×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
ولوله در شهر ۱ولوله در شهر ۲ولوله در شهر ۳طلوع عشق
نگاشته هادیدگاه هانکته ها
آثار بنیانگذاران دیانت بهائیپیام های بیت العدل اعظمگزارش ها و بیانیه هاآثار نویسندگان بهائی

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twitter
×
ولوله در شهر - شمارۀ اولولوله در شهر - شمارۀ دومولوله در شهر - شمارۀ سومطلوع عشق
سایت "بهائیان ایران" سایت رسمی جامعۀ بهائی ایرانگلچین پیام های بیت العدل اعظمسرویس خبری جامعۀ بهائیعالم بهائی: جامعۀ جهانی بهائیزندگی حضرت بهاءاللهکتابخانۀ بهائیعهد و میثاقآئین بهائیدنیای بهائینقطه نظرنگاهکسروی و کتاب «بهائی گری»پروژه های بهائیسایت جامعۀ جهانی بهائیسایت ضیافت نوزده روزهتلویزیون نوینرادیو پیام دوستسایت تعلیم و تربیتسایت ازدواج بهائی
ضمیمۀ شماره ۲: توضیحاتی دربارۀ بیانیۀ رسمی جمهوری اسلامی ایران تحت عنوان «بهائیت، منشاء و نقش آن»
1388/04/03

نمایندگی جامعۀ جهانی بهائی در سازمان ملل
اگست ۱۹۸۳
توضیحاتی دربارۀ بیانیۀ رسمی دولت جمهوری اسلامی ایران تحت عنوان «بهائیت، منشاء و نقش آن»

به عنوان بخشی از مبارزات مستمر دولت جمهوری اسلامی ایران برای بی اعتبار ساختن دیانت بهائی، این دولت اخیراً بیانیه ای رسمی تحت عنوان بهائیت، منشاء و نقش آن انتشار داده است.
 
مقصد عنوان شده برای انتشار این بیانیه ارائه و روشن ساختن حقایقی درباره دیانت بهائی است. اما به توجه به لحن تند و اشتباهات و اغلاط آشكار و تناقضاتی كه در آن موجود است و با توجه به نوع مدرك كه به هیچ وجه قانع كننده نمی باشد، این مسأله واضحاً مشهود است كه بیانیه ابداً انطباق و توجهی به حقایق و واقعیات نداشته بلكه صرفاً به منظور بدنام كردن جامعۀ بهائی صدور یافته است.

هدف واقعی از صدور این بیانیه آن است كه از ادعای دولت ایران مبنی بر اینكه دیانت بهائی یك گروه با ماهیت سیاسی مخرب می باشد حمایت نماید و به همین دلیل و بهانه تضییقات وارده و اعدام بهائیان در ایران را موجه قلمداد نماید و مهمتر از همه هدف اصلی تضییقات وارده بر جامعۀ بهائی را بپوشاند و مخفی سازد. انگیزه و علت واقعی به طور كاملاً ساده تعصب مذهبی كهنه و قشری است.
 
در اوائل ظهور دیانت بهائی كه منشاء و مبدأ آن ایران و در اواسط قرن پیش بود رؤسای دینی كشور دلائل واقعی خود را برای مخاصمت و مخالفت با این دیانت جدید به هیچ وجه پنهان و كتمان نمی نمودند. فقط همین نكته كه ظهور دیانتی بعد از اسلام برای مسلمانان شیعه بنیادگرا تحقیر آمیز و غیر قابل قبول بود مطرح می گردید. زیرا دیانت بهائی را به عنوان یك بدعت خطرناك شمرده و مومنین به آن را مرتدی كه مستحق مرگند می دانستند. در قتل عامهای دسته جمعی كه بوسیلۀ آنان تنظیم شد، بیش از ۲۰۰۰۰ نفر از مردان، زنان و كودكان به طور وحشیانه ای كشته شدند. اما با گذشت و تغییر زمان شعارها و استدلالات آنان دستخوش تغیر گشت. در قرن بیستم ایدۀ جدید در خصوص تحمل و احترام به عقاید مخالف دینی در ایران نیز نفوذ یافت و رهبران مذهبی بنیادگرا متوجه شدند كه جهت حمله به دیانت بهائی فقط بر مبنای اصول عقیدتی و دینی دیگر نمی توانند حمایت عامۀ مردم را جلب كنند. ماده گرایی، نفوذ افكار غیر مذهبی در بین طبقات جامعۀ تحصیل كرده كه ملیت را به جای مذهب پذیرفته بودند تأثیر عمیقی به جای نهاده بود. برای آنكه افراد را بر ضد هموطنان بهائی خود تحریك نمایند لازم بود كه آنان را متهم به وطن فروشی و انگیزه سیاسی داشتن نمایند اتهامات بی اساس و جعلی متناسب با زمان به وسیلۀ رؤسای دینی اختراع و به منظور تحریك و شعله ور ساختن افكار عمومی برای ضدیت با بهائیان اشاعه یافت در نتیجه بهائیان هدف تبعیضات و تضییقات و یورشهای مكرر در تمام دوران رژیم پهلوی قرار گرفتند. انقلاب ایران سرسخت ترین مخالفین دیانت بهائی را به قدرت رساند و ما اكنون شاهد آغاز مجدد تعصب مذهبی قشری و تضییقات سبعانۀ وارده بر جامعۀ بهائی به شدتی هستیم كه از آغاز ظهور این دیانت تا كنون بی سابقه بوده است.

دولت جمهوری اسلامی ایران كه در برابر اعتراضات زیاد دول مختلف جهان نسبت به رفتار با جامعۀ بهائی قرار گرفته و مایل نیست كه رسماً بپذیرد كه بطور سیستماتیك و منظم و اصولی تضییقات خود را بر علیه جامعۀ بهائی وارد می سازد اكنون سعی بر آن دارد كه جامعۀ جهانی بالاخص دُوَل غیر غربی را متقاعد سازد كه دیانت بهائی یك تشكیلات سیاسی است و پیروان آن در سراسر جهان در فعالیت های خرابكارانه شركت دارند.

جامعۀ جهانی بهائی به شدت تمام این اتهامات را تكذیب كرده و مردود می داند. دیانت بهائی یك دیانت جهانی مستقل و پیروان آن به موجب احكام آن دیانت از مداخله در امور سیاسیه و هر گونه فعالیتهای هواخواهانه و حزبی و مخرب ممنوعند.
 
جامعه های بهائی در سراسر ممالك جهان وجود داشته و فعالیت آنان بر دول این ممالك واضح و آشكار است كه غیر سیاسی، غیر حزبی و صلح آمیز می باشد. فعالیت های جامعه های بهائی در هر كشوری به صورت علنی و آشكار بوده و می تواند مورد بررسی دقیق قرار گیرد و جامعۀ جهانی بهائی از تشكیل هیئتی بی طرف برای تحقیق دربارۀ فعالیتهای این جامعه بخصوص درباره اتهام فعالیت های سیاسی و خرابكارانه استقبال می نماید زیرا این امر برای همیشه تمام اتهامات دروغ و كینه توزانه ای را كه به وسیلۀ دولت ایران ادعا شده است باطل خواهد كرد.

جامعۀ جهانی بهائی در این جوابیۀ كوتاه قصد آن ندارد كه با تشریح مفصل هر گونه افترائات و دروغ هایی كه در این بیانیه جدید ایران وجود دارد بررسی، پاسخ و تكذیب نماید. بلكه فقط به جواب های كلی زیر دربارۀ بحث های اساسی كه در آن نشریه وجود دارد اكتفا می نماید.

مقدمه (صفحه ۳):

در مقدمۀ بیانیه ذكر شده است كه دول غربی و وسائل ارتباط جمعی در غرب به تنهایی مسئول جلب توجه به مسئلۀ بهائیان بوده و از آن به عنوان وسیله ای برای عیب جویی و حمله به جمهوری اسلامی ایران سوء استفاده نموده اند. كمیتۀ حقوق بشر سازمان ملل متحد نیز متهم به مشاركت و همدستی در این امر شده است نویسندگان این گزارش رسماً از ذكر این مسئله كه دول و وسائط ارتباط جمعی در افریقا، آسیا، اقیانوسیه و امریكای لاتین نیز عمل برخورد با بهائیان را محكوم نموده و متضممین حقوق بشر در تعدادی از ممالك اسلامی نیز تضییقات وارده بر بهائیان را به عنوان عملی خلاف تعالیم اسلامی مورد سرزنش قرار داده و اظهار تأسف نموده اند خودداری كرده اند.

مبدأ ظهور و منشأ دیانت بهائی( صفحات۳ تا ۶، ۸ و ۹) :

ادعای اینكه دیانت بهائی محصول امپریالیسم روسیه بوده و موجودیت خود را تنها مرهون فعالیتهای یك جاسوس روسی است كه به نقاب ملا در آمده بود آن قدر احمقانه است كه حتی علما و فضلای اسلامی نیز آن را مورد استهزاء قرار داده اند. تمام این مبحث بر این مبنا استوار است كه در اوائل ظهور دیانت بهائی چند دیپلمات روسی به مقامات مسئول ایران به منظور متوقف ساختن تضییقات مذهبی وارده بر بهائیان مراجه نموده اند. اما این ارتباط روسی در بیانیه، به تنهایی به عنوان یك واقعیت مورد بحث قرار گرفته و از «كتب تاریخی»[1] به عنوان شاهد استفاده شده است.
 
در این باره باید توجه نمود كه متجاوز از یك قرن دشمنان دیانت بهائی تعداد زیادی كتب و مقالات و ردیه بر ضد دیانت بهائی و پیروان آن منتشر كرده و عمداً تاریخ و تعالیم آن را تحریف و سوء تعبیر نموده اند. به عنوان نمونه در این نشریات تصویر شارعین دیانت بهائی را به عنوان افرادی فاسد از لحاظ اخلاقی ترسیم و تعالیم آن را به نحوی تحریف كرده اند كه به ظاهر مضحك و ضد اسلامی جلوه گر شود و وقایع تاریخی كه شامل قربانی شدن مؤمنین بهائی است به نحوی حكایت شده كه آنان را به عنوان افرادی خون آشام و جنگجو نشان دهد.

بیانیۀ ایران شامل نمونه های متعددی از این گونه تحریفات می باشد كه جمیعاً با نقل قول هایی مورد حمایت قرار گرفته است. اگر تصور رود كه این نقل قول ها مخصوصاً به خاطر انتشار این گزارش اختراع نشده باشند باید نتیجه گرفت كه افرادی كه آن را جمع آوری كرده اند به وفور از «كتب تاریخیه!» ردیۀ ضد بهائی نقل قول نموده و از یك افترا برای اثبات افترای دیگر بهره جسته اند.

علاوه بر تحریفات مذكور گزارش شامل اشتباهات بزرگ و اساسی دربارۀ حقایقی است كه به آسانی می توان دربارۀ آن تحقیق نمود. چون این مسائل تأثیری در مباحث ضد بهائی این گزارش ندارد، لذا می توان تصور نمود كه اشتباهات اخیر عمدی نبوده بلكه وجود این خطاها به طور وضوح عدم تمایل كلی نویسندگان را به صحت مطالب نشان می دهد.

ادعای وابستگی میان دیانت بهائی و استعمار (صفحه۶ تا ۱۱) :

مؤلفینِ بیانیه كوشش زیادی كرده اند كه در آثار رسمی و اصیل بهائی (به خصوص در كتاب قرن بدیع) اشاره و مطالبی دربارۀ دول یا مقامات رسمی دولتی غربی بیابند. آنجا كه چنین مطلبی یافت شده است به عنوان مدركی دال بر نوعی رابطۀ غیر مجاز پنهانی بین دیانت بهائی و دول غربی ارائه گردیده است. خواننده ایكه این «مدرك» را مطالعه می كند درمی یابد كه هیچ پایه واساسی ندارد. در سراسر تاریخ دیانت بهائی تعدادی دیپلمات اعم از شرقی و غربی صرفاً به دلائل بشر دوستانه خواسته اند كه به بهائیان ستمدیده و مورد شكنجه واقع شده كمك نموده و دربارۀ آنان به مقامات رسمی مراجعه و خواسته اند كه دست از تضییقات بردارند. در كتب بهائی این گونه اقدامات كه در گذشته غیر عادی نبوده همان گونه كه اكنون نیز غیر عادی نیست و همچنین موارد مشابهی از اقدامات دُوَلِ جهان (نه تنها دُوَل غربی) دربارۀ اقدامات رسمی آنان و شناخت دیانت بهائی، مقام و تعالیم آن با حق شناسی و احترام ثبت و یاد شده است. اشاره هایی در این باره در حالیكه به وضوح بیانگر جنبۀ انسانی و بی غرضانۀ بسیاری از دول می باشد نمی تواند به عنوان مدركی برای ارتباط و سازش سیاسی میان این دول و دیانت بهائی تلقی گردد. در این گزارش كوشش بیشتر برای تمهید مدرك به منظور توجیه برخی «وابستگی استعماری» ذكر حوادث فلسطین در جنگ بین المللی اول است كه به نظر آنان در اصل كشمكش بین اسلام و قدرتهای استعمارگر بوده است. گزارش به غلط مطرح می سازد كه حضرت عبدالبهاء (معروف به عباس افندی) پسر شارع دیانت بهائی به عنوان عامل دولت انگلیس در فلسطین بوده و در حالیكه افراد بومی در قحط و غلا بودند گندم ذخیره و در اختیار قشون انگلستان قرار داده و به همین دلیل مورد حفاظت قرار گرفته، پاداش مالی داده شده و بالاخره لقب (نایت) ( (knight از طرف دولت انگلستان در ازاء خدمات مذكور به ایشان اعطاء گردیده است.

این نسبت های نابجا كه به عنوان «حقیقت» ذكر شده است چیزی جز تحریف فاحش و وقیحانه نیست. حضرت عبدالبهاء هرگز وجهی از دولت انگلستان دریافت ننموده و به لحاظ تقدیر از خدمات بشر دوستانۀ خود به فقرا و مستمندان فلسطین در جنگ جهانی اول لقب (نایت) به ایشان اهدا شده است، ادعای (صفحۀ ۱۰ پاراگراف ۴) مبنی براینكه حضرت عبدالبهاء در حالیكه مردم محلی در قحطی به سر می بردند گندم در اختیار ارتش انگلستان قرار دادند با خود مدركی كه برای اثبات آن به كار رفته (مثلاً مدرک ۴ صفحۀ ۲۷) كاملاً متناقض است. این مدرك به روشنی واضح می سازد كه گندمی كه به وسیلۀ حضرت عبدالبهاء كشت گردید برای رفاه مردم محلی قحطی زده در طی سالیان جنگ از ۱۹۱۴تا ۱۹۱۸ مصرف شده است. همچنین از مدرك مذكور این حقیقت آشكار می شود كه قشون انگلیسی تنها یك بار آن هم در آخر جنگ به آن دسترسی داشته است.
معاهدۀ دولت انگلستان در حفاظت جانی حضرت عبدالبهاء در جواب و اجابت تقاضای بهائیان انگلستان بود كه اطلاع یافته بودند فرماندۀ قوای ترك به طور علنی قسم خورده بود كه حضرت عبدالبهاء را در جبل كرمل به صلیب كشد. چنین وضعیتی امروزه نیز وجود دارد كه بهائیان در ممالك مختلف به حكومت های مربوطۀ خود برای مساعدت به هم كیشان ایرانیشان مراجعه می نمایند.
 
این گزارش اسامی تعدادی از مقامات عالی رتبۀ انگلیسی را كه در تشییع جنازۀ حضرت عبدالبهاء شركت داشته اند را ذكر می نماید ولی از ذكر اینكه رؤسای ادیان اسلام، مسیحی، یهودی، و جامعه های دیگر مذهبی در ارض اقدس و مقامات بلند پایۀ تمام طبقات جامعۀ فلسطین نیز در این مراسم شركت كرده اند خودداری ورزیده است.

ادعای وابستگی دیانت بهائی با صهیونیسم (صفحات ۱۱تا ۱۴):
 
بیانیۀ ایران به منظور ایجاد شبهه در ذكر رابطۀ سیاسی میان دیانت بهائی و صهیونیسم مجدانه آثار بهائی را به طور وسیع به كار می برد كه درآن وضع و مقام دیانت بهائی و مركز جهانی آن در ارض اقدس ذكر شده است. بار دیگر خواننده متوجه می گردد كه این مطالب كاملاً بی اساس است. به كلی فاقد محتوای سیاسی است و صرفاً حاكی از وقایع مختلفه ایست كه قطعاً نشان دهنده رابطه ایست كه ناگزیر بین مركز یك تشكیلات غیر دولتی بین المللی و دولت میزبان باید وجود داشته باشد.
 
همان گونه كه جامعۀ بین المللی بهائی در موارد متعدد دیگر بیان داشته است، مركز جهانی بهائی در قرن گذشته سالیان دراز قبل از ایجاد دولت اسرائیل مستقر بوده و هیچ گونه ارتباطی با صهیونیسم ندارد. حضرت بهاءالله شارع دیانت بهائی به دستور و فرمان دو دولت اسلامی ایران و تركیه به ارض اقدس سرگون شدند و تا زمان صعود مبارك در سال ۱۸۹۲ در آن اقلیم مقیم بودند. مقبرۀ مطهره شان در آنجا بر پا گشت و بدین ترتیب ارض اقدس مركز روحانی جهانی دیانت بهائی گردید. حضرت بهاءالله بنفسه المقدسه مقرر فرمودند كه مركز روحانی و اداری آئینشان باید همیشه در یك مكان مشتركاً مستقر گردد. بنابراین مركز اداری جامعه جهانی بهائی همواره در ارض اقدس بوده و همچنان بایستی در آن مكان باقی و برقرار بماند و به دلیل مقتضیات و مصالح سیاسی موقت نمی تواند مجدداً تغییر محل یابد.
 
در گزارش اشاراتی به این مسئله شده است كه بهائیان تبرعات خود را به اسرائیل می فرستند تا صهیونیسم بین المللی را تقویت نمایند. در حقیقت تبرعات ارسال شده از طرف بهائیان در سراسر جهان به مركز جهانی بهائی صرفاً و منحصراً به منظور تعمیر و نگهداری اعتاب مقدسه و اماكن تاریخیه در ارض اقدس و امور اداری آئینشان است. باید توجه داشت كه جامعه های دینی دیگر نظیر جامعه های مسلمان و مسیحی نیز برای حفظ اماكن مقدسه خود در اسرائیل تبرعاتی می فرستند ولی دولت ایران هیچ گاه آنان را متهم نكرده است كه كمك مالی به دولت اسرائیل می نمایند.

ادعای اینكه دیانت بهائی حزبی سیاسی است نه یك دیانت (صفحات ۱۴و ۱۵):

قسمت اعظم بحث مربوط به این ادعای كذب و مسائلی نظیر «وابستگی روسی» «وابستگی استعماری» و «وابستگی به صهیونیسم» كه در آن كاملاً از «كتب تاریخی!» استفاده شده است قبلاً مورد بحث قرار گرفته و بطلان و بی اعتباری آن ثابت گشته و دیگر نیازی به بحث بیشتر ندارد. تنها افترای جدید یعنی اینكه بهائیان حامی سیاسی شاه فقید بوده اند در صفحات بعد مشروحاً ذكر خواهد شد.(صفحات ۹ تا ۱۱)

ایرادات نسبت به نمونه هایی از تعالیم بهائی(صفحات ۱۵تا ۱۷):

در این قسمت گزارش ایران گردآورندگان، احكامِ دیانت بهائی را به طور ناقص ذكر و یا آن را به غلط تعبیر كرده اند و در مواردی نیز احكامی را خود اختراع نموده اند. چنانچه بخواهیم در مورد چنین مسائل ایدئولوژیكی نیز توضیح دهیم بحث به طور نامناسبی به درازا خواهد كشید.
 
بر خلاف آنچه كه منظور گزارش بوده است هیچ گونه كتمان و یا مفهوم مشئومی در هیچ یك از تعالیم دیانت بهائی وجود نداشته و تمام احكام بهائی می تواند به طور آشكار مورد مطالعه و مداقه قرار گیرد و هر كس قادر است دربارۀ آن سؤال و تحقیق نماید.

این ادعا كه بهائیان به موطن یا كشوری كه محل اقامت آنان است وفادار نیستند تحریف عمدی تعالیم دیانت بهائی است كه از تابعینِ خود مُصِرّاً می خواهد و نصیحت می نماید كه اتباع وفادار مملكت خود بوده و وطن پرستی آگاهانه و عاقلانه ای را توصیه می نماید ولی ملیت پرستی افراطی و بی پایه را مردود دانسته و عقیده دارد در این عصر باید هدف و آرمان بشریت تأسیس وحدت عالم انسانی و جمیع ملل و نحل باشد نه صرفاً به ترویج منافع و مصالح ملی.

همان طور كه در گزارش آمده است عدم مداخله در امور سیاسیه در حقیقت یكی از تعالیم اساسی دیانت بهائی است. اما این ادعا كه «عدم مداخله در امور سیاسیه به عنوان پوششی برای عملیات خرابكاری است» به همان اندازه كذب است كه واضح البطلان می باشد. به طوری كه قبلاً ذكر شد بهائیان به موجب تعالیم خویش از هر نوع فعالیت مخرب ممنوعند.
 
ادعای اینكه دیانت بهائی همكاری با حكام ظالم را توصیه می نماید تحریف احكام آن دیانت است كه پیروانش موظف به وفا و صداقت و اطاعت از دولت در مملكتی كه در آن زندگی می كنند، بدون توجه به شكل یا نوع و موقعیت سیاسی حكومت می باشند.

بالاخره اندك اثری از حقیقت در این ادعا كه «دیانت بهائی عداوت سرسختانه با اسلام داشته و معتقد است كه تمام مسلمین در سراسر جهان باید نابود گردند» وجود ندارد. هیچ نشانه ای در آثار بهائی وجود ندارد كه حتی بتوان امكان داد چنین مطلبی تعبیر گرددو كاملاً آشكاراست كه این ادعای تحریك آمیز در گزارش مخصوصاً به منظور ایجاد عناد و عدم اعتماد برای خوانندگان مسلمان و دول اسلامی درج گشته است.
 
در حقیقت دیانت بهائی حامی و مدافع وحدت ادیان بوده و تعلیم می دهد كه تمام بی حرمتی، عدم تحمل، تعصب و تبعیض دینی بایستی از بین برود. اجمالاً نحوۀ بر خورد و روش بهائی در برابر سایر ادیان به این طریق تلخیص می گردد و قابل ذكر است. در حالی كه پیروان سایر ادیان معتقدند كه ظهورات الهیه با پیامبر آنان خاتمه یافته، دیانت بهائی پیشرفت و استمرار ظهورات مقدسه را تعلیم می دهد و حضرت بهاءالله شارع دیانت بهائی مربی اخیر الهی اما نه آخرین آنان می باشند كه برای هدایت بشر ظهور فرموده است. همچنین بهائیان معتقد به وحدت اساسی جمیع ادیان بزرگ عالم بوده و شارعین ادیان الهی را ملهم به الهامات ربانیه و محترم و معزز می دارند. (در حقیقت به استثناء نفس دیانت اسلام آئین بهائی تنها دیانت مستقل جهانی است كه قرآن كریم را به عنوان كتابی آسمانی می شناسد.) از این جهت برای یك فرد بهائی مخالفت، تحقیر و یا تخریب ادیان دیگر انكار یكی از اساسی ترین اصول و مبادی دیانتی است.

ادعای همكاری میان بهائیان و رژیم پهلوی و ساواک ( صفحات ۱۸ تا ۲۱):

این ادعا كه بهائیان با رژیم شاه فقید همكاری نموده و از او حمایت كرده اند از این حقیقت سرچشمه می گیرد كه به موجب تعالیم دیانت بهائی بهائیان به حكومت كشور خویش وفادار بوده و بالنتیجه بهائیان ایران به تشكیلات سیاسی و یا تشكیلات مخربی كه با رژیم مخالفت می نمودند نپیوستند همین اصل در زمان حاضر به وسیلۀ بهائیان در برابر رژیم جدید نیز رعایت می شود این ادعا كه بهائیان با ساواك همكاری داشته اند نیز به همان نسبت كذب است، مقامات مسئول ساواک نظیر پرویز ثابتی كه او را بهائی شناخته اند هیچ گاه بهائی نبوده اند.
 
با عدم توجه به این حقیقت (كه باید به خوبی از آن آگاه باشند) كه تمام جامعۀ بهائی در معرض تبعیضات و تضییقات عدیده باستثناء اعدام به خاطر دیانتشان در سراسر دوره پهلوی بوده اند و اینكه ساواك یكی از عوامل اصلی بود كه بر علیه بهائیان اقدام می كرد، گردآورندگان گزارش به طور غیر منطقی در صفحۀ ۱۸ بیان می نمایند كه «قسمت اصلی سازمان حكومت معدوم شاه مخصوصاً ساواك به وسیلۀ بهائیان اداره می شد.»
 
گزارش در ادامۀ این بحث ۱۳ نفر را به عنوان بهائی ذكر می نماید. نظیر بقیۀ مطالبی كه در این گزارش آمده است صورت اسامی مذكور حاوی نیمی از واقعیت است و نیم دیگر چیزی جز افسانه و توهمی تخریبی نمی باشد. هیچ یک از این مقامات سیاسی كه در گزارش ذكر شده اند (هویدا، روحانی، پارسا و ثابتی) هرگز بهائی نبوده اند، همچنین لیلی امیر ارجمند. ژنرال صنیعی روزگاری بهائی بود ولی به خاطر قبول پست سیاسی از جامعۀ بهائی طرد گردید. اما از بقیه كه بهائی هستند هیچ یك به هیچ وجه با عملیات سیاسی یا امنیتی در رژیم شاه ارتباط و مشاركت نداشته اند. دكتر ایادی یكی از پزشكان شاه بود. آقای خادمی رئیس هواپیمایی ملی كشور بود. شاپور راسخ یك استاد ممتاز اقتصاد و تعلیم و تربیت در پروژه های رشد و توسعۀ سازمان برنامه همكاری داشت. خانم ایشان مهری كه روانشناس برجسته ای بود در برنامۀ توسعۀ فرهنگی گه گاه مسئولیت هایی بر عهده داشته و یا مورد مشاوره قرار می گرفته است. آقایان ثابت و یزدانی در تجارت خصوصی دست داشتند. حسین امانت یك آرشیتكت ممتاز و معروف است و بدون شك نام او به این دلیل به لیست اضافه شده است كه طراح مَقرِّ دائمی بیت العدل اعظم الهی (عالیترین مقام اداری دیانت بهائی) یا دارُالتَشریع كه اخیراً پایان یافته بوده است.

ادعای مدارك ساواک ( صفحات ۱۸ تا ۲۱):

در اینجا دو سؤال بسیار شایان توجه در مورد این مدارك مطرح می شود. اگر (آنچنان كه به طور كذب در این گزارش آمده است) ساواك به وسیلۀ بهائیان اداره می شد چرا این سازمان بر ضد بهائیان جاسوسی می كرده و گزارشات مضر از این جامعه می داده است؟
 
نظر به اینكه تهیه كنندگان این گزارش خواسته اند این تناقض آشكار را مسكوت بگذارند سوال دیگر مطرح می گردد:

با توجه به اینكه دولت فعلی ایران ساواك و تمام اعمال آن را به طور كامل بی اعتبار دانسته چرا مدارك ساواك حال به عنوان مدارك معتبر و رسمی در مورد بهائیان به كار می رود؟

دربارۀ نفس مدارك تاریخ بعضی از جلسات بهائی و اسامی شركت كنندگان در آن ممكن است صحیح باشد (ساواك بهائیان را شدیداً تحت نظر داشت) اما اظهاراتی كه به غلط از قول بهائیان ذكر شده است آن قدر مضحك و مسخره است كه ساختگی بودن آن به وضوح آشكار می باشد. این مطالب ساختگی به منظور تأمین اهداف خود ساواك است (كه از لحاظ سیاسی به بهائیان حمله می كرد) و همچنین همكار عمده و اساسی ساواك، انجمن متعصب و قشری تبلیغات اسلامی (كه از لحاظ دینی با بهائیان مخالفت می نمود) همكاری بین این دو گروه «در حمله به بهائیان به طریق علمی و منطقی!» در مجلۀ مجاهد مورخ نهم جون ۱۹۸۰ به چاپ رسیده است. (برای اطلاع از متن كامل به گزارش بهائیان در ایران: تحت عنوان تضییقات وارده بر یك اقلیت مذهبی صفحۀ ۸۳ چاپ ۱۹۸۲ مراجعه فرمایید.)

به خلاف ادعای مندرج در گزارش ایران هیچ فرد بهائی «اقراری» در خصوص هیچ یك از اتهاماتی كه بر ضد جامعۀ بهائی شده است هرگز ننموده و «اقرار» مذكور در صفحۀ ۱۸ صرفاً نقل قولی است از یك مدرك ساواك و كوچكترین مدركی برای حمایت از اتهامات وارده بر علیه بهائیان هرگز وجود نداشته است. مداركی كه به عنوان سند داده شده است و ۲۱ صفحۀ آخر گزارش ایران را در بر می گیرد یا نقل قولهای بی پایه (اسناد ۱ تا ۱۶) و یا مدارك شدید اللحن و آشكارا مجعول (اسناد جعلی ۱۷ تا ۳۶ ساواك) می باشد.

عدم توانایی مقامات مسئول ایران در به دست دادن مدارك معتبر بر ضد بهائیان ابداً عجیب نیست. زیرا اصول و تعالیم دیانت بهائی در زمینۀ وفاداری و اطاعت از حكومت و عدم مداخله در امور سیاسیه یا فعالیتهای مخرب كاملاً اس اساس است و با تغییر دولتهای متغیّر و یا شرایط دگرگون شونده دستخوش تغییر نمی شود.

وضع برخورد دولت ایران با بهائیان (صفحات ۲۱ تا ۲۴):

قسمت نهایی گزارش ایران (در ضمن توده ای از انتقادات تلخ و نامربوط سیاسی) شامل اظهارات كاذبۀ چندی دربارۀ رفتار حكومت ایران با پیروان دیانت بهائی می باشد.
در صفحۀ ۲۳ پاراگراف ۳ بیان می كند بسیاری از بهائیان «ماهیت امپریالیستی» دیانت خود را تشخیص داده و بنابراین از آن تبری نموده و «به آغوش مردم اسلام برگشته اند.» حقیقت این است كه ۳۰۰.۰۰۰ بهائی كه بزرگترین اقلیت مذهبی را در ایران تشكیل می دهند در برابر تضییقات بی رحمانه اجتماعی، مالی، روانی و فشار جسمی استقامت نموده و علیرغم تمام این فشارها اعتقاد خود را از دست نداده اند و تا كنون ۱۴۲ نفر بهائی اعدام شدن را بر تبری كه به وسیلۀ آن جان خویش را نجات دهند ترجیح داده اند و صرفاً تعداد قلیلی از بهائیان از دیانت خود تبرّی كرده اند و آن هم در اثر فشارهای جسمی شدید و لانهایه بوده است.
 
گزارش (در صفحۀ ۲۳ پاراگراف ۵) عقیدۀ رسمی دولت ایران را بیان می كند كه هیچ فرد بهائی هرگز به خاطر اعتقاداتش به وسیلۀ دولت ایران كشته نشده است بلكه هر فرد بهائی كه محكوم به مرگ شده و یا به زندان رفته است مقصر و به خاطر خیانت بر علیه كشور بوده است.
 
این بحث تضییقات ساریه و مداومی را كه بر تمام جامعۀ بهائی در ایران وارد می شود توضیح نمی دهد و همچنین این حقیقت كه هیچ گونه مدركی در حمایت از اتهامات وارده بر علیه بهائیانی كه اعدام شده اند را ذكر نمی كند و نیز این حقیقت را از نظر دور می دارد كه در موارد معدودی كه یك بهائی آمادگی خود را برای تبری اعلام داشته است بلافاصله آزاد شده و از تمام اتهاماتی كه بر علیه او بوده مبری گردیده است در حالیكه بهائیان هم بند دیگرش كه از تبرّی احتراز نموده اند به همان اتهامات مشابه اعدام شده اند. این بحث مفقود شدن بعد از توقیف تمام اعضای محفل ملی بهائیان ایران و همچنین اعدام مخفی ۸ نفر جانشینان آنان را كه قبلأ اعلان نشده بود بیان نمی كند. همچنین روشن نمی سازد كه چرا در لیست بهائی شامل زنان و نوجوانان هم اكنون بدون جرم در زندان های ایران نگاه داشته شده اند.

این بحث كه تضییقات در سطح وسیع بر علیه جامعۀ بهائی به خاطر عقاید مذهبی وجود ندارد در برابر این حقیقت كه اموال و املاك جامعه بهائی و اماكن مقدسه ایران مصادره و ضبط شده و یا ویران گشته است و هزاران بهائی بی گناه از حقوق اساسی بشری خود به طریق غیر انسانی نظیر انفصال از خدمت و شغل، قطع حقوق بازنشستگی، ضبط اموال شخصی، محرومیت از وسائل كار و ممنوعیت از تعلیم و تربیت اطفال متقاعد كننده نبوده و بحثی غریب و غیر واقعی است.
 
این ادعا (صفحۀ ۲۳ پاراگراف ۲ و ۵) كه بهائیان مادام كه در فعالیتهای ضد حكومتی شركت نكرده اند به موجب قانون اساسی از حفاظت و حمایت قانونی بر خوردار ند نیز دروغی بیش نیست. قانون اساسی ایران بهائیان را به عنوان یك اقلیت مذهبی به رسمیت نمی شناسد و بنابراین به موجب احكام اسلامی كه قانون اساسی بر مبنای آن تدوین گردیده است بهائیان دارای هیچ گونه مقام، حقوق یا صیانت و حفاظتی در قانون اساسی نمی باشند. به موجب نظام قانونی فعلی و جدید حقوق اساسی زمانی به آنان اعطاء می شود كه از دیانت خویش تبری نموده و «به آغوش اسلام درآیند.»

علیرغم انكارهای مكرر دولت ایران روشن است كه تضییقات وارده بر جامعۀ بهائی صرفاً به علت عقاید دینی آنان است و همچنین به وضوح مبرهن و آشكار است كه اتهامات وارده در بیانیۀ رسمی تحت عنوان بهائیت، منشاء و نقش آن فقط اقدامی از طرف دولت ایران برای منحرف كردن توجه بین المللی از تحریكات تعصب آمیز مذهبی كه باعث این تضییقات است و به منظور هدم شهرت نیكی است كه جامعۀ بهائی در سراسر جهان از آن برخوردار است.

تضییقات وارده بر جامعۀ بهائی در ایران و اتهامات كاذبه بر علیه آنان كه به وسیله جمهوری اسلامی ایران وارد آمده است به طور كامل تری در نشریات جامعۀ بین المللی تحت عنوان بهائیان در ایران: گزارشی از تضییقات وارده بر یك اقلیت مذهبی مطرح و ذكر شده است. این گزارش برای اولین بار در جون ۱۹۸۱(خرداد ماه ۱۳۶۰) به چاپ رسیده و طبع دوم آن با اضافات در جولای ۱۹۸۲(تیر ماه ۱۳۶۱) منتشر گردیده است.
 


[1] منظور کتبی است که تحت عنوان تاریخ از زمان قاجاریه به بعد منتشر شده و لی جنبۀ تاریخی و علمی ندارد (مترجم).

بخش قبلی

بخش بعدی

نظر خود را بنویسید


تشکر

minoo
ارسال شده در : 1389/06/24

بسیار عالی است.