×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
ولوله در شهر ۱ولوله در شهر ۲ولوله در شهر ۳طلوع عشق
نگاشته هادیدگاه هانکته ها
آثار بنیانگذاران دیانت بهائیپیام های بیت العدل اعظمگزارش ها و بیانیه هاآثار نویسندگان بهائی

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twitter
×
ولوله در شهر - شمارۀ اولولوله در شهر - شمارۀ دومولوله در شهر - شمارۀ سومطلوع عشق
سایت "بهائیان ایران" سایت رسمی جامعۀ بهائی ایرانگلچین پیام های بیت العدل اعظمسرویس خبری جامعۀ بهائیعالم بهائی: جامعۀ جهانی بهائیزندگی حضرت بهاءاللهکتابخانۀ بهائیعهد و میثاقآئین بهائیدنیای بهائینقطه نظرنگاهکسروی و کتاب «بهائی گری»پروژه های بهائیسایت جامعۀ جهانی بهائیسایت ضیافت نوزده روزهتلویزیون نوینرادیو پیام دوستسایت تعلیم و تربیتسایت ازدواج بهائی
سر سخن
1387/10/06

هموطنان محبوب و نازنین، در ایران عزیز بیش از150 سال است كه ندای الهی حضرت بهاءالله بلند و ظهور موعود همۀ ادیان آسمانی واقع شده است و انظار بزرگان و دانشمندان ملل و دول و سازمان های محلی و ملی و جهانی را به خود جلب نموده است. در حال حاضر بیش از 300,000 نفر در ایران و بیش از 7 ملیون نفر در دنیا، از همه ممالك و نژادها و فرهنگ ها و زبان ها و مذاهب و ادیان مختلف،در همۀ كشورها، به آن ایمان آورده اند و بیش از 20,000 نفرخون پاك خود را در راه آن نثار نموده اند. مرحوم دكتر محمّد معین در فرهنگ مشهور خود، در ذیل لغت «بهائی» چنین می نویسد: «... مؤسس آیین، بهاءالله و جانشینان اویند. نظم بهائی بر دو پایه استوار است: مبادی و احكام. مبادی نیز به تعالیم روحانی و اجتماعی و اصول یا نظم اداری تقسیم می شود. تعالیم روحانی و اجتماعی عبارتست از: ترك تقالید و تحرّی حقیقت، اعتقاد به الوهیت، احتیاج به فیض الهی، ضرورت دین، وحدت ادیان، صلح عمومی، تساوی حقوق زن و مرد. مبادی اداری عبارت است از اصول تشكیلات محافل روحانی، شورای بین المللی و بیت العدل اعظم».
 

اما با این وجود، اقلیّتی بی انصاف و نامهربان در زادگاه آن، ایران، هنوزهمچون یك قرن ونیم گذشته، به آزار و اذیّت و حبس و تبعید و قتل وانواع محرومیّت های اجتماعی بهائیان، كه حتی شامل كودكان و نیزمردگان بهائی از طریق تخریب مقابرایشان می شود، مشغولند. ازهمۀ اینها بدترآنكه آنان می كوشند با چاپ ونشرمطالب توهین آمیز ضد بهائی واشاع دروغ و تهمت وافتراء دركتب ورسانه های عمومی اعم از رادیو و تلویزیون و مطبوعات و اینترنت و پیام های كوتاه تلفن همراه و هر وسیلۀ دیگری، هموطنان عزیز را از داشتن اطلاعات صحیح دربارۀ دین بهائی وپیروان آن باز دارند، وحتی احساسات منفی وخصمانه ای راعلیه جامعۀ بهائی برانگیزند.

این نامهربانان بی انصاف بر این نیّت چنان مصرّند كه حتی در این دو سه سال اخیر به طور علنی به انتشار و پخش وسیع فتاوی بعضی مراجع تقلید در خصوص نجس بودن بهائیان و لزوم اجتناب از رفت و آمد و معاشرت با ایشان نیز پرداخته اند، فتوا هائی همچون: «بهائیّت محكوم به نجاست است، معاشرت با آنان جایز نیست و دعوت آنها به مساجد نیز جایز نمی باشد»؛ «همه پیروان فرقه گمراه بهائیّت محكوم به نجاست هستند ودرصورت تماس آنها با چیزی مراعات مسائل طهارت دررابطه انها، نسبت به اموری كه مشروط به طهارت است واجب است»؛ «معامله با بهائی مطلقاً جایز نیست»؛ «با بهائیان باید معامله نجاست كرد و قرار دادن قرآن در اختیار آنان جایز نیست»؛ و «این فرقه در حكم كافر حربی هستند و پرهیز از آنها لازم است؛ معامله و ازدواج با آنها جایز نیست» تازه ترین دست گلی كه در مسیر این قبیل اقدامات ضد بشری و ضد الهی به آب داده اند و حیثیت و آبروی ایران عزیز را در محضرخداوند و جهانیان لكه داركرده اند و حتی به این واسطه قلوب هم میهنان عزیز مسلمان را نیز كه دوستان و همكاران و همسایگان و بعضاً فامیل و خویشاوندان دور و نزدیك اهل بهاء هستند، آزرده اند، انتشار ویژه نامۀ غیر متعارف 64 صفحه ای شمارۀ 29 ایّام روزنامۀ جام جم، مورخ 6/6/1386 است كه درآن سعی كرده اند بهائیان را ضد اسلام و وطن فروش جلوه دهند، درحالی كه تنها كسانی كه جز خود مسلمین حقانیّت اسلام را رسماً و بدون هیچ مصلحتی قبول دارند، بهائیانند. وتعجّب آنكه همۀ اینها درحالی است كه به گفته سیمای جمهوری اسلامی دریكی از برنامه های اوایل آبان ماه 1384، 10،000 سایت ضد اسلام در اینترنت مشغول به كارند و به نوشته روزنامه جمهوری اسلامی[i]، 5،000 عنوان کتاب در مخالفت با مذهب شیعه با ارائه 8،000 شبهه تا کنون چاپ شده و75 درصد این کتب در تاریخ 1400 ساله اسلام، تنها پس از پیروزی انقلاب اسلامی نوشته شده اند.

و از عجایب آنكه مؤسّسۀ مطالعات و پژوهش‌های سیاسی نیز، به فاصلۀ حدود دو ماه ازانتشار ایّام مزبور، فصل‌نامۀ مطالعات تاریخی شمارۀ 17 خود را با عنوان ویژه نامۀ بهائیّت به دیانت مقدّس بهائی اختصاص داده، وعجیب ترآنكه عیناً به همان سبك وروش و مطالب جام جمیان، مقالات مشابه تكراری — بعضاً از نویسندگانی مشابه — در 301 صفحه ساخته و پرداخته است. و عجیب ترازآن نیز اینكه به نظرمی رسد سردبیرفصل نامه آقای بهبودی و دوستانشان، به علّت انتشار ایّام دو ماه قبل ازویژه نامه شان، ازآقای بیژن مقدّم مدیرمسئول ویژه نامۀ ایّام وجام جمیان، رودست خورده اند وزحمات 14 ماهۀ ایشان در تهیه فصل نامۀ مزبور كه ادعا كرده اند اولین مجموعه مقالات دربارۀ دیانت بهائی است، بربادرفته است.[ii] چه كه با وجود ویژه نامۀ ایّام، دیگر «ویژه نامۀ بهائیّت» مؤسسۀ مطالعات و پژوهش های سیاسی، اولین مجموعه مقالات محسوب نمی شودـــ به خصوص كه تعداد مقالات جام جمیان بیشترازفصل نامۀ مزبور نیزمی باشد. اما عجیب تر از همۀ عجایب فوق آنكه جناب بهبودی درمصاحبۀ مزبور فرموده اند: «ما برای بررسی پرونده بهائیّت دو شماره را در نظر گرفتیم كه فصلنامه هفدهم مطالعات تاریخی، اولین شماره از این مجموعه است. برای انتشار شماره دوم آن اقداماتی را انجام دادیم و 50 درصد از مقالات آن را تهیه كرده ایم. البته فصلنامه 18 مطالعات تاریخی كه بعداً منتشر خواهد شد به پرونده بهائیّت اختصاص نخواهد داشت بلكه ما منتظر بازخوردهای انتشار شماره اول پرونده بهائیّت هستیم تا بتوانیم تبعات آن را در شماره ‌های بعدی لحاظ بكنیم. البته یكی از برنامه‌های ما این است كه در صورتی كه حجم مقالات بالا بود آن را به صورت كتاب منتشر كنیم.». البته ایشان نفرموده اند كه منتظر «بازخوردهای» مزبور از جانب چه كسانی هستند. اگر منظورشان ازجانب بهائیان است، باید خدمتشان عرض نمود بهائیان قربان ایشان هم می روند كه ویژه نامه پشت ویژه نامه چاپ می كنند. چه كه حضرت بهاءالله فرموده اند دینشان را گاهی به دست دوستانشان و گاهی به دست مخالفینشان ترویج خواهند فرمود، و از قدیم نیزگفته اند: «تعرف الاشیاء باضدادها» (چیزها به ضد خود شناخته می شوند). جهت اطّلاع ایشان عرض می شود كه بهائیان گاهی به كتب ومقالات ردّیّه نویسان علیه دین بهائی جواب داده و گاه جواب نمی دهند، اما در هر دو حال تقاضا آنكه ایشان به عكس العمل بهائیان ناظرنباشند و به خدمات فرهنگی وتحقیقی خود ادامه دهند. به هرحال چون مطالب هردو ویژه نامه تكراری است، جوابیّهء حاضر به ایّام جام جمیان، پاسخ به دوستان «فصل نامه» نیز محسوب می گردد ولذا جناب بهبودی و دوستانشان خوشحال باشند كه زحمات ایشان نیز به هدر نرفته است وذكرخیرشان نزد اهل بهاء وجهانیان خواهد بود.

باری پس ازاین اشاره باید گفت این اولین بارنیست كه روزنامۀ جام جم، كه صاحب امتیازش سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران و از حامیانش می باشند، مطالبی علیه دیانت مقدّس بهائی و پیروان آن منتشر ساخته است[iii]. ولی آنچه این مورد را از موارد قبلی متمایز می سازد آنكه، این بار جام جم سنگ تمام گذاشته وبه قول معروف به سیم آخرزده، وآنچه را درچنته داشته روكرده وضمن انتشار مقالات متعدّد تكراری دریك شماره روزنامه، دسته گل هائی به آب داده و حقایقی را دربارۀ مخالفین وردّیّه نویسان علیه دین بهائی و اقدامات وسیعشان آشكار نموده است كه اگرخود متوجه بود، فوراً اقدام به جمع آوری نسخه های آن می نمود[iv] ویا حداقل مقالات رابه مرور زمان یكی یكی منتشرمی كرد. فی الحقیقه این اقدام كه نشانۀ ترس و عكس العملی ناشیانه و عجولانه و از روی استیصال در برابر ازدیاد روزافزون كنجكاوی هموطنان عزیز نسبت به دیانت مقدّس بهائی و رشد آن هم در ایران و هم درجهان، ونیزنشانۀ ضعف و شكست ایشان از اقدامات خصمانۀ سیستماتیك 30 سالۀ اخیرشان برای نابودی جامعۀ بهائی می باشد، مصداقی بارز از آیه قرآن مجید را به وجود آورده است كه می فرماید: «یوم تبلی السرائر» (روزی كه پنهانی ها آشكارشود).

ازآنجا كه «ظاهر، عنوان باطن است،» نامی كه برای ویژه نامه انتخاب شده گویای شكست مزبوراست، چه كه به نظرمی رسد آنچه را كه جام جم درویژه نامه ها و مقالات قبلی خود علیه دین بهائی منتشر نموده، «آن گونه نبوده است» كه مقصود و نیّات او را برآورده سازد. لذا خواسته است این بارِ دیگرتمام سعی خود را بكند تا دین بهائی را واقعاً «آن گونه كه هست» معرفی نماید وكار را یك سره سازد. اما این بار هم به خاطر «تكراری بودن» بهائیّت آنگونه كه هست، در دوری باطل، خود با دست خود اثبات كرده است كه «بهائیّت آن گونه نیست كه جام جم نوشته است» وبه این وسیله مصداق این آیۀ شریفۀ قران شده كه می فرماید: «یخرِبونَ بیوتَهُم بِأیدیهِم»[v] (خانه های خودرابه دست خودخراب می كنند).

مطالب جام جم این بارمی خواست با یك تیر دو نشان بزند: یكی این كه ملّت عزیز ایران را به مناسبت 15 شعبان ازضلالت و گمراهی برهاند وامام زمان (ع) را نزد خدا «شرمنده» نسازد (ص3). دیگرآن كه «جوانان تحصیل كرده ومنصف بهائیّت» را به «تحرّی حقیقت با حوصله ودقت ویژۀ یك پژوهندۀ حقیقت»، آن هم صرفا و فقطً با مطالعۀ «از آغاز تا پایانِ ویژه نامۀ جام جم كه حاصل تلاش بخشی از فرزندان درد آشنا و درك مند ایران اسلامی» است، فراخواند (ص1). اما متأسّفانه به علّت دست گل هائی كه جام جم وامثال آن دراین 30 سال به آب داده اند، هم امام زمان ع را نزدخدا «شرمنده» ساخته اند و هم نتوانسته اند تعداد رو به افزایش ایرانیان عزیزی را كه نسبت به دین بهائی كنجكاو و علاقمند و بعضاً مؤمن شده اند،از ضلالت برهانند، و نه توانسته اند «جوانان تحصیل كرده و منصف» بهائی را گمراه سازند. عّلت مورد اول را خود جام جم درصفحۀ 3، ازقول «رهبركبیرانقلاب» نقل كرده: «به حسب روایت، نامۀ اعمال ما هفته ای دوبار پیش امام زمان (عج) می رود، ولكن می ترسم ما كه ادعا داریم تابع این بزرگوار هستیم نعوذ بالله پیش خدا شرمنده شود...من خوف دارم كه كاری بكنیم كه امام زمان ع پیش خدا شرمنده بشود...چشم و گوش و زبان و قلب و همه چیزما رقیب (ناظر) دارد. خدا نكند از من و شما و سایر دوستان امام زمان ع یك وقت چیزی صادر بشود كه موجب افسردگی امام زمان ع باشد. از خودتان پاسداری كنید. اگر می خواهید پاسداری شما دردفتر پاسداران صدراسلام ثبت شود». آیا طبق اعتقاد خود جام جمیان كه امام زمان را همه جا حاضر می دانند، این خود آن حضرت نبودند كه قبل ازهمه ویژه نامۀ ایشان را كه سراسر تحریف وافتراء و دروغ است، دیدند؟ آیا صاحب قلب صاف و خدا ترسی درجام جمیان وجود دارد كه «شرمندگی و افسردگی» ایشان را دردرگاه الهی، به خاطر دروغ ها و تحریفات و اكاذیب مذكور، به چشم سِرّ ببیند؟ ان شاءالله كه باشد تا برجبران مافات قیام كند.

علّت مورد دوم نیز به قدری واضح است كه احتیاج به بیان ندارد. اما چون جام جم وامثال او با بی حیائی تمام مظالمی را كه بر بهائیان جوان و پیر و حتی اطفال صغیر وارد شده و درآرشیو مطبوعات و صدا و سیما نیز موجود است نادیده می گیرند وآن را نوعی مظلوم نمائی به حساب می آورند (ص60)، حداقل باید خاطر نشان شان ساخت كه چطور رویشان می شود از جوانان بهائی كه حتّی ازحق رفتن به دانشگاه واستخدام شغلی و بسیاری حقوق اجتماعی و دینی محرومند و بیش از آن، ده ها نفر از آنها در زندان های جمهوری اسلامی شهید گشته اند وصدها نفرشان طعم زندان چشیده اند وازگروه ها واحزاب مختلف سیاسی و مذهبی همبندان و هم سلولی هایشان، شاهد مظالم وارده برآنان بوده اند، تقاضای «تحرّی حقیقت،» آن هم به سبك جام جم، بنمایند؟ اگراینها را نیز نادیده می گیرند، چطور رویشان می شود ازجوانانی كه وقتی دفعات قبل پاسخ ترّهات آقای عبدالله شهبازی و دیگران را — و همین بار پاسخ ویژه نامۀ ایّام را — به دفترروزنامه شان آوردند، برخلاف قانون انصاف وقرآن و مطبوعات از آنها نپذیرفتند. سبحان الله! آیا وقت آن نیست كه امثال جام جم ازفرمایش حضرت صادق ع كه فرموده اند: «لا ایمان لمن لا حیاء له»[vi]، عبرت گیرند؟ آیا جام جم نبایدعبرت بگیرد كه به شهادت خودش چگونه علی رغم مظالم ومحرومیّت های مذكور، جوانان بهائی توانسته اند«تحصیلكرده و منصف» شوند؟ ازقضا یكی ازدسته گل های به آب داده شدۀ جام جم نیز همین اعتراف به تحصیلكرده ومنصف بودن جوانان بهائی می باشد.

آری جوانان بهائی درعین محاط بودن در بلایا و محرومیّت ها، به جای آنكه زانوی غم بغل گیرند وافسرده و یا لاابالی شوند، با «شهامتی» به مراتب بیش ازآنچه كه در سرسخن خود از آنها توقع داشته اید، به شهادت خودتان به تحصیل علم و دانائی و معارف الهی پرداختند تا تحت تعالیم حضرت بهاء الله كه انصاف را «أحَبُّ الاشیاء» (محبوب ترین چیزها) فرموده اند وكسب علم را واجب دانسته اند، هم منصف شوند و هم دانا و تحصیلكرده، تا حتی جام جمیان نیزبرعلم و معرفت و اخلاق ایشان شهادت دهند. جام جمیان درخصوص«تحرّی حقیقت» باید بدانند كه امری است خصوصی بین خداوند و هربنده ای. اوست كه مالك قلب ها ست، وبه فرمودۀ قرآن كریم: «یهدی من یشاء» (هدایت می كندهرآن كس را كه می خواهد). اوست كه با هركسی ارتباطی منحصربه فرد دارد. اوست كه هرنفسی را به سوی او راهی است. اوست كه كل را دوست دارد ومخصوص هدایت همگان مربیان آسمانیش را فرستاده ومی فرستد. عشق و ایمان به او امری است كه دراختیار هر فردی است. نه به كسی می توان عقیده و دینی را تحمیل كرد و نه می توان به زور و اجبار ایمان و عقیده ای را ازفردی گرفت. قران مجید می فرماید: «قل یا اَیهَا النّاسُ قَدجائكُمُ الحَقُّ مِن رَبّكم. فمَن ِاهتَدی فَانّما یهتَدی لِنفسِه وَمن ضَلّ فانّما یضِلُّ علیها وَما اَنا عَلیكُم بِوَكیلٍ.»[vii] (ای محمد بگو: ای مردم همانا آمد شما را حق از پروردگارتان. پس كسی كه هدایت یافت پس جز این نیست كه هدایت یافت برای خودش و هركه گمراه شد پس جزاین نیست كه گمراه می شود برخود. و من وكیل شما نیستم).

پس به جای آنكه جام جمیان وكیل وقیّم ملّت عزیز ایران و جوانان بهائی گردند، باید تا عمردو روزۀ این جهان فانی باقی است، به جبران مافات پردازند و دست از دروغ و تزویز و تحریف حقایق بردارند، و اگر خیلی مایلند كه ابواب بهائی پژوهی و تحقیق را به روی ملّت عزیز ایران و بهائیان بگشایند، بهتراست به جای دست زدن به چنین اقداماتی كه به قول رهبركبیرانقلاب خدا و امام زمان ع را هم ناراحت می كند، همراه با همدستان مذكورشان در ویژه نامه[viii] اجازه دهند كه ملّت عزیز ایران خود بدون ترس از تعقیب و حبس و زندان و نجس دانستن بهائیان، با ایشان معاشرت نمایند و اصل و عین «كتب وآثار بهائی» را به دست آورند تا هركس خود حقایق و اطّلاعات صحیح و درست راجع به آئین بهائی را «همان گونه كه هست» به دست آورد و دریابد، ونه «آن گونه كه جام جم القاء می نماید.»

دیگر ملت عزیز ایران به تجربۀ تاریخی وانسانی و ایمانی دریافته اند كه چرا بی انصافان، علی رغم این كه معترفند این فروع و احكام ثانوی است كه تقلیدی است و نه اصول ادیان الهی كه تحقیقی است، حق ادراك و فهم حقیقت و اصالت آئین جدید بهائی را به خود منحصر كرده اند، و به این وسیله به آنها تلقین و توهین نموده اند كه توانائی درك حقانیّت یا بطلان آئین جدید را ندارند و نیازمند قیّم و ولیّ دراین مورد هستند تا اینان كتب بهائی را بخوانند و بهائیّت را «آن گونه كه نیست» به آنان معرفی نمایند. چنان كه این مضمون در یكی از ردّیّه های اخیرشان علیه دین بهائی چنین آمده است: «بهائیان باید بروند با مجتهدین متخصّص صحبت كنند و آنها را تبلیغ به بهائیّت نمایند و عوام مسلمان باید بروند نزد مجتهدین دربارۀ امر بهایی تقلید كنند، چون عوام مسلمین، افراد ساده ای هستند كه رشته تحصیلی شان مجال تخصّص و تعمّق در مسائل دینی را به آنها نمی دهد.»[ix] یكی ازتجارب تلخ ملّت عزیز ایران همین است كه قرنها بر خلاف نصوص صریحۀ قرآن مجید، به ایشان تلقین شده و می شود كه چون عوام اند، خود قادر به فهم آیات و كلمات كتب آسمانی و كسب هدایت و ایمان الهی نیستند، و برای آن نیازمند تقلید از علمای مذهبی هستند. حال آنكه درك و فهم و ایمان و هدایت، منوط به تقوی و خلوص قلب و صفای باطن و كوشش در جهت عمل به موجب تعالیم و وصایای انبیاء الهی است و نه به وسایل ثانوی ظاهره همچون علم و سواد ظاهری ودانستن عربی وامثال آن. چنانكه قرآن می فرماید: «هدی للمتقین» (هدایت است برای باتقوایان). به این جهت، یكی ازسد هائی كه حضرت باب و بهاءالله بیش ازیك قرن و نیم پیش ازپیش پای بندگان حق برداشتند، همین توهّم وكج فهمی مزمن درخصوص تقلید بود. با اعلان حكم «تحرّی حقیقت» و پرهیز از تقلید آباء و اجداد و اینكه دین موروثی نیست، تأكید فرمودند كه: «گوش به حرف های مزخرف عباد مدهید که می گویند کتاب و آیات از برای عوام حجّت نمی شود زیرا که نمی فهمند و احصاء نمی کنند، با اینکه این قرآن حجّت است برمشرق و مغرب عالم. اگر قوّه ادراک آن در مردم نبود چگونه حجّت بر کلّ واقع می شد؟ از این قرار، بر معرفت الهیّه هم نفسی مکلّف نیست و لازم نه زیرا که عرفان او اعظم ازعرفان کتاب اوست و عوام استعداد ادراک آن ندارند. باری، این سخن به غایت لغو و غیر مقبول است. همه از روی کبر و غرور گفته می شود که مردم را از ریاض رضای الهی دور کنند و زمام آنها را محکم حفظ نمایند. با اینکه نزد حقّ این عوام از علمای ایشان که از حقّ اعراض نموده‏اند به غایت مقبول تر و پسندیده ترند. و فهم کلمات الهیّه و درک بیانات حمامات معنویه هیچ دخلی به علم ظاهری ندارد. این منوط به صفای قلب و تزکیه نفوس و فراغت روح است».[x]

سُبحان الله! آیا اینان همین استدلال فوق را ازپیروان سایرادیان آسمانی موجود می پذیرند كه مسلمین عزیز برای درك اسلام باید ردّیّه های آنان راعلیه اسلام بخوانند؟ حتماً نه، چه كه قانون طلائی همۀ ادیان آسمانی و نفوس انسانی این است كه: «آنچه برخود نمی پسندی بردیگران مپسند.» ازردّیّه نویسان باید پرسید، بلال حبشی ساده دل بی سواد و ابوذر چوپان و مؤمنین اوّلیه اسلام نزد كدام مجتهد متخصّص مكّه رفتند و اسلام و رسالت حضرت محمّد (ص) را پذیرفتند؟ آیا قلب پاك و خلوص فطرت وصفای باطن و كنجكاوی و تشنگی و اشتیاقشان نبود كه حقیقت را برایشان آشكاركرد؟ قرآن مجید نیز بهانۀ نامهربانان امروز را مانند غافلان 1400 سال پیش نمی پذیرد كه به زبان حال در برابرآیین بهائی چنین جبهه می گیرند: «اِنّا وَجَدْنا آبا ئنا عَلی اُمَّةٍ وَ اِنّا عَلی آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ...»[xi] (به درستی كه ما یافتیم پدرانمان را بر طریقه ای و به درستی كه ما بر اثرهای ایشان اقتدا كنندگانیم) و نیز: «وَ یقُولُونَ أئِنّا لَتارِكُوا آلِهَتِنا لِشاعِرٍ مَجْنُونٍ»[xii] (و می گویند آیا ما ترك كنندگانیم الهانمان را برای شاعری دیوانه). خوب است معاصرین بیادآورند كه به همین علّت بود كه عالم بزرگ اسلام، مرحومِ شیخ مرتضی انصاری، خاتَم الْفُقَهاء والمُجْتَهِدین، كه همزمان حضرت بهاءالله بود و برخلاف نامهربانان زمان خود و نیز امروز فكرمی كرد، وقتی بعضی شاگردانش از او درباره ظهور حضرت باب و بهاءالله پرسیدند، به آنها گفت خود باید تحقیق كنند، زیرا چنین اموری از اصول دین است. دراثر همین رفتار منصفانه و متقیانه او بود كه بعضی از شاگردان او تحقیق كرده به امر بهائی ایمان آوردند. حضرت بهاءالله 135 سال قبل در لوح خطاب به ناصرالدین شاه قاجارـــ كه متمنّی است هموطنان عزیز حتماً آن را مطالعه فرمایند ـــ دربارۀ او چنین شهادت داده اند: «علمائی كه فی الحقیقه ازكأس انقطاع آشامیده اند، ابداً متعرّض این عبد نشده اند، چنانچه مرحوم شیخ مرتضی اَعلی الله ُ مَقامَه وَاَسكَنَهُ فی ظِلّ قِباب ِعِنایتِه درایّام توقّف درعراق اظهار محبّت می فرمودند وبغیر ما اَذِنَ الله دراین امر (دین جدیدالهی) تكلم ننمودند.»

هموطنان عزیز اگر تا حال، كتب ونشریّات ردیّۀ مزبور علیه دین بهائی را مطالعه نكرده باشند، امّا حتماً عناوین نادرستی همچون «فتنۀ باب و بهاء» را در درس «تاریخ» در مدارس و دبیرستان های ایران زمان پهلوی وجمهوری اسلامی، به یاد دارند، وویژه نامۀ اخیر جام جم را نیز احتمالاً تا حال ملاحظه فرموده اند. حال درد دل وسؤال برادران و خواهران بهائی ایشان این است كه آیا هیچ وقت كنجكاو شده اند كه حقیقت حال چگونه است؟ آیا هنوز تلقینات و توهّمات اقلیّت نامهربان ملاك قضاوت است؟ مگراصول اساسی اسلام عزیز و وصایای حضرت امیرع به مالك اشتردرخصوص حقوق بشر مورد استناد و افتخار علمای وسیع النظر و روشنفكران مسلمان نیست؟[xiii] آیا وقت آن نرسیده است كه ایشان، كه هم به ایمان به آئین مقدّس اسلام مزیّن اند وهم به انتساب به فرهنگ وتمدّن پر شكوه ایران مفتخر، خود بدون واسطه وقیّم، سرنوشت معنوی و انسانی خود را از دست نامهربانانی كه ابداً مایل به كنجكاوی ایشان دربارۀ آیین بهائی نیستند، رها سازند و دربارۀ این دین جدید كه از خاك مهر پرور خودشان آشكارگشته، منصفانه وبی طرفانه تحقیق و پژوهش نمایند و خودشان حقیقت را از «دروغ» و «فتنه» تشخیص دهند؟

باری، عكس العمل و وظیفه اهل بهاء در برابر مظالم مزبور، بر طبق تعالیم و تأكیدات و هدایات صریحه حضرت بهاءالله، صبر و استقامت و محّبت و دعا در عوض مقابله به مثل و نیز گاهی پاسخ كتبی مقتضی به اتّهامات و اكاذیب مزبور بوده است؛ به طوری كه صریحاً، حضرت عبدالبهاء جانشینِ منصوص آن حضرت می فرمایند: «زنهار زنهار از اینكه نفسی از دیگری انتقام كشد ولو دشمن خونخوار باشد.»[xiv] نیز: «اگر زهر دهند شهد دهید، اگر شمشیر زنند شكر و شیر بخشید، اگر اهانت كنند اعانت نمایید، اگر لعنت نمایند رحمت جویید. در نهایتِ مهربانی قیام نمایید و به اخلاق رحمانی معامله كنید و ابداً به كلمه ركیكی در حقّشان زبان نیالایید.»[xv] ونیزدرخصوص ردّیّه ها علیه دین بهائی، می فرمایند: «شما می دانید این عبد اینگونه كلمات ردّیّه را سبب اعلاء می دانم... منكرین و رادّین اول منادی حق هستند... عن قریب ملاحظه خواهید نمود كه نفوس بسیار مهمّی از شرق و غرب صحائف عظیمه بر ردّ نوشته و نعره زنان فریاد كنند چه كه عظمت امر آنچه بیشتر ظاهر شود مغرضین و منكرین و رادّین عظیم تر و كثیر تر گردد، و كل سبب اعلاء كلمةالله است. شما دعا نمایید كه خدا از این قبیل رادّین بسیار خلق فرماید چه كه خیلی مفید است.»[xvi]

مفید است، برای این كه هر هوشیار منصفی با خواندن همین ردّیّه ها به كذب و دروغ آنها آگاه می گردد و قلب و فكرش كنجكاو می شود تا حقیقت امر بهائی را از آثار و كتب خود آن دریابد. به همین جهت است كه حضرت بهاءالله، شارع دین بهائی، شرط درك درستی وحقیقت آئینشان راچنین بیان فرموده اند: «تا بر كذب قبل آگاهی نیابی، بر صدق این یوم بدیع گواهی ندهی.»[xvii] به این خاطر است كه، تا هموطنان عزیز، این اقلیّت نامهربان بی انصاف را نشناسند و ابرهای تیرۀ دروغ و افترا و تهمت و ریا ی آنان را از برابر دیدگان خود نزدایند، بر حقانیّت مدعای حضرت بهاءالله، مربّی آسمانی در دورِ جدیدِ زندگانی بشر دركرۀ خاك،آگاهی نخواهند یافت و خورشیدِ حقیقتِ طالع ازاین افقِ بدیع را ملاحظه نخواهند فرمود. مدت هاست كه ضرورت چنین اقدامی توسط بعضی ازمنصفین روشنفكر عزیز ایرانی نیزــ علی رغم سكوت طولانی قابل تأمّل و تعجب برانگیز بعضی دیگر ـــ احساس شده است. چنانكه دكتر ناصرالدین صاحب زمانی، دربارۀ دین جدیدالهی می نویسند، «تاكنون هرگز به درستی، بی طرفانه، انگیزه كاوانه و جامعه شناسانه مورد بررسی عمیق قرار نگرفته است».[xviii]

و نویسندهء كتاب رگ تاك در بارهء علت پرداختنش به تاریخ ادیان بابی و بهائی می گوید: «در این زمینه تقریباً هیچ كار علمی قابل ملاحظه‌ای انجام نشده است. من در مطالعاتم به این نتیجه رسیدم كه تاریخ معاصر ایران را بدون پرداختن به این جریان مذهبی-اجتماعی نمی‌توان به درستی درك كرد. این بود كه بر آن شدم به این جنبه تاریك تاریخ اجتماعی‌مان بیشتر بپردازم.»[xix]

ما هموطنان بهائی شما، كه دراین آب و خاك عزیز شریك غم و شادی هم بوده ایم، عمیقاً یقین داریم وبه چشم خود دیده ایم ومی بینیم كه الحمدلله آن عزیزان این امر مبرور را شروع نموده اند، و به اكاذیب مفترّین كم و بیش پی برده اند و حال می خواهند بدانند حقیقت چنین آیین مقاوم و سرفرازی كه علی رغم مظالم 164 سالۀ وارده بر آن ازطرف گروهی ازسیاسیون وعلمای دینی وامثال جام جم، هنوزدرآسمان جهان می درخشد، چیست. ایشان دقیقاً متوجّه شده اند که به همین خاطر است كه اقلیّت مخالفین دین بهائی درایران، با تشدید اقدامات خود، همگی به دست و پا افتاده اند تا سّدِ راه هموطنان عزیز شوند تا الهی بودن امر بهائی را برای چند صباحی دیگر از ایشان مستورو پنهان دارند، و آن را توطئه ای سیاسی علیه ایران و اسلام جلوه دهند، تا مبادا ایرانیان عزیز كنجكاو شده، با رفت و آمد با خود بهائیان و مطالعه اصل و سرچشمه خود آثار و كتب وحیانی بهائی، به جستجوی حقیقت پردازند و آن را دریابند و به آن اقبال نمایند و به سعادت حقیقی رسند و در كهف امان آیین تازه یزدان وارد گردند و زندگی وحیات جدید همه ادیان آسمانی قبل و از جمله اسلام عزیز را در بهار بدیع رحمانیش باز یابند.

همچنین ناگفته پیداست كه بهائیان با تمام مظالمی كه از اقلیتّی نامهربان و بی انصاف، امثال جام جم وهمدستانش بر ایشان رفته و می رود، نه تنها آن را ابداً به پای اسلام و هموطنان عزیزشان ننوشته و نمی نویسند، بلكه فدای ایشان می گردند و در این مسیر هربلائی را به جان مشتاقند و نیز از محبّت و دوستی والطاف متقابلی كه نسبت به برادران و خواهران بهائی خود در سراسرایران، بل جهان، داشته و دارند ممنونند، و آنچه در این خصوص دارند در حد توان درطبق اخلاص، تقدیم آنان نموده و می نمایند. به همین جهت بوده است كه این مجموعه نیز، علاوه برمطالبی كه از قبل درسایت های بهائی در اینترنت و نیز در رادیو پیام دوست و دیگر منابع بهائی موجود است، در پاسخ به اكاذیب و تحریفات جام جم تقدیم می شود، تا شروع و یا ادامه ای باشد برای تحقیق بیشترهموطنان عزیزو محبوب. این مجموعه توسط شماری از همان «جوانان با شهامت تحصیلكردۀ منصف بهائی» مورد اشارۀ جام جم، خطاب به هموطنان عزیزشان ـــ ونه جام جمیان كه جواب ایشان را پس زده و رد كرده اند ـــ تهیه شده است و درآن ازآنان دعوت شده تا خود به چشم خود، ونه به چشم دیگران، ببینند وتحقیق نمایند و قضاوت فرمایند.

چه مناسب است درانتها قسمتی از پیام مركزجهانی بهائی، بیت العدل اعظم، مورخ 26 نوامبر2003، خطاب به بهائیان ایران را كه اشاره دلنشینی به آن هموطنان نازنین نیز دارد زیب این شوق نامه سازیم تا همه ملّت شریف ایران با هردین و مذهب و عقیده، دست در دست هم ایران عزیز را سرفرازسازیم. می فرمایند: «این آشنایان و همسایگان كه براستی مصداق آیه «اُمَّةٌ یدعُونَ اِلَی الخَیر» اند با خشم و تأسف شاهدند كه دوستانی كه بیگناهی شان در نظر ایشان محرز است بدون هیچ گونه حفاظت و حمایت قانونی مورد بُهتان و هجوم قرار گرفته اند. ایشان شاید حتی بیش از خود شما به شهامت و نجابتی كه در خلال این تضییقات از خود نشان داده اید واقف و بتدریج به صفات واقعی كسانی كه با اذیّت و آزار شما حرمت اسلام را آلوده می سازند پی برده و می برند. اگر چه شما حبیبان معنوی هنوز از آزادی محرومید اما در آستانه آنید كه مقام و موقعیّت خود را بعنوان عضو شریف جامعه ایران كسب نمایید و بالمآل اهل آن دیار خدماتی را كه ید قدرت پروردگار برای آن پاك اندیشان جهت عزّت و منقبت كشور مقدّس ایران مقدّر فرموده غنیمت خواهند شمرد.»

جانتان خوش باد 
 

 


 

[i] مورخ شنبه 12 آذر 1384، شماره 7647

[ii] مصاحبه با Fars_News.doc

[iii] ازجمله موارد قبلی آن عبارتند از: سه مقالهء آقای عبدالله شهبازی،16تا 19مرداد1382؛ مقالۀ «فرقۀ انحرافی ابتكاری»،1 خرداد1385؛ ویژه نامۀ 4 دی ماه 1385؛... وبرنامه های مختلف رادیو و تلویزیون...

[iv] شنیده شده است ظاهراً به عللی كه ذكرش رفت، خودمسئولین دربعضی شهرها ویژه نامۀ مزبور را جمع آوری كرده اند! جالب است هموطنان عزیزبدانند كه درتاریخ بهائی چندبارمشابه این حادثه رخ داده است كه خودردّیّه نویسان مایل به جمع آوری ردّیّه های خودبوده اند، ویا اینكه اساساً مقصودشان ازردّیّه نویسی نفع مادی بوده است ونه كشف حقیقت وبه این جهت رسوا شده اند. مثل شیخ الاسلام تفلیس كه كتاب فرائد جناب ابوالفضل گلپایگانی درپاسخ به ردیّۀ او علیه دین بهائی نوشته شد وچون ضعفش با انتشار فرائد معلوم گردید به فكرجمع آوری ردّیّه اش افتاد. مثال دیگر ( به نقل ازكتاب ایران آینده، نوشتهء جمشید فنائیان،چاپ 1988،استرالیا) «زعیم الدوله که صاحب جریدۀ حكمت درمصر است كتابی به زبان عربی در ردّ آیین ( بابی و بهائی) تحت عنوان مفتاح باب الابواب که بنام تاریخ باب وبهاء ترجمه شده است نوشت و پیغام داد كه چون دراین كتاب لوحی از حضرت بهاءالله نقل شده است كه درلوح مزبور سقوط سلطنت عثمانی پیش بینی گشته و اگر كتاب مزبور انتشار یابد به زعم او برای بهائیان ساكن درقلمرو عثمانی بسیار گران تمام خواهدشد، ازاین رو خواست بدو رشوتی داده شود تا ازانتشار آن صرف نظر كند. حضرت عبدالبهاء پیغام دادند «ما به كسی آجیل نمی دهیم.» پس ازانتشار آن كتاب سلطنت عثمانی سقوط كرد واحاطۀ علمی و باطنی حضرت بهاءالله به عنوان مظهرالهی بیشترمكشوف گردید. ودراین اواخرنیز اسماعیل رائین كتابی علیه بهائیان نوشت ( به نام انشعاب دربهائیّت پس ازمرگ شوقی ربانی) و پیغام دادكه رشوت می خواهد تا ازانتشار آن صرف نظر نماید وحتی مقدار آن راتعیین كرد. البته جامعّۀ بهائی به شیوۀ خود این پیغام را بدون جواب گذاشت، زیرا اباطیل نمی تواند برای همیشه حقیقت را مستور دارد.» ازقضا دوكتاب اخیر دو منبع شمارۀ یك و دو مذكور درستون سمت چپ صفحهء 47 ویژه نامۀ ایّام جام جم تحت عنوان «كتابخانه موضوعی نقد بابیّت وبهائیّت» می باشند).

[v] حشر، 3

[vi]اصول كافی، ج3، ص166

[vii] یونس،108

[viii] صص: 50،47،32،3،1،.

[ix]مسلخ عشق،1381،ص 146.

[x] كتاب مستطاب ایقان.

[xi] زخرف، 22

[xii] صافّات، 35

[xiii]اسلام ودموكراسی ونوگرائی دینی درایران، فروغ جهانبخش، نشرگام نو،1383.

[xiv]گلزار تعالیم بهایی، ص 351.

[xv] همان ص260.

[xvi]مائدۀ آسمانی ج 5،صص 172-171.

[xvii]آثار قلم اعلی ج 6 ص 244.

[xviii]خط سوم، صص:380 به بعد. اخیراً نیز در كنفرانسی یكی از روشنفكران منصف ایرانی كه صاحب تألیفات نیزهستند، درسخنرانی خود به خاطر سكوت مزبور اظهار تأسّف نموده اند.

[xix] گفتگوی چهارشنبه 8 مهر 1383 بهمن امینی با دلارام مشهوری نویسنده کتاب رگ تاک از انتشارات خاوران www.goftman-iran.org

مقالۀ بعدی

نظر خود را بنویسید