایت های علیه ادیان بابی و بهائی، از جمله ایرادهایی که گرفته شده آن که بعضی از آیات و آثار بابی و بهائی برگرفته و تقلیدی است از قران و دیگر ادیان و دارای اغلاط صرف و نحو فراوان! از جمله ایراد گرفته اند کلمات غیر عربی همچون «چاپ» (بیان عربی، باب ١٠ از واحد ٩) و «شکسته» (همان، باب ١١از واحد ٦) چرا ضمن آیات عربی ذکر شده است. (//www.baharoom.com/93.html) در نفس آثار بابی و بهائی پاسخ به این قبیل ایرادها داده شده است که طالبین می توانند به آنها رجوع کنند. از جمله حضرت بهاءالله در لوح معروف به «قناع»، خطاب به حاج محمّد کریم خان کرمانی، مندرج در«مجموعه الواح مبارکه»، چاپ مصر، صص٦٦-٨٧، ضمن اشاره به این که چنین ایرادهای مشابهی به قران مجید هم گرفته شده است، می فرمایند:
«...اِنّکَ مِنَ الّذينَ اِذ نُزِّلَ الفرقانُ مِن لدَی الرَّحمن قالوا «إنْ هذا إلَّا أساطيرُ الأوّلين» وَ اعترَضوا عَلی أکثر آياتِه. فَانظُر فِی الايقان (منظور کتاب «مستطاب ایقان» از حضرتشان است) ثمّ فی کُتبٍ أخری لِتَرَی وَ تَعلمَ مَا اعترَضتَ به مِن قبلُ عَلی مُحَمّدٍ رَسولِ اللّه وَ خاتم النّبيّين... تو و أمثال تو گفتهاند که کلمات باب أعظَم و ذکر أتمّ غلط است و مخالف است به قواعد قوم. هنوز آنقدر ادراک ننموده که کلمات منزله الهيّه ميزان کُلّست و دون او ميزان او نمي شود. هر يک از قواعدی که مخالف آيات الهيه است آن قاعده از درجه اعتبار ساقط. دوازده سنه در بغداد توقّف شد و آنچه خواستيم که در مجلسی جمعی از علما و منصفين عباد جمع شوند تا حق از باطل واضح و مبرهن شود احدی اقدام ننمود... فکر کن در ايّامي که فرقان از سماء مشيّت رحمن نازل شد أهل طغيان چه مقدار اعتراض نمودهاند... قريب سيصد موضع است که علمای آن عصر و بعد بر خاتم أنبياء و سلطان أصفياء اعتراض نمودهاند؛ چه در معانی و چه در ألفاظ و گفتهاند اين کلمات أکثر آن غلط است و نسبت جنون و فساد به آن معدن عقل دادهاند قالوا انّها أی السّوَرَ وَ الآياتِ مُفترياتٌ. و به همين سبب اکثری از ناس متابعت علما نموده از صراط حق مستقيم منحرف شده و به اصل جحيم توجّه نمودهاند و أسامی آن علماء از يهود و نصاری در کتب مذکور و از اين گذشته چه مقدار از آيات را که نسبت به امرئ القيس دادهاند وگفتهاند که آنحضرت سرقت نموده؛ مثل سورۀ مبارکۀ اِذا زُلزلت وَ اقتربَتِ السّاعَةُ. و مدتّها قصائدي را که معروف به معلّقاتست و همچنين بمُجْمَهَرَّاتِ الّتی کانَت فِی الطّبقةِ الثانيّةِ بَعدَ المُعَلّقات، بر کلمات الهی ترجيح مي دادند تا آنکه عنايت إلهی احاطه فرمود جمعی باين اعتراضات ممنوع نشده به انوار هدايت کُبْری مهتدی گشتند و حکم سيف به ميان آمد طوْعاً و کَرْهاً ناس در دين إلهی وارد شدند آيَةُ السّيْفِ تمحُو آيةََ الجَهل. و بعد از غلبۀ أمر اللّه بصر انصاف باز شد و نظر اعتراض مقطوع ومحجوب و همان معرضين که آيات اللّه را مفتريات مي ناميدند در بعضی از آيات منزله هفتاد محسّنات فصاحتيّه و بلاغتيّه ذکر نمودند. چون بيان در ذکر اعتراضات مشرکين بود دوست نداشتم بيش از آنچه ذکر شد مذکور دارم. حال قدري انصاف ده و بَينک و بَيْنَ اللّه حکم کن. شکّي نبوده که قرآن من عِندَ اللّه نازل شده و شکّی هم نيست که کلمات الهيّه مقدّس بوده از آنچه توهّم نمودهاند چنانچه بعد معلوم و واضح شد که آن اعتراضات از غلّ و بغضاء بوده چنانچه بعضی علما جواب بعضی از اعتراضات را به قواعد دادهاند ولکن عِلمُهُ عِندَنا فَاسْألْ لِتَعْرِفَ النّقطةََ التّی مِنها فُصِّلَ عِلمُ ما کانَ وَ ما يَکون. شايد متنبّه شوی و بر أحبّای إلهي اعتراض ننمائی. جميع علوم در قبضه اقتدار حق بوده و خواهد بود و آنچه از فطرت نازل بر فطرت أصليّه الهيّه نازل شده و مي شود و اين اعتراضات نظر به آنست که اين أمر بحسب ظاهر قوّت نگرفته و احبّاء اللّه قليلند و أعداء اللّه کثير لذا هر نفسی به اعتراضی متشبّث که شايد به اين جهة مقبول ناس شود.»
به این جهت برای روشن شدن این حقیقت که ایراد به وجود کلماتی همچون «چاپ» و «شکسته» در کتاب «بیان عربی» حضرت باب، عیناً به موارد مشابه موجود در قران مجید هم وارد شده، خلاصه ای از کتاب «ریشه یابی واژه ها در قران؛ شرح و ترجمۀ رسالۀ المتوکلی» تألیف جلال الدین سیوطی را می آورد تا ان شاءالله منصفین بر وارد نبودن این قبیل ایرادها پی برند و به واسطهء آن از اصل مقصود دور نگردند. نکتۀ جالب آن که در مقدمۀ همین اثر مترجم به این قبیل ایرادها در مورد قران مجید نیز اشاره کرده و سعی نموده پاسخی بدهد.
وَ السَّلامُ وَ البَهاءُ عَلی مَن اتّبَعَ الانصافَ
وَ الهُدی وَ انشَرَحَ صَدرُهُ بالتُّقی.
حامد صبوری
پاییز ١٣٨٩
مشخصات کتاب:
ریشه یابی واژه ها در قران
شرح و ترجمۀ رسالۀ المتوکلی
جلال الدین سیوطی
مشتمل بر واژه های معرب یازده زبان در قرآن
ترجمه: دکتر محمد جعفر اسلامی
شرکت سهامی انتشار
چاپ دوم، تابستان ١٣٦٢
چاپخانۀ حیدری
مقدمۀ مترجم (صص:٣- ٨)
کتاب «المتوکلی» متعلق به عبدالرحمن ابوبکر ملقب به جلال الدین سیوطی یکی از اجلۀ علمای سنی مذهب قرن نهم هجری قمری است... برای اثبات منزلت علمی او همین بس که بعضی از آثار این ادیب اریب هنوز در حوزه های علمی و مراکز علم و دانش تدریس می شود مانند شرح بر الفیه ابن مالک که صرف و نحو عرب را بطور روان و گویا بیان می کند. به گفتۀ دهخدا سیوطی بیش از پانصد و به تصریح استاد معین متجاوز از ششصد اثر از او به جای مانده است و صاحب ریحانة الادب هفتاد و نه تألیف و تصنیف چاپ شده وی را یادآوری کرده است.
از امّهات دست آوردهای این دانشمند را می توان کتاب «الاتقان فی علوم القران» و الالفیه فی النّحو و تاریخ الخُلفا نام برد... کتاب «المتوکلی» که کمتر به آن اشاره شده است- گرچه از لحاظ کمیت اندک- ولی از لحاظ کیفیت یکی از تألیفات ارزشمند و شایان توجه سیوطی است. این کتاب در دو بخش مجزا از یکدیگر تألیف شده که در سال ١٣٤٨ه. ق. در دمشق چاپ و منتشر گردید که به شرح زیر است.
بخش اول- مربوط به واژه هایی است که از یازده زبان در قرآن کریم آمده است که به ترتیب عبارت است از: فارسی سی و دو واژه، حبشی بیست و هشت واژه، نبطی بیست و چهار واژه، سریانی بیست و یک واژه، عبری هیجده واژه، رومی نُه واژه، قبطی نُه واژه، بربری هفت واژه، هندی سه واژه، زنگباری سه واژه، و ترکی یک واژه، که مجموعاً بدون توجه به تکرار لغات در هر زبان، یکصد و پنجاه و پنج واژه است.
... در بادی نظر ممکن است عده ای ایراد کنند با این که خداوند فرموده است: «انّا جعلناه قراناً عربیاً لعلکم تعقلون»(زخرف/٢) یا «بلسان عربی مبین»(شعراء/١٩٥) چطور می شود لغات غیر عرب در قرآن آمده باشد؟ جواب این اشکال همان طوری که ابوعبید در زیر نویس صفحۀ اوّل کتاب آورده بسیار ساده است و آن اینست که این لغات قبل از نزول قرآن از زبان های دیگر به مرور وارد زبان عرب شده و معرب گردید و عرب در آن تصرفاتی کرده و آنها را از جنس کلام خویش ساخت و هنگامی که قرآن نازل شد این واژه ها عربی شده بودند. مثلاً کلمۀ «سجیل» که در اصل «سنگ و گل» فارسی بود که قبل از نزول قرآن وارد زبان عرب شد. چون حرف «گاف» در زبان عرب وجود ندارد حرف «گ» سنگ و گل بدل به دو «ج» گردید و در بکدیگر ادغام شد و لغت «سجیل» به دست آمد. یا کلمۀ «مشک» که عرب حرف «شین» را بدل به «سین» کرد و «مسک» را در زبان خود وارد ساخت و امروزه می توان کلمه «تلگراف» را مثال آورد که عرب حرف «گ» را بدل به «غ» کرد «التلغراف» را با حرف تعریف وارد زبان خود ساخت.
... بنابراین اعراب قبل از اسلام چون برای تجارت و داد و ستد به ممالک همجوار خود مانند ایران و روم و مصر و حبشه و غیره می رفتند بر اثر مراوده و رفت و آمد، لغات و واژه های آن زبان ها را به ارمغان با خود آوردند و با دخل و تصرفاتی آنها را وارد زبان عرب می کردند و آن واژه ها جزء لاینفک زبان عربی گردید و هنگام نزول قرآن این واژه ها عربی شده بود.
در خاتمه همان طوری که ابوعبید عقیده دارد یکی از خصائص و اعجاز قرآن بر دیگر کتب سماوی اینست که آن کتاب ها فقط به زبان قومی است که آن کتاب برای آنان نازل شده و واژۀ دیگری در آن بکار نرفته است و حال آن که قرآن گرچه به زبان عربی نازل شده است ولی لغات و واژه های دیگری از قبیل فارسی، رومی، حبشی و دیگر زبان ها در آن دیده می شود.
مطلب دیگری که نقل آن شایان ذکر است اینست که بعضی از لغات مثلاً واژۀ «سندس» در چند زبان آمده است. غرض نگارنده از ترجمۀ کتاب فقط برگردان کتاب بود نه تحقیق و تتبع در ریشۀ لغات. این مهم بر عهدۀ متتبعان و محققان است که تحقیق کنند و اصل آن را به دست بیاورند و باز کنکاش کنند که آیا لغاتی دیگر از زبان های دنیا در قرآن وجود دارد یا خیر؟
بخش دوم- در بخش دوم کتاب المتوکلی، ریشۀ لغات و معنای اولیۀ آنها قبل از این که لغت، حقیقت لغوی خود را از دست بدهد و به صورت حقیقت شرعی درآید، ذکر شده است. مثلاً صلوة که اصل آن صلوة (بر وزن عروه) در تعریب صلوة شد. در اقرب الموارد گوید: اصل آن در عبری صلوات است. امام صادق علیه السّلام صلوات را به ضم صاد و لام خوانده اند، یعنی حصون و بناهای مرتفع که اکنون مورد استعمال آن دعا و نماز می باشد. یا حج به معنای قصد و یا اثم به معنای شراب و گناه...
متن کتاب(صص:٩-٨٩):
بسم الله الرحمن الرحیم
سپاس ویژۀ آفریدگار است و بس. درود بر پرستندگان خدا، پرستندگانی که ایزد یکتا آنان را برگزید.
و اما بعد، این کتاب در بارۀ کلمات و واژه هایی بحث می کند که در قرآن مجید از لغات حبشی، فارسی، هندی، ترکی، زنگباری، نبطی، قبطی، سریانی، عبرانی، رومی، بربری وارد شده است. الله تعالی داناتر است.
واژه هایی که از لغت حبشی وارد قرآن شده است:
«شَطر»: جانب، سوی، طرف، برابر...
«جِبت» و «طاغوت»: شیطان و کاهن...
«حُوُب»: گناه...
«أوّاه»: مؤمن موقن...
«اَوّاه»: رحیم، بی گمان و یقین کننده...
«اَبلِعی»: به گلو فرو ببر...
«متّکأ»: ترنج...
«طوبی»: بهشت، جنّت...
«سَکَر»: سرکه...
«طه»: ای محمد...
«طه»: ای مرد...
«حُُرِّمَ»: وجب...
«سِِِجِّل»: پا، رجل...
«مشکوة»: کوه، چراغ دانی، جای چراغ...
«اَوِّبی»: تسبیح کن، سبحی...
«عَرِمَ»: سد، بندآب...
«مِنسَاَء»: عصا...
«یاسِین»: ای انسان، اسمی از أسماء محمد(ص)...
«یس»: ای مرد...
«اَوّاب»: تسبیح کننده، مسبّح، کسی که خدا را زیاد یاد کننده است...
«کِفلَین»: دو چندان...
«ناشِئَةَ اللیل»: شب زنده دار...(دو بار با مآخذ مختلف ذکر شده)...
«مُنفطِر»: شکافته...
«قَسوََرَت»: شیر، اسد...
«یَحور»: برمی گردد...
«یَحور»: برمی گردد، یرجع...
«لن یَحور»: هرگز برنگردد...
«سِینَین»: حسن، نیکو...
«اَرائِکَ»: تخت ها، سریر، اورنگ...
«یَصُدّون»: یضجون، فریاد کشند و بروند...
«دُرِّی»: روشنایی بخش، مضئی...
«غِیضَ»: نقص، کم شد، نقصان پذیرفت...
واژه هایی که از زبان فارسی در قرآن وارد شده است:
«اِستبرَق»: دیبای حریر، دیباج...
«سِجّیل»: سنگ و گل...
«سِجّیل»: سنگ و گل...
«کُوِّرَت»: غورت، غروب کند...
«مَقالِید»: کلیدها، مفاتیح...
«اَباریق»: کوزه ها، ظروف سفالی دسته دار و با لوله برای آب یا شراب...
«بِیَع»: کلیساهای ترسایان...
«تَنُّور»: تنور...
«جَهَنَّم»: دوزخ...
«دِینار»: پول زر...
«سُرادِق»: معرب سراپرده، دهلیز...
«روم»: نام کشور یا سرزمینی که رومیان بر آن حکومت می کردند...
«سِجِلّ»: کتاب...
« ن»: انون، هر چه خواهی انجام ده...در«ن والقلم و ما یسطرون»...
«مَرجان»: مروارید...
«رَسِّ»: چاه...
«زَنجَبیل»: گیاهی است خوشبو...
«سِجِّین»: دائم، ثابت، سخت، و نام چاهی در جهنم...
«سَقَر»: جهنم، دوزخ...
«سَلسبیل»: نرم، روان، می خوشگوار، آب گوارا و نام چشمه ای است در بهشت...
«وَردَه»: گل، گل سرخ...
«سُندُس»: ابریشم، زربفت، دیبا، حریر نازک و لطیف...
«قِرطاس»: کاغذ...
«اَقفال»: کلیدها، جمع قفل...
«کافور»: گیاهی خوشبو..
«کَنز»: گنج...
«مَجُوس»: گبران...
«یاقوت»: معرب یاکند نوعی سنگ قیمتی است...
«مِسک»: مشک...
«هُود»: قوم هود...
«یَهود»: جهودان...
«صَلَوات»: کنشت و کنیسه...
واژه هایی که از زبان رومی در قرآن وارد شده است:
«فَصُرهُنَّ»: پس پاره پاره کن آن ها را...
«فِردَوس»: بستان، بهشت...
«جَنّت»: فردوس...
«قِسط»: عدل، داد، میزان...
«قِسطاس»: عدل و داد...
«طَفِقا»: شروع کردند و اراده کردند...
«رَقََیم»: لوح و ورقه ای از قلع که روی آن مطالبی نوشته و نقش شده باشد...
«رَقََیم»: کتاب و نوشته...
«رَقََیم»: دوات...
«صِراط»: راه و طریق...
«قِنطار»: دوازده هزار اوقیه...
لغاتی که از زبان هندی در قرآن آمده است:
«اَبلِعی»: اشربی، بیاشام...
«طوبی»: پاکیزه تر، خیر و سعادت، خوشی، جنت، بهشت...
«سُندُس»: حریر نازک...
واژه های سریانی که در قرآن وارد شده است:
«سَرِیّا»: نهراً، جوی آب...
«سَرِیّا»: جدول کوچک، نهر کوچک...
«طه»: یا رجل، آی مرد...
«جنّاتُ عَدن»: باغهایی که همیشه در آن اقامت دارید...
«فُِردَوس»: باغ های انگور...
«طور»: کوه...
«هَون»: نرمی و برد باری، تواضع...
«هَون»: نرمی و رفق، وقار...
«هَیتَ لَکَ»: بیا برای تو هستم...
«لاتَ»: لیس، نیست...
«رَبّانیّون»: علماء مسیحی...
«رَهَواً»: ساکناً، آرمنده و آرام گیرنده...
«سُجََّداً»: مقنعی الرؤس، سرها بالا کشنده...
«قَیُّوم»: الذی لاینام، کسی که نمی خوابد...
«اَسفار»: کتاب ها...
«قُمَّل»: مگس ها...
«یَمّ»: البحر، دریا...
«صَلوات»: کنیسه ها، عبادتگاه یهودیان...
«آزَر»: سب، دشنام...
«قِنطار»: پوست گاوی پر از طلا و نقره...
واژه های عبرانی (یهودی) که در قرآن وارد شده است:
«کُفر»: پوشاند و پاک کرد...
«هَون»: بردباران...
«اَخلَد»: رکن، میل کرد...
«هُدنا»: تبنا، توبه کردیم و بازگشتیم...
«کِتابٌ مَرقوم»: نامه ای نوشته شده و نوشته ای کنده شده...
«رَمز»: تحریک الشفتین، حرکت دادن دو لب...
«فوم»: حنطه، گندم...
«اَوّاه»: داعی، خواننده...
«طُوی»: رجل، پا...
«یَمّ»: البحر، دریا...
«رَحمن»: بخشاینده، مهربان...
«بَعیر»: حمار، درازگوش، الاغ...
«دَرَستَ»: درس خوانده ای...
«حِطَّة»: دور کردن گناه یا اسم فعل است گناهان ما را دور کن...
«اَسباط»: فرزندان یعقوب...
«راعِناً»: به زبان یهود سخریه و دشنام است...
«لِینة»: تنه ی درخت خرما...
«قِسِّیسِینَ»: دانشمندان و عالم دین ترسایان...
واژه هایی نبطی که در قرآن وارد شده است:
«سِینیِن»: حسن، نیکو...
«اَسفار»: کتاب، اجزاء توراه...
«حَوارِیّون»: شویندگان لباس، یار مخلص، یاران عیسی...
«اَکواب»: کوزه بی دسته...
«تَبِّرة»: نابود کردن و هلاک نمودن...
«سَرِّیا»: جوی و نهر...
«سَفَرَة»: قرّاء، خوانندگان...
«صُرهُنَّ»: قطعهن، پاره پاره کن...
«طه»: یا رجل، ای مرد...
«طُور»: جبل، کوه...
«فِردَوس»: کرم، انگور...
«مَلَکُوت»: الملک، پادشاهی...
«هَیتَ لَکَ»: هلم لک، بیا من از آن تو هستم...
«اِلّال»: اسم الله تعالی، نام پروردگار بلند پایه...
«رَهَواً»: سهلاً و دمثاً، آسان و نرم...
«عَبَّدتَ»: قتلت، کُشتی...
«وَرائَهُم»: امامهم، رویاروی آنان...
«قِطَّنا»: کتابنا، کتاب ما...
«اِصرِی»: عهدی، پیمان من...
«کَفِّرعنّا»: امح عنا، از ما بپوشان...
«مَقالِید»: مفاتیح، کلیدها...
«کِفلَین»: نصیبین، دو بهره...
«یَمّ»: البحر، دریا...
«وَزَرَ»: جبل و ملجا، کوه و پناهگاه...
لغات مصری که در قرآن وارد شده است:
«مُتَّکِآً»: الاترنج، ترنج...
«مَناص»: فرار کردن، گریختن...
«مُزجاه»: قلیل، کم...
«تحتِها»: بطنها، درون آن...
«هَیتَ لَکَ»: هلم لک، بیا من از آن تو هستم...
«بَطائِنُها»: ظواهر، چیزهایی که نمایان است...
«الاُولی»: الاخره، پایان...
«اَلآخِرة»: الاولی، نخستین...
«سَیِِّد»: شوی و همسر...
لغاتی که از زبان ترکی در قرآن وارد شده است:
«غَسّاقاً»: البارد المنتن، بی مزه و بد بو...
لغاتی که از زبان زنجیه (زنگباری) در قرآن وارد شده است:
«حَصَب»: حطب، هیزم، چوب...
«اَلَِیِم»: موجع، دردناک...
«مِنسأَ»: عصا...
لغاتی که از زبان بربری در قرآن وارد شده است:
«مُهل»: عکرالزیت، درد زیتون و آنچه از زیتون ته نشین شود...
«اِناه»: نضجه، آن را پخت...
«حَمِیم»: چیزی که حرارت و گرمای آن به نهایت رسد...
«آنِیَة»: جاریة، روان...
«یُصهَر»: ینضج، می پزد...
«اَبّاً»: حشیش، گیاه...
«قِنطار»: الف مثقال من ذهب او فضة، هزار مثقال زر یا نقره...
بخش دوم: معانی اصلی واژه ها در زبان عربی:
این بخش از صفحۀ ٦١تا ٨٩ آخر کتاب را شامل می شود که چون در کتب لغت موجود است از نوشتن آن صرف نظر شد.
نظر خود را بنویسید
شما در این سایت به جای اینکه
بها بی بهاارسال شده در : 1390/03/31
شما در این سایت به جای اینکه بیاید و ردیه ها رو باطل کنید اگه راست میگید بهاییت رو اثبات کنید اگه راست میگید اثبات کنید خدا جسم داره تا بعدش ما قبول کنیم بهاالله ریش دار تنهای زندانی خدا نه بلکه خداسازه !!! اگه راس میگید اثبات کنید بهاالله حلال زاده س !!! ومن بزودی در پستی جدید به همه جهانیان اثبات خواهم کرد که بهاالله حرامزاده و ولدالزناست !!! منتظر باشید و از الان بفکر جواب ساختن باشید !!! اگه راس میگید ثابت کنید خاتمیت خیلی خام است و اگر میتوانید اثبات کنید خدایتان قبل از رسیدن به خدایی پیغمبر بوده است !!! اگه راست میگید این نظر رو تایید کنید تا همه بدونن تحری حقیقت یعنی چی !!!
عذرخواهی
سردبیرارسال شده در : 1390/04/01
خوانندگان عزیز و شریف و منصف و با ادب غیر بهائی، و خوانندگان عزیز و نازنین بهائی. همان طور که ملاحظه می فرمایید فردی با نام «بها بی بها» که نام سایتی ضد بهائی است، مطلبی را که حاوی توهین های تکراری به بهائیان است در زیر گذاشته است. امثال ایشان در سایت ها و کتب و مقالات مختلف همین توهین ها را بارها تکرار کرده اند و حال وعده داده اند قصد دارند به این توهین ها ادامه دهند و نام ان را نیز تحری حقیقت گذاشته اند. از آنجا که ایشان باب توهین را باز کرده اند ضمن عذر خواهی از هم میهنان غیر بهائی و بهائی بخاطر گذاشتن کامنت توهین آمیز ایشان، یک هفته آن را در همین جا باقی خواهیم گذاشت تا همه میزان بغض و بی حیایی امثال ایشان را ملاحظه فرمایند و بعداً آن را حذف خواهیم کرد. ایشان و طالبان مباحث توهین آمیز ایشان را به همان سایت «بها بی بها» ارجاع می دهیم. چه که هر سایتی لایق مطالب خاصی است. با تشکر